دکتر آرماند اشرفزاده مدیریت گروه پژوهشی «اطلاعات و فنآوری » و «گردشگری» را در «پروژه ققنوس ایران» بر عهده دارد. وی از دانشآموختگان دانشگاهی دوران پهلوی است که برای ادامه تحصیل به کشور آمریکا رفت ولی پس از انقلاب امکان بازگشت به سرزمین خود را پیدا نکرد.
اشرفزاده دارای دکترای مهندسی الکترونیک و علوم کامپیوتر و فوق دکترای مهندسی پزشکی و استاد ارشد سیستمهای فکری است و سالهاست که در این رابطه در کشور آمریکا به کار و فعالیت مشغول است.
آزاده کریمی با دکتر اشرفزاده درباره فعالیتهای وی و برنامههایی که در دو گروهی که سرپرستی آنها را در پروژه ققنوس برعهده دارد به گفتگو پرداخته است.
٣-
البته بنظر مى رسد منظور ایشان از تولید علم فقط بازوى اول است.
ایشان در این زمینه تا حدودى درست مى گویند و هدف گذارى در تولید مقالات، عدم تناسب بین هزینه مالى و زمانى و ارزش کار پژوهشى و در دسترس نبودن تجهیزات مناسب و لازم از ضعف هاى کارهاى پژوهشى ایران است.
اما این بخش به تنهایى به تولید سرمایه موثر نمى گنجد.
ما ناچاریم و باید به اهمیت راهبردى جهان غرب و بخصوص آمریکا واقف باشیم و سیاست هاى کلان آینده را بر اساس آن قرار دهیم.
ایجاد ذهنیت تخاصم با غرب و آمریکا بهر صورتى که باشد، نشان از خامى درک ساز و کارهاى روابط نوین جهانى دارد.
٢-
متاسفانه باید مواظب بود که دانشگاهیان و دانشمندان بزرگ نمایى نکنند.
این براى ققنوس خطرناک است.
ققنوس به عنوان یک سازمان باید به محدوده مشکلات فعلى ایران تمرکز کند و البته وقتى دولتى تشکیل شد مى تواند یک بازوى مهم براى برنامه ریزى جهت این آرمان باشد.
آرمان ها اهداف درازمدت هستند.
من در آرمان خود اومانیست و برابرى خواه هستم.
ولى آرمان ها بسیار دور و دست نیافتنى هستند.
من در هدف طرفدار سرمایه دارى هستم.
تولید علم و مشارکت در علم جهانى سه بازو دارد:
بازوى اول دانش و تجربه و ابداع و اختراع
بازوى دوم تجهیزات و قدرت تولید ابزار و اجراى عملى ننایج پژوهش
بازوى سوم قدرت تجارى و مالى و عملیاتى کردن نتایج پژوهش
بى جهت نیست که آمریکا به تنهایى حدود چهل و پنج درصد تولید علم جهان را دارد.( این آمار متعلق به چندین سال پیش است که من در پژوهش هاى علمى نوین کار مى کردم)
خداوند جان و خرد نگهدار شما.