امروز، شنبه ۲۵ خرداد، ده سال از کشته شدن سهراب اعرابی، پسر جوان ۱۹سالهای که گفته میشود بر اثر تیراندازی بسیجیها در این روز کشته شد، میگذرد. سهراب اعرابی از رأیدهندگان به میرحسین موسوی بود و به دنبال ابقای محمود احمدینژاد در مقام ریاست جمهوری اسلامی، مانند هزاران تن دیگر که به امید «اصلاح» و «تغییر» در انتخابات استصوابی شرکت کرده بودند، به «جنبش سبز» پیوست تا از حکومتی که همواره آرای همگان، حتی باطله، را به جیب مشروعیت خود میریزد، بپرسد «رأی من کجاست؟!»
پنج روز بعد، در روز ۳۰ خرداد ۸۸، ندا آقاسلطان، زن جوان ۲۷ ساله، در تظاهرات اعتراضی مورد اصابت گلوله قرار میگیرد. صحنهی جان باختن او در برابر دوربین، با چشمان باز و نگاهی که به دوردست دوخته شده، جهان را تکان میدهد.
ندا آقاسلطان اما جزو رأیدهندگان نبود. شکل و شمایل او و روش زندگیاش با هیچیک از مقررات تحمیلی جمهوری اسلامی علیه زنان همخوانی نداشت. او یک معترض و خواهان تغییر شرایط و دست یافتن به حقوق خویش به عنوان انسان- شهروند بود. او نیز «تغییر» اما فراتر از «رأی من کو؟!» میخواست.
هیچکس نمیداند سهراب اعرابی اگر کشته نمیشد، آیا باز هم در انتخابات شرکت میکرد و به حسن روحانی رأی میداد؟ و یا مانند هزاران جوان ایرانی که به اصلاحات امید بسته بودند، به تجربه در مییافت که این نظام اصلاحپذیر نیست و با مردمی همراه میشد که از دیماه ۹۶ به اینسو شعار میدهند: اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا! شعاری که طلیعهی آن را میشد در شعارهای جنبش۸۸ نیز دید: نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران! فلسطین را رها کن، فکری به حال ما کن! جمهوری اسلامی اما چنین نکرد بلکه عراق و یمن و سوریه را نیز بر «محور مقاومت» خود افزود.
در مورد ندا آقاسلطان اما قابل تصور نیست که وی از آگاهی خود کوتاه آمده و به صندوقهای رأی نظام امید ببندد. آنهم در شرایطی که رأی دادن روحانی هیچ سبب نشد که رقیب وی، سیدابراهیم رئیسی بر جایگاهی به مراتب مهمتر از ریاست قوه مجریه تکیه نزند! جایگاهی که میتواند روحانی را نیز به محاکمه بکشد حال آنکه روحانی هیچ امکان و اختیاری برای نظارت بر دستگاه تحت مدیریت رئیسی ندارد! این را رأیدهندگان باید از خود بپرسند که آن تبلیغات انتخاباتی و آن آرا به جیب چه کسانی رفت؟! اگر روزی محمد خاتمی بر تدارکاتچی بودن شخص خود اعتراف کرده بود، امروز کم نیستند افرادی از درون خود نظام که اساسا به تدارکاتچی بودن نهاد ریاست جمهوری اذعان میکنند! بیخاصیت بودن مجلس شورای اسلامی که بر کمتر کسی پوشیده است!
اینک ده سال از آن خردادِ خونین گذشته. سرکوب معترضان در خرداد به پایان نرسید وجنبش سبز بیش از ۱۲۰ کشته بر جای گذاشت! برای اصلاحات! برای آنچه، مدافعانش، دیگران را به خشونت و خونریزی متهم میکنند! در این ده سال نیز ایران لحظهای آرامش نداشت. خردادِ امسال نیز ملتهب است و همه از «درگیری اتفاقی» سخن میگویند! اما این درگیری، که مرتب در حال روی دادن است، اصلا اتفاقی نیست و برخلاف موشمُردگیهای مقامات رژیم، تنها «پلان» جمهوری اسلامی است و تا زمانی که این نظام هست، این درگیریها خواهد بود!
الاهه بقراط
تاریخ ثابت کرده که هرکس در راه ایران هلاک بشود خونش به هدر رفته چون ملتی هستیم بی عرق وطن، بی پرنسیب، کم حافظه و نان به نرخ روز خور.
۲-و سانسور بسیار شدیدی در رابطه با انعکاس دیدگاههای مخالفان اعمال میکنند. چنین افرادی که زیرکانه داخل چنین رسانه مهمی که باید صدای آزادی و ندای دموکراسی باشد وارد شده اند و در قسمتهایی به شکل های مختلف با سانسور شدید دیدگاههایی که مخالف دیدگاههای خود آنان است مسیر این رسانه را به انحراف کشیده میشود باید بگوش مقامات مسئول امریکایی یا حتی غیر امریکایی برسد تا از وجود این نفوذیهای رژیم در رادیو فردا آگاهی پیدا کنند.
۱-رادیو فردا از افرادی با تفکرات مختلف تشکیل شده است. ما متوجه شده ایم که افرادی که هنوز با موسوی و کروبی هستند و یا با اصلاح صلبان حکومتی رابطه دارند و بشکل بیرحمانه ای هر اندیشه و دیدگاه قوی ضد آنان را سانسور میکنند. مرتبا با افراد و هواداران این گروه مصاحبه می کنند و هم مالیاتی که امریکاییان برای این رسانه که باید در خدمت دموکراسی و آزادی اندیشه باشد از بین میبرند وهم در مبارزه مردم ایران برای سرنگونی یکی از مخوفترین و دیکتاتور ترین حکومت ها در دروان معاصر در حد خود در این رسانه اختلال بوجود میاورند …
خانم بقراط اون سال شما نبودی. میدونم قلبت با ایران بود اما از نزدیک لمس نکردی و ندیدی که بسیجی ها چقدر هار شده بودن. یادش به خیر. ما هم احمق بودیم که بخاطر اصلاح طلبی یقه جر میدادیم. خانم بقراط نازنین مطمئن باش این خون ها بی پاسخ نمیمونه، بدون انتقام نمیمونه. نگو که نباید خون رو با خون پاک کرد. اگر زجه های مادران رو از نزدیک ببینی به اینها رحم نمیکنی. پاینده باشی
درتکمیل وپاسخ به آقای بهرام پارسی …حماقت انسان دین راآفریدودین حماقت انسان راجاودانه کرد…دوچیزکه به انسان داده شده حالااسمش راهرچه بخواهیم قراردهیم ازطرف خداوند-جهان-ماورائ الطبیعه-طبیعت ووو….یکی وجدان ودیگری عقل کفایت می کندبرای انسان سالم بودن والسلام
چرا زمانی که ارایش جنگی ایران و امریکا و رویارویی تمام عیار ان در صدر همه خبر گزاری جهان وجود دارد ٬ چرااین چهار ده تن ٬ اعلامیه دوم خود را با فراخوان و تظاهرات سراسری ( جنگ جنگ جنگ نمی خواهیم … ازادی ٬ابادی ٬ امنیت ٬ حق مسلم ماست . ) یا زندانی سیاسی ازاد باید گردد ٬ به میدان نمی ایند ؟ رضاه شاه روحت شاد .
نام ندا
باید در جنایات جمهـورى اسلامى ثبت و یاد او گرامى داشته شود
تنهـا سرنگونى جمهـورى فاسد اسلامى ?
و نه بزک کردن (استعفاى یواشکى و انتخابات یواشکى )??
اکثریت نسل جوان ایرانی بویژه متولدین سال ۶۰ به بعد در ایران متوجه خطرناک بودن اسلام مدینه شده اند به همین دلیل بسیاری به گرایش های عرفانی ، مسیحی ، زرتشتی ، بی خدایی و انسانگرایی ،عرفان های ایرانی ، سوسیالیسم ، دهری گرایی و نیهیلیزم و هدونیزم روی آورده اند .به همین دلیل گفتمان حقوق بشر و آزادی خواهی در زمینه های اجتماعی و حقوق فردی در میان نسل جوان گفتمان قالب است .نسل امروز دریافته که باید مرز میان باورهای ایمانی و اعتقادی و دینی اش را با زندگی اجتماعی اش مشخص کند و به حقوق فردی دیگران احترام بگذارد.
نه فقط حکومت اسلامی ولایی که از قانون اساسی سال ۵۸ و عملکرد ۱۰ ساله ی خمینی صغیر بوجود آمده قابل اصلاح نیست بلکه کل فرهنگی که از اسلام مدینه النبی بوجود آمده نیز قابل اصلاح نیست.به همین دلیل بود که عبدالکریم سروش که یک مسلمان رند و زرنگ و نان به نرخ روز خور و البته اهل فکر و عافیت است ،سخن از رویاهای رسولانه و گوهر دین می گوید تا بتواند اسلام مکه را به عنوان گوهر دین معرفی کند و اعمال استبدادی و دیگراندیش ستیز و هوسرانی ها ی پیامبر در مدینه را به نام رویاهای رسولانه نامگذاری کند تا قابل ابطال و تفسیر باشد .فرهنگ اسلام مدینه بود که باعث رشد خمینی ها داعش ها و طالبان ها می شود.
جنبش سال ۸۸ با رنگ سبز شیعه اثنی عشری، یکجنبش واپسگرا وابسته به طبقه بورژوازی وخرده بورژوازی شیعه بویژه ساکن در شهرهای بزرگ هلال شیعه بود که خواستار بازگشت انقلابی به دوران طلایی عصر امام و اجرای بی تنازل قانون اساسی و به قدرت رسیدن یکی از یاران باوفای امام مرحول برای تعدیل قدرت مقام اوزما بود. البته عده ایی بیگناه کشته شدند. بزرگترین ثمره آن،گسیل هزاران نفر از پادو ها،اوباش، بوقچی ها، جواسیس، استمرار طلبان، اصلاح طلبان و دیگر دیاثت مداران و ولایت معاشان به غرب با سرعتی عجیب و بدون نیاز به ویزا و و مراحل اداری و دریافت مستمری پناهندگی( علاوه بر حقوق ومزایا از سوی نهادهای امنیتی رژیم) و تسخیر رسانه های فارسی زبان و نفوذ در مراکز آکادمیک غرب است.
نداآقاسلطان نمادمبارزه ودموکراسی خواهی روحش شاد.
ای کاش هر چه زودتر این نظام ساقط شود و محاکمه ی تک تک این لاشخورها را ببینم. هرچند که آن ها همین الان هم در جهنم اند.