مرز باریک و شکنندهای بین حمایت کردن و احساس مالکیت وجود دارد، اگر شما در آستانه مرز احساس مالکیت تام و تمام و بدون احساس گناه قرار دارید، ممکن است این احساس، نشاندهنده بحران و اتفاق خطرناکتری باشد که در درون شما رخ میدهد.
اختلال مالکیت اغلب با درخواستهایی شروع میشود که حاکی از تمایل و خواستههای شماست، مانند درخواستهایی از این دست: «ما باید زمان بیشتری را با هم صرف کنیم». مالکیت با چنین چیزهایی شروع میشود، اما به زودی به شکایاتی مانند «زمان زیادی را با خانوادهات میگذرانی. دلیلش چیست؟» یا «چرا برای انجام این کار باید از شهر بیرون بروی؟» و «من خیلی عصبانی هستم» میرسد.
این شکایات موجب تیره شدن رابطه و به کار گرفتن از اشکال مختلف رفتاری چون ترساندن، تهدید، تهمتزدن و حتی برخورد فیزیکی میشود.
سوال این است، این رفتار طبیعی است؟ یا بطور خاص بیشتر شبیه پا گذاشتن روی خرخره کسی است یا چیزی خطرناکتر از آن؟
چرا احساس مالکیت دارید؟
احساس تملک دیگری، نشانهای واضح از احساس ناامنی و افسارگسیختگی و فرار از خویشتن در خود به همراه دارد. این زمانی است که شما بیش از حد به شخص دیگری متکی هستید و انتظار دارید که شما را دوست داشته باشد و برایش مهم باشید.
فقدان عزتنفس و اعتماد به نفس، بذرهایی هستند که منجر به رشد احساس مالکیت میشوند. این باعث میشود تا به کسی برای خوشحالی، احساس امنیت و اطمینان نیاز داشته باشید.
وقتی از مرزهای طبیعی عبور میکنید
چگونه میتوان دریافت که همسرتان یا دوستانتان را در رابطه تحت فشار قرار دادهاید و باعث استرس آنها شدهاید؟ در اینجا به مواردی از تحت فشار قرار دادن همسر یا دوستان به دلیل حس مالکیت اشاره میکنیم:
۱. آیا شما در حسابهای فیس بوک و واتسآپ همسر یا دوستان خود به صورت مخفیانه جستجو میکنید یا اطلاعات و شمارههای تماس گوشی آنان را بررسی میکنید؟ خصوصا وقتی در محل حضور ندارند؟
۲. آیا شما بطور متناوب روابط آنها را با جنس مخالف زیر نظر میگیرید، با دوستان یا همکارانشان حالت جنگ دارید و سعی میکنید بهانهای برای درگیری پیدا کنید؟
۳. آیا شما لیست سیاهی از افرادی دارید که تمایل ندارید همسر یا معشوق یا دوستتان با آنها در تماس یا دوست باشند و آدمهای این لیست برای شما نوعی تهدید به شمار میرود؟
۴. آیا هر زمان که در کنار هم حضور ندارید، به آنها تلفن میکنید و یا سعی میکنید تا آنها را از حضور پیدا کردن در جمع، بدون حضور خودتان منع کنید؟
۵. آیا فهرست دوستان آنان را در شبکههای اجتماعی بطور مخفیانه رصد میکنید و یا سعی میکنید تا در دنیای واقعی این دوستان را بشناسید؟
۶. آیا شریک زندگی خود را مخفی میکنید و به دیگران معرفی نمیکنید؟ یا برنامههایی را که برای مدت زمان طولانی باید دور از خانه بمانید را لغو میکنید؟
۷. آیا شریک زندگی خودتان را مرکز جهان خود میدانید، در حالی که هیچ فضایی برای دوستان، خانواده و یا حتی زندگی خود قائل نیستید؟
اگر پاسخ شما به هر یک از پرسشهای بالا مثبت باشد، توصیه میشود از کارشناسان برای درمان اختلال شخصیت خود اقدام کنید، چرا که مستعد ابتلا به حس ناامنی و اختلال در احساس مالکیت هستید. افرادی که مبتلا به BPD هستند قادر به کنترل احساسات خود نیستند و ممکن است رفتارهایی از جمله حسادت، مالکیت یا حتی پرخاشگری داشته باشند. مهم است که نشانههای بیماری را در رفتار خود شناسایی کنید آنهم هنگامی که هنوز در مرحله جوانه زدن هستند.
در حالی که احساس ناامنی و حس مالکیت تا اندازهای طبیعی است، هنگامی که این ناامنی شدت مییابد به یک خطر بزرگ بدل میشود و در صورت پیشرفت میتواند منشاء سوء استفاده از شما و دیگری شود و این زمانی است که باید کمک بگیرید.
تابوی گرفتن مشاوره یا مراجعه به یک متخصص درمانگر یا مشاور را باید کنار بگذارید، زیرا این امتناع باعث میشود تا رابطه شما در خطر قرار گرفته و امکانی را که برای رها شدن از خطر یک کابوس زهرآگین دارید از دست بدهید.