جواد طالعی (+عکس) «رگههای شور» نام یک مجموعه عکس استثنائی و زیباست که به تازگی از سوی «انتشارات گوته و حافظ» در بن آلمان روانه بازار کتاب شده است. این کتاب، در قطع رحلی با حدود ۱۴۰ صفحه نزدیک به ۲۲۰ عکس رنگی و بیش از ۶۰ عکس سیاه و سفید از دریاچه اورمیه را در بر میگیرد که دو عکاس ایرانی زادهی شهر اورمیه، کاوه منافزاده و حسین محمودی، آنها را با دوربینهای حساس خود تهیه کردهاند. عکسها، دنیایی را پیش روی ما میگشایند که سبب میشود دریاچه اورمیه را بخشی ناگزیر و انکارنکردنی از حافظه جغرافیای سیاسی جامعه خود حس کنیم.
- مجموعه حدود ۳۰۰ عکس رنگی و سیاه و سفید از دریاچه اورمیه
- کاوه مناف زاده و حسین محمودی
- ۱۴۰ صفحه؛ قطع رحلی
- ناشر: گوته و حافظ (بن؛ آلمان)
دریاچه اورمیه که تا سال ۱۳۷۷ خورشیدی با مساحتی حدود شش هزار کیلومترمربع به لحاظ بزرگی بیست و پنجمین دریاچه و به لحاظ شوری ششمین دریاچه دنیا محسوب میشد، اکنون حدود یک دهه است که نگاه جهانیان را به خود جلب کرده زیرا بیتوجهی دولت ایران و سیاستهای مخرب زیست محیطی اعمال شده در کشور، پروسه خشکی و مرگ آن را سرعت بخشیده است.
لذت از زیبایی، اشک بر بیرحمی
هنگام ورق زدن کتاب «رگههای شور»، قدم به دنیایی میگذاریم که ترک آن بسیار دشوار است. سیاحتی که از یکسو با شوقی سرشار و از سویی دیگر با اندوهی عمیق همراه است. این تورق، پس از خواندن مقدمههای کتاب، با بخشی زیر عنوان طبیعت و مناظر آغاز میشود که زیبایی حیرتآور آن ما را میخکوب میکند. عکسها، تنها دیدنی نیستند، بلکه بیننده را به اندیشیدنی طولانی وا میدارند. هیچ عکسی را به راستی نمیتوان با یک نگاه گذرا کنار نهاد، بلکه با اینکه از میان حدود ۱۰۰ عکس این بخش تعدادی از آنها در قطع کوچک چاپ شدهاند، در برابر هریک از آنها باید دقایقی طولانی متوقف ماند و نگاه را رها کرد تا از زیبایی طبیعت غرق لذت شود و بر بیرحمیانسانی که این همه بلا را بر سر مادر طبیعت آورده است، بگرید. هنوز هم، طلوع و غروب این دریاچه که بخشی از خاطرات دوران کودکی و نوجوانی بسیاری از ایرانیان را تشکیل میدهند، در این عکسها حیرت میآفرینند. هنگام ورق زدن کتاب، صاحب یک ذهن فعال، بیوقفه از خود میپرسد: این چه رمزی است در طبیعت که حتی در روند مرگ خود نیز، زیبا و فریبنده جلوه میکند؟
این چالشِ ذهنی پیوسته را خواننده و بیننده کتاب، مدیون توانمندی هنر عکسی کاوه منافزاده و حسین محمودی است که هر دو با چند ماه فاصله در سال ۱۳۶۷ خورشیدی در شهر اورمیه (رضائیه) به دنیا آمدهاند و با اینکه در رشتههای دیگری تخصص دارند، شوری عاشقانه آنها را به سمت عکاسی از زادگاهشان کشانده است.
کاوه منافزاده، دانشآموختهی مقطع کارشناسی مهندسی مکانیک مواد سیال از دانشگاه صنعتی اورمیه است، اما از سال ۱۳۹۲ به عکاسی روی آورده و در همین مدت کوتاه مدال طلای فدراسیون بینالمللی هنر عکاسی، مدال طلای جامعه عکاسان آمریکا، مدال طلای جشنواره عکس آکوا در تاجیکستان، مدال نقره جشنواره هنر عکس تاجیک و مدال برنز پنجمین جشنواره عکس «حقیقت اکولوژیک» در اسلوونی را نصیب خود کرده است.
حسین محمودی نیز مدال طلای جشنواره عکس بینالمللی بلغارستان در بخش طبیعت، روبان افتخار جشنواره بینالمللی عکس رومانی در بخش طبیعت، دیپلم افتخار نمایشگاه بینالمللی نوشهیر ترکیه در بخش چشمانداز طبیعت را دریافت کرده است.
در سایهروشن لحظههای ناب
بخش دوم کتاب، همانطور که از عنوان آن بر میاید، حدود ۶۰ عکس سیاه و سفید از دریاچه اورمیه را در بر میگیرد که بازیهای فوقالعاده سایهروشن ویژگی آنهاست. عکسها در دامن طبیعت زیبا اما غمانگیز دریاچه اورمیه چنان گرفته شدهاند که در مواردی انسان احساس میکند با تکنیکی بسیار دور از تصور و شناخت ما، نورپردازی شدهاند، در حالی که این همه کنتراست و سایهروشن فقط توانایی دو عکاس ایرانی را در گزینش لحظههای ناب ثابت میکند. چین و چروکهایی که چهره دریاچه زیبا را پیر و فرتوت نشان میدهد، همدردی انسان با طبیعتی زیبا اما رو به مرگ را بر میانگیزد؛ تخته پارههای سربرکشیده از دریایی به وسعت شش هزار کیلومتر مربع اما در برخی نقاط به عمق دو بند انگشت؛ تکدرختهایی که در تنهایی مطلق خشک شدهاند و منتظر توفانی هستند که شاید آنها را ریشهکن کند؛ و مناظر حیرتآور دیگری که بیننده از خود میپرسد این دو عکاس چگونه و تا کجاهای دریاچه دیروز و شورهزار امروز رفتهاند تا این رگههای شور را به ما بچشانند تا فراموش نکنیم جهالت و بیرحمی حاکم بر ایران امروز چه بلایی بر سر بزرگترین دریاچه داخلی کشورمان آورده است. دریاچهای که تا همین چند دهه پیش، حتی لجن کرانههای آن در درمان رماتیسم و دردهای استخوان و عضلات سالمندان ایرانی معجزهها میکرد.
در برخی از عکسهای کتاب، به طنزی سیاه و تلخ میرسیم که نشان میدهد کاوه منافزاده و حسین منصوری، تنها عکاس نیستند، بلکه استعداد نهان خود به عنوان شاعرانی نکتهگزین را نیز اینجا و آنجا به معرض قضاوت نهادهاند. هرچند که هنر آنها سرودن تکبیتهایی نادر با زبان تصویر باشد. مثلا آنجا که تابلوی «شنا ممنوع» را کوبیده بر زمین خشک سر برآورده از زیر آب دریاچهی خشک شده به تصویر میکشند.
حیات وحش؛ زندگی هنوز جاریست
بخش سوم کتاب عنوان حیات وحش را دارد. اینجا دیگر درنگی گاه شاد و گاه اندوهناک اجتنابناپذیر میشود. برای دیدن صحنههایی که در هیچ جای دیگر دنیا دیده نمیشوند، ۲۷ عکس رنگی در پیش داریم. عکسهایی از دویدن «آهوی وحشی در دشت نمک»، پرواز پلیکانها و فرود فوج فوج آنها بر شورهزار، چنانکه گویی صف آراستهاند تا برای باریدن دعا کنند؛ دستههایی از بزهای کوهی بر صخرههای سر برکشیده در جزایر دریاچهی خشک، و در نهایت اسکلتهای چارپایان نادری که سالهاست همراه با دریاچه اورمیه در گوشه و کنار آن مردهاند و در حال پودر شدن هستند تا همراه با نمک دریاچه، محیط زیست را تا هزاران کیلومتر آلوده کنند. از همه دردآلودتر، بالهای باقی مانده از جسم یک پرنده در پیشزمینه نمکزاری به وسعت جهان.
جزایری تهی از حیات
بخش چهارم کتاب به ۳۳ عکس از جزایر دریاچه اورمیه اختصاص یافته است. جزایری که از زندگی انسان و حیوان تهی شدهاند و پنداری پایان دورانی دیگر از عمر میلیونها ساله کره زمین را هشدار میدهند. نمایش در خاطرماندنی دو عکاس جوان ایرانی با گردشی حسرتآلود در میان جزیرههای متروک دریاچه اورمیه پایان مییابد. در اینجاست که ما اسکلت قایقهای میخکوب شده بر خشکی، پایههای چوبی اسکلههایی که روزگاری محل تخلیه و بارگیری لنجها بودهاند، ساختمانهای نیمهویران رهاشده از سوی ساکنان و لنجهای سپرده شده به دست توفان نمک را میبینیم تا بر رد لاستیک ماشینهایی که پس از خشک شدن دریاچه بر سطح آن عبور کرده و رفتهاند، راه خود را در پیش بگیریم و دور و دورتر شویم زیرا نمیخواهیم بیش از این از فکر مرگ حیاتی شکوهمند که هزاران سال نسلهای بیشماری را سرزنده نگه میداشت، در هم مچاله شویم.
هنگامیکه بر میگردیم تا همراه با دو عکاس هنرمند ایرانی آخرین دست را برای دریاچه اورمیه تکان بدهیم، تنها یک آرزو ما را همراهی میکند: روزی فرا برسد که با مرگ زشتیهای حاکم بر ایران ما، زیباییهای این سرزمین کهن بار دیگر زنده شوند.
در مقدمه کتاب میخوانیم: «این دریاچه شاید مهمترین دریاچه در حال خشک شدن در دنیا باشد.» در سالهای اخیر، تبلیغات زیادی در مورد اقدامات ستاد احیای دریاچه اورمیه برای نجات آن شده است. امیدوار باشیم که دستکم درصدی از این تبلیغات درست باشد. این تنها در صورتی ممکن است که بدانیم عکسهای مجموعه «رگههای شور» کی تهیه شده اند. کتاب متاسفانه چند نقص مهم دارد که امید است در چاپهای بعدی برطرف شود:
۱٫ صفحات شماره ندارند، در نتیجه نمیتوان با بیان این شمارهها نشانی هر عکس را، هنگام نقد و بررسی در اختیار خواننده قرار داد.
۲٫ تاریخ تهیه عکسها ذکر نشده است تا بتوان از طریق مقایسه آنها با وضعیت امروز محل دریافت چه تغییراتی رخ داده است. آیا روند رو به مرگ ادامه دارد یا اندکی حیات به اورمیه بازگشته است.
۳٫ در حالی که متن فارسی بطور معمول از راست به چپ خوانده میشود، در این کتاب مقدمه فارسی در کنار مقدمه انگلیسی از سمت چپ آغاز شده است. یعنی خواننده فارسی زبان ناچار است برخلاف عادت، متن را از چپ به راست ورق بزند.
با این همه، اقدام «انتشاراتی گوته و حافظ» را در چاپ و توزیع این کتاب باید ستود. آنهم در آستانه نوروز که میتواند یک هدیه نوروزی ماندگار و بسیار جذاب بجای هدایای ناپایدار باشد. در قفسه کتاب هر ایرانی، باید جایی برای «رگههای شور» باز کرد تا شاید هیچ ایرانی فراموش نکند که میتواند سهمی در نجات این زیباترین دریاچهی داخل ایران و محیط زیست پیرامون آن داشته باشد.