آنچه میخوانید، بخشی از گفتگوی دکتر غلامرضا افخمی با مهندس عبدالرضا انصاری از دولتمردان دوران شاه فقید است که پس از ریاست سازمان آب و برق خوزستان در آغاز دهه چهل خورشیدی در مقام استانداری خوزستان به خدمت پرداخت و از ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۸ نیز وزارت کشور را در دولت امیرعباس هویدا بر عهده داشت.
این گفتگو از سوی «بنیاد مطالعات ایران» در سال ۱۳۷۳ خورشیدی (۱۹۹۴) انجام شده و متن زیر شامل خاطرات مهندس انصاری از صفحات ۱۶۳ تا ۱۹۳ فایل الکترونیک کتاب برداشته شده است.
کیهان لندن در رابطه با سیل اخیر از جمله در استان خوزستان و با توجه به نقش ویرانگر پروژههای سودجویانهی سدسازی در چهار دهه گذشته، و اهمیت سد دز در این استان که ساختن آن در سال ۱۳۳۸ شروع شد و در سال ۱۳۴۱ به بهرهبرداری رسید، آن را بازنشر میکند.
آغاز بهرهبرداری از مزارع نیشکر و افتتاح کارخانۀ تصفیه
پس از آغاز بتنریزی سد دز، بهرهبرداری آزمایشی از مزارع نیشکر و کارخانۀ تصفیه شکر شروع شد و مسؤولین اطلاع دادند که ظرف چند هفتۀ آینده بهرهبرداری اصلی شروع خواهد شد.
به ثمر رسیدن نیشکر در سطح دو هزار و پانصد هکتار و همزمان با آن، آماده شدن کارخانه تولید شکر، واقعهای بود که تمام دستاندرکاران برنامه عمران خوزستان انتظار آن را میکشیدند و وقتی زمان بهرهبرداری نزدیک شد و گزارش آن به اطلاع شاهنشاه رسید با اشتیاق فراوان اظهار علاقه کردند که در مراسم افتتاح و شروع بهرهبرداری شرکت فرمایند و به چشم خودشان اولین شکرهای تولیدشده را ببینند. به همین جهت، برنامهای مشابه مراسم بتنریزی سد دز تنظیم گردید و از مقامات مربوطۀ مملکتی و گروههای مختلف اهالی خوزستان دعوت شد که در مراسم شرکت کنند.
دیدن مزارع وسیع نیشکر و تأسیسات بزرگی که در هفتتپه نزدیک خرابههای شوش، پایتخت باستانی هخامنشیان و ساسانیان، ایجاد شده بود، خاطرۀ تاریخ پر افتخار و با عظمت ایران قدیم را در ذهن بازدیدکنندگان زنده میکرد و پیامآور آیندۀ پرشکوهی برای ایران نوین بود و زمانی که اولین کیسه شکر با فشار دادن دگمهای از طرف شاهنشاه، از کارخانه خارج شد اشک شادی از چشمان عدهای سرازیر گردید…
گشایش سدّ دز
دولت دکتر امینی در ۲۷ تیرماه سال ۱۳۴۱ مستعفی شد و آقای امیر اسدالله علم مسؤول تشکیل دولت جدید گردید. عملیات ساختمان سدّ دز همچنان با سرعت ادامه داشت و کارها طبق برنامۀ پیشبینی شده انجام میگرفت. از آنجا که سازمان برنامه در پرداخت اعتبارات نهایت مساعدت را میکرد، توانستیم با یک تجدید نظر در برنامۀ کار، ترتیبی بدهیم که بتنریزی ظرف ۱۳ ماه، یعنی یک ماه زودتر از برنامۀ زمانبندی شده، بهپایان برسد. در عین حال قسمتهای مختلف سد و شبکۀ توزیع برق، ازجمله ساختمان تونلهای متعدد هدایت آب، نصب توربینهای عظیم تولید برق در عمقی پائینتر از سطح دریاچه، احداث سالن بزرگی در بطن صخرۀ غربی سدّ، ساختمان تأسیسات وسیع انتقال برق از محل سد تا شهر خرمشهر بهفاصلۀ چهارصد کیلومتر، ساختمان شبکۀ توزیع برق در شهرهای اندیمشک، دزفول، اهواز و خرمشهر و نیز جادههائی که برای انجام خدمات مربوط به بهرهبرداری از سد دز و شبکۀ توزیع برق لازم بود، تماماً در سر موقع بهپایان رسید. کارکنانی که برای ادارۀ این تأسیسات مورد نیاز بودند، تعلیمات کافی دیدند و آمادۀ کار شدند. البته چون هنوز بهرهبرداری از سد آغاز نشده بود، کارمندان ایرانی تحت نظر متخصصین خارجی انجام وظیفه میکردند. ضمناً با همکاری شرکت عمران و منابع، از مؤسسۀ دولتی «اونتاریو هایدرو» (Ontario Hydro Commission) کانادا نیز دعوت شد تا هیأتی را برای تعلیم ایرانیهائی که میبایستی در آینده عملیات را بهعهده بگیرند به ایران اعزام نمایند.
در طی این مدت، پادشاه دائماً پیشرفت کار را جویا میشدند و وقتی گزارش آماده شدن تأسیسات بهعرض رسید، روز ۲۳ اسفند ۱۳۴۱ را برای افتتاح تعیین فرمودند.
افتتاح و بهرهبرداری از سد در میان کارکنان سازمان آب و برق خوزستان و همچنین کارکنان شرکت عمران و منابع، شور و هیجانی کمنظیر ایجاد کرد و افراد هر یک بهسهم خود کوشیدند که این مراسم به بهترین وجه ممکن انجام شود. سازمانهای دولتی و غیردولتی خوزستان نیز نهایت همکاری را با مأمورین سازمان کردند. به هر کس مأموریتی داده شد با دل و جان انجام داد. تأسیسات پایگاه وحدتی نیروی هوائی در اندیمشک برای پذیرائی از میهمانان اختصاص داده شد. شرکت ملی نفت وسائل تهیه غذا و حمل و نقل مهمانان را تأمین کرد و از سراسر خوزستان بهتعداد کافی آشپز و پیشخدمت و راننده و کارگر برای این پذیرائی تجهیز شد.
از نمایندگان مجلس شورا و سنا، هیأت دولت، امرای ارتش، ارباب مطبوعات، رؤسای سازمانهای دولتی و غیر دولتی در خوزستان، سفرای کشورهائی که اتباع آنها در اجرای این طرح شرکت کرده بودند، رؤسای اصناف، تجار و محترمین محل دعوت شد که در مراسم افتتاح شرکت کنند.
از آنجا که تعداد افرادی که میتوانستند در محل افتتاح حضور داشته باشند محدود بود (زیرا در بالای سد فضای کافی حتی برای ایستادن تمام مهمانان وجود نداشت) مجبور بودیم تعداد مدعوین را در مراسم افتتاح محدود نگهداریم. ولی ترتیبی داده شد که پس از انجام مراسم افتتاح، کلیه مهمانان بهترتیب، دسته دسته از تمام تأسیسات بازدید کنند.
آنچه مدعوین دیدند دریاچۀ پر آبی بود در پشت سد که ۶۴ کیلومتر در میان کوهها پیش رفته و نقشۀ جغرافیائی آن منطقه را تغییر داده بود؛ تأسیسات عظیم سد و کوههای دو طرف دریاچه که تا ارتفاع بیش از دویست متر به آسمان رفته بود و در مقابل، رودخانۀ دز در عمق دویستمتری در جریان بود و دیدن آن به انسان حالت سرگیجه میداد. برای بسیاری باور نکردنی بود که سدّی که فقط چند ماه قبل بتنریزی آن آغاز شده بود، اینک آمادۀ بهرهبرداری باشد.
شاهنشاه بههمراهی آقای علم، نخستوزیر و آقای حسن ارسنجانی، وزیر کشاورزی در ساعت مقرر به محل وارد شدند. (قرار بود بعدازظهر آن روز تعدادی از کشاورزانی که در اثر اجرای قانون اصلاحات ارضی صاحب زمین شده بودند اسناد خود را از دست شاهنشاه دریافت کنند).
مهندس اصفیا، مدیر عامل سازمان برنامه، گزارش کوتاهی دربارۀ سابقۀ امر بهعرض رسانید و من با رعایت اختصار، شرحی دربارۀ اصول طرح و نتایجی که از اجرای آن حاصل خواهد شد، بهعرض رساندم و توضیح دادم که در شروع کار با نصب دو ژنراتور هر یک به میزان ۶۵ هزار کیلووات، ۱۳۰هزار کیلووات برق برای مصرف خوزستان تولید خواهد شد و بهتدریج با توسعۀ شبکۀ توزیع و اضافه کردن ژنراتورهای جدید، تولید برق به ۵۲۰هزار کیلووات خواهد رسید.
با فشار دادن دگمهای دریچههای تونلی که آب را به طرف توربینها هدایت میکرد باز شد و با حرکت توربینها تمام چراغها روشن شد و در همین لحظه در تمام شهرهائی که در مسیر شبکۀ برق بودند، چراغهای خیابانها و میادین روشن گردید و مردم خوزستان بهرأایالعین شاهد بهرهبرداری از سدّ محمدرضاشاه شدند. این اولین باری بود که در ایران قسمتهای مختلف یک طرح جامع سدسازی، برق، آب و کشاورزی، در آن واحد، قابل بهرهبرداری میشد.
در طی جریان این مراسم، دو موضوع پیش آمد که قابل ذکر است. اول این که پس از خاتمۀ مراسم، شاهنشاه بهاتفاق آقایان نخستوزیر، تیمسار یزدانپناه ژنرال آجودان، ارسنجانی وزیر کشاورزی و آتابای معاون وزارت دربار برای صرف چای به منزل یکی از کارکنان سد تشریففرما شدند و غرق در خوشحالی بیاناتی دربارۀ لزوم ادامۀ این نوع طرحها بهمنظور آبادانی کشور ایراد میکردند. در این بین، آقای ارسنجانی، بدون مقدمه و بدون این که طرف سؤال قرار گرفته باشد، گفت که تمام این کارها خیانت به کشور است و باعث هدر رفتن منابع اقتصادی مملکت میشود. شنیدن این مطلب چنان همه را بهتزده کرد که برای چند ثانیه کسی نمیدانست چه بگوید. شاهنشاه نیز رنگشان دگرگون شد و با حالت ناراحت بلند شدند و بی آن که چیزی بگویند به طرف اتومبیل که آمادۀ حرکت به محل استراحت و صرف ناهار بود، رفتند.
موضوع دوم این که چون در محل برگزاری مراسم، در بالای سدّ فضای زیادی نبود، ناچار کلیه شرکتکنندگان، ازجمله آقایان لیلیانتال و کلاپ و دیگر مدیران شرکت عمران و منابع، در محلهائی که پیشبینی شده بود، ایستاده بودند. در موقع تشریففرمائی اعلیحضرت، نظم صفوف کاملا رعایت نشد و بالنتیجه آمریکائیها در عقب گروههای شرکتکننده قرار گرفتند. این موضوع باعث شد که بعداً وزیر مختار آمریکا، که او هم در مراسم شرکت داشت، به لیلیانتال اظهار کند که جا داشت محل بهتری برای او تعیین شده باشد. این مرد بزرگوار به نحو شایستهای پاسخ وزیر مختار را داده بود و هیچوقت در این باره گلهای نکرد. ما سالها بعد که خاطراتش منتشر شد از این گفت و شنود آگاه شدیم.
یکی از روزنامهنویسان نیز که هرچند یک بار چند صفحهای منتشر میکرد، شمارۀ خاصی انتشار داد و نوشت که این سدّ را خائنین به کشور برای این ساختهاند که روزی آن را بترکانند و تمام شهرهای خوزستان را زیر آب ببرند و نابود سازند.
مهم این بود که بالاخره پس از مبارزات چندینساله، سدّ بزرگ دز، که بهنام سدّ محمدرضاشاه نامیده شد و در آن زمان ششمین سد بلند قوسی دنیا بود، ساخته شد و آثار اجرای این طرح مهم، روز به روز نمایانتر گردید.
تأسیس وزارت آب و برق و آغاز مشکلات جدید برای عمران خوزستان
اواخر آبان ۱۳۴۲… هیأت دولت معرفی شد و مهندس منصور روحانی بهعنوان وزیر وزارتخانۀ جدیدالتأسیس آب و برق به حضور شاهنشاه معرفی شد. با اعلام تشکیل وزارتخانۀ جدید، فصل تازهای نیز در جریان اجرای برنامۀ عمران خوزستان گشوده شد.
مهندس روحانی را از زمانی که خزانهدار کل بودم، میشناختم. مردی بود لایق، زحمتکش، کاردان و اهل مطالعه. اولین بار که با او برخورد کردم، بهاتفاق آقای غلامحسین میکده، رئیس سازمان آب تهران، برای دفاع از بودجۀ سازمان آب تهران به دفتر من آمده بودند و از همان جلسۀ اول روابط دوستانهای میان ما برقرار شد. مهندس روحانی، که پس از مهندس میکده به ریاست سازمان آب تهران منصوب شده بود، روزی به دفتر من آمد و اظهار داشت سازمان آب تهران در صدد ساختن سدّ لتیان میباشد و حالا که ساختمان سدّ دز بهپایان رسیده آیا امکان دارد که تعداد محدودی ماشینآلات سدّسازی برای مدت کوتاهی بهطور وام در اختیار سازمان آب تهران گذاشته شود؟ (سد لتیان در مقابل سد دز سد کوچکی بود که بهمنظور تأمین قسمتی از آب مورد نیاز تهران در شمال شرقی تهران در دست ساختمان بود). جواب دادم ما همه برای یک مملکت کار میکنیم و از هر وسیلهای که در اختیار باشد باید برای پیشرفت کارهای مملکت استفاده کرد. بنابراین یک نفر را تعیین کنید که از انبارهای سد دز بازدید کند و هرچه را که مورد نیاز باشد انتخاب کند و در مقابل رسید، به سد لتیان حمل کند.
این گفتۀ من برای مهندس روحانی تعجبآور بود و در ابتدا تصور کرد شوخی میکنم و این یک تعارف معمولی است. گفت من در تمام طول خدمت اداریام به چنین حالتی برخورد نکردهام. در جواب گفتم شاید علت این است که تا بهحال چنین وضعی در مملکت وجود نداشته است. در حال حاضر تمام کشور در حال پیشرفت است و وظیفۀ هر یک از افراد این است که از امکانات موجود برای پیشرفت برنامۀ کلی مملکت حد اکثر استفاده را بکنند و هر یک از ما مهرهای در این ماشین عظیمی هستیم که بهراه افتاده و باید بهسهم خود در این راه کمک کنیم و اگر نکنیم اشتباه است. اضافه کردم که هر دو طرح عمران خوزستان و سد لتیان جزء طرحهای مصوب سازمان برنامه هستند و مدیرعامل سازمان برنامه فرد کمنظیری مانند مهندس اصفیا است که مسلماً به اجرای هر دو این برنامهها علاقمند است و برای او فرقی ندارد که یک بولدوزر در خوزستان کار کند یا در سد لتیان؛ و اگر اشکال اداری داشته باشد خود او رفع خواهد کرد. بلافاصله با مهندس اصفیا تلفنی صحبت کردم و موافقت شفاهی ایشان را گرفتم و تلفنی به خوزستان دستور دادم که منتظر ورود نمایندۀ سازمان آب تهران باشند و هر وسیلهای که مورد لزوم فوری طرحهای عمران خوزستان نباشد در مقابل اخذ رسید، تحویل بدهند. این سرعت عمل رشتۀ دوستی بین روحانی و من را محکمتر کرد…
در این جریان، صرفنظر از تقویت و حمایت شاهنشاه، تأیید و پشتیبانی مهندس اصفیا از سازمان آب و برق خوزستان بزرگترین اثر را داشت، زیرا همه مسؤولین امر به صحت نظر و بیطرفی ایشان معتقد بودند و حرف مهندس اصفیا برای همه حجت بود و وقتی میدیدند که او در تمام مراحل، سازمان آب و برق خوزستان را تقویت میکند، آنها نیز با سازمان همکاری میکردند. بههمین جهت بود که در قانون تشکیل وزارت آب و برق، که در ابتدا قرار بود بهطور صریح نوشته شود که سازمانهای آب و برق منطقهای جزء تشکیلات وزارت آب و برق هستند، به این بسنده شد که دولت میتواند با صدور تصویبنامه، سازمانهای لازم را در اختیار وزارت آب و برق قرار دهد…
در سازمان آب و برق خوزستان معمولا از کاغذبازی پرهیز میشد. سرپرستان واحدها به یکدیگر اعتماد داشتند. دستورها ابتدا شفاهاً ابلاغ و سپس کتباً تأیید میشد و این خود به سرعت عمل میافزود. همه مسؤولیت قبول میکردند و کارها تا مرحلۀ انجام بر اساس نظام و روش شناختهشدهای پیگیری میشد. مدیران به آسایش و رفاه کارمندانشان توجه کامل داشتند…
…تا وقتی که من به وزارت کشور منصوب شدم، روابط بسیار منطقی و دوستانهای میان مقامات وزارت آب و برق و سازمان آب و برق خوزستان برقرار بود بهطوری که بعد از رفتن من از سازمان و انتصاب آقای دکتر ایرج وحیدی، معاون وزارت آب و برق، که فرد بسیار شایستهای بود، بهسمت مدیر عامل سازمان آب و برق خوزستان، با اصرار مهندس روحانی و دکتر وحیدی، احمدعلی احمدی معاون فنی سازمان، با عنوان قائممقام مدیر عامل به خدمت خود در سازمان ادامه داد. با تغییر مدیریت، نهتنها در شیوۀ کار سازمان تغییری داده نشد بلکه با پیدا شدن امکانات جدید مالی برای دولت، نسبت به گسترش شبکههای آبیاری و دنبال کردن ساختمان سد کارون، که مقدمات آن فراهم شده و کارها آغاز گردیده بود، اقدام گردید و طرحهای جدیدی نیز برای گسترش تولید نیشکر در سیهزار هکتار در نزدیکی شوشتر برای تولید ۲۵۰هزار تن شکر در سال، بهمرحلۀ اجرا درآمد.
مالکین، اصلاحات ارضی و عمران خوزستان
یکی از شرایط اصلی اخذ وام از بانک جهانی این بود که مصرفکنندگان آب در منطقۀ آبیاری دز تعهد کنند که بهای آبی را که از شبکۀ آبیاری دز مصرف میکنند، بهطور مرتب بپردازند. چنانچه این تعهد صورت نمیگرفت، یکی از ارکان اقتصادی طرح که بر اساس آن میزان وام مصوب بانک تعیین شده بود، متزلزل میشد و در نتیجه بانک نمیتوانست پرداخت چنین وامی را توجیه کند.
در سال ۱۳۳۹ قانون اصلاحات ارضی هنوز در مراحل اولیه بود. بعضی از مالکین امیدوار بودند بتوانند اجرای آن را از راههای مختلف دچار وقفه سازند و به همین جهت هرروز در نقاط مختلف کشور فعالیتهایی از طرف مالکین برای ایجاد مزاحمت در اجرای قانون بهعمل میآمد. در منطقۀ آبیاری سدّ دز نیز که قسمت مهمی از آن به یک خانواده تعلق داشت، وضع مالکین و کشاورزان بحرانی شده و مالکین سعی میکردند تا آنجا که بتوانند نگذارند پای مأمور دولت به محوطۀ آنها باز شود. در چنین شرایطی، مذاکره با مالکین و کشاورزان مشکل شده بود. با این حال، ما در حد امکان و به شیوههای گوناگون کوشش میکردیم برای آنها توضیح دهیم که با ساخته شدن سدّ دز و ایجاد کانالهای آبیاری که از داخل مزارع آنها خواهد گذشت، در آینده خواهند توانست در تمام مدت سال آب مورد نیاز خود را به هر میزانی که لازم باشد، با پرداخت بهای معقولی در اختیار داشته باشند و دیگر از سیلهای سالانه و خشکسالی ترسی نداشته باشند و علاوه بر این، در تمام مدت سال از زمینهای خود استفاده کنند. منتهی میبایستی از هم اکنون تعهد کنند که اولا در اجرای طرح با سازمان آب و برق خوزستان همکاری کامل داشته باشند تا برنامۀ پیشنهادی بهسرعت و بهنحو احسن پیش برود و ثانیاً بهای آب مصرفی را طبق تعرفۀ سازمان بپردازند.
برای مالکین و کشاورزان، همانطور که قبلا ذکر شد، اولا قبول این که دولت قولی بدهد و به انجام برساند، مشکل بود؛ دوم این که نگران بودند که مقداری از زمینهای آنها برای جادهکشی و کانالسازی از بین برود؛ سوم این که فکر میکردند که در حال حاضر از رودخانۀ دز، بر اساس سنت گذشته حق استفاده از آب را دارند، پس چرا برای آب پول بدهند. تعهد سازمان نیز در مورد این که حقوق گذشتۀ آنها کاملا رعایت و تأمین خواهد شد، تأثیری در رفع مخالفت آنها نداشت. از طرف دیگر، گزارشاتی میرسید که مالکین و کشاورزان، با هدایت مالک بزرگ منطقه، مرتباً جلساتی دارند و مشغول دسیسه و ایجاد مزاحمتهایی برای اجرای طرح آبیاری دز میباشند.
با نزدیک شدن برنامههای پر هزینۀ ساختمان سد دز، موضوع استفاده از وام ۴۲میلیون دلاری بانک جهانی روز بهروز اهمیت بیشتری پیدا میکرد و بانک اصرار میورزید که باید هرچه زودتر قرارداد با مصرف کنندگان آب، صورت عمل به خود گیرد تا یکی از ارکان اصلی تعهدات دولت ایران برای اخذ وام از بانک، رعایت شده باشد.
چند ماه قبل از این که موضوع قرارداد با مصرفکنندگان آب اهمیت زیادی پیدا کند و مسألۀ روز سازمان شود، یکی از رجال سرشناس و قضات برجستۀ دادگستری که در دولت دکتر اقبال با هم همکار بودیم، به من گفت که یکی از مالکین عمدۀ خوزستان که فرزند او تحصیلات خود را در رشتۀ کشاورزی در آمریکا بهپایان رسانده و علاقمند به ایجاد مزارع مدرن کشاورزی در خوزستان است، عریضهای به حضور شاهنشاه تقدیم کرده و تقاضا کرده است که سمتی در طرحهای کشاورزی خوزستان به او ارجاع شود تا بعداً بتواند با استفاده از تجربیاتی که بهدست میآورد خدماتی در خوزستان انجام دهد. شاهنشاه نیز دستور فرمودهاند که موضوع به شما ارجاع شود. این موضوع کمال مطلوب سازمان بود زیرا ما دائماً به دنبال کسانی بودیم که خودشان امکاناتی داشته باشند و طرحهایی را بر اساس نظرات سازمان در منطقۀ دز به مرحلۀ اجرا درآورند. لذا از این پیشنهاد استقبال و شخصاً فرد مزبور را ملاقات کردم و ترتیب به کار گماشتن او را در طرح کشاورزی نیشکر هفتتپه دادم. ضمناً تأکید کردم که حد اکثر تسهیلات را از نظر کارآموزی او فراهم سازند.
با توجه به این سابقه، گزارشهایی میرسید که پدر این شخص در تحریک مالکین کوچک و کشاورزان، فعالیت خود را تشدید کرده است. در این اثنا، نامهای از بانک جهانی بهضمیمۀ رونوشت نامۀ مالکین و کشاورزان منطقۀ آبیاری دز، به سازمان رسید. در این نامه، مالکین و کشاورزانی که ادعا کرده بودند مالک بیش از هشتاد درصد زمینهای طرح آبیاری دز میباشند، صریحاً اعلام کرده بودند که بههیچوجه با طرح آبیاری دز و ایجاد کانال جدید آبرسانی موافقت ندارند و دلیلی نیز برای پرداخت تعرفۀ آب نمیبینند زیرا در حال حاضر، از رودخانۀ دز حق آب دارند و بهطور رایگان از آن استفاده میکنند. متن نامه بهخوبی نشان میداد که تحریرکننده از مذاکراتی که میان سازمان آب و برق و مقامات بانک جهانی در جریان است، اطلاع کافی دارد. شواهد دیگر نشان میداد که علاقمندی جوانی که او را در طرح نیشکر استخدام کرده بودیم، فقط بهدلیل رخنه کردن در داخل تشکیلات سازمان و اطلاع یافتن از مشکلات کار بهمنظور ایجاد مزاحمت بوده است. بررسی در این مورد آشکار ساخت که این فرد، که جوان متمولی بود و حقوق دریافتی او اثری در زندگانی پر تجمل او نداشت، از روز ورود به سازمان مشغول پخش شایعههای بیاساس و تحریک کارگران و کشاورزان اطراف هفتتپه بوده است. لذا وقتی کلیۀ دلائل جمعآوری شد و مسلم گردید که نامه به بانک جهانی نیز با همکاری او تهیه شده است، دستور دادم از کار برکنار شود…
اما مالکین بیکار ننشستند و تا مدت زیادی از راههای مختلف در اجرای کار ایجاد مزاحمت میکردند. بهعنوان مثال، زمانی که برنامۀ راهسازی در داخل طرح آبیاری شروع شد و مقاطعهکاران شروع به کار کردند، بارها اتفاق افتاد که بهتحریک مالکین، کسانی شبها دیوارههای نهرهای آبیاری قدیمی را خراب میکردند و در نتیجه آب، زیرسازی جادههایی را که در دست ساختمان بود فرا میگرفت و محل را تبدیل به باتلاق میکرد. روز بعد، مقاطعهکاران مجبور بودند با زحمات فراوان و صرف وقت و هزینۀ زیاد، زمینها را خشک کنند تا بتوانند به کار خود ادامه دهند. همه این خرابکاریها به این منظور بود که اجرای طرح به تأخیر افتد تا شاید در این فاصله گشایشی در کار مالکین از لحاظ قانون اصلاحات ارضی بهوجود آید. اما با پشتکار و جدیت کارکنان طرح آبیاری و همکاری مأمورین محلی، بخصوص قضات دادگستری، که پس از ساخته شدن سدّ دز و تأسیس شبکۀ برق وسایر اقدامات عمرانی، نسبت به مأمورین سازمان اعتماد پیدا کرده بودند، این مسائل یکیک حل شد و روز بهروز آثار مفید طرح آبیاری دز نمایانتر گردید. بهعنوان مثال، فرد عاطل و باطلی که برای امرار معاش اغلب به کارهای ناشایست دست میزد و دائماً تحت تعقیب مقامات دادگستری بود، با راهنمائی کارشناسان ایرانی طرح آبیاری آزمایشی دز، به کشاورزی مشغول شد و در اولین سال عملیاتش توانست در پنج ماه اول سال از یک هکتار زمین که اجاره کرده بود، سیصد هزار ریال گوجهفرنگی بفروشد. این شخص بعداً یکی از تولیدکنندگان مهم محصولات کشاورزی در آن منطقه شد. فرد دیگری که در ناحیۀ کرمانشاه دست بهکار تولید و پرورش زنبور عسل بود، در جنوب دزفول شروع به کشت توتفرنگی کرد و توانست محصولات خود را قبل از عید به بازار تهران برساند و بهترین توتفرنگی را عرضه کند…
پایان کار
سازمان آب و برق خوزستان متدرجاً بر پایۀ محکمی استوار شد و جای شایستۀ خود را در بین تشکیلات دولتی پیدا کرد. در سال ۱۳۴۵ سازمان با داشتن افرادی لایق و کاردان در سطح استان، از موقعیت ممتازی برخوردار بود و در سطح کشور در ردیف یکی از کارآمدترین سازمانهای دولتی بهشمار میآمد، بهطوری که تشکیلات اداری و روشهای مدیریت و دستورالعملهای سازمان، الگوئی برای مؤسساتی که مأموریتهای مشابهی داشتند شده بود. سدّ دز ساخته شده بود و افراد ایرانی آن را اداره میکردند. مطالعات فنی ایجاد سدّ کارون در شمال شوشتر و مارون در شمال بهبهان شروع شده بود و فارغ از مشکلاتی که در سالهای اولیه برای سدّ دز وجود داشت، هر یک از این دو طرح مسیر طبیعی خود را طی میکرد. شبکۀ برق شهرهای استان خوزستان و برق کارخانجات، روز بهروز در حال توسعه بود و تماماً توسط کارشناسان ایرانی طرحریزی و اجرا میشد و در هیچ نقطه کسی از سرویس برق شکایت نداشت. طرح شبکۀ کامل آبیاری سدّ دز آماده شده و بهتدریج طبق برنامه پیش میرفت و نهرهای آبیاری هر روز در حال توسعه بود و زمینهای جدیدی را در بر میگرفت. گزارشهای مأمورین سازمان در طرح آبیاری، بهجای شرح درگیری با مخالفین و مزاحمین، بیشتر دربارۀ کشت محصولات جدید و بارآوری بیشتر محصولات سنتی بود. بهخاطر دارم مهندس علیاصغر اژدری مسؤول طرح آبیاری دز با چه افتخار و خوشحالی گزارش میداد که بازده بعضی از مزارع کشت گندم به حدود چهار تن در هکتار رسیده و نهالهای انگور یاقوتی که برای اولین بار در ناحیۀ دزفول کاشته شده پس از مدت کوتاهی نوبر داده است و در موقع گزارش دادن حالت این را داشت که یک میلیون دلار به او جایزه داده باشند. همین مهندس اژدری، که تحصیلات عالی خود را در انگلستان تمام کرده و متخصص ماشینآلات کشاورزی بود، وقتی سابقاً کفالت دانشکدۀ کشاورزی در ملاثانی خوزستان را بهعهده داشت همیشه از کاغذبازی و کندی کار شکوه میکرد و نمیدانست سرنوشت جوانانی که تربیت میکند چه خواهد بود. ولی حال اظهار اطمینان میکرد که تحصیلکردههای کشاورزی، متناسب با کوشش و استعدادشان، آیندۀ درخشانی در کشاورزی خوزستان خواهند داشت.
مزارع سرسبز نیشکر در بیش از پنج هزار هکتار گسترش پیدا کرده و بازده آن در حدود بازده بهترین مزارع نیشکر دنیا بود. در این مزارع، که حالت زراعت محلی به خود گرفته بود، از هر متر مربع زمین، یک کیلو شکر در سال برداشت میشد و همه جا صحبت از گسترش روزافزون این نوع زراعت بود. رئیس طرح نیشکر، مهندس نادر حکیمی که همکاران شایستهای بهدور خود جمع کرده بود و تعداد کارشناسان خارجی در هفتتپه را از ۶۵ نفر به شش نفر تقلیل داده بود، میگفت چون کار احیای کشت نیشکر انجام شده و طرح اولیه به هدفهای خود رسیده است، میخواهد به کارهای دیگری دست بزند و خدمات دیگری به کشور ارائه دهد. وی میگفت با رفتن او و جانشین شدن مهندس علیاصغر شرکت، آب از آب تکان نخواهد خورد و لطمهای به پیشرفت طرح وارد نخواهد شد.
۲= قبل از ترور شاه با دسیسه حزب توده بود. بعدا هم که بیشتر مدیران سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و وزارت صنایع و معادن توده ایهای تواب بودند که از تخصص آنها استفاده میشد بر خلاف این رژیم ایران ویران کن و البته در زمان ان شورش ننگین این نمکدان شکنان بیشترین نقش را در راهبرد اعتصابات و فلج کردن کشور داشتند که هم منجر به نابودی زیر ساخت های اساسی کشور شد و هم خودشان قربانی و بی اعتبار به حیاتی ننگین تن دادند . این فرق ایران دوست بزرگی چون شاه بود با این رژیم ضد ایرانی و ضد بشری که شیفته افراد نادان و بی مغز است و نتیجه ان ۴۰ سال فاجعه به معنای واقعی .
۱=در زمان شاه ایران دوست به تخصص افراد اهمیت داده میشد و اینکه کاربرد آنها چه مقدار است . در خاطرات کیانوری دبیر کل حزب توده که البته این خاطرات با هدف تخریب پهلوی به سفارش وزارت اطلاعات رژیم آخوندی نوشته شد این آقا به ذکر نکته ای میپردازد به این عنوان که قرار بود برای بیمارستان زنان در خیابان شاهرضا طرح های ارایه شود این آقا هم که مهندس شهر سازی بود طرحی ارایه میدهد پیش شاه که میبرند میگویند طرح های دیگر چندان جالب نیست ولی این طرح کیانوری جالب است ولی ایشان توده ای هستند که شاه میگوید ربطی ندارد ما بیمارستان مدرن زنان میخواهیم و طرح قبول میشود که این مساله ..
جمهوری اسلامی هم سد گتوند ساخته تا آب شور تحویل مردم بده.
عموی من هم در آن دوران کارگر برق شرکت عمران خوزستان بود و اتصالات برق را بر روی پایه های چوبی کنار جاده ها و خیابانها را بر عهده داشت. چون دوران شیرینی بود برای خوزستان دهه چهل خورشیدی پیشرفت و پیشرفت بود درخوزستان. روحت شاد محمدرضا شاه.