پویا مهرفر- آیا رامبد جوان یک فرصتطلب است؟ باز هم رسانههاى اجتماعى از یک رخداد ساده، همگان را به درستى آگاه کردند. این هنر رسانه است و از همین مسیر است که رسانه فرهنگ مىسازد. رامبد جوان برخلاف نظراتى که به ایرانیان ارائه مىکند، در کانادا است و مىخواهد فرزندش کانادایى باشد. نگار جواهریان همسر وى بىحجاب در یکى از خیابانهاى کانادا دیده شده است. تناقض در رفتار بسیارى از ما ایرانیان وجود دارد و دلیل درجه اولش قوانین و فشارها و زورگویىهاى خارج از نرم جامعه جمهورى تبهکار اسلامى است. ولى رامبد جوان به این دلیل مورد سوال نیست. بىتفاوت بودن نسبت به مشکلات دیگران نیز از ویژگى بسیارى از ایرانیان کنونى است. علت توجه و زیر سوال بردن رامبد جوان این دو مورد نیست. علت آن است که او در همکارى با رژیم تبهکار جمهورى اسلامى در فریب تودهها همراهى مىکند تا از این نمد کلاهى براى خود بسازد و با پول و ثروتى که از این راه به دست مىآورد، خوب زندگى کند. این یعنى زیر پا له کردن حقوق انسانى و به زبان عامیانه از دیوار مردم بالا رفتن است.
دوستى حکایت مىکرد حدود شش سال پیش در دانشگاههاى دولتى قانونى وضع شد که به شرکت در فعالیتهاى فرهنگى امتیاز ارتقاء داده شود و اگر کسى حد معینى از این امتیاز را کسب نکند، از گرفتن ارتقاء محروم شود. شرکت در نماز جماعت دانشگاه امتیاز با اهمیتى داشت و بدون اخذ آن کسى نمىتوانست ارتقاء کسب کند. بسیارى از اساتید که از قبل در نماز جماعت شرکت نمىکردند، از آن پس در نماز جماعت شرکت کردند. ولى من که قبلاً شرکت مىکردم براى اعتراض به این قانون دیگر نرفتم و شرکت افرادى که به اجبار مىرفتند، مورد اعتراض من نبود. روزى یکى از این اساتید غیرمعتقد به مکه رفت. باز برایم مهم نبود. پستى در دانشگاه به او دادند و باز مهم نبود ولى وقتى با بیانى حق به جانب فقط براى محکوم کردن من از جمهورى اسلامى حمایت کرد، من در شگفت شدم. او که خود به من گفته بود بدون وضو در نماز شرکت مىکند، چگونه در یک صحبت خصوصى علیه من سخن مىگفت. من او را مىشناختم که اعتقادى به دفاع از حقوق دیگران ندارد ولى تصور نمىکردم که با حمله به حقوق من براى خود کلاهى بسازد. او البته شایسته بود و از دانش لازم براى این پست برخوردار بود و از درجه علمى با معیارهاى علمى معمول از من در موقعیت برترى قرار داشت. من خوشحال بودم که او مسیر ترقى را طى مىکند ولى او لازم داشت اکنون براى سرعت گرفتن مرا له کند.
این طیف از مردم را باید متمایز دید. آنان همیشه و همه جا بودهاند و خواهند بود. هر چه نظامى بستهتر باشد، تعداد آنان بیشتر مىشود ولى حتى در جوامع متمدن نیز حضور دارند. قانون باید آنان را مدیریت کند. این طیف از مردم را باید در واژهاى قرار داد. و معمولاً به این افراد فرصتطلب مىگویند. این واژه رسا نیست. از آن جهت که شکار فرصتها نه تنها بد نیست که بسیار خوب است و نیز این واژه ویژگى پایمال کردن حقوق دیگران را توصیف نمىکند. با این وجود در ذهن عامه این واژه جا خوش کرده است و مىتوان آن را غلطى فراگیر یا به قول ادیبان غلط مصطلح دانست.
فرصتطلب کیست
فرصتطلب پنج ویژگى را با هم دارد:
داراى مهارت و تخصص معینى در زمینه کار خاصى است.
به دفاع از حقوق دیگران علاقه ندارد.
قابلیت همشکل نمایى دارد و توانایى خوبى در همسانسازى خود با بخشهاى ناسازگار با رفتار طبیعى خود دارد یعنى قدرت انطباق خوبى دارد.
حقوق دیگران را براى پیشرفت خود زیر پا مىگذارد.
توانایى تغییر فاز (چرخش) دارد و به راحتى از یک بخشى که نتواند منافعش را تامین کند به بخش دیگرى کوچ مىکند.
فرصتطلب براى وارد شدن به یک بخش خاص باید مهارت و یا تخصص معینى دادشته باشد، چرا که براى ورود به یک جمع یا پیشینه همراهى لازم است و یا مهارت و تخصص معین.
با این تعریف رامبد جوان یک فرصتطلب است. او نه تنها به حقوق ایرانیان بىتوجه است بلکه در کوششى همراه با سازمانهاى امنیتى و اطلاعاتى به تحمیق مردم و انحراف آنان از مسائل مهم مىپردازد و هنرمند است که در این راه جیب مردم را هم خالى مىکند و سهمىهم به او مىرسد.
فرصتطلبها یک نیاز اجتماعى
وجود فرصتطلبها در همه جوامع پاسخ به یک نیاز است. بسیارى از افراد توانایى انطباق خود را در بخشهایى از جامعه ندارند و فرصتطلبها در این بخشها مىتوانند کار انجام دهند. جامعه باید با قانون مانع آسیب آنان باشد و از آنان سود لازم را ببرد. بعضى از افراد به دلیل شخصیت ویژه و یا کسب این شخصیت در طى بلوغ حرفهاى و تخصصى از محدودیتهاى سازمانى گریزان هستند و علاقهاى به هزینه کردن شخصیت خویش براى انجام کارهاى معینى ندارند و اصرار دارند که که کار را از مسیر شخصیتى و دیدگاهى خود صورت دهند. این ویژگى آنان را در تقابل با سیستمها قرار مىدهد. گاهى آنان موفق به تسلیم سیستم مىشوند ولى غالباً اینگونه نیست. دو مورد مشخص از این افراد یکى در بىبىسى و کنار زدن تهیهکننده و مجرى ویژه برنامه تخت گاز است و دیگرى کنار نهادن سیامک دهقانپور مجرى دانا و موفق برنامه افق در صداى آمریکا است. خلاء این افراد باید پر شود و سیستمها نشان دادهاند که در اغلب موارد توانایى تسلیم شدن در برابر این افراد را ندارند. با این وجود کار با افرادى ادامه مىیابد که فرصتطلب باشند. البته این بدان معنى نیست که آنان همواره فرصتطلب مىمانند.
در زمان شاه فقید نیروهاى قابل توجهى که داراى توانایى کار بودند، از شرکت در ساز و کار ادراه کشور روى برگردانند. آنان اراده کرده بودند که نظر خود را تحمیل کنند و شاه فقید اراده کرده بود که نظرشان را نپذیرد. جاى این افراد را فرصتطلبها پر کردند. تعداد آنان بسیار قابل توجه بود. در اوان انقلاب و پس از آن بسیارى از آنان در چرخشى تمامعیار به سرعت به شاه فقید پشت کردند و به همکارى با رژیم جدید پرداختند و اتفاقاً پستهاى بسیارى را اشغال کردند. اما همه فرصتطلبهاى دوران شاه فقید موفق به این چرخش نشدند و گروهى با تشخیصى غلط نسبت به نیات خود در همان بستر ماندند و سالهاى طولانى پایدارى جمهورى اسلامى آنان را به یأس و سرخوردگى و حتى توهین و فحاشى و گاهى حتى به شاه فقید کشاند و البته این محدود به طرفداران شاهنشاهى نمىشود و در همه گروهها و احزاب سیاسى وجود دارد.
بىشک نظامها و رژیمهاى بستهتر، دستانى بستهتر در انتخاب افراد مستقل و داراى ایده و آرمان دارند ولى یک سیستم نیازمند است بر اساس اصول و برنامهاى حرکت کند و اغلب ممکن نیست که این اصول و برنامه با تمایلات فردى تغییر داده شود و از این رو سطح فرهنگى یک جامعه و پذیرش بخشى از ساز و کارها مهم است. این تشخیص یک سطح فرهنگ اجتماعى مىطلبد که در جوامع غیرمتمدن به اندازه کافى وجود ندارد. این یک هشدار به اندیشمندان و فعالان یک جامعه نیز هست که درک خود را از ضرورتها افزایش دهند و در ساز و کار اداره سیستمها وارد شوند و در اصلاح آنان بکوشند. البته این سیستم باید بطور کلى در مسیر درستى حرکت کند. اگر ما در دوره شاه فقید این فرهنگ را در میان مخالفان و منتقدان تمدنگراى جامعه ایران داشتیم، فضاى بهترى را شاهد مىبودیم که متاسفانه جاى خالى آنان را فرصتطلبها پر کردند.
آسیبهاى اجتماعى فرصتطلبها
با وجودى که فرصتطلبها از زاویه مهارت و یا تخصص وارد مىشوند ولى از دو زاویه افراد مناسبى براى جایگاهى که اشغال مىکنند نیستند. اول آنکه با کنار گذاشته شدن افراد با مهارت و یا تخصص بیشتر به این جایگاه دست یافتهاند و دوم اینکه با رعایت همهجانبه قوانین و دستورات مافوق و پنهانسازى مشکلات در مسیر بهبود سیستم مانعى بزرگ مىشوند. آنان حتى گاهى افراد جریان اصلى را براى کسب جایگاه آنان با ترفند کنار مىزنند.
از سوى دیگر آنان براى ترقى خود افراد شایسته را قربانى مىکنند و نیز در مقابل رشد و ترقى افراد شایسته مانع ایجاد مىکنند.
آنان همچنین آگاهى لازم را در مورد زوایاى تاریک یک سیستم کسب مىکنند و با سوء استفاده از این زوایا، به سود جویى مىپردازند.
رفتار جوامع در مقابل طیف فرصتطلب
اگر چه فرصتطلبى با موازین اخلاقى و انسانى سازگار نیست ولى بخودى خود فرصتطلبى یک جرم نیست و همانگونه که آمد این افراد خلاءها را پر مىکنند.
جوامع غربى با قوانین مدرن و نیز با سیستم و فرهنگ کار پیشرفته خود مىتوانند تا حدود بسیارى آنان را کنترل کرده و جامعه را از آسیبهاى فرصتطلبی مصون نگه دارند.
آسیبها در جوامع رشد نایافته شدید است. فرصتطلبها حتى در ساختارهاى کنترلى جامعه مانند سازمانهاى قضایى، قانونگذارى، پلیس و سازمانهاى امنیتى وارد مىشوند. در ایران قبل از انقلاب ما شاهد آسیبهاى جدى این افراد هستیم ولى سمتگیرى متمدنانه کشور تا حدودى از آسیبهاى آنان مىکاست. ساز و کار این سمتگیرى ارزشهایى بود که تبلیغ مىشد و تا حد توان جامعه اجرا مىگردید. با این وجود این آسیبها قابل توجه بود.
درمانگاه کودکان متعلق به بنیاد نیکوکارى والاحضرت شمس پهلوى در ضلع جنوبى پارک شهر رنگآمیزى شده بود و پول کارگر را مدیر نمىداد و او را مستاصل کرده بود و کارگر به والاحضرت توهین کرد. این توهین را مدیر فرصتطلب دستاویز کرد تا سرانجام کارگر نه تنها از خیر پول گذشت بلکه تمام آن توهبن را به خود و خانواده خود برگرداند. با این مثالها به وضوح مشخص است که در راس نظام شاهنشاهى افراد شاخص و متخصصان بسیار ارزشمند حضور داشتند. شاهنشاه فقید نیز در کار اداره کشور یکى از داناترین، تیزبینترین، با اخلاقترین و سالمترین افراد بود. تفاوت نظام شاهنشاهى با جمهورى اسلامى هویداست و این شاخصه در ارزشهاى جامعه آن روز واضح و آشکار است و نیاز به توضیح ندارد.
در جمهورى اسلامى به دلیل نبود ساز و کار کنترلى ارزشها و تسلط ضد ارزشها آسیبهاى این افراد بسیار زیاد بوده است تا جایى که در همان روزهاى اول صداى خمینى را بلند کرد و گفت من آخوند هم نمىدانم کفن مرده چند متر است. این یک مثال از هزاران است. جمهورى اسلامى به دلیل سمتگیرى در خلاف تمدن بشرى و اخلاق انسانى و نرمهاى ارزشى جامعه، دستش از افراد ارزشمند، متخصص و با مهارت از همان آغاز خالىتر از هر جامعه دیگرى بود و این خلاء عظیم را فرصتطلبها پر کردند. جمهورى اسلامى چارهاى جز استفاده از این افراد کممهارت و کممتخصصتر ندارد و البته نه تنها جامعه که سیستم جمهورى اسلامى نیز از آسیب این افراد در امان نمانده است.
رامبد جوان بکى از این افراد است. در میان افراد ارزشمند دنیاى هنرهاى تجسمى رامبد جوان در زیر حد متوسط قرار دارد. براى درک این نکته نیاز به داشتن تخصص و آگاهى خاصى نیست زیرا فاصله این توانایى بسیار زیاد است. این افراد ارزشمند در بستر جمهورى اسلامى جاى نمىگیرند و حتى به قیمت کار نکردن و خانهنشینى از همکارى با جمهورى اسلامى سر باز مىزنند. این فضا، بستر رشد رامبد جوانهاست.
این افراد در همه جاى جمهورى اسلامى به صورت گسترده جاگیر شدهاند. با تقریب اندکى مىتوان گفت جمهورى اسلامى، جمهورى فرصتطلبهاست. جمهورى اسلامى در اختیار افراد نالایق است. مثالهاى آن بسیار است. در دانشگاهها استادان کمسوادى که رئیس گروه مىشوند و پس از مدتى به مقام استادی تمام مىرسند، بسیارند. وزیرهاى کمسواد و کممهارت، نمایندگان کمسواد و کممهارت تا رهبرى که حتى در میان خودىها جمهورى اسلامى از کمسوادهاست و مجبور است به آیتاللههاى فرصتطلب باج بدهد، جمهورى اسلامى را در اختیار دارند.
افشا کردن امثال رامبد جوان فرهنگسازى است
یکى از وظایف ما آگاهسازى جامعه از این آسیبهاست. بىگمان اگر رامبد جوان تلاش مىکرد در جایگاه خود باشد و جامعه را از آسیب مصون دارد، امروز ناچار نبود براى اخذ ویزا فرزندش را در کانادا به دنیا بیاورد. رامبد جوان از آسیبى که خود و امثال او به وجود آوردهاند، مصون نمانده است و بعید نیست در یک بداقبالى خاص همه هستى مادى خود را نیز فنایافته ببیند.
افشا کردن رامبد جوان ارزش یک کیس استادى دارد و بسیار مهم است. بدون اینکه وى به عنوان یک شخص خاص مورد توجه باشد، مثالى براى آموختن و یاد گرفتن راه و رسم بهتر زیستن است.
مردم ایران باید بیاموزند که از فرصتطلبىها دست بردارند. بجاى بالا رفتن از دیوار همدیگر در حمایت از هم بکوشند و بدانند که این قدم مهمى براى ساختن فردایى بهتر براى خود و فرزندانشان است.
رفتار مردم در مقابل «اسنپ» روزنه امیدى براى گذار از این شرایط است. براى هموطنانم آرزوى گذار از جمهورى اسلامى و بهروزى دارم.
لس آنجلس
درکلاس درس شرعیات ملا داشت تعریف میکرد که خداوند کارآفرینش را در۶ روز انجام داد وروز هفتم استراحت کرد
یکی ازشاگردان پرسید : پیش از آن شش روز خدا چکارمیکرد؟
ملا که ازاین پرسش غیر منتظره خشمگین شده بود با کمی مکث پاسخ داد: پیش ازآن او مشغول ساختن جهنمی بود که درآن کنجکاوانی چون تو را خواهد سوزاند
ج ا افراد متعهـد ( به ولایت ف ) را دوست میدارد
و مخالف افراد متفکر است
زیرا در اسلام تفکر و اندیشه جای ندارد (پرسش کردن شخص را مشرک و کافر میکند کلاس درس دینى )??