میگویند مرز بین نبوغ و جنون بسیار باریک است. بسیاری از اندیشمندان، مخترعان و شخصیتهای شهیر دنیا که تاثیرات شگرفی بر رشد علم و تکنولوژی و فرهنگ و هنر و سیاست داشتند، در زندگی عادی و روزمره رفتارهای غیرعادی و عجیب از خود بروز میدادند. دوست دارید بدانید چه کسانی؟ با ما همراه باشید تا با چند تن از این چهرهها آشنا شوید.
چارلز داروین
چارلز داروین زمینشناس و زیستشناس بزرگ که نظریههای علمیاش جهان را تکان داد، در طول سفرهای خود به سراسر جهان، نه تنها بر روی تنوع حیوانات مطالعه میکرد، بلکه هر موجودی را که مشاهده میکرد، از جمله حشرات را میخورد.
او با میل این حشرات را میخورد. اما از خوردن خورشتی که با گوشت پوما یک حیوان بومی آمریکای شمالی درست شده بود کاملا پشیمان شد. داروین حتی عضو باشگاه گلوتتون بود: اعضای این باشگاه هر هفته یکدیگر را ملاقات میکردند و درباره غذاهای عجیب و غریبی که خورده بودند، بحث می کردند.
آبراهام لینکلن
آبراهام لینکلن شانزدهمین رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا برای حفظ اسناد مهم از کلاه معروفش استفاده میکرد و این اسناد را داخل کلاه خود پنهان میکرد. همچنین بعد از آنکه یک دختر جوان گفت که زنان اغلب از مردانی که ریش دارند، بیشتر خوششان میآید، او ریش خود را بلند کرد.
ویکتور هوگو
ویکتور هوگو یکی از مشهورترین نویسندگان جهان، خود را مجبور به استفاده از برخی از روشهای عجیب و غریب میکرد. او یکبار خدمتگزاران خود را مجبور کرد که تمام لباسهایش را در بیاورند، تا او نتواند خانه را ترک کند و هنگامی که روی رمان «گوژپشت نُتردام» کار میکرد، نصف ریش و مویش را کوتاه کرد و قیچی را دور انداخت.
گابریل کوکو شانل
گابریل کوکو شانل طراح مد مشهور همیشه قیچی خود را در اطراف و نزدیک گردنش قرار میداد. یکبار هنگامی که متوجه شد یکی از مدلهایش لباس طراح دیگری را پوشیده است، شانل لباس را قیچی کرد و گفت که اینطوری خیلی خاص میشود!
فریدریش شیللر
هنگامی که گوته نویسنده، شاعر و متفکر آلمانی منتظر فریدریش شیللر در دفتر کار او بود، ناگهان متوجه بوی ناخوشایندی شد. پس از تلاش برای جستجوی منبع این بوی نامطبوع، در کشوی یکی از میزهای اتاق شیللر، تعداد زیادی سیب گاز زدهی فاسد پیدا کرد. معلوم شد بوی بد ناشی از سیبهای گندیده برای شیللرِ شاعر و نویسنده الهامبخش بوده و به او کمک میکرده است.
چارلز دیکنز
از سرگرمیهای مورد علاقه چارلز دیکنز نویسنده انگلیسی و خالق «آرزوهای بزرگ» و «اولیور تویست» و «دیوید کاپرفیلد»، بازدید از سردخانه پاریس بود که اجساد ناشناس را در آنجا نگهداری میکردند. او در اینباره گفته بود: «وقتی در پاریس هستم، یک نیروی ناشناخته باعث میشود تا به سردخانه بروم. نمیخواهم آنجا باشم، اما به آنجا میروم.» این نویسنده همچنین از رژیم غذایی شامپاین تجویز شده توسط یک دکتر استفاده میکرد. در این رژیم غذایی، غذا میخوری و شامپاین مینوشی تا به یک ذهن آرام برسی!
هنری فورد
هنری فورد مخترع و کارآفرین آمریکایی علاقه زیادی به خوردن علفهای هرز داشت. فورد به مزرعه میرفت و چمن زیر پایش را میکَند و از آن انواع ساندویچ، سالاد و سوپ درست میکرد. او از بدن به عنوان یک ماشین یاد میکرد که معده نقش یک دیگ بخار را برای آن بازی میکند و نیاز به سوخت مناسب برای عملکرد کارآمد دارد.
جورج گوردون بایرون
لرد بایرون در دوران خود، شخصیتی واقعا عجیب و غریب بود که حیوانات را دوست داشت. هنگامی که او وارد دانشگاه کمبریج شد، سعی کرد تا سگاش را نیز با خود ببرد، اگرچه حضور سگها در آنجا ممنوع بود.
زمانی که از ورود سگ وی نیز جلوگیری شد، شاعر یک خرس خریداری کرد و آن را به اتاق کارش در کمبریج برد. او اینگونه استدلال میکرد که ممنوعیت ورود خرسها بطور خاص در مقررات دانشگاه ذکر نشده و کالج هیچ زمینه قانونی برای شکایت از او نداشت. بایرون در برابر کالج پیروز شد و خرس با او در اتاقش باقی ماند.
اسکار وایلد
اسکار وایلد نیز حیوانات عجیب و غریب را دوست داشت. او عاشق پیادهروی با خرگوش حیوان خانگی خود بود و با یک موش سفید به تئاتر میرفت.
کلارک گیبل
کلارک گیبل بازیگر معروف هالیوود وسواس پاکیزگی داشت. او همیشه لباسهای خود را عوض میکرد، چند بار در روز دوش میگرفت اما از وان حمام اجتناب میکرد و در خانهاش وان نداشت. او تصور میکرد که در وان حمام، داخل آب کثیف نشسته است.
توماس ادیسون
این مخترع مشهور که بنیاد زندگی انسان را زیر و رو کرد، روش غیرمعمولی برای استخدام دانشمندان جهت تحقیقات جدید خود داشت. او آنها را به شام دعوت میکرد، برایشان یک کاسه سوپ تهیه میکرد و به تماشای آنها مینشست. کسانی که قبل از خوردن سوپ به آن نمک اضافه میکردند را نمیپذیرفت. توماس آلوا ادیسون نمیخواست با افرادی که قبل از انجام یک آزمایش، نتیجهگیری کرده بودند، کار کند!
سارا برنارد
این ملکه تئاتر فرانسوی نیز واقعا غیرعادی بود. او یک تابوت داشت که همه جا با خود آن را میبرد. سارا برنارد داخل این تابوت استراحت میکرد، میخوابید و از صمیم قلب نقشهایش را داخل این تابوت کشف میکرد.
بتهوون
لودویگ فان بتهوون این آهنگساز نابغه واقعا دارای انواع مختلف از نشانههای جنون بود. به عنوان مثال، او به ندرت ریش خود را میتراشید زیرا معتقد بود تراشیدن ریش برای خلاقیت مضر است. او به ظاهرش کاملا بیتوجه بود. لباسهایش معمولا کثیف و پاره بود و موهای زیر و خاکستریش ژولیده بودند. همچنین او، فقط قهوهای را مینوشید که از ۶۰ دانه قهوه تهیه شده بود.
دیوید بووی
حتما دیوید بووی را با موهای قرمز و چهرهی بدون ابرو به یاد دارید. اغلب مردم فکر میکنند که او بطور هدفمند ابروهایش را تراشیده ولی این حقیقت ندارد. ابروهای او به دلیل شوک عصبی که پس از پذیرفته نشدن آهنگ «رانندگی در شنبه» به وی دست داد، ریخت!
انسان میتواند مشهور باشد ولی «نابغه» نباشد
من از خود متشکر نیستم گرامی. من فقط گفتم گیبل رو نباید نابغه دانست و هالیوود هم نابغه پرور نیست. وودی آلن هم مورد تأیید من نیست و فقط ازش نقل قول کردم چون هالیوودی بود. شما بودی که بلاک باسترها را تلویحا نشانه ی نبوغ دانستی وگرنه گفتنش ربطی نداشت.
تصویری که شما از نبوغ ارائه کردی بسیار سطحی بود. کاش به جای این حرفها دلیل نبوغ گیبل رو میگفتی. در هر صورت هر کس دنیایی داره و من، شما رو با دنیای خودت تنها میذارم. شاد و پیروز باشی
به «ناشناس».
شما اول چیزی را که گفتم به دقت بخوان بعد اظهار نظر و رد بفرما. هالیوود را بی ارزش نشان دادی و به شما یادآوری کردم هنوز بلاک باسترها از آنجا میاد. ربطی به نبوغ نداشت. «فهم درست» از نبوغ و هالیوود و سینما و حتما خیلی چیزهای دیگه را شما داری، ارزانی خودت! همینکه حرف وودی آلن رو (که خودش با هالیوود وودی آلن شده) حجت میدونی «نشان میدهد که هنوز فهم درستی از هنر سینما نداری»! همینطوری حکم الکی!
چون خیلی از خودمتشکری دیگه جواب نمیدم. خدا روزیت رو جای دیگهای حواله کنه.
ضمناً اگر لطف کنی و نبوغ کلارک گیبل را در یک جمله به من بگویی سپاس گزار میشم.
داروین چیزی را کشف کرد که قرنها در مقابل ما انسان ها بود ولی به آن توجهی نداشتیم. داروین، مشاهده ی درست و بی غرض را به ما آموخت. داروین به ما آموخت که انسان فقط بخشی از طبیعت است؛ نه اشرف مخلوقات. داروین ادیسون موتسارت نیوتن انشتین و … جهان ما را تغییر دادند.
حتی اگر نبوغ را به سینما ببریم قطعاً هزاران نفر جلوتر از کلارک گیبل هستند.
دوست عزیز. همین که شما بلاک باسترها را مصداقی برای نبوغ میدانی نشان میدهد که هنوز فهم درستی از هنر سینما هم نداری. وودی آلن هم معتقده که بعیده سینماگری پیدا بشه که سه فیلم اولش غیر اروپایی باشه.
شما داری نبوغ رو به ابتذال میکشونی. ما تعریف مشخص و دقیقی راجع به هوش و نبوغ و خیلی چیزهای دبگه نداریم اما هیچ وقت ظریف را نابغه نمیدانیم. و همین نشان میدهد که نبوغ حد و مرزی، هرچند مبهم، دارد.
فیلم ایدیو کراسی (احمق سالاری) رو ببین. احتمالا دیدگاه شما در اون جامعه درست در میاد. Idiocracy 2006
به «ناشناس»
اتفاقا «نبوغ» هم تعریف من و شما از درجه استعداد آدمها در زمینههای مختلفست. بعضیها موتزارت رو نابغه میدونند و ادیسون و داروین را نه! حالا شما درجهتان را به هر کس دوست دارید بدین.
هنوز هم بلاک باسترها از هالیوود میان و نه از سینمای جمهوری اسلامی و اروپا یا روسیه و چین!
نبوغ، ربطی به دوست داشتن من و شما ندارد.
دوست من، اگر در این مسائل دقت نکنی، ممکنه فردا جواد ظریف رو هم به عنوان نابغه بهت قالب کنن.
ضمناً کسی که اهل فیلم و سینما باشد میداند که هالیوود، اتفاقاً سینما را قربانی کرد.
تیتر مقاله باید این می بود: عادات عجیب و غریبِ برخی از مشاهیر
به «ناشناس»
نوشته «چند» نابغه! حالا شما اون چندتایی رو که دوست نداری، جزو نوابغ بحساب نیار! به هالیوود هم رسیده باشی که بجای بدی نرسیدی اینجور از روزگار به ناله درآمدی!
به کجا رسیدیم؟
بووی و سارا برنارد و کلارک گیبل را در کنارِ داروین و ادیسون و بتهوون قرار میدهیم و از آنها به عنوان نابغه یاد میکنیم. وا اسفا. نمردیم و دیدیم که هالیوود هم نابغه پرور شد. امان از این روزگار… امان