محمد ایزدی – ورود گروههای شبهنظامی خارجی تحت حمایت جمهوری اسلامی به ایران برای آنچه «کمک به سیلزدگان» خوانده شده است، این پرسش را دوباره در افکار عمومی و کارشناسان مطرح کرده که هدف و نقش این گروههای شبهنظامی چیست.
نگاهی به موارد مشابه تاریخ معاصر جهان میتواند ما را در پاسخ به پرسش بالا کمک کند. یکی از نمونههای مشهور در جذب نیروهای شبهنظامی و نظامی در تاریخ معاصر، بهرهبرداری نازیها از داوطلبان خارجی برای پیشبرد اهدافشان در جنگ جهانی دوم بود.
آلمان نازی تا دو سال نخست جنگ جهانی دوم یعنی تا سال ۱۹۴۱ نیروهای غیرآلمانی نظامی و شبهنظامی چندانی نداشت. بعد از تسخیر بخش بزرگی از اروپا تا مرزهای شوروی و عملیات «بارباروسا»، آلمان تصمیم گرفت از نیروهای خارجی نیز بهره گیرد.
انگیزهها و ماهیت این نیروهای داوطلب متنوع بود. برخی از آنها ضدبلشویک بودند. در اروپای شرقی و بهویژه در خود روسیه، بسیاری از داوطلبانی که به نازیها پیوستند کسانی بودند که زیر فشار دولت کمونیستی شوروی قرار داشتند. هیتلر از احساسات ضدبلشویکی اروپاییان، چه در خود شوروی و شرق اروپا چه غرب اروپا، برای گسترش قدرت نظامی خود بسیار بهره برد.
دلایل دیگری نیز برای پیوستن به نازیها وجود داشت. جداییطلبی، مخالفت با دولت مرکزی، مخالفت با استعمار انگلستان، امید به پیروزی نازیسم در جهان و کسب درآمد و حتی ماجراجویی از دیگر دلایل پیوستن به نازیها بود.
وضعیت مشابهی را درباره ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی شاهدیم. رژیم کنونی ایران از مقاومت شیعیان عراق و لبنان در مقابل نیروهای داخلی و خارجی استفاده کرد و نفوذ خود را گسترش داد.
حضور صدام حسین در عراق، نفود عربستان در منطقه و وجود کشوری چون اسرائیل که به قدرت اول غرب یعنی آمریکا نزدیک است فرصتی را برای جمهوری اسلامی فراهم آورد تا بتواند نیروهای خارجی را نیز در خدمت ایدئولوژی خود درآورد.
ظهور داعش آخرین مرحله از این آرایش نظامی جدید بود. «دولت اسلامی شام و عراق» به عنوان یک دشمن درجه یک فضایی را فراهم کرد که نیروهای تحت حمایت جمهوری اسلامی با چراغ سبز غرب حتی بیشتر از پیش تقویت شوند.
اما نیروهای داوطلب نازیها چه کسانی بودند؟ این نیروها را میتوان بطور کلی به دو دسته غربی و شرقی تقسیم کرد. آنها یا به ارتش آلمان («ورماخت») یا یکی از زیرمجموعههای «اساس» بهنام «وافن-اساس» میپیوستند. «ورماخت» آلمان نازی مشابه ارتش کنونی جمهوری اسلامی بود که تا سقوط رژیم هیتلر در کنترل آن باقی ماند. «اساس» نیز مشابه «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» البته در ابعادی محدودتر بود که وظیفهاش حمایت از حزب نازی بود.
نیروهای داوطلب شرقی
پرشمارترین داوطلبان خارجی نازیها «لژیون شرقی» نامیده میشد. گروههای داوطلبی شرقی اغلب از روسیه و دیگر جمهوریهای شوروی میآمدند، اما در میان آنها نیروهایی حتی از شبهجزیره کره، هندوستان و عراق نیز وجود داشت.
طبق آمارهای مختلفی که فقط درباره شمار داوطلبان مناطق مختلف شوروی منتشر شده، حدود «یک و نیم میلیون» نظامی و شبهنظامی در بخشهای مختلف ارتش آلمان و وافن-اساس به کار گرفته شدند.
مهمترین گروه نظامی که از شرق به نازیها پیوست «ارتش آزادیبخش روسیه» بود. جمعیت این گروه شبهنظامی از «ششصد هزار» تن تا «یک میلیون» نفر برآورد شده است. این گروه رسما از سال ۱۳۴۴ به توصیه هاینریش هیملر، فرمانده اساس، به ارتش آلمان (ورماخت) پیوست و رهبری آن بر عهده یک ژنرال عزلشده ارتش سرخ شوروی به نام آندری وِلاسُف بود.
عمده اعضای «ارتش آزادیبخش روسیه» زندانیان جنگی شوروی و مهاجران روسی ضد کمونیسم بودند. این گروه در ماههای آخر جنگ از ارتش نازی جدا شدند و به عضویت یک تشکل شبهنظامی ضدکمونیستی به نام «کمیته رهایی خلق روسیه» درآمدند که از سوی نازیها حمایت میشد.
پیوستن «ارتش آزادیبخش روسیه» به ارتش نازی مصادف با استیصال آلمان در «جبهه شرقی» در نبرد با شوروی بود. آنها حتی توانستند چند ماه مانده به پایان جنگ موفقیتهایی در نبرد با ارتش سرخ شوروی کسب کنند. اما در نهایت به جبهه غربی فرستاده شدند تا با نیروهای انگلیسی-آمریکایی بجنگند در حالیکه انگیزه چندانی برای چنین نبردی نداشتند.
اما قبل از روسهای ضد کمونیست، قفقازیها و گرجیها اولین گروههایی بودند که بهخدمت ارتش آلمان درآمدند. آذریها، قزاقها، اوکراینیها، ارمنیها و بالتها (لتونیاییها و استونیاییها) نیز از دیگر ملیتهایی بودند که یا با انگیزههای ملیگرایانه یا انگیزههای مذهبی به نازیها پیوستند.
حتی ترکمنها، ازبکها و قرقیزها از استپهای آسیای مرکزی در میان داوطلبان شرقی دیده میشدند. آنها «لژیون ترکستان» را تشکیل دادند.
حتی هندیان و اعراب نیز در قالب «لژیون»های هندی و عرب در ارتش نازی به خدمت گرفته شدند. «لژیون هندیان آزاد» چند ماه قبل از عملیات «بارباروسا» توسط یک ملیگرای هندی بهنام ساباس چاندرا تشکیل شد. انگیزه این گروه نظامی رهایی هندوستان از استعمار انگلستان بود. این گروه بالغ بر دوهزار نفر میشد.
«لژیون اعراب آزاد» با انگیزههای ضداستعماری و ضدیهودی به خدمت نازیها درآمد. اعضای این گروه از مفتی اعظم اورشلیم که متحد هیتلر بود و یک ژنرال عراقی ضدانگلیسی حمایت میکردند. این گروه با «لژیون شمال آفریقا» که از اعراب مسلمان شمال آفریقا تشکیل میشد تفاوت داشت.
نیروهای داوطلب غربی و منطقه بالکان
داوطلبانی که از کشورهای شمال و غرب اروپا به نازیها پیوستند از نظر تعداد کمتر از داوطلبان شرقی بودند. این گروهها اغلب ناراضیان سیاسی، جداییطلبان و ملیگرایان، و ضدکمونیستها بودند. عمده داوطلبان اروپای غربی و شمالی به وافن-اساس پیوستند.
عضوگیری از اروپاییان غربی پیش از پیوستن گروههای اروپای شرقی و آسیایی به نازیها روی داد. از همان آغاز جنگ، هاینریش هیملر، فرمانده اساس، ایده تشکیل میلیشیاهای غیرآلمانی را در سر داشت. هیملر علاقه داشت ایدئولوژی نازی را در اروپای شمالی و شمال غربی، یعنی کشورهای «ژرمنیک» گسترش دهد.
ایده تشکیل «امپراتوری ژرمنها» در مقابل دشمنان یهودی- بلشویک دلیل عمده عضویت اروپاییان «ژرمنیک» در اساس بود. کشورهای «ژرمنیک» به هلند، دانمارک، سوئد، فنلاند، فلاندرهای بلژیک و نروژ اطلاق میشود.
تعداد گروههایی که از کشورهای شمالی اروپا وارد ارتش آلمان یا وافن-اساس شدند چندان مشخص نیست، اما برای نمونه، شمار سربازان هلندی بین «هشتصد» تا «هزار» نفر برآورد شده است. فلاندرها (مردمان هلندیزبان بلژیک) دیویزیون ۲۷ اساس را تشکیل دادند. فلاندرها انگیزههای جداییطلبانه داشتند و قصد داشتند جدا از والونیهای فرانسویزبان کشور مستقل خود را تأسیس کنند. دیگر شمالیان اروپا اغلب در نیروی دریایی و هوایی ارتش نازی استخدام شدند.
فرانسویزبانها دو لژیون «والونی» و «فرانسوی» را داشتند. فرانسویها اغلب گروههای فاشیستی بودند که با دولت وقت فرانسه اختلاف داشتند. لژیون فرانسوی را نباید با نظامیان مارشال پتن و حکومت ویشی اشتباه گرفت. علاوه بر این دو لژیون، گروهی کوچک موسوم به «فالانژهای آفریقا» نیز به خدمت نازیها درآمدند که درمیانشان اعراب شمال آفریقا نیز حضور داشتند
از میان پرتغالیزبانان نیز گروهی فعالیت میکرد که «دیویزون آبی» نام داشت. پرچم این گروه نظامی ترکیبی از پرچم ملی اسپانیا و پرچم اساس نازیها بود. این گروه نظامی چندصد نفره بعد از پیروزی در جبهه شرقی با شوروی شخصا توسط هیتلر تقدیر شد.
اما جز گروههای نظامی و شبهنظامی که از شمال و غرب اروپا میآمدند، گروه اروپایی مهم دیگری نیز بود که اعضای آن از کشورهای حوزه بالکان، یعنی رومانی، مجارستان، بلغارستان، اسلواکی و کرواسی میآمدند. مهمترین گروه، نظامیان ارتش کرواسی بودند که کشورش به تازگی مستقل شده بود. کرواتها سه لژیون در اختیار نازیها گذاشتند و عمده فعالیت آنها در جبهه شرقی و حفظ امنیت در منطقه بالکان بود.
در جمهوری اسلامی نیز که ساختاری مبتنی بر یک ایدئولوژی توسعهطلبانه و سلطهجویانه دارد میتوان انگیزهها و اهداف مشابه را در سازماندهی و به کار گرفتن شبهنظامیان بیگانه یافت. شبهنظامیانی که به نوبهی خود به دلایل و اهداف مادی و ایدئولوژیک به خدمت چنین نظامهایی در میآیند.