برخورد نامتعادل ماتئو سالوینی وزیر کشور دست راستی ایتالیا با کارولا راکته ناخدای زن کشتی «دیدهبان دریا» در هفتههای گذشته زمینهساز یک جنبش جهانی برای دفاع از حقوق بشر شد. کارولا راکته روز ۱۲ ژوئن امسال هنگام هدایت کشتی «دیدهبان دریا» ۵۳ پناهجو و مهاجری را که پس از ترک سواحل لیبی در مدیترانه در حال غرق شدن بودند، نجات داد و ۱۷ روز بعد بر خلاف اخطارهای مکرر گشت ساحلی ایتالیا آنها را به جزیره لامپدوزا رساند.
کارولا راکته ناخدای ۳۱ ساله بلافاصله به وسیله پلیس ایتالیا دستگیر و زندانی شد. اما اوج گرفتن اعتراضات مدافعان حقوق بشر در سراسر جهان، پس از حدود یک هفته سرانجام دستگاه قضایی ایتالیا را مجبور به آزادی او کرد. در این میان، ماتئو سالوینی نخست وزیر راستگرای ایتالیا از هیچ فرصتی برای توهین به ناخدای آلمانی و متهم کردن او به قاچاق انسان کوتاهی نکرد. این موضعگیریها در عرصه جهانی باعث پشتیبانی بیشتر از کاپیتان آلمانی و جمعآوری دست کم یک میلیون یورو کمک مالی برای او جهت اقدام حقوقی علیه سالوینی شد. کارولا اعلام کرده که قصد دارد علیه سالوینی شکایت کند.
بیگمان این جنبش مدنی درخشان برای دفاع از کسی که به خاطر نجات کشتیشکستگان به «قاچاق انسان» متهم شده، اهمیت بسزایی دارد و شاید نقطه آغازی برای بازنگری در سیاست پناهندگی در جهان شود. اما به راستی بهترین راه مقابله با نقض حقوق بشر، از سوی دولتها و سیاستمداران راستگرا، چه میتواند باشد؟
دوناتلا دی چزاره استاد فلسفه در رم و نویسنده کتاب «شغل سیاسی فلسفه» که از فیلسوفان اثرگذار امروز ایتالیا به شمار میرود، کوشیده است به این پرسش پاسخی مناسب بدهد. او در مقالهای با عنوان «کارولا راکته، آنتیگون دوران ما» در هفتهنامه آلمانی دیتسایت مینویسد: «جایی که دفاع از حقوق بشر جرم شمرده میشود، نافرمانی مدنی مهمترین تصمیم است.»
در این مقاله چنین میخوانیم:
پایداری، شجاعت و شهامت. پس از دو هفته انتظار نومیدانه در میان امواج مدیترانه، با آشکار شدن نخستین نماد میهماننوازی، سرانجام ناخدا کارولا راکته تصمیم گرفت با کشتی خود در جزیره لامپدوزا پهلو بگیرد. او این تصمیم را به خاطر ۴۰ پناهجویی گرفت که هنوز در کشتی حضور داشتند. کارولا حق داشت فرض کند که تحمل آنها در کشتی به پایان رسیده است. او میترسید که برخی از آنها در نیمهشب برای پایان دادن به زندگی خود به میان آبهای سیاه بپرند. ناخدای جوان «دیدهبان دریا» اما بر تردید خود غلبه کرد و کشتی را به سمت بندر راند.
او ماموریت و وظیفهی خود را انجام داد: نجات جان این انسانها. به این دلیل هنگامی که از پلههای لنگرگاه بالا میرفت، در رفتارش آسودگی کسی احساس میشد که به کار خود ایمان دارد. اما ورود او دردناک بود. ما او را در محاصره گروهی از پلیسهای ایتالیایی میبینیم با این دستور: شما بازداشت میشوید، زیرا فرمانی جدید را نقض کردهاید! فرمانی که سالوینی وزیر کشور بر اجرای آن اصرار داشته و در این روزها به تصویب نهایی حزب او «جنبش پنج ستاره» نیز رسیده است. کارولا به اقدام در «تسهیل مهاجرت غیرقانونی» متهم شده. همچنین تصادف غیرعمدی با قایق گمرک دریایی که تلاش میکرد مانع لنگر گرفتن کشتی او شود، اتهام وی را سنگینتر کرده است.
مبارزه برای تحقق عدالت
کارولا راکته که اکنون پس از یک دادرسی آزاد شده، همچنان برای تحقق عدالت میجنگد زیرا کاری جز انجام تعهدات بینالمللی خود برای نجات جان انسانهای در حال غرق شدن نکرده است. نجات جان کشتیشکستگان به این معنا نیست که آنها را فقط از آب بیرون بکشیم بلکه باید آنها را به خشکی و به بندر امنی نیز برسانیم که دیگر در خطر نباشند و حقوق انسانی آنها تضمین شود. ترابلس یا هر بندر دیگری در لیبی این ویژگیها را ندارند. روزی نمیگذرد که جنایات تازهای علیه پناهجویان و مهاجران در اردوگاههای لیبی برملا نشود به ویژه در صحرای لیبی، جایی که دیگر حتی سازمان ملل متحد هم امکان ورود مطمئن به آن را ندارد.
کارولا جز هدایت کشتی خود به سمت بندر لامپدوزا چه کاری میتوانست بکند؟ درواقع این فرمان سالوینی است که غیرقانونی است زیرا هم قانون اساسی ایتالیا را نقض میکند و هم مخالف حقوق دریایی است. قانون اساسی ایتالیا حق پناهندگی را به رسمیت میشناسد، در حالی که بستن بنادر و اسکلهها، معنایی جز استردادهای گروهی پناهجویان به کشورهایی که از آنها فرار کردهاند ندارد.
در یکسو عدالت، در سوی دیگر مقررات ضدقانونی. کارولا، آنتیگون دوران ماست که در برابر فرمان کرئون، یا فرمان احساساتی یک سیاستمدار فرصتطلب، میایستد. فرمانی متناقض که به صورت نانوشته شرایط خاکسپاری مردگان را پیشبینی میکند. او از جامعه در برابر حکومت و از حقوق بشر در برابر شوخی قدرت دفاع میکند. او در چالشی نابرابر در بلندگوی دستی فریاد میکشد: «من متولد شدهام تا دوست بدارم، نه اینکه نفرت بورزم. یک برادر برادر است و بشریت یک خانواده بدون مرز».
این آنتیگون حاضر نیست کسانی را که به او «دشمن» معرفی شدهاند، مورد تبعیض قرار دهد. او سر تسلیم در برابر این خواست فرود نمیآورد.
نافرمانی مدنی، سنگ بنای دموکراسی
در اینجا مسئله بر سر این است که نافرمانی مدنی حرکتی تنها علیه سیستمهای خودکامه و تمامیتخواه نیست. نافرمانی مدنی زیرساخت دموکراسی است. شهروندان رعیت نیستند. آنها به قانونی نیاز دارند که حتی فراتر از قانون اساسی باشد و نه چنان از سر تسلیم پذیرفته شده باشد که انگار به موجب آن کاملا طبیعی است که نجات جان دیگران یک جرم محسوب شود! تو گویی میتوان این اصل اخلاقی را طوری وارونه کرد که توجیه شود: کسی که وظیفه خود میداند زندگی انسانها را نجات دهد، اگر این کار را نکند مقصر است. به راستی در جایی که حقوق بشر به عنوان براندازی در نظر گرفته میشود، خطر شکست دموکراسی وجود دارد.
اتهام «شورش» بسیار سست و سخیف است. کسی که نافرمانی مدنی میکند، در محدوده قدرت موجود حرکت میکند. او قانونشکنی نمیکند، بلکه آن را به چالش فرا میخواند. او به نام قانونی بالاتر، یک قانون اساسی مورد خیانت قرار گرفته و یک سیستم قضایی شکست خورده رابه چالش میکشد. کسی که نافرمانی مدنی میکند، مخالفت خود را منتشر میکند، به سراغ وجدانهای دیگران میرود و با پذیرش مسئولیت فردی برای سعادت جمعی کار میکند. همانطور که کارولا کرده است.
سیاست هیولایی
تسلیم شدن در موقعیتی شبیه موقعیت کارولا راکته بیفایده است. پذیرش موضع دیگران به خاطر بیتفاوتی، حقارت روح، بیفکری و ناتوانی، مسخره است. آنچه تکاندهنده است، نه نافرمانی مدنی، بلکه تسلیم کورکورانه در جایی است که احکام مرگ صادر میشوند، جایی که به نام قانون و به حکم «سیاست مرگ» میگذارند تا انسانها بمیرند. این دقیقا همان سیاست هیولایی است که امروزه اجرا میشود. در نگاه حکومت که میکوشد پشتیبانی شهروندان را نیز جلب کند، مهاجر تجسم یک ناهنجاری غیرقابل تحمل است که اصول بنیادین، استقلال، سلطه و مالکیت و حاکمیت ملی شهروندان را تهدید میکند. چنانچه گویی شهروند بخشی از دارایی حکومت است. انگار که هنوز فاشیسم و ناسیونال سوسیالیسم میتواند تصمیم بگیرد با چه کسانی همخانه باشد.
توصیه ناخدا راکته چنین است: «از دولت فدرال آلمان میتوان انتظار داشت که شجاعانه قدم به پیش بگذارد و بگوید: ما اکنون تا اطلاع ثانوی همه کسانی را که در دریا نجات مییابند میپذیریم. در حال حاضر اینها چندصد یا چند هزار تن هستند که از طریق مدیترانه میآیند». راکته توضیح میدهد این بیمسئولیتی حکومتهای اروپایی بود که او را وادار به نافرمانی مدنی کرد.
در این جنگ اعلام نشده، خشونت حکومتهای ملی پیش از همه گریبان نهادهای جامعه مدنی و سازمانهای انسانگرایی مثل «دیدهبان دریا» را میگیرد که در میدانی فراتر از مرزهای ملی حرکت میکنند تا پرچم عدالت را به اهتزاز در آورند. بیرق انسانیت را، فارغ از آنکه چه شکل و چه رنگی داشته باشد.
این تصادفی نیست که وقتی «دیدهبان دریا» با این انتظار که سرانجام بتواند جایی پهلو بگیرد، در دریا میچرخید، قایقهایی با همه اندازههای قابل تصور حامل مهاجران در لامپدوزا پهلو میگرفتند. ظاهرا بندرها تنها برای کشتیهای سازمانهای غیردولتی بستهاند. سالوینی میکوشد رای مردم را به بهای نقض حق حیات ۴۰ مهاجر کسب کند و ناخدای «دیدهبان دریا» میبایست این مسئولیت را بپذیرد.
آنچه کارولا به ما میآموزد
حادثههای غیردموکراتیک زودتر از آنکه بتوان فکرش را کرد روی میدهند و دموکراسی در ذات خود چنان مستحکم نیست که خیلی از شهروندان فکر میکنند. پوپولیستها و فاشیستهای جدید میخواهند از سیستمهای دموکراتیک عبور کنند. به این دلیل ما نمیتوانیم بیش از این با خوشبینی نظارهگر باشیم. افرادی مثل کارولا به ما میآموزند که مرزی بکشیم و به خودمان نشان بدهیم که یک کار پایدار و فعال لازم است تا دموکراسی را تحکیم کنیم و گسترش بدهیم.
ایتالیا در حال حاضر دورهای جدی و تعیینکننده را سپری میکند. بر این کشور یک دولت تندرو راستگرا حکومت میکند که بر لبه نقض قانون اساسی در حرکت است. با اینهمه، یک اپوزیسیون مدنی هم هست که هر روز بیشتر رشد میکند و ناآرامیخود را نشان میدهد. این اپوزیسیون متاسفانه دارای صدای سیاسی نیست. تراژدی واقعی این کشور در همینجاست. در این میان وجدان بسیاری از طرفداران عدالت، همبستگی و انسانیت، در کنار کارولا راکته قرار دارد.
*منبع: وبسایت دیتسایت
*ترجمه و تنظیم: جواد طالعی
ازحرف تا عمل تفاوت از زمین تا آسمان است.
این نوشتار روزنامهٔ آلمانی غرضمندانه و«فیلسوفانه» است
دو سه تا کشتی ONG ها ی آلمانی مزورانه ودرتبانی با باندها ی جنایتکاری که در کشورلیبی به «تجارت انسان» مشغولند وکشتیهای کوچک پلاستیکی را با تعداد سه برابر ظرفیتشان پرمیکنند از«پناه جویان» وروانهٔ دریا میکنند ، جائیکه این ONG ها منتظرند تا بنام «نجات جان انسانها» آنهارا بگیرند ونه به آلمان یا فرانسه بلکه به ایتالیا (لامپدوزا) ببرند.
ماتئو سالوینی وزیر کشور ایتالیا که سخت ازاین کارمزورانهٔ این آلمانی ها خشمگین است اعلام داشته که مرزهای ایتالیا قلمرو دولت ایتالیا ست ونه ONG ها و آنها حق نخواهند داشت بدون اجازهٔ آن دولت مهاجردرایتالیا پیاده کنند
عدالت، انسانیت و فاشیسم در » موزه رم «، حجاب اجباری مجسمه های … برهنه !
و دیدید که فاشیست های » رم «، قانون حجاب اجباری برای مجسمههای …برهنه موزه معروف «کاپیتولین رم» را بنام عدالت و انسانیت به اجرا در آوردند آنهم بخاطر احترام به ملا شیخ حسن پرزیدنته، فاشیست زن ستیز مسلمان!… ای آزادی و ای دموکراتی چه جانها که برایت عریان و حذف نشدند ! ؟
ای مجسمه مارکوس اورلیوس، امپراتور رومیها، ننگت باد که از ترس یک ملای تجاوزگر فاشیست با یک اقدام محترمانه و بخاطر یک مشت دلار، چادر بسرت کردی!
https://www.youtube.com/watch?v=SgGudYwxmC8