یادداشت دوم خطاب به خاتمی: سخن بر مبنای لافظه!

چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۸ برابر با ۲۲ مه ۲۰۱۹


جواد طباطبایی – یکی از مهم‌ترین ایرادهای گروه‌های بزرگی از کسانی که در دوره‌هایی از تاریخ ایران بر سرزمین و مردم آن فرمان رانده‌اند، پیوسته، این بوده است که چیز چندانی درباره ویژگی‌های کشوری که بر آن فرمان می‌رانده‌اند نمی‌دانسته‌اند. در تاریخ ایران کم نبوده‌اند «خربندگانی» که به امیری رسیدند یا «فرزندان شمشیری» که با قتل و غارت بر تخت سلطنت تکیه زدند و تا برآمدن خربنده‌ای و فرزند شمشیری دیگر آن‌چه در توان داشتند بر رعیت خود بی‌رسمی‌ها کردند. اما این نیز از ویژگی‌های شگرف تاریخ ایران است که بسیاری از همین خربندگان نیز آنگاه که به امیری می‌رسیدند، در حدِّ توان خود، چیزی از ادب ایرانی و آداب اداره این کشور پیچیده فرا می‌گرفتند. چنانکه در جای دیگری با تکیه بر سخن عطاملک جوینی به اشاره توضیح داده‌ام، ایران پیوسته در معرض وزیدن باد بی‌نیازی خداوند بود و بسیار اتفاق می‌افتاد که سامان سخن گفتن نبود، اما سرو ایران در برابر وزیدن این بادها سر خم می‌کرد، ولی نمی‌شکست.

مهاجران نافرهیخته عرب و ترک و مغول

وضع پر تعارض ایران چنان بود که گویی ایرانیان وظیفه داشته‌اند مهاجران نافرهیخته‌ای از عرب و ترک و مغول و افغانی را که این سرزمین را غارت می‌کردند ادب و آداب ایرانی بیاموزند. بسیار بوده است که ایرانیان به لحاظ نظامی مغلوب شده‌اند، اما با این همه پیوسته پیروز فرهنگی بوده‌اند. این نکته‌ای شگرف و شگفت‌انگیز است و هیچکسی را که به هر صورتی بخواهد بر این سرزمین فرمان راند نمی‌رسد که این درس تاریخ ایران را فراموش کند. اگر بخواهم در یک جمله اصل مطلب را بیان کنم می‌توانم بگویم که چهل سالی است که این درس فراموش شده است. اگر در چهار دهه‌ی گذشته، و حتیٰ بسیار پیش از آن، فضای گفتگویی در کشور برقرار می‌بود، شاید، کسانی این درس را به فرمانروایان کنونی نیز یادآوری می‌کردند، اما نیازی به گفتن نیست که اگر گوشی برای شنیدن نباشد آنچه به جایی نمی‌رسد فریاد است. دوباره، به این نکته برخواهم گشت.

رئیس‌جمهور اسبق لغت‌باز

در این یادداشت کوتاه، به مناسبت اظهارات رئیس جمهور اسبق، درباره «مطلوبترین شیوه بودن فدرالیسم»، می‌خواهم بگویم کسانی که در دهه‌های اخیر در زیِّ رجال سیاسی کشور درآمده‌اند، از همان آغاز، چیز چندانی درباره آنچه میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام «عمل دیوان» می‌خواند نمی‌دانستند و در این چهار دهه نیز بسیاری از آنان هیچ یاد نگرفته‌اند. بیشتر اینان اگر چیزی می‌دانستند، به تعبیری که میرزا علی امین‌الدوله درباره سیدجمال آورده، به «قوّه حافظه و لافظه» بوده و صاحبان این قوّه لغت‌بازان حرفه‌ای هم باقی مانده‌اند. در قلمرو سیاسات، رئیس جمهور اسبق، که به نظر من چیز چندانی درباره ایران نمی‌داند، یکی از همین لغت‌بازان است.

سخن بی‌مبنا گفتن بر پایه قوه لافظه

یکی از موارد این لغت‌بازی همان است که او در زمان ریاست نیز خطاب به جَمِّ غَفیری از رؤسای کشورهای اسلامی، که اغلب آنها با کودتایی بر مسند ریاست نشسته بودند، سجع‌گونه‌ای میان جامعه مدنی و مدینهالنبی درست کرد و برهان قاطعی به دست علاقمندان خود داد که بدانند رئیس جمهور محبوب آنان سیاست نمی‌داند. پیش از هبوط رئیس جمهور اسلامی وقت، و اطرافیان او، در پُست‌مُدرنیّت، کسی چنین خطای اسفناکی مرتکب نشده بود، اما به هر حال سیاست بر مبنای «قوّه حافظه و لافظه» الزاماتی دارد که سخن بی‌مبنا گفتن یکی از آن‌هاست.

اتفاق شگفت حذف صفت «ملی» از مجلس

مورد جالب توجه در استفاده‌ی بی‌رویّه از مفاهیم اتفاق شگفتی است که در حذف صفت «ملّی» از مجلس افتاده و در مواردی نیز تالی‌های فاسدی داشته است. همه مجالس دنیا از این حیث «ملّی» هستند که در این کشورها عصر نظام‌های فئودالی به پایان رسیده و دولت و حاکمیت ناشی از ملّت است. اگر این وصف ملّی را برای برجسته کردن یک آرمان فراملّی از مجلس و دولت آن حذف کنیم، بر سر مجلس آن می‌آید که بر سر مجلس یازدهم آمد و نمایندگانی مانند قاضی‌پور ادعا کردند که نمایندگان «تورکستان» هستند. البته، اگر در پشت پرده این بحران رفع و رجوع نشده بود، لابُدّ نمایندگان «کوردستان بزرگ» هم لایحه‌ی رفراندم برای استقلال «کوردستان» را به مجلس می‌بردند و استاد علوم سیاسی دانشگاه مادر هم به عنوان هوادار ازلی و ابدی حقوق بشر کار آنان را تصویب می‌کرد، شاید هم برای دفاع از آنان تفنگ برمی‌داشت!

وقتی با مفاهیم علم پیچیده‌ای مانند سیاست به گونه‌ای بازی کنند که ما تا کنون کرده‌ایم و استادان دانشگاه مادر آنهایی باشند که هستند و همانها رایزنان رجال سیاسی کشور نیز باشند، نیازی به گفتن نیست که کشور در بیراهه‌ای می‌افتد که افتاده است. اگر استادان حقوق اساسی کارمندان مسلوب‌العباره‌ی دولت نمی‌بودند باید یکی از آنان می‌گفت که تا اطلاع ثانوی نمایندگی مجلس در ایران ملّی است کسی که ادعا کند نماینده‌ی «خلق تورک» است حکم به ابطلال اعتبارنامه‌ی خود داده است.

همه ادعاهای خاتمی نادرست است

ادعای رئیس جمهور اسبق مبنی بر اینکه فدرالیسم بهترین شیوه‌ی اداره‌ی کشور است، به‌رغم ظاهر فریبنده و در مواردی درست دارد، اما به گونه‌ای که رئیس جمهور اسبق بیان کرده هیچ چیزی در آن نیست که به لحاظ علم سیاست درست باشد. در یادداشت دیگری خواهم گفت که آن ادعا از بنیاد نادرست و در مورد ایران بی‌معناست، اما پیشتر نظر رهبر اصلاحات را به فتوای یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان فدرالیسم جلب می‌کنم.

ما ناشهروندان بی‌حقوق

علاقمندان به نظریه‌ی فدرالیسم باید اسم جان جِی از پدران بنیادگذار ایالات متحده را شنیده باشند که از نویسندگان مقالات فدرالیست بود و، پس از تصویب قانون اساسی ایالات متحده، نخستین رهبر حزب فدرالیست و نخستین رئیس قوّۀ قضاییه‌ی آن کشور بود. او، در نامه دوم از مقالات فدرالیست نوشته است: «چنین می‌نماید که این کشور و این مردم برای یکدیگر آفریده شده‌اند و به نظر می‌رسد که اراده‌ی مشیت به این تعلّق گرفته است که میراث مناسب و شایسته‌ی اتحاد برادری به دست مردمی برسد که در پیوندی استوار با یکدیگر وحدت پیدا کرده‌اند و هرگز در شماری از حاکمیت‌های در مخالفت و چشم هم‌چشمی با یکدیگر و بیگانه از یکدیگر پراکنده نشوند.» ملّتی که اعضای آن با نیرومندترین پیوندها چنین به یکدیگر وابسته‌اند، هرگز نباید به حکومت‌های بیگانه، نامأنوس و حسود به یکدیگر تقسیم شود». جان جی این عبارت را خطاب به مردم ایالات متحده نوشته، با این توضیح که «در هر مناسبتی، ما ملّت واحدی بودیم. هر شهروندی هر جایی می‌رفت از همان حقوق ملّی، امتیازها و حمایت یکسانی برخوردار بود. ما به عنوان یک ملّت وارد جنگ شدیم و صلح کردیم. ما به عنوان یک ملّت دشمن مشترکمان را نابود کردیم؛ به عنوان یک کلیت در ائتلاف‌ها وارد شدیم، معاهده‌هایی را امضا کردیم، در قراردادها و توافق‌نامه‌هایی با دولت‌های خارجی وارد شدیم.» این مقاله در اکتبر ۱۷۸۷، اندکی پس از تدوین قانون اساسی ایالات متحده نوشته شده که هنوز شمار کمی از ایالات به اتحاد پیوسته بودند، اما با اینهمه جان جی از ملّت واحد امریکایی سخن می‌گوید. رئیس جمهور اسبق بیش از من اطلاع دارد که ما پیوسته فاقد امتیاز و حقوق بوده‌ایم و هرگز نیز شهروند نبوده‌ایم، اما به عنوان یک ملّت در برابر دشمنان مشترک، برادران عرب، ترک، مغول و افغان، پایداری کرده‌ایم. آیا بیشتر از این می‌توان ملّت واحد بود که ما بوده‌ایم؟

لزوم کنار گذاشتن خیالبافی برای ناکجاآباد

ما ناشهروندان بی‌حقوق! آیا بهتر نیست، بجای خیالبافی‌هایی برای ناکجاآبادی که معلوم نیست مکان آن کجاست کمی به مردمی فکر کنیم که بیش از نیمی از آنان در سرزمینی ثروتمند زیر خط فقر بسر می‌برند؟ امکان تحقّق فدرالیسم در ایران بیشتر از امکان تحقّق مجلس و جمهوریت نیست! اگر هم توهمی داشتیم، با احمدی نژاد، در مقام ریاست جمهوری، و قاضی‌پورها در مقام نماینده‌ی مردم آن توهّم زایل شد! این سخن گفتن نابجا از فدرالیسم، در حالی‌که بحرانی ژرف همه‌ی ارکان کشور را متزلزل کرده و اساس کشور را تهدید می‌کند، تنها می‌تواند آبی به آسیاب کسانی بریزد که برای دریافت کوپن «دویست دلاری» صف‌ها کشیده‌اند (ر.ک. اسناد ویکی‌لیکس) و البته می‌تواند اندکی وجیه‌الملّگی نیز برای گوینده دست‌ و پا کند، اما حتیٰ اگر دفاع از فدرالیسم قربهً الی اﷲ باشد نتیجه‌ای جز از دست دادن بیشتر حقوق «شهروندی» و فروتر رفتن در باتلاق خط زیر فقر نخواهد داشت. ملّتی فقیر و فاقد حقوق نمی‌تواند درباره‌ی مصالح عالی خود تصمیم درستی بگیرد.

*یادداشت نخست: توصیه‌ای به آقای خاتمی: سخنان نسنجیده خود را پس بگیرید و به اطرافیان توصیه کنید وارد این مباحث نشوند

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=157001