بوها میتوانند ما را خوشحال یا غمگین کنند. میان بینی و جهان احساسها ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. در صورت ابتلا به بیماریهای اعصاب و روان حس بویایی اغلب آسیب میبیند. سرچشمه این اختلال چیست؟ آیا میشود از این ارتباط برای درمان بیماریهایی مثل افسردگی، شیزوفرنی و فراموشی در سالخوردگی بهره برد؟
وبسایت «اسپکتروم» وابسته به هفتهنامه دیتسایت آلمان کوشیده است با اتکا به تحقیقاتی که در دانشگاههای درسدن، فرانکفورت و دوسلدورف انجام شده به این پرسشها پاسخ دهد.
زیاد پیش نمیآید که چشمان افراد در یک آزمایش علمیبه اشک بنشیند. اما در آزمایشهایی که در سال ۲۰۱۴ در دانشگاه فنی درسدن انجام میشد، دقیقا همین واکنش انتظار میرفت: دانشمندان این پرسش را در برابر خود قرار دادند که «آیا خلق و خوی انسان بر قدرت بویایی او تاثیر میگذارد؟» آنها برای یافتن پاسخ این پرسش صحنه پایانی فیلم «قهرمان» را برای ۲۴ زن و ۷ مرد شرکتکننده در پروژه آزمایشی خود نمایش دادند. در این صحنه یک پسر خردسال به خاطر پدر در حال مرگ خود که در یک مسابقه مشتزنی به شدت مجروح شده بود، میگریست. این برش دردناک فیلم بر تماشاگران به شدت تاثیر گذاشت. این واقعیت باعث شد که فیلم (قهرمان) در تحقیقات علمی جایگاهی برجسته پیدا کند و روانشناسان و پزشکان از سال ۱۹۹۰ همواره برای مطالعه موقعیتهای غمانگیز از آن استفاده میکنند.
نتیجه تحقیقات دانشگاه درسدن
اکنون محققان حس بویایی میخواهند کشف کنند که آیا افسردگی ارتباطی با بینی و بویایی دارد؟ نتایج حاصل از کار تیم دانشگاه درسدن این موضوع را تایید میکند: بعد از نمایش فیلم «قهرمان»، آنها از افراد گروه تحقیق خواستند تخم مرغهای گندیده را بو کنند. اندازهگیری با الکتروسفالوگرافی نشان داد که واکنش افراد تحت آزمایش در مقایسه با موارد عادی کندتر شده است. علاوه بر این، اوج قابل ملاحظه منحنی مغز پس از به کار گرفتن بوی بد در حالت اندوه پایینتر شده بود.
بتینا پاوزه روانشناس اهل دوسلدورف پیشتر در سال ۲۰۰۳ نزد بیماران مبتلا به افسردگی تغییرات مشابهی را ثبت کرده بود که با درمان دارویی موفق این مشکل از میان رفته بود. دکتر پاوزه علاوه بر این به عنوان یکی از نخستین محققان نشان داد که افراد مبتلا به افسردگی در مقایسه با افراد سالم فقط بوهای تند را حس میکنند و تنها پس از درمان افسردگی است که توان بویایی آنها بار دیگر افزایش مییابد. ظاهرا میان بیماری و حس بویایی ارتباط آشکاری وجود دارد.
آیا ضعف حس بویایی افسردگی میآورد؟
تنها افسردگی نیست که به حس بویایی آسیب میرساند. تا کنون ثابت شده که بسیاری از نارساییهای اعصاب و روان، از شیزوفرنی گرفته تا اوتیسم یا آلزایمر و فراموشی بر حس بویایی تاثیر میگذارند. دانشمندان در سراسر جهان دلایل این ارتباط را جستجو کردهاند. آنها در سالهای گذشته در بیماری افسردگی جزییات زیادی را کنار هم قرار دادند، اما تصویری که از این تلاشها به دست میآید هنوز کامل نیست. پیش از هرچیز، پرسش مربوط به علیت مطرح است: آیا ضعف قدرت بویایی سبب افسردگی میشود؟ یا اینکه برعکس است و افسردگی سبب تضعیف حس بویایی میشود؟!
بررسیهای گروه محققان درسدن بیشتر تاییدکننده توضیح دوم است. نتیجه یکی از پژوهشهای گروه بتینا پاوزه نیز همین موضوع را تایید میکند. دانشمندان تکلیفی را که تنها در ظاهر حل شدنی به نظر میرسید، در برابر افراد تحت آزمایش گذاشتند و و بعد به آنها یک واکنش منفی نشان دادند. به این ترتیب شرکت کنندگان، با وجود تلاش زیادی که کرده بودند حس کردند که راه حل غلطی یافتهاند. نتیجه، احساس ناتوانی در آنها بود. احساسی که مشخصه افسردگی نیز هست. به موازات این احساس، روند کار کردن مغز آنها روی بو نیز تغییر کرد. در مقایسه با یک گروه تحت کنترل، تحریک حس بویایی آنها به حرکت ضعیفتر منحنی جریان مغز منتهی میشد. درست مثل آزمایشهای دانشگاه فنی درسدن.
روانشناس دوسلدورفی میگوید: «در روند تجربه این ناتوانی، در مغز فرد ظاهرا همان چیزی اتفاق میافتد که در مورد مبتلایان به افسردگی وجود دارد: محدودیت حس بویایی نسبت به قبل.»
به عبارت دیگر، احساسات منفی بر بینی و بویایی ما تاثیر میگذارند و همچنین برای درستی فرضیه معکوس دلایل خوبی وجود دارد. به این معنا که حس بویایی مختل شده، احساسات ما را بهم میریزد. در این ارتباط، پیستونهای بویایی که در زبان علمی «بولبوس اولفاکتوریوس» نامیده میشوند، نقش مهمیایفا میکنند. در اینجا مسئله بر سر ساختاری در مغز است که در بالای غار بینی به استخوان جمجمه وصل است. عصبهای سلولهای بویایی از میان استخوانها عبور میکنند تا به پیستونهای بویایی برسند. این کانال نقش نوعی تقسیم کننده را ایفا میکند: از آن تعداد زیادی مجراهای عصب دیگر به وجود میآید که پیش از هر چیز به ساختار مغزی موسوم به «سیستم لیمبیک» هدایت میشود. بخشی از مغز که پیش از هرچیز در خدمت کار کردن حواس است. به این ترتیب، احتمالا جای تعجب نیست اگر بوی صمغ کاج احساس شادمانی تابستان زودهنگام را در ما ایجاد میکند، در حالی که بوی بد تخم مرغهای گندیده سبب تهوع میشود.
افسردگی ناشی از کمبود پیستونهای بویایی
به گفته دکتر پاوزه، افسردگی ناشی از کمبود «بولبوس» یا پیستونهای پیازی شکل بویایی میتواند از طریق تجویز طولانی داروهای ضدافسردگی بهبود یابد. او این روش را بهترین مدل برای سنجش تاثیر داروهای ضدافسردگی میداند.
ایلونا کروی روانشناس دانشگاه درسدن نیز مدتها پیش توانست نشان بدهد که نزد بیماران مبتلا به افسردگی، پیستونهای بویایی بطور متوسط سیزده و نیم درصد کوچکتر از افراد سالم است.
«بولبوس» وظیفه قدمهای نخستین در درک بو را به عهده دارد. اختلال در آن سبب کاهش حساسیت بینی میشود. به گفته توماس هومل رئیس بخش «بویایی و چشایی» کلینیک دانشگاه درسدن، موضوع در مورد شیزوفرنی شکل دیگری دارد: افراد تحت آزمایش باید چهار عطر را بو کنند. مثلا پرتقال، شاتوت، توت فرنگی و آناناس. آنها سپس آنچه را تشخیص داده اند علامتگذاری میکنند. بیماران مبتلا به شیزوفرنی همواره به نتایج ضعیفتری میرسند.
پاول موبرگ متخصص اعصاب و روانشناس آمریکایی سالها پیش به این نتیجه رسید که تفاوت تشخیص عطرها از سوی بیماران شیزوفرنی پیش از هرچیز در مورد بوهای خوب مصداق دارد. هرچه انسان در مرحله مقدماتی بیماری خود بتواند چنان عطرهایی را نام ببرند، ریسک پیشرفت شیزوفرنی در او بیشتر به نظر میرسد.
بتینا پاوزه از دوسلدورف نیز میگوید: «حالتهای شیزوفرنی مثل جنون تعقیب (پارانویا) و توهم (هالیسناسیون)، اغلب با ترس شدید همراه هستند. به این ترتیب بسیار احتمال دارد که بوهای خوب ضعیفتر درک شوند و آنطور که تحقیق ما نشان داده است، بوهای بد قویتر تشخیص داده میشوند. چنین بیمارانی محیط بویایی خود را بر این اساس بیشتر تهدیدکننده تفسیر میکنند. در عین حال این واقعیت که در برخی تحقیقات بیماران بوهای خوش را نه منفی بلکه به صورتی اغراق آمیز مثبت ارزیابی کردهاند، خلاف این نظریه را میگوید.»
امید به آینده
کشفیات هنوز کافی نیست. با این همه ثابت شده است که آزمایش بو در بیماریهای افسردگی و شیزوفرنی شاید بتواند در آینده برای تمایز گروههای در معرض خطر یا تاثیر روشهای درمانی مورد استفاده قرار گیرد. برعکس، در مورد پارکینسون معاینات حس بویایی اکنون به روشی روزمره تبدیل شده است. از هر ده تن در مرحله مقدماتی بیماری نه تن از تضعیف قدرت بویایی رنج میبرند.
برخی از دانشمندان نشست سموم محیط زیست و ویروسها در غار بینی را عامل ایجاد بیماری تشخیص دادهاند. این سموم و ویروسها، از غار بینی به استخوان جمجمه میرسند که غار بینی را از پیستونهای بویایی جدا میکند. سموم سپس در بولبوس صدماتی ایجاد میکنند و در مراکز تحریکپذیری مغز پراکنده میشوند.
محققان موسسه ماکس پلانک فرانکفورت در سال ۲۰۱۷ توانستند در دستگاه بویایی مبتلایان به پارکینسون پس از مرگ آنها تغییرات مشخصی را ثبت کنند: در نزد آنها تعداد یا اندازه کلافک شبکه مویرگها که در زبان علمی «گلومرولی» نامیده میشود، تغییر کرده بود. در این کلافک روند مقدماتی تشخیص بو انجام میشود.
برخی دانشمندان امیدوارند که ارتباط میان قدرت بویایی در درمان بیماریهای اعصاب و روان قابل استفاده باشد. روانشناس سوئدی یوناس اولوفسون تمرینهای بویایی متعددی را آفریده است . او معتقد است که با این روش میتوان عملکرد سلولهای اعصاب در مغز را تغییر داد و از این روش برای درمان بیماران مبتلا به افسردگی یا فراموشی ناشی از سالخوردگی استفاده کرد.
بوی خوش و خلق خوش
نتایج تحقیقات توماس نومل و ایلونا کروی نیز این امید را تایید میکنند. آنها صبح و شب از افراد سالمند خواستند که عطرها را استشمام کنند. پس از گذشت ۵ ماه نه تنها بینی افراد حساستر شده بود، بلکه خودشان هم احساس خوبی داشتند. این نتیجه در مورد گروهی نیز که پیشتر نشانههای افسردگی در آنها آشکار شده بود به دست آمد.
تحقیقات تازه، تا حدودی رایحهدرمانی در یوگا را تداعی میکند که برای مقابله با افسردگی مورد استفاده قرار میگیرد. در این روش، فرد دقایقی طولانی در سکوت کامل روی یک عطر مشخص متمرکز میشود. ادامه این کار، بر خلقیات فرد تاثیر مثبت میگذارد.
*منبع: هفته نامه دیتسایت
*ترجمه و تنظیم: جواد طالعی
پس احتمالا میتوان نتیجه گرفت که استشمام بوی خون، توسط شکنجه گران، به خلق و خوی بد منجر میشود.