محمدرضا حسینی – سرنوشت ج ا اکنون به دوراهی سرنوشتساز جنگ و یا مذاکره کشیده شده است.
سیاست آمریکا با شروط اعلام شدهاش روشن است و چون از موضع بالا و قدرت برتر برخوردار است دلیلی بر تغییر سیاست خود نمیبیند. مواضع جمهوری اسلامی اما همانطور که تا کنون نشان دادهاند متغیر و گاه بسیار ناپخته، برخلاف عرف سیاستمداری و در تضاد کامل با منافع ملی بوده است.
پس از عدم موفقیت ظریف در باز کردن راه مذاکره و سپس اعلام نظر برخی افراد مانند خامنهای و سلیمانی مبنی بر اینکه مذاکره در شرایط کنونی «مصداق تسلیم» است میتوان انتظار داشت که جمهوری اسلامی امکان یک درگیری کنترل شده را از نظر دور نداشته تا از «شرایط کنونی» عبور کرده و با حال و روز بهتری پای میز مذاکره بنشیند.
اگر جمهوری اسلامی نتیجه مثبتی از تست کردن جدیت آمریکا نگیرد احتمالا با تمام امکان خود میکوشد تا از تمایلات ضد آمریکایی چین و روسیه استفاده کرده و حتی امکان درگیر کردن روسیه را نیز در محاسبات خود میگنجاند.
ولی اینگونه محاسبات سران رژیم ایران دور از واقعبینی و ماجراجویانه و نشانه نداشتن درک درست از سیاستمداری مدرن است. سران کشورهای آمریکا، روسیه و چین عاقلانه و بر اساس منافع ملی خود حرکت میکنند. آنها سیاستمداران تاجر هستند و جنسی نمیخرند که روی دستشان بماند.
با گذشت زمان، از ارزش معامله و سودآوری جمهوری اسلامی کاسته شده و به همین دلیل از حمایتهای بینالمللی از این حکومت، روز به روز کاسته میشود.
جمهوری اسلامی از فرصتهای پیش آمده در دوران اوباما استفاده نکرده و به علت وجود ایراد غیرقابل حل در سیستم شترگاوپلنگی که دارد، قادر به اصلاح خود نبوده و نیست. و به همین نحو بر اساس بینش سنتی و عدم درک واقعی از مسائل روز و بیخبری از قواعد شطرنج سیاست بینالملل، هر حرکتاش هزینهای میشود سنگین بردوش ملت.
سیاستمداران جمهوری اسلامی که عینک ایدئولوژیک باعث کاهش دید سیاسیشان شده و به اشتباه، مماشات و کوتاه آمدنهای دیگران را به حساب توانایی و جذابیت خود میگذاشتند، از یک نکته اساسی در سیاست خارجی آمریکا غافل مانده بودند.
خطوط کلی سیاستهای آمریکا نه توسط اوباما و یا ترامپ، بلکه در اتاقهای فکری انجام میشود که انباشته از متخصصانیست که هدفشان، به گفته جرج فریدمان، تسلط آمریکا بر جهان حداقل به مدت یک قرن است.
تفاوت سیاست اوباما با ترامپ در گفته هنری کسینجر بیان میشود که سالها پیش در یک مصاحبه اعلام کرد که: ما برای آنکه دشمنانمان را راحتتر بترکانیم اول خوب بادشان میکنیم!
٢-
بخشى از شیعیان واقعى که اتفاقاً به دلیل عدم شناخت و درک نادرست از جمهورى اسلامى و خامنه اى طرفدار هر دو هستند، جایى در نظام جمهورى اسلامى ندارند و رده هاى اصلى نظام اگر چه خود را معتقد سفت و سخت اسلام تشیع نشان میدهند، اعتقادى به تشیع و اسلام و دین ندارند.
باور نمى کنید؟
به زندگى پنهان آنان و فرزندانشان نگاه کنید.
ممکن است بگویید در اسلام از کافر مى شود دزدید.
اما من مى گویم از شیعیان معتقد سفت و سخت خامنه اى مى دزند. مگر بیت المال از آن آنان نیست؟
بىچاره ها با همه فقر خمس و ذکات هم مى دهند که بر آنان واجب نیست و این از باور شدید دینى آنان است.
باور کنید جمهورى اسلامى سوار بر تشیع است و باورى بدان ندارد.
١-
جمهورى اسلامى تعهدى به تشیع و اسلام بعنوان دین ندارد.
این یک درک غلط و نادرست و غیر علمى است و بر اساس داده هاى انتخابى است و نه عام.
حمهورى اسلامى سوار بر اسلام براى استفاده از ظرفیت هاى دین براى منافع گروهى است، از این رو براحتى در جاى جاى تصمیم گیرى هاى خود از فراز دین عبور مى کند.
این را خمینى با مثال کنار گذاشتن نماز تعریف کرد.