الاهه بقراط – کتاب «اکوسیستمهای متقابل صنایع؛ مبانی، الگوهای کهن، مدلها و رویکردهای استراتژیک» از نوح فرهادی یکی از دانشمندان و کارشناسان «پروژه ققنوس ایران» به تازگی توسط انتشارات معروف «اشپرینگر» در آلمان به زیر چاپ رفته و در سپتامبر ۲۰۱۹ در اختیار عموم قرار میگیرد.
پروفسور دکتر نوح فرهادی استاد مدیریت استراتژیک در آلمان است. او در این زمینه بیش از بیست سال سابقه مدیریت و مشاوره دارد و من این امکان را یافتم تا با مطالعه پیشگفتار این کتاب و همچنین گفتگو با دکتر فرهادی با ایدههای وی در این کتاب بیشتر آشنا شوم. یکی از نتایجی که این دانشمند مدیریت استراتژیک بر اساس تزهای مطرح شده در کتاب خود به آن دست مییابد، ایدهای است که وی آن را «Iran3.0» میخواند و در پایان این کتابگزاری به آن خواهم پرداخت.
پروفسور دکتر نوح فرهادی معتقد است بجای تمرکز و سرمایهگذاری بر روی رقابت و مسابقهی بیرحمانه در تولید، مدیران میبایست وارد مشارکتهای همگرایانهی استراتژیک شده و آن را به مثابه مناسبات نوین مدیریت، پرورش و صیقل دهند چرا که دوران رقابتهای مبتنی بر درگیری و حذف بسر آمده و همزیستی و مشارکتهای همگرایانه خود را بر شرکتها و بنگاههای تولیدی و تجاری تحمیل میکنند. دکتر فرهادی میگوید: «الگوی من در این زمینه طبیعت و زندگی درختان است که در یک کلکتیو همزیستی دارند.» وی ادامه میدهد: «من فکر میکنم ایران با چنین استراتژیای میتواند سودهای عظیمی برای خود و همسایگانشان تولید کند. در این کتاب من مدلهای اکوسیستم را در خدمت شاخصههای علم اقتصاد در کشور خودم به کار میگیرم اما شرط لازم پیاده کردن آن، وجود دموکراسی است!»
درواقع دکتر نوح فرهادی به دنبال یک اکوسیستم اقتصادی برای شرکتها و بنگاههای تولیدی و خدماتی است که بازیگران مهم آن یعنی مصرفکنندگان، تولیدکنندگان و صاحبان شرکتها و بنگاهها نه الزاما در رقابت بلکه در مشارکت و همگرایی، به استراتژیهای پایدار برای فعالیتهای اقتصادی (تولیدی/ خدماتی) دست پیدا میکنند.
- اکوسیستمهای متقابل صنایع؛ مبانی الگوهای کهن، مدلها و رویکردهای استراتژیک
- نویسنده: نوح فرهادی
- ناشر: انتشارات اشپرینگر؛ آلمان؛ ۲۰۱۹
این استراتژی اقتصادی، به نظر دکتر فرهادی، نه یک «تفکر انقلابی» علیه همه است، نه به «حکومت بدترینها» میانجامد و نه نیازی به التماس و دعا دارد بلکه یک برنامهریزی کاملا فکرشده است که به ایدئولوژی مذهبی و غیرمذهبی و تسلیحات نیازی ندارد.
باید هر چه زودتر به راه افتاد
پروفسور فرهادی در کتاب خود به مدلهای اکوسیستمهای تجاری، الگوهای کهن اکوسیستمها، مشارکتهای استراتژیک، مشارکتهای مرحلهای و مقطعی، هدایت اکوسیستمها، مدیریت نمونه کارها، معاملات خروجی و تحولات اکوسیستمها در آینده میپردازد.
نوح فرهادی در مقدمهی این کتاب مینویسد: «سالها طول کشید تا من مفهوم و همچنین پیامدهای اکوسیستم اقتصاد تجاری و کسب و کار را واقعا دریافتم. فرانک پاتریک هربرت نویسندهی آمریکایی داستانهای علمی- تخیلی زمانی گفته بود: «آنچه بیسوادان اکوسیستم در رابطه با یک اکوسیستم بر آن آگاه نیستند این است که این یک سیستم است. یک سیستم! یک سیستم دارای یک ثبات سیال است که بر اثر بروز یک خطا، در فقط گوشهای از آن، میتواند نابود شود. یک سیستم دارای نظمی است که از یک نقطه به نقطه دیگر جاریست. وقتی چیزی این جریان را مانع میشود، آن نظم در هم میپاشد. کسانی که تجربهای در این زمینه ندارند، ممکن است آنقدر این درهمفروپاشی را نادیده گرفته یا انکار کنند که دیگر خیلی دیر شود. از همین رو مهمترین وظیفه وهدف اکولوژی [محیط زیستشناسی]، درک پیامدهاست!»
نوح فرهادی ادامه میدهد: «اوایل سال ۲۰۰۷ یک بنگاه آمریکایی مرا به عنوان مشاور مدیریت راهبردی در تیم خود در رابطه با یک کارخانهی مهم اتومبیلسازی فرا خواند. آن زمان فکر میکردم موضوع بر سر مشاوره درباره یک معاملهی ساده در یک کنسرن بزرگ است که البته چنین هم بود؛ ولی فقط در اولین نگاه.
قضیه بر سر فسخ ادغام دو کنسرن بود که حالا هر یک از آنها تولیدات خودشان را در یک سازماندهی مشترک بازاریابی میکردند. صدها تن از کارکنان و تصمیمگیرندگان از همهی بخشها و شعبات هر دو کنسرن و همراه با آنها کلی مشاور و وکیل برای سالهای متمادی به این کار مشغول بودند. این معامله از ظرفیت هر دو کنسرن و واحدهای سازمانی آنها فراتر میرفت. بخش مهمی از کار به این مربوط میشد که هزاران مجوز و قرارداد میبایست دوباره از نو تنظیم شوند؛ قراردادهای همکاری درون دو کنسرن نوشته و سرمایههای فکری با دقت تمام تقسیم شوند و در این فاصله مشخص شد که شعبههای بینالمللی فروش نیز کاملا میتوانند فعالیت کنند.»
نویسنده کتاب توضیح میدهد که چند سال طول کشید تا نخستین نتایج این فعالیتها به ثمر رسیدند. برای نوح فرهادی به عنوان مشاور، و برای تصمیمگیرندگان دو شرکت که روند جدایی را در کنار مشارکت همگرایانه پیش میبردند، موضوع بر سر یک چیز بود: طراحی علمی و عملی این فرآیند! یک اقدام غولآسا! آنچه اما دو شرکت مادر در استراتژی خود در نظر نگرفته بودند، تبدیل یک کارخانهی اتومبیلسازی همزمان به یک شرکت خدماتی بود! اگرچه به نظر میرسد که یک کارخانه عظیم اتومبیلسازی میبایست که بر اساس ارائه خدمات به مشتریان خود سازمان یافته باشد!
دکتر فرهادی مینویسد: «اینجا بود که برای من به عنوان مشاور روشن شد که این کار بسی بیش از مجموعهای از فرآیندهای متوالی است. قضیه بر سر سازماندهی مجدد سیستمها و شبکهها بر اساس اکوسیستمهای تجاری بود.»
پروفسور نوح فرهادی بعدا در رابطه با شرکتهای کوچکتر دیگر نیز با این پدیده البته در ابعاد محدودتری روبرو میشود. پدیدهای که در بیش از ۶۰ کشور اروپا و خاورمیانه و آفریقا گسترده شده است.
در مقدمه کتاب میخوانیم، در جستجوی راههایی برای رشد بیشتر است که شرکتها در مییابند موضوع به این سادگیها هم نیست که بتوان رشد را به شکل «ارگانیک» و با اتکا به نیروی فقط خود به دست آورد. از همین رو شرکتهای بیشتری به سوی اکوسیستمهای تجاری حرکت میکنند این در حالیست که مفهوم «اکوسیستم» یکی از رایجترین مفاهیم در این عرصه است.
دکتر فرهادی مینویسد: «در سال ۲۰۰۸ جستجو در اینترنت برای مفهوم «اکوسیستم تجاری» حدود ۹۶۷ نتیجه را نشان میداد. یک دهه بعد نتیجه به ۳۶هزار و ۹۰۰ مورد رسید یعنی رشدی برابر با ۳۷۱۶درصد یا ۴۴٪ بطور میانگین در سال! این امر بیانگر این است که درباره «اکوسیستم تجاری» مطالب بسیاری منتشر شده و آن را به بخشی از زندگی ما تبدیل کرده. یک نمونهی روشن در این زمینه، همکاری فزاینده بین اتومبیلسازیهای دایملر و بامو در عرصهی الکتروموبیل و همچنین برنامههای اشتراکگذاری اتومبیل است. یک نمونهی دیگر شرکت مخابرات آلمان (تِلِکوم) است که از عرصههای مختلف با اهداف متفاوت تشکیل شده: شبکههای مخابراتی، تلفنهای موبایل، زیرساختها و خدمات گوناگون دیگر.
بیشتر اکوسیستمهای تجاری بسیار پویا و انعطافپذیر هستند. مرحلهی نخست آنها مثل هر پدیدهی دیگری، عبارت از شکلگیری است تا بخشهای مختلف اعم از عرضهکننده و متقاضی و یا عوامل تأثیرگذار را با یکدیگر پیوند دهد. تکنولوژیهای جدید و رشد سرسامآور اینترنت سبب شده تا زمینهای گسترده برای شکلگیری اکوسیستم تجاری به وجود آید که در آن مصرفکنندگان یک شبکهی گسترده را تشکیل میدهند.»
نویسنده تأکید میکند که «البته اکوسیستم تجاری یک پدیدهی تازه و نوظهور نیست. هر شرکت خدماتی و تولیدی همواره در اکوسیستمهای مختلفی مشارکت داشته. بسیاری از این اکوسیستمها بدون استراتژیهای دقیق به وجود آمدهاند. منتها برای برخورد فعالانه با این سیستمها، کمتر شرکتی آمادگی داشته است. اکوسیستمهای تجاری پویا و پرتحرک این امکان را به مشارکتکنندگان خود میدهند تا با همکاری یکدیگر یک ارزش اضافی همگانی برای بازار تولید کنند. این پدیده امکانات تازهای برای مدیران، کارکنان و مشتریان و عرضهکنندگان کالا و خدمات و یا حتا رقیبان به وجود میآورد. از همین رو شاید بسیاری از شرکتها مجبور شوند مدلهای موجود کسب و کار خود را تغییر دهند.»
پروفسور دکتر نوح فرهادی تجربه بیست سالهی فعالیت خود را در زمینهی استراتژیهای مدیریت در این کتاب گردآوری و معرفی کرده است. این تجارب و بسیاری تجربههای علمی و عملی دیگر از دسترس ایرانیان دور مانده است زیرا همانگونه که نویسندهی این کتاب به اصرار یادآوری میکند، شرط لازم آن هنوز در ایران وجود ندارد: دموکراسی!
ایران ورژن سوم
بر چنین زمینه علمی و عملی است که دکتر فرهادی با پایان این کتاب به ایدهی «Iran3.0» میرسد. وی با شور و شوق توضیح میدهد: «در شبیهسازیهای من برای اقتصاد فرضی در یک جهان آزاد، ایران به یکی از قویترین کشورها تبدیل میشود. در کتاب دیگری که به نام «Iran3.0» در دست دارم، آرزوی «تمدن بزرگ» شاه فقید ادامه پیدا میکند و گسترش مییابد. در آن کتاب به تحولات اقتصادی و استقلال آن از نفت پرداختهام.»
ولی چرا «Iran3.0»؟! دکتر فرهادی در یک تقسیمبندی زمانی که بر اساس کمیت و کیفیت تنظیم شده، از سال ۱۹۴۶ (پس از پایان جنگ جهانی دوم) تا سال ۱۹۷۹ (وقوع انقلاب اسلامی در ایران) را «Iran1.0» و دوره چهل ساله جمهوری اسلامی را «Iran2.0» و پس از آن را با نام «Iran3.0» به عنوان کشوری در نظر میگیرد که در تغییراتی شگرف به سوی اقتصاد مبتنی بر اکوسیستمهای تجاری گام بر میدارد.
پروفسور نوح فرهادی در این زمینه توضیح میدهد: «در ایدهی «Iran3.0» به یک چشمانداز برای ایران میپردازم. در یک طرح فرضی، بدون حکومت کنونی و ملایان و سپاهیانش، آیندهی ایران را بر اساس اقتصاد مبتنی بر اکوسیستم معرفی میکنم. نتیجهی پژوهشهای شبیهسازی و تطبیقی من تا این لحظه چنین است: به شرط گذار از جمهوری اسلامی و برقراری دموکراسی، ما میتوانیم در طول ده سال در رقابت با چین و هند وارد بازارهای جهانی بشویم. در این زمینه ایدهها و روشهای بسیاری وجود دارند که میتوانند به کار گرفته شوند و در این مسیر کمک کنند.»
هدف «Iran3.0» به تصویر کشیدن تحولات کشور در مسیر یک اقتصاد مبتنی بر اکوسیستم و مستقل از منابع طبیعی است. نوح فرهادی معتقد است اگر ما در آغاز، منابع طبیعی را برای تحولات اکوسیستم اقتصادی به کار ببریم، در طول چند سال به مراتب سریعتر از دیگر کشورها رشد میکنیم. وی تأکید میکند: «ما عوامل این رشد را داریم: سرمایه انسانی و نفت. این عوامل باید بطور موازی در کنار هم وجود داشته باشند تا کشور بتواند به تدریج از وابستگی شدید به نفت آزاد شود. ما فضای اقتصادی برای ۲۰۰ میلیون جمعیت فارسیزبان داریم. ما میتوانیم اتحادیههای اقتصادی مانند اتحادیه اروپا را شکل دهیم. ما میتوانیم با فقر و تنگدستی مبارزه کنیم و از این راه بر رشد اندیشههای افراطی نقطهی پایان بگذاریم. ایران میتواند همه این اقدامات را همراه با همسایگان خود انجام دهد. «باغ ارم» (باغهای ایرانی) را در نظر بگیرید. ما به چنین هماهنگی برای اقتصاد خودمان و همکاریهای منطقهای نیاز داریم. ستونهای دموکراسی را زنان و مردان آزادی که میآموزند و کار میکنند، تشکیل میدهند. جامعه با چنین شهروندانی در برابر هر رویدادی بیمه است و من اینهمه را چیزی جز همان «تمدن بزرگ» نمیدانم.»
٣-
شباهت این سیستم با اکوسیستم نیز برایم واضح نیست و سوال من از نویسنده متخصص و دانا این است:
چه تفاوتى بین این سیستم و انحصار البته تا حدودى خفبف است؟
و بنظرم انحصار آفت اقتصاد آزاد است.
البته تجربه اکوسیستم خاص تولیدى را در اینالیا مى دانم و آن کار یک برنامه مدون دولتى بود که در آن صنایع بصورت یک پیکره واحد در نظر گرفته شده بودند.
٢-
مشکل اول از یکسو ماهیت انحصار گرایانه سرمایه و از سوى دیگر سرمایه ستیزى بدنه جامعه است.
مشکل دوم فرهنگ نامناسب کار است.
مشکل سوم آب یعنى یکى از فاکتورهاى توسعه است.
مشکل چهارم رسیدن به قوام سرمایه دارى ملى در حالیکه روند سرمایه جهانى سرعت گرفته است و ما با یک انقلاب ابلهانه فرصت را از دست داده ایم و ما بدون سرمایه ملى یک شبه چین و هند (که الگوى خوبى براى ایران نیست) بیشتر نخواهیم بود و بدلیل فرهنگ متفاوت کار و نیز بازار بزرگ داخلى آن ها به گرد آن ها نخواهیم رسید.
١-
براى یک نظر درست باید کتاب را مطالعه کرد و تخصص آن را داشت.
اما آنچه من از ظاهر این مقاله حاصل از گفت و شنود مى بینیم شور و شوق وافر یک متخصص است که گاه دست مى دهد.
در جریان اجراى یک پروژه پژوهشى بارها مشکلات ناشناخته پژوهشگر را به ناامیدى مى کشاند و هر قدم در حل شوقى را بوجود مى آورد ولى پس از پروژه، اجراى واقعى آن بسیار دشوار تر است.
مشکلات بر سر راه آینده اقتصاد ایران بسیار است:
مقاله عالی بود.
ادامه،
در یککشور مفلوک ونکبت زده خاورمیانه با اکثریت مردمانی انزواگرا، بیگانه ستیز، مذهبی، واپسگرا، هویت محور، جستجوگر در هزارتوهای تاریخی برای یافتن گوهر شب چراغ خویشتن خویش، نخبگان و روشنفکران فاشیست و مرتجع و جهان ستیز، اگر بهترین حکومت جهان نظیر پادشاهی سوئد و یا جمهوری فرانسه و صدها دانشمند نظیر پرفسور فرهادی و بهترین سیاستهای اقتصادی هم وجود داشته باشند، در نهایت آن مردم با استفاده از موهبت لیبرال دموکراسی و به یاری روشنفکرانش، فیلشان یاد خویشتن خواهد افتاد و خواستار بازگشت به گذشته درخشان خود خواهند شد. تا این هویت و روحیات و فرهنگ وجهان بینی مرتجعانه متحول نشود، هیچ طرح و برنامه و سیاست آرمانگرایانه ایی به ثمر نخواهد نشست.
اینگونه کتابها بحث های مفیدی را در حوزه های آکادمیک وتئوریک مطرح می کنند که غالبا برای دانشجویان اقتصاد و یا مدیران عامل شرکتها می توانند آموزنده باشند. در این مقاله که بر اساس محتوای کتاب نگاشته شده سه پیش نیاز برای توسعه اقتصادی ایران در نظر گرفته شده است: ۱ – گذار از جیم الف. ۲- برقراری دموکراسی. ۳ – ایجاد اکوسیستم تجاری. به احتمال قریب به یقین، در این کتاب درباره چگونگی ومکانیزم و فرآیند دو پیش نیاز ۱ و ۲ بحثی عمیق صورت نگرفته، چون خارج از حیطه کاری وعلمی نویسنده است. بنظرم، توسعه متوازن و پایدار فراتر از اتخاذ سیاستهای اقتصادی وحتی نوع حکومت است و با توان ملی، خلقیات و روحیات و فرهنگ مردم و جغرافیای زیستی و جغرافیای جمعیتی همبستگی نیرومند دارد.