یک امپراتوری با پروژههای کلان عمرانی و انبوهسازی از نفت و پتروشیمی تا موسسات مالی و اعتباری و صنعت که بنا به برخی گزارشها شامل بیش از ۲۰۰هزار میلیارد تومان ثروت میشود. اینهمه به نام یک نهاد نظامی موازی و نامتعارف در ایران ثبت شده: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی!
به عقیدهی بسیاری از کارشناسان، این ثروت و نفوذ در اقتصاد ایران و نقش ویژهای که سپاه پاسداران به صورت شبکهای و سازمانیافته در دور زدن تحریمهای اقتصادی ایفا میکند، علت اصلی قرار گرفتن نام این نهاد نظامی در فهرست گروههای تروریستی از سوی آمریکاست.
این نهاد نظامی پس از پیروزی انقلاب ۵۷ به دلیل بیاعتمادی زمامداران جمهوری اسلامی به «ارتش شاهنشاهی» و با هدف حفاظت از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن، به موازات ارتش ایران تشکیل شد. محمد توسلی دبیرکل فعلی «نهضت آزادی» نام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» را بر این نهاد گذاشت و ابراهیم یزدی، مرتضی الویری، محمد غرضی، هاشم صباغیان از جمله نخستین افرادی بودند که به سازماندهی سپاه پاسداران پرداختند. سپاه اکنون بجز ایفای نقش نظامی و اطلاعاتی و امنیتی، یک شبکه بزرگ و کلان اقتصادی را نیز در اختیار دارد.
همه چیز از «جهاد سازندگی» آغاز شد
ماده ۱۰ اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دایره حضور این نهاد در فعالیتهای اقتصادی پرداخته است: «مشارکت در عملیات امدادی به هنگام بروز بلایا و حوادث و انجام خدمات امدادی، آموزشی، تولیدی و جهاد سازندگی به درخواست دولت و با رعایت کامل موازین عدل اسلامی در زمان صلح در حدی که به تشخیص شورای عالی سپاه، آمادگی رزمی لازم را برای انجام مأموریتهای خود از دست ندهد.»
عبارت «خدمات… تولیدی و جهاد سازندگی» شاهکلیدی در دست فرماندهان این نهاد نظامی بود که با آن بر حوزههای متنوع اقتصادی تسلط یافته و کمکم انحصار بخشهایی را نیز در دست بگیرند.
سپاه پاسداران با تکیه بر ماده ۱۰ اساسنامه خود پس از پایان جنگ ایران و عراق وارد حوزه عمران شد و کمکم به بخشهای مختلف صنعت و تولید نیز راه یافت. داراییهای مشخص سپاه ۲۰۰ هزار میلیارد تومان برآورد شده و این نهاد نظامی از پایان جنگ یعنی سال تابستان ۱۳۶۷ (۱۹۸۸ میلادی) تا کنون حدود ۸۰۰۰ قرارداد در حوزه اقتصاد با استفاده از شرکتهای زیرمجموعهاش امضا کرده است.
جالب اینکه با وجود گستردگی فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هنوز هم بسیاری از سرداران سپاه در توجیه حضور غیرعادی و حتی انحصاری سپاه در بخشهای مختلف اقتصاد کشور بر همان عبارت «خدمات… تولیدی و جهاد سازندگی» تکیه کرده و فعالیتهای اقتصادی سپاه را نوعی خدمت و «جهاد» در راه سازندگی قلمداد میکنند. برای نمونه محمدعلی جعفری فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال ۱۳۹۴ و در گفتگو با خبرگزاری تسنیم مدعی شده بود «سازندگی» از فعالیت اقتصادی جداست و سپاه بطور مستقل وارد فعالیتهای اقتصادی نمیشود! او حضور سپاه در محورهای مختلف اقتصادی طی سالهای گذشته را کمکی به دولت برای به ثمر نشاندن «اقتصاد مقاومتی» دانسته بود!
پله پله تا تشکیل مافیا
با وجود آنکه آمار و اسناد مدون و کاملی از حجم فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران وجود ندارد و بخشی از فعالیتهای اقتصادی این نهاد نظامی- امنیتی مخفیانه انجام میشود اما با ردیابی آنچه تا کنون علنی شده مشخص میشود سپاه پاسداران در دوره هاشمی رفسنجانی با حضور فعال در پروژههای سدسازی و راهسازی توان مالی قابل توجهی پیدا کرد.
در دولت محمد خاتمی به نام خصوصیسازی بسیاری از شرکتهای بزرگ به سپاه پاسداران واگذار شد بطوری که ویکیلیکس اسنادی مربوط به داراییهای سپاه پاسداران تا سال ۲۰۱۰ را منتشر کرد که با استناد به آن تور و نفوذ گسترده سپاه پاسداران بر اقتصاد ایران نمایان میشود.
بر اساس این اسناد، شرکت مخابرات ایران، شرکت سرمایهگذاری «غدیر»، پالایشگاه اصفهان، بانک پارسیان، صنایع پتروشیمی، معادن فلزات، بانکهای صادرات، ملت و تجارت، صنایع دریایی صدرا، بانک سینا، تراکتورسازی تبریز و داروسازی جابر حیان تعدادی از بخشهای خریده شده توسط سپاه تا سال ۲۰۱۰ بودهاند.
همچنین بانک «قوامین»، بانک مهر، موسسه اعتباری نیروهای مسلح، موسسه «انصارالمجاهدین»، موسسه مالی و اعتباری «ثامن الائمه» و «موحدین» و «عسکریه» از جمله بانکهای متعلق به سپاه پاسداران هستند.
یکی از بزرگترین شرکتهای این نهاد، قرارگاه سازندگی «خاتمالنبیاء» است که پس از پایان جنگ با دستور مستقیم علی خامنهای تشکیل و اکنون بزرگترین پیمانکار پروژههای دولتی ایران به شمار میرود. این کمپانی بزرگ اقتصادی تا سال ۲۰۱۰، ۸۱۲ شرکت فعال در داخل و خارج ایران، ۱۷۰۰ قرارداد دولتی، بیش از ۱۳۵هزار نیروی کار داشت.
یکی از نقاط عطف فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران اما پس از اجرای تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد و ایالات متحده آمریکا در دهه ۸۰ خورشیدی بود. در سال ۲۰۰۶ میلادی برابر با ۱۳۸۴ خورشیدی بسیاری از شرکتهای خارجی به دلیل اجرایی شدن تحریمها ایران را ترک کردند و سپاه پاسداران جایگزین این شرکتها در بخشهای مختلف نفت و گاز و پتروشیمی شد و با بهرهگرفتن از سیاست خصوصیسازی نفوذ خود در این حوزه را افزایش داد.
برای نمونه قرارگاه «خاتم الانبیاء» در سال ۲۰۰۶ تنها ۲٫۰۹ میلیارد دلار برای توسعه میدان گازی پارس جنوبی و ۱٫۲ میلیارد دلارقرارداد برای ساخت یکی ازخطوط مترو تهران و ۱٫۳ میلیارد دلار قرارداد برای ساختن لوله گازی که ایران را به پاکستان متصل میکند از دولت دریافت کرده بود.
این حضور در بخش نفت و گاز ایران تا حدی پیش رفت که در دولت دوم محمود احمدینژاد حتی رستم قاسمی یکی از فرماندهان سپاه بر صندلی وزارت نفت تکیه زد!
حضور گسترده سپاه در حوزه اقتصادی و سازماندهی این نهاد ثروتمند و پرنفوذ برای تجهیز شبکهای در خارج از کشور جهت دور زدن تحریمهای اقتصادی شاید عمدهترین دلیلی بود که قرارگاه سازندگی «خاتم الانبیاء» به همراه ۵ موسسه زیرمجموعهاش در سال ۲۰۱۰ در فهرست تحریمهای ایالات متحده آمریکا قرار گرفت.
در چنین شرایطی شاید چندان عجیب نباشد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را یک «بنگاه بزرگ اقتصادی» خواند. نامی که علی انصاری کارشناس دانشگاه سنت آندروی بریتانیا در سال ۲۰۰۹ و همزمان با حضور فعال سپاه در پروژههای نفت و گاز در شرایط تحریم، در گفتگو با روزنامه گاردین مطرح کرده و گفته بود: «سپاه پاسداران در واقع یک شرکت غول پیکر است که اسلحه هم در اختیار دارد.» وی گفت: «اشتباه است ایران را یک دیکتاتوری نظامی تحت حکومت یک گروه کوچک افسران پرقدرت محسوب کنیم. به نظر من مجموعهای از تمایلات تجاری و مذهبی عامل محرک سپاه است.»
تیر خلاص به امپراتوری اقتصادی سپاه؟
سپاه پاسداران در دور پیشین تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی نقش ویژهای در دور زدن تحریمها ایفا میکرد. تأسیس شرکتهای تجاری در کشورهای دیگر، داد و ستد با بانکهای کوچک در کشورهایی که روابط چندانی با اروپا و آمریکا نداشتند، ذخیره و صادرات نفت و گاز با نفتکشهای اجارهایِ دیگر کشورها، نقل و انتقال چمدانی ارز به ایران و پولشویی و ایجاد یک شبکه قاچاق کالا به ایران از جمله اقداماتی است که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نسبت داده میشود.
این تجربه برای دولت ترامپ که به نظر میرسد سفت و سخت در برابر جمهوری اسلامی ایستاده، کافیست تا شریان اصلی دور زدن تحریمها را بیش از پیش زیر فشار بگذارد. در ماههای گذشته و پس از خروج آمریکا از برجام بیشترین تمرکز دولت آمریکا بر فشار علیه سپاه پاسداران و فلج کردن شبکه اقتصادی آن بوده است. برای نمونه در روزهای نخست فروردین و دو هفته پیش از تروریستی خواندن سپاه در هشتم ماه آوریل ۲۰۱۹، وزارت دارایی آمریکا ۲۵ فرد و شرکت را به دلیل دور زدن تحریمها و انتقال دلار و یورو به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ایران در فهرست تحریمهای خود قرار داد.
در بیانیه این وزارتخانه آمده بود: «ما شبکهای وسیع از شرکتها و افراد مستقر در ایران، ترکیه و امارات متحده عربی را با هدف مختل کردن برنامهای هدف گرفتهایم که حکومت ایران از آن برای جابجایی بیش از یک میلیارد دلار پول نقد استفاده میکرد.»
قرارگرفتن نام افراد و شرکتهای وابسته به سپاه که به دور زدن تحریمهای اقتصادی در ایران کمک میکردند، طی چند مرحله و پیش از آنکه این نهاد نظامی- امنیتی از سوی آمریکا «تروریستی» خوانده شود نیز گواه دیگری بر این است که در کنار اهداف استراتژیک آمریکا در تروریستی خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مهمترین هدف از این اقدام در حال حاضر فلج کردن بیش از پیش اقتصاد جمهوری اسلامی است.
روشنک آسترکی
حالا این وسط بی کفایتی و حماقت و جهالت فرماندهان ارتش بعد از شورش ۵۷ هم بی تاثیر نیست.جالبه که در قانون اساسی ملایان به صراحت در اصل ۱۴۳ تنها و تنها از ارتش بعنوان حافظ تمامیت ارضی و استقلال کشور یاد شده اما در عمل این ۳پای تروریستی و مرزبانی ناجا هستند که کنترل مرزها رو در اختیار دارن و ارتش رو بازی نمیدن!یا در اصل ۱۴۷ همین قانون اساسی به ارتش اجازه فعالیت عمرانی و صنعتی در زمان صلح داده شده اما قرارگاه خاتم ۳پاس که داره با سوء استفاده از این بند قانونی میخوره و میبره!!
۳پا روز اولش اومد تا دل مشغولی و نگرانی عمام(لعنه الله علیه)درخصوص احتمال رویگردانی ارتش از حمایت از شورش ۵۷ رو مرتفع کنه و نقش گارد جاویدان و دفتر ویژه اطلاعات دربار پهلوی رو اینبار برای عمام هندی زاده ملعون ایفا کنه.اصلا قرار نبود ۳پا به یک سازمان رزمی تمام و کمال ارتقاء پیدا کنه اما خب دسیسه خمینی گجستک و برافروختن آتش جنگ ۸ ساله بخاطر موش دوانی های عمام کاری کرد که ۳پا رسما وارد میدان جنگ بشه و عملا با تسخیر امکانات و پادگان های ارتش مثل دوکوهه و عشرت آباد خودش رو حاکم بلامنازع میدان امنیت و اطلاعات ایران جا بزنه!
خاطره ششم
تو جبهه حلبچه بودم. روزهاى آخر جنگ بود. نیروى جایگزین نمى آمد. از حدود هفتصد نفر ما حدود سیصد نفر مانده بودیم. بقیه یا شهید شده بودند یا مجروح. شب ها دم سنگر ما همیشه جنازه یک یا چند شهید بود. مسئولین اطلاعات و عملیات گفته بودند عراق جلوى شما پانصد تانک روسى کوهستانى داره. گمانم اسم این تانگ ها M60 بود. آن روزها صبحت ما از اسارت یا فرار بود. درست قبل از مرصاد و یا بقول مجاهدین فروغ جاویدان و مقر ما در همان منطقه عملیاتى بود. بعد جام زهر ما با جان و پوست خود درک مى کردیم که چاره اى جز این نبود.
خاطره پنجم:
در دانشگاه صنعتى امبیرکبیر افرادى با سهمیه هم بودند. یک جانباز موجى هم بود. از مسئول خوابگاه که از بچه هاى انجمن اسلامى بود تقاضاى اتاق تک نفره کرد. او گفت یک مخروبه هم باشه عیب نداره و فقط باید تنها باشه تا زمانى که موج میگیردش بتونه خودش رو کنترل کنه. مسئول که از طرفداران سرسخت محمد خاتمى بود گفته بود تو بیابانى هستى و نمى فهمى. او ناراحت شد و رفت.
بچه هاى سهمیه اى مشکل پاس کردن واحد ها را داشتند.
خاطره چهارم
روزنامه سلام توقیف شده بود. انجمن اسلامى پلى تکنیک ریخته بود و یکى از دفاتر گویا پشیبانى جنگ درست پشت خوابگاه شرفى را به بهانه این که ما خوابگاه کم داریم گرفته بود. سپاهى مذکور در داستان سوم و یک جهادى رفتند تماشا کنند. سپاه و بسبج ریختند کلى را زدند و دستگیر کردند. سپاهى در رفته بود و جهادى را گرفته بودند. انجمن اسلامى مى گفت با نظر کروبى و چند آخوند دیگر نماینده مجلس اینکار صورت گرفته است. بعد حمله رفتند مجلس و کروبى گفته بود غلط کردید یک دفتر دولتى را اشغال کردید. بچه هاى انجمن به کروبى فحش میدادند.
خاطره سوم:
در خوابگاه شرفى با یک سپاهى هم اتاق شدم. فرد جالبى بود. از آخوندها متنفر بود. مى گفت من بچه بودم. پدرم راننده کامیون بیابانى بود. در یک شب بسیار سرد همدان صاحبخانه آخوند ما، ما را از خانه بیرون انداخت و مادرم هرچه اصرار کرد که تا صبح صبر کنن میریم، نشد.
خاطره دوم:
تو خط مقدم بودم. در جبهه سردشت و رفته بودم بوالفتح بین دو کوه شاهین و دوپازا. اونجا قله سرکوب داشت. یعنى عراقى ها بالاسر ما بودند. و البته دوپازا که دست ما بود بالاسر عراقى ها بود. فرمانده سپاهى بوالفتح فرد جالبى بود. انسان مهربان و معتقدى که براى سربازان وظیفه تشویقى میداد که نماز بخوانند و تشویقیش این بود که به جایشان نگهبانى میداد. سربازها دانسته سوء استفاده مى کردند. روزى به فرمانده گفتم چرا مرخصى نمى رى و همیشه جبهه هستى. گفت: من از سپاه پشت خط متنفرم. بخاطر همین همش تو خط مقدم هستم.
مى گفت: حالا من نماینده سپاه تو اتکا هستم. روز اولى که رفتم، یک سرهنگ شمالى که مسئول اتکا بود گفت: تو اومدى کنترل کنى؟ چکار مى خواى بکنى؟ من گفتم من یهمم رو مى خوام. به من گفته بودند، این ها خوب مى خورند.سرهنگ گفت: نیاز نیست بیاى. فقط بیا سهمت رو بگیر و برو. من هم همین کار رو مى کردم. به روز سر شوخى وو باز کردند. گفتند فلانى که ترکه اسمش شبیه ارمنى هاست و سرهنگ یه روز همه رو خواست و به او گفت: تو ارمنى هستى و اسمت شبیه ارمنى هاست و نجسى. بیچاره که کارگر بود، متاصل ماند و هى مى گفت به خدا و پیامبر و على شیعه دوازه امامى است. سرهنگ گفت باید ببینیم. بذار روى میز. و مى خندیدند. میهمان و ما کلى خندیدیم
پدرم مى کفت: پسر این پول هایى که تو مى آورى حرام است. من فحش خواهر و مادر به پدرم میدادم و مى گفتم که تو سر سفره من نشسته دارى به من مى گى چه خوبه و چه بده. مى گفت : همه خرج خونواده رو من میدم. پدرم و مادرم تو خونه من زندگى مى کنن و دادشم تو آژانس من کار مى کنه.
گفت داشتم تو دانشگاه میرفتم که مسئول گروه معارف اسلامى صدایم کرد. گفت استادت چنین نوشته که تو بنظرش تقلب کرده اى. گفتم اگر بیست نشوم تو میدانى و من. بعد گفت: من سه خانه و چهار ماشین و یک آژانس دارم. پدرم از شراب خورهاى قهار بود و ما همیشه از خیابان جمعش مى کردیم. هیچ چیز نداشتیم. بعد انقلاب یک روز کمیته آمد مدرسه ما و در بسیج ثبت نام کردم و بعد وارد کمیته شدم. روزى توى گشت یک وانت را متوقف کردیم. بار وانت پر دستگاه ویدیو و نوار بود. به وانتى گفتیم ببریمت کمیته یا همه بارت مال ما. او گفت بار مال شما. ما دستگاه ها را فروختیم. نوارها آکبند بود. یکى را باز کردیم و دیدیم که نوار هایده است. جرات فروش نوارها را نداشتیم و منهدم کردیم.
میهمان تازه وارد گفت: من معارف اسلامى را تقلب کردم. کتاب را باز کردم و نوشتم. مثلاً سوال این بود که پیامبر در حج اول بعد از هجرت چه کرد من تمام کتاب را خیلى بیشتر از سوال همه را عین کتاب نوشتم. ناظر امتحان آمد بالاى سرم و گفت: دارى تقلب مى کنى؟ گفتم بله. جرات دارى تقلبم را بگیر. بیرون ببینم یگ گلوله حرامت مى کنم. او رفت. آخوند به اصطلاح استاد پس از تصحیح ورقه نوشته بودم بنظرم ایشان تقلب کرده است. بعد این میهان فحش خواهر مادر به آخوند داد و گفت بنظرت فلان فلان شده من تقلب کرده ام. معلومه که من تقلب کرده ام.
یکى از دوستان خاطرات جالبى از سپاه داشت.
بنظرم این خاطرات مى تواند در تاریخ شفاهى ایران مورد استفاده قرار گیرد.
خاطره اول:
در اتاق خوابگاه شرفى دانشگاه صنعتى امیر کبیر بودیم درس مى خواندیم. دوست یکى از هم اتاقى ها آمد. (این هم اتاقى هم قارى قرآن بود و هم ترانه مى خواند. براى ما ترانه مى خواند و براى دانشگاه قرآن. جوان عجیبى بود. بقول ما دختر باز حرفه اى هم بود و در خیابان ها به دختران متلک مى گفت.) صحبت از درس و امتحان شد
…..سخن وی ناشی از تخیلات مطرح در ان تاریک خانه ها میباشد !
انچه مسلم است ضربه فرود امده بر سر ملاها از بابت تروریستی اعلام شدن سپاه پاسداران بسیار سنگین و سهمگین میباشد .
هر چند طناب انداخته شده بر گردن کلفت ملاها و پاسدارها توسط ترامپ شیر دل کارساز بوده اما با ید انرا تکمیل و نهایی کند .
خروج از برجام و تروریستی شدن سپاه همانند طناب دار انداختن بر گردن نحس حکومت است . با تشدید و تکمیل تحریمهای اقتصادی ، حکم زدن ضربه نهایی به صندلی زیر پای انان در میدان اعدام و سفت شدن طناب جهت خفگی را خواهد داشت . .
اگر به چارت سازمانی و زیرمجموعه های سپاه پاسداران مراجعه شود میتوان به بزرگی و شبکه اختاپوسی این هیولای جنبره انداخته بر اقتصاد و جان و مال کشور و مردم پی برد .همچون غده سرطانی !
دیروز سرمقاله مدیر مسئول جریده دریده کیهان شریعتمداری پیشنهاد بستن تنگه هرمز را ارائه داد ولی امروز گفته از این تنگه نفت به اسیای جنوب شرقی صادر میشود که دوست ما هستند . بهتر است از طریق دریای سرخ صدور نفت به غرب و اروپا ببنیدیم و در اسرع وقت صادرات نفت عربستان را به صفر برسانیم .
پیشنهاد های این مامور اطلاعات سپاه قطعا در اتاقهای فکر و جنگ سپاه برنامه ریزی میگردد و سخن ……..
من واقعاً در تعجبم که چرا نویسندگان این جور مقاله ها هیچ توجهی به نارضایتی مردم ایران ندارند. شاید دلیلش این باشد که اکثرا در ایران زندگی نمیکنند. به این عزیزان میگویم که معضل اصلی رژیم فقط نارضایتی و عدم اعتماد عمیق مردم به جمهوری اسلامی است. این ها از این که مردم دیگر رأی نمیدهند انقدر ترسیده اند که حد ندارد. چرا این مقاله ها مردم ایران را نادیده میگیرند و فقط به ضعف و قدرت سپاه میپردازند. مگر سال ۸۸ رو فراموش کردن که رژیم به سادگی تا مرز سقوط رفت و اگر موسوی خیانت نکرده بود کار تمام بود؟