«قبیله موشها» نامی است که چینیها بر ساکنان سنگرهای تاریک زیرزمینی نهادهاند. بیشتر این انسانها، کارگرانی هستند که از مناطق روستایی و شهرهای کوچک و دورافتادهی چین به پکن مهاجرت کردهاند و قادر به تامین هزینه مسکن در این کلانشهر گران نیستند. محل زندگی قبیله موشها در واقع سنگرهای زیرزمینی است که مائوتسه تونگ پس از به دست گرفتن قدرت دستور ساختن آنها را صادر کرد زیرا همواره از حمله هوایی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی میترسید. در این سنگرها، حمام و توالت و آشپزخانه همگانی است، اما به خاطر جلوگیری از آتشسوزی پخت و پز در آشپزخانهها ممنوع است. اجاره یک اتاقک شش متری که تنها لامپهای مهتابی کمنور آنها را روشن میکند، ماهانه ۹۰۰ یوان یا حدود ۱۵۰ دلار است. کارگران مهاجر این رقم را هم به زحمت میتوانند بپردازند.
ماتیاس مولر گزارشگر روزنامه سوییسی «نویه زورشر تسایتونگ» به یکی از پناهگاههای زیرزمینی تبدیل شده به محل سکونت کارگران مهاجر رفته و در گزارشی مینویسد: «مائوتسه تونگ از مداخله نظامی اتحاد شوروی سابق به شدت میترسید. به این دلیل دستور داد در بسیاری از شهرهای چین یک سیستم گسترده حفاظت در برابر حملههای هوایی بسازند. ساکنان امروز این پناهگاههای زیرزمینی که بیشتر از کارگران مهاجر تشکیل شده، «قبیله موشها» نامیده میشوند.
وی در ادامهی گزارش مینویسد، چیائو هونگ لبهای خود را با رُژ قرمز غلیظی آراسته و پیراهنی سیاه به تن دارد. ساق بلند چکمههایش تا بالای زانو میرسد. دور گردنش یک آویز طلا در نوسان است. هنگام دیدار در یکی از ایستگاههای متروی جنوب پکن سر تکان میدهد، لبخند میزند و میگوید: «ما اینجا با هم ملاقات میکنیم، چون نمیتوانستی خانه مرا پیدا کنی».
بعد از ۱۵ دقیقه پیادهروی به محل سکونت این زن سی ساله میرسیم. او از آسانسور استفاده نمیکند تا به بالا برود، بلکه وارد دنیای زیرزمینی پکن میشود. آنجا لامپهای مهتابی نور کم رمقی دارند. از فضاهایی که فقط با پرده از یکدیگر جدا شدهاند، صداهایی به بیرون درز میکند. آدمهایی با دمپایی از حمامها و آبریزگاههای همگانی در برابر ما ظاهر میشوند. پخت و پز در آشپزخانه عمومی برای جلوگیری از خطر آتشسوزی ممنوع است. بدون کمکِ چیائو بیتردید در هزارتوی بدون نور روز گم میشدم. سرانجام به مقصد میرسیم و او در اتاقک شش متری خود را باز میکند. در کنار تخت، کمدی در حال فروریختن است. یک پلوپز روی زمین است و چند بطری خالی اینجا و آنجا به چشم میخورند. دو خرس عروسکی فضا را کمی خصوصی کردهاند. او میگوید: «ماهی ۹۰۰ یوان میدهم. بیشتر از این نمیخواهم بپردازم.» چیائو از هشت سال پیش در پکن زندگی میکند.
یک میلیون آدم در لانه موش
اینکه چه تعداد چینی در این پناهگاههای زیرزمینی زندگی میکنند روشن نیست. در اوقات هجوم کارگران فصلی باید حدود یک میلیون تن باشند. این نوع سکونت از مدتها پیش به مشکلی برای مسئولان تبدیل شده است. تعداد ساکنان پناهگاهها میتواند از زمانی که دولت در ماه دسامبر سال ۲۰۱۷ کارگران مهاجر را از پکن بیرون راند، تا حدودی کاسته شده باشد.
این سیستم زیرزمینی میراث دوران مائوتسه تونگ بنیادگذار جمهوری خلق چین است. او از ترس مداخله نظامی اتحاد شوروی، که از آن نفرت داشت، فرمان داد در تمام ساختمانهای جدید شهرهای چین یک زیرزمین مقاوم در برابر حملههای هوایی ساخته شود. در سال ۱۹۷۶ پس از مرگ مائو، تنگ شیائوپینگ، که عملگرا بود، دستور داد از این پناهگاههای زیرزمینی استفاده اقتصادی به عمل آید. بخشی از آنها را شرکتهای مسکن خصوصی خریدند و بخشی دیگر را دفتر دفاع غیرنظامی به اهالی پکن اجاره داد که آنها نیز اتاقها را به کارگران مهاجر اجاره دادند.
برای کارگران مهاجر، فضاهای تاریک و فرسوده و نمگرفته تنها شانس ادامه زندگی در پکن به لحاظ مالی است. خوابگاهها نزدیک محل کار آنها هستند و آنان را از وسیله نقلیه شخصی یا هزینه رفت و آمد بینیاز میکند.
کارگران مهاجر یا در مشاغل فصلی کار میکنند و یا به کارهای غیرقانونی اشتغال دارند. ساعات کارشان مرتب نیست و درآمد اندکی دارند. آنها به این دلیل که در فهرست خانوادههای پکن ثبت نمیشوند، امکان سکونت در آپارتمانهای مناسبتر با یارانه دولتی در پایتخت را نیز ندارند. آنها مجبورند مسکن خود را در بازار آزاد آپارتمانهای استیجاری جستجو کنند آنهم در حالی که قیمت اجارهها در سالهای اخیر در حد انفجار بالا رفته است. مسکن قابل پرداخت برای چینیهای کمدرآمد نادر است.
کارگران مهاجر ساکن در این زیرزمینها را خود چینیها «قبیله موشها» مینامند. این اصطلاح دارای دو معناست: آنها هر روز مثل موش از سوراخهایشان بیرون میآیند تا کارهایی را انجام دهند که اکثر پکنیها حاضر به انجام آنها نیستند و در عین حال میان کارگران مهاجر ساکن زیرزمین و ساکنان طبقههای بالاتر که از نور روز بهره میبرند، با اینکه هر دو در یک ساختمان زندگی میکنند، دنیایی فاصله است. شکاف میان فقر و ثروت در چین به شدت عمیق است و میتواند روزی برای حزب کمونیست حاکم بر این کشور مشکلی بزرگ ایجاد کند.
درآمد خوب کارگران جنسی
چیائو این ناهمواری اجتماعی را حس نمیکند. سالهای اقامت در پکن به او امکان داده آنقدر پول درآورد که روزی بتواند به زادگاه خودش بازگردد و با اندوختهاش کسب و کار خوبی راه بیاندازد. او نه تنها در تاریکی زندگی میکند، بلکه مجبور است مخفیانه کار کند زیرا شغل او در چین غیرقانونی است. چیائو یک کارگر جنسی است. او از سر تصادف وارد این کار شد. در نگاه به گذشته میگوید: «یکی از دوستان من همیشه میتوانست چیزهای گران بخرد. من از سرکنجکاوی پرسیدم از کجا پول در میآورد».
دوست او تنفروشی میکرد و چیائو را به نخستین مشتری معرفی کرد. مشتری که او را به شام دعوت کرد پیش از همخوابگی نیز بسیار مؤدب بود. از آن زمان او خدمات خود را در یک سالن ظاهرا ماساژ در جنوب پکن ارائه میدهد. در پکن از این سالنها فراوان است. بعضیها جدی، بعضیها هم دو وجهی.
چیائو ترسی از پلیس ندارد که گاهی به سالنها هجوم میآورد. او برای گول زدن پلیس دو راه یافته است. مدیر سالن به محض آنکه ماموران انتظامینزدیک میشوند، به خانمها هشدار میدهد. در این حالت، مشتریان اجازه ندارند لباس از تن بیرون کنند. وقتی پلیس نزدیک شد باید همه چیز خیلی سریع تمام شود. عشقبازی غیررمانتیک ده دقیقه هم طول نمیکشد. چیائو در برابر هر مشتری ۳۰۰ تا ۴۰۰ یوان دریافت میکند. زنان در کارهای دیگر فقط میتوانند خواب چنین درآمدی را ببینند. چیائو هر روز بین سه تا چهار مشتری دارد. میگوید که این برایش کافی است. تلفنهای زیادی که به او میشوند نشان میدهد بازارش چقدر گرم است. تلفن همراه او بدون وقفه زنگ میزند. با اینکه برخی مشتریان مست او را عصبانی میکنند، ولی چیائو احترام مردان را از دست نداده است. او میگوید: «آنها نزد من میآیند تا نیازهاشان را برطرف کنند».
از آنجا که ماموران پلیس اغلب موفق نمیشوند آنها را هنگام عمل به دام بیاندازند، نیاز به مدارک اثبات کننده جرم دارند. آنها نزد افراد مشکوک به دنبال کاندوم میگردند که مدرک انجام سکس در برابر پول است. کیف دستی چیائو پر از آنها است. او چنان حاضرجواب است که میتواند پلیس را متقاعد کند که به عنوان داوطلب در یک برنامه بهداشتی کار میکند و کاندوم در اختیار تنفروشان قرار میدهد. او تا حال بازداشت نشده. حتی اگر پلیس نزد یکی از مشتریان او کاندوم مصرف شده پیدا کند، او جواب خودش را دارد و میگوید: «این مرد خودارضایی میکرد»! بعضی ماموران هم، در مقابل دریافت رشوه ماجرا را نادیده میگیرند.
افزایش بیماریهای جنسی
آنطور که آمار رشد مبتلایان به ویروس ایدز در چین نشان میدهد، نیاز به پیشگیری از بیماریهای جنسی بسیار بالاست. به گزارش کمیسیون بهداشت ملی در ماه ژوئن یک سال پیش ۸۲۰ هزار مبتلا به ایدز در چین وجود داشت و این رقم ۱۴ درصد بیش از سال ۲۰۱۷ بود. چیائو میگوید: «بسیاری از زنانی که تازه به این شغل روی میآورند ضعیفاند و برایشان سخت است که مشتریهای خود را نسبت به ضرورت استفاده از کاندوم متقاعد کنند». به همین دلیل او کاندومها را میان همکاران خود تقسیم میکند و از آنها میخواهد که روی استفاده از آن پافشاری کنند. با اینهمه بسیاری از مشتریان حاضر به استفاده از کاندوم نیستند و همکاران او را با خطر بیماری روبرو میکنند. چیائو خودش بدون استفاده از کاندوم با هیچ مردی نمیخوابد.
در چین، با اینکه تنفروشی غیرقانونی است، حکومت هزینه توزیع گسترده کاندوم و آزمایش خون کارگران جنسی را میپردازد. اگر یک زن تنفروش به دام بیافتد، میتواند ۱۵ روز زندانی و به پرداخت ۵ هزار یوان محکوم شود. علاوه بر این، برای زن تنفروش و مردی که با او رابطه برقرار کند، این خطر وجود دارد که تا دو سال به اردوگاه بازپروری فرستاده شوند.
دیدهبان حقوق بشر بارها خواستار لغو این قوانین شده، اما تا کنون موفقیتی کسب نکرده است. دولت هنوز نتوانسته این قانون عصر حجری را لغو کند.
رقابت رو به افزایش تنفروشان
چیائو با وجود خطر دستگیری به وسیله پلیس موافق قانونی کردن تنفروشی نیست. او میگوید: «همین امروز هم رقابت بر سر کسب مشتری شدید است، چون بسیاری از زنان سعی میکنند با سکس به سرعت پول زیاد کسب کنند. اگر سیاست این شغل را قانونی کند، آدمهای بیشتری به فکر تنفروشی میافتند». چیائو و همکاران او علاقهای به تشدید رقابت ندارند. او مخفیانه کار میکند و نمیگذارد خانواده و دوست پسرش متوجه شوند که در پکن به چه کاری مشغول است.
اخراج کارگران مهاجر از پناهگاههای زیرزمینی
اول دسامبر سال ۲۰۱۷ بر اثر یک آتشسوزی در یکی از اقامتگاههای فقیرانه کارگران مهاجر در حومه پکن ۱۹ تن کشته شدند. در پی این ماجرا، مسئولان چینی بجای ایمن کردن اقامتگاهها صدها اقامتگاه نامطمئن را بستند و دهها هزار کارگر مهاجر را بیخانمان کردند. هیچکس نمیداند بر سر این کارگران چه آمد. آیا پناهگاهی دیگر یافتند؟ یا مجبور شدند به رویاهای خود پایان بدهند و به روستاها و شهرهای خود بازگردند.
*منبع: نویه زورشر تسایتونگ
*نویسنده: ماتیاس مولر
*ترجمه و تنظیم: جواد طالعی
کشوری استبدادزده با مردمانی محروم از آزادی و آزادی بیان و اختلاف طبقاتی وحشتناک و نظام و خکومتی که با نمایشی مضحک از پیشرفت هنوز در اعطای ابتدایی ترین مولفه های حقوق بشری به ملت خود درمانده است.