فاطمه زندی – گمان نمیکنم کسی به خاطر بیاورد که قبل از تولد برای پا گذاشتن یا پا نگذاشتن به این جهان از او نظری خواسته باشند. ظاهراً تولد ما امری جبری است. مطمئناً کسی هم نمیتواند به یاد بیاورد که قبل از تولد، درباره کشور و خانواده و پدر و مادرش نظرش پرسیده شده باشد. پس ظاهراً ملیت و قومیت و شکل و شمایل خانوادگی ما هم اجباری است. البته میدانم کسانی هم هستند که بر این باورند این مقولات ظاهراً کاملاً اجباری، از حوزه اختیار ما خارج نبوده و ما در انتخابشان نقش داشتهایم اما چون شخصاً برای توضیح و تشریح دیدگاه این گروه دانش و تخصص کافی ندارم، بنا را بر دیدگاه عمومی میگذارم که ما اساساً در کمیت و کیفیت وجودیمان در این دنیا، اختیاری نداشتهایم.

از اینکه جلوتر برویم، هر یک از ما بر اساس محل تولد، تحت تأثیر رفتارها و فرهنگهای قومی و ملی مشترک (و طبعاً اجباری) قرار داریم و آموزش و پرورشی هم که نصیبمان میشود اختیاری نیست، پس میتوان انتظار داشت که خصوصیات رفتاری مشترکی با هممیهنان و بیشتر از آن با همشهریان و در درجات ظریفتر با خانواده و خویشاوندان خود داشته باشیم که همگی ناشی از فرهنگ و تربیت مشترک ما و خارج از حوزه اختیارمان باشند. خوب، گمان کنم بهتر است ادامه ندهم چون در این صورت معلوم نیست که چه زمانی بتوانم این ترازوی جبر و اختیار را زمین بگذارم. پس ترجیح میدهم دایرهی بحث را کمی کوچکتر کنم و بروم سراغ آن بازیگر سینما، که بحثهای زیادی در باره جبر و اختیار به راه انداخته است.
به خاطر میآورم که سال دوم دبیرستان بودیم که حجاب در مدرسه اجباری شد. سال قبل از آن هم ما برای ورود به مدرسه روسری به سر میانداختیم اما تنوع جنس و رنگ و مدل روسریهایمان آزاد بود، اما سال بعد از آن فرم خاصی از حجاب در مدرسه معرفی شد که این فرم طی چند دهه اخیر هر روز تکامل پیدا کرده تا به شکل امروزی رسیده است (که البته شخصاً از آخرین شکل و فرم آن بیخبرم). بر این باورم که آن بخش از معلمان و دانشآموزانی که با حجاب اجباری موافق نبودند، اختیار کامل داشتند که آن روزها دست از تدریس و تحصیل بکشند و هیچکس نمیتوانست آنان را به اجبار به مدرسه بکشاند اما اکثراً از این اختیار خود استفاده نکردند. دلیلش هم واضح هست، همه میخواستند زندگی کنند و به زندگی ادامه دهند و ناچار بودند برای ادامه زندگی این اجبار را بپذیرند، اما همه آنها که مخالفش بودند، در تمام سالهای پس از آن به اشکال گوناگون نشان دادند که ناچارند این اجبار را بپذیرند، به گونهای که امروز مدل حجاب ایرانی، خودش به یک «برند مد» تبدیل شده است. در حال حاضر ظرافتی که طراحان پوشش زنان در ایران به خرج میدهند تا شکل و شمایل زن ایرانی با حجاب به نظر نرسد، عمق این بیزاری از حجاب را به نمایش میگذارد.
یک صحنه بسیار جالب که ویترین عدم پذیرش حجاب در ایران است، جاهایی است که هنرمندان زن و بهخصوص اهالی فیلم و سینما در آن ظاهر میشوند. بر اساس هیچ خوانشی از حجاب، نمیتوان بر پوشش اغلب این هنرمندان در ضیافتهای عمومی، عنوان حجاب را گذاشت اما حکومت معمولاً کاری به کارشان ندارد. واقعاً اگر قرار بود گشتهای مخصوص حجاب، سری به اینگونه گردهماییها و ضیافتها بزنند، بر اساس استانداردهایشان از حجاب میبایست همه این بانوان را داخل ونهایشان انداخته و ببرند! اما ظاهراً برای حل این مشکل از مکانیسم دیگری استفاده میشود و آن هم مصاحبههای «اجباری» است که در آن برخی از این بانوان، از اختیار تام خود در انتخاب حجاب در زندگی شخصی و حرفهایشان میگویند و داستان ما را از همینجا رقم میزنند. روزی روزگاری یکی از این موبایلهای فضول، در جایی خارج از وطن، مچ یکی از این بانوان گرامی را بدون حجاب اسلامی گرفته و فشار میدهد. آنوقت است که داستان جبر و اختیار، اهمیت خود را بیش از پیش به نمایش میگذارد و مخاطبان را به دو گروه تقسیم میکند. آنانکه از بیاختیاری این بانو در مصاحبه میگویند و گروه دیگر که او را به ریاکاری متهم میکنند.
https://twitter.com/Osyan_gar/status/1141790499143114752?ref_src=twsrc%5Etfw%7Ctwcamp%5Etweetembed%7Ctwterm%5E1141790499143114752%7Ctwgr%5E393039363b74776565745f6d65646961&ref_url=https%3A%2F%2Fkayhan.london%2Ffa%2F1398%2F04%2F02%2F%25d8%25b9%25d9%2584%25db%258c-%25d9%2585%25d8%25b7%25d9%2587%25d8%25b1%25db%258c-%25d8%25a8%25d8%25b1%25d8%25a7%25db%258c-%25d8%25ad%25d9%2581%25d8%25b8-%25d8%25ad%25d8%25ac%25d8%25a7%25d8%25a8-%25d8%25a7%25d8%25b3%25d9%2584%25d8%25a7%25d9%2585%25db%258c-%25d8%25a8%25d8%25b1%25d8%25a7%25db%258c-%25d8%25b3%25d9%2584%25d8%25a8
ریا و جبر، با هم یا بدون هم: ریا در لغت به معنی تظاهر و دورویی است، اما آیا همه زنانی که مخالف حجاب و مجبور به حفظ آن هستند ریاکارند؟ اینجاست که باید از معنای کلمه جبر مدد بگیرم. جبر یعنی به زور به کاری واداشته شدن و همه خوب میدانیم که بیشتر زنان ایرانی به زور حجاب دارند و نه به اختیار، پس همه زنان ریاکار نیستند. و اما آیا همه زنان ایرانی مخالف حجاب، به زور مصاحبه میکنند و به زور در مصاحبههایشان میگویند که حجابشان انتخابی است؟! آیا همه آن بانوان هنرمندی که با پوشش ظاهری خود در مجامع هنری، به وضوح نشان میدهند که مطلقاً باوری به حجاب ندارند، وقتی پای صحبت با یک رسانه داخلی باشد از حجاب تعریف و تمجید میکنند؟ میدانیم که چنین نیست. پس به سادگی میتوان نتیجه گرفت، بانوی مثلاً هنرمندی که امروز در یک مصاحبه از عشق و ارادت خود به حجاب میگوید و فردا روزی در کشوری دیگر بدون حجاب رؤیت میشود در برابر صفات ریاکار و دورو قرار میگیرد.
جبر داریم تا جبر: چند روز پیش مستندی میدیدم درباره زنان ایزدی که اسیر داعش بوده و به اجبار به ازدواج آنها در آمده و از آن مردان صاحب فرزند شدهاند. مستند، روایتگر رنج این زنان از اجبار به رها کردن فرزندزادگان داعشیشان بود؛ شرطی که خانواده و قبیلهشان برای پذیرش مجدد آنها گذاشتهاند. هر زنی میداند که رها کردن فرزند چقدر مصیبتبار و طاقتفرساست آن هم به دامان سرنوشتی نامعلوم. حالا اگر لحظهای خودمان را به جای آن زنانی بگذاریم که سالها اسیر دست چنان مردان نابکاری بوده، به زور به ازدواج آنها درآمده و به اجبار از آنان صاحب فرزند شدهاند در حالی که از همسر و فرزندان واقعی خود دور و بی خبر بودهاند، میتوانیم تصویری روشن از کلمه اجبار داشته باشیم. آیا میتوان به وضعیت این زنان، وضعیت اجباری گفت در حالی که یک زن هنرمند کمی آن طرفتر در کشور همسایه، اجبارش این باشد که با پای خودش به جلسه مصاحبهای برود که اگر هم نرود هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد و در آن مصاحبه که میلیونها بیننده دارد چیزهایی بگوید که خلاف باورهای خودش و اکثر آن بینندگان است و با این کارش آبی به آسیاب تضییع حقوق زنان بریزد؟!
مصاحبه اجباری، عذر بدتر از گناه: اساسا وقتی کسی عنوان هنرمند را یدک میکشد گفت و شنود هنرمندانه را هم باید بلد باشد و یک هنر ضروری در این میان، هنر حفظ ظرافت و سیاست در پاسخ دادن است. بر فرض که یک هنرمند زن ایرانی مخالف حجاب، در شرایطی کاملا ناخواسته و بدون آمادگی توسط یک خبرنگار مورد سؤال قرار بگیرد و به فرض که از او پرسیده شود نظرش در باره حجاب چیست؛ آیا میتوان پذیرفت که بجای پاسخ غیرمستقیم و هنرمندانه که نه سیخ را بسوزاند و نه کباب را، دست به تعریف و تمجید از حجاب بزند؟! آیا تا حالا کسی گفته که چرا زنان هنرمند ایرانی مخالفت علنی خود را با حجاب بیان نمیکنند؟ طبیعی است که چنین درخواستی نامعقول است، چرا که همه زنان ایرانی ملزم و مجبور به رعایت حجاب در ایران هستند اما این بدان معنا نیست که بپذیریم با موافقت علنی و زبانی با حجاب در حالی که اعتقادی به آن ندارند و مثل بسیاری دیگر از زنان ایرانی به محض خروج از کشور رهایش میکنند، به وسیلهای در دست سیستم تبلیغاتی ایران برای تبلیغ حجاب تبدیل شوند.
ریاکاری از یک تا بینهایت: بدون تعارف باید بگویم که ریاکاری بخشی از همان فرهنگ و تربیتی است که در کشور عزیز ما ایران قرن هاست به حیات خود ادامه میدهد (البته نمیدانم اجباری یا اختیاری) و اغلب ما اگر خودمان به ریاکاری مبتلا نباشیم، قطعاً از ریاکاریهایی که در اطرافمان رخ میدهد در رنجیم. اما به باور من میتوان این ریاکاری را به سطوح متفاوتی تقسیمبندی کرد. درجه ریاکاری از یک شروع میشود و میتواند هر چقدر که میخواهد بالا برود اما وقتی درجهاش چنان بالا میرود که یاریرسان سیستم و فرآیندی میشود که آشکارا علیه منافع گروه کثیری از مردم عمل میکند، آدمهای زیادی را آزار میدهد و از اساس نادرست و ناحق است، مسلماً جا دارد که این فرد ریاکار از نقطه نظر عموم مورد مؤاخذه قرار گیرد.
هنرمند بر دو نوع است، اهل و نااهل: حالا اگر نخواهیم خیلی مته به خشخاش بگذاریم ساده است که بپذیریم همانطور که بسیاری از مسئولان مملکتی کار اصلیشان بیمسئولیتی در قبال مردم و کشور است، هنرمندان هم بر دو نوع هستند. هنرمندان مسئول و غیرمسئول. به گمانم از یک هنرمند غیرمسئول نمیتوان انتظار داشت که موافق تمایل مردمش و به نفع و مصلحت آنان رفتار کند. او رفتاری شبیه به رفتار حکومت از خود نشان میدهد، برای مردم و با مردم نیست بلکه علیه آنان است.
اما یک جمله هم اضافه کنم که روی دلم نماند. ما غالباً مردمی هستیم که منافع شخصی خودمان را به شدت بر منافع گروهی ترجیح میدهیم و این آفتی است که تا آن را به عنوان آفت و آسیب باور نکنیم، مشکل بتوان امیدی به تغییر داشت.
به دلیل اینکه عرصه های رسانه ای مانند صداوسیما ،مطبوعات و… در نظام های فاشیستی همچون جمهوری اسلامی ، چون برپایه اشاعه اکاذیب و تبلیغات مسموم میباشند ، همطراز نهادهای سیاسی-نظامی مثل سپاه پاسداران ، بسیار دارای فضای بسته و امنیتی میباشند مطمئنا در آینده به شدت نیاز به پاکسازی و تحقیق و تفحص جدی دارد مطمئن باشید سرنخ بسیاری از مفاسد سیاسی اقتصادی ، در رسانه های این نظام پیدا میشود.
۲- سخت نگیرید ٬ مجبوره ادمیت خودش را بفروشه تا کار و کاسبی بکنه . پس اون ۴۰ ملیون زنهای ایران چی . ایا اونها هم باید پرستو بشوند تا دارای پشتیبانی حکومتی و رسانه ای بشوند . الان هم دیر نیست . چمدانت را جمع کن و از جهنم اخوندی بیا بیرون و افشا گری کن و از ملت عذرخواهی . اگر ماندی برای منافع کثیف در سینمای اخوندی ادامه دادی خیال میشه که از پرستوهای اطلاعات می تونی باشی .
۱- مهمتر از دسته بندی کردن زن و مرد و هنرمند و غیره هنرمند . باید دست بر کرامت ازادی انسان و انسانیت گذاشت . در داخل برای کسب شهرت از طریق ازمون پرستویی اصلاحات و مارمولکی ٬ برای سناریو های شستشوی مغزی ملت توسط سینما پردازان اخوندی بازیگر شدن و پول به جیب زدن و درخارج با حمایت بی بی سی و استمرار طلبان ٬ در حمایت از خود و در داخل هم ماله کشی علی جان مطهر نشان بله دیگر .