(+ویدئو) بعد از تحریم محمدجواد ظریف وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران توسط وزارت خزانهداری آمریکا، مقامهای ارشد واشنگتن اعلام کردند فشار حداکثری بر رژیم ایران ادامه مییابد و تحریمهای جدیدی اعمال خواهد شد.
جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید، تحریم ظریف را ادامه کارزار فشار حداکثری عنوان کرد و جمعه ۱۱ امرداد در توییتی تهدید کرد آمریکا مقامهای فاسد و نابکار رژیم ایران را تحمل نمیکند.
سعید حجاریان از مدیران پیشین وزارت اطلاعات و تئوریسین جریان موسوم به اصلاحات با اشاره به تحریم ظریف گفته، در موضوع تحریم وزیر خارجه «بجای جدلهای بیحاصل» و صرفاً تبلیغاتی باید تمهیداتی اندیشیده شود تا ظریف بهعنوان شخصیتی صلحطلب و نماد مذاکره مکرر از سوی سازمان ملل متحد به خاک آمریکا دعوت شود تا نهایتاَ اندیشههای ترامپ و بولتون و پمپئو به حاشیه برود!
او تاکید کرده «برای این منظور باید مذاکراتی قوی با آقای گوترش دبیرکل سازمان ملل صورت بگیرد والا ممکن است دولت کنونی آمریکا در گام بعد به سمت تعلیق دفتر نمایندگی ایران حرکت کند.»
حجاریان در حالی حمایتها از ظریف را بیحاصل و تبلیغاتی خوانده که علاوه بر اغلب اصلاحطلبان، نهادهای نظامی نیز از سپاه و ارتش و نیرویانتظامی تا وزارت دفاع و ستادکل نیروهای مسلح و حتی شماری از دلواپسان و حزباللهیها که منتقدان سرسخت ظریف بودهاند این اقدام آمریکا را محکوم کردهاند آنهم با جملاتی مشابه مانند «تحریم ظریف به انزوای آمریکا منتهی میشود»، «آمریکا رسوا شد»، «ظریف صدای ایران و مردم است»، «تحریم ظریف زبان قاطع و منطقی ایران را خاموش نمیکند» و…
دعوت ظریف به دیدار با ترامپ
از سوی دیگر، پایگاه خبری نیویورکر به نقل از منابع آگاه نوشت، ظریف در آخرین سفرش به نیویورک دعوت به ملاقات با ترامپ شده بود ولی او گفته در حیطه اختیاراتش نیست و باید با تهران مشورت کند. اما علی خامنهای این اجازه را به او نداده و به نظر میرسد همین بیاختیار بودن نیز یکی از عوامل تحریم او بوده است. در این گزارش تاکید پیشنهاد دیدار ظریف با ترامپ را سناتور رند پال، ۱۵ ژوئیه (۲۴ تیرماه)، در شهر نیویورک مطرح کرده بود.
مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا، پنجشنبه ۱۰ امرداد، در بانکوک گفت ایالات متحده در رابطه با مقابله با تجاوزگریهای رژیم ایران خواستههای خود را به اطلاع شرکای خود در حوزه اقیانوس هند و آرام رسانده است. او روز جمعه نیز در یک کنفرانس گفت تحریمهای رژیم ایران را با قدرت و در همه جا اعمال میکنیم.
آنچه از سوی ایران و اغلب مقامهای حکومت بلندتر از همیشه شنیده میشود شکست سیاستهای آمریکا در منطقه و شکست تحریمها و شکست سیاستهای آمریکا در قبال جمهوری اسلامی در تمام جبهههاست اما شماری از کارگزاران نظام هستند که نگاه واقعیتری به تحولات دارند. حشمتالله فلاحتپیشه عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس صریحاً گفته «تاریخ مصرف این تصور که توسط اروپاییها میتوانیم برجام را حفظ کنیم، گذشته است.» این موضع فلاحتپیشه اعتراف مستقیم به نافرجام بودن امیدهایی است که نظام به اروپاییها بسته است.
۲۳ تیرماه، علی ربیعی (عباد) سخنگوی دولت ادعا کرد از شوک اولیه تحریم خارج شدیم و تورم به نقطه خوبی رسیده و در بازار آرامش نسبی حاکم شده است اما همزمان آلبرت بغزیان استاد اقتصاد دانشگاه تهران به «اعتمادآنلاین» میگوید «تخلیه شوک اولیه تورمی بازی با الفاظ است.» او همچنین گفته «امروز قیمت کالاهای اساسی نه تنها کاهش نیافته بلکه روز به روز افزایش مییابد و در این شرایط رکود اقتصادی نیز بیش از بیش خود را به منصه ظهور میگذارد.»
اصلاحطلبان و شماری از دولتیها به دروغ در رسانهها ادعا میکنند اوضاع تحت کنترل است اما به هر دری میزنند تا خامنهای راضی به مذاکره با آمریکا شود. روزنامه کیهان تهران، شنبه در سرمقاله خود با عنوان مقاومت در برابر «طرح تسلیم» نوشت، با کمال تأسف یک جریان سیاسی [اصلاح طلب] ما را به انتخاب راه تسلیم دعوت میکند و تئوری پردازش [سعید حجاریان] مذاکره را راه «ممانعت از بروز جنگ» میخواند و در آستانه انتخابات مجلس میخواهند «نانی به تنور ترامپ» بچسبانند و لقمهای هم نصیب اینها شوند.»
گرچه علی خامنهای مذاکره با آمریکا را ممنوع کرده و به ظاهر کلامش فصلالخطاب است اما باندهایی درون نظام همچنان سیگنالهای مذاکره با واشنگتن را ارسال میکنند که به نظر نمیرسد بدون چراغ سبز خامنهای باشد اما اینکه تا کنون حتی در پایینترین سطوح توافقی حاصل نشده دلیلش میتواند نپذیرفتن شرایط طرفین از سوی یکدیگر باشد. شاید بر اساس باورهای آسمانی و ایدئولوژیک خامنهای و اطرافیانش، «کیفکشها» و پادوهای ولایت گمان کنند دست غیب نگهدار انقلاب است اما اصلاحطلبان به خیالشان شاهکلید نجات نظام در دست دولتمردان آمریکاست.
در شرایط کنونی جمهوری اسلامی حق انتخاب زیادی ندارد. یا باید ۱۲شرط آمریکا را بپذیرد و با واشنگتن کنار بیاید و یا به آخر خط نزدیک میشود. این فقط یک ادعا نیست بلکه اعترافاتی است که روحانی نیز بیان کرده و صریحاً گفته است که «هدف نهایی آمریکا تغییر رژیم در ایران است.» احتمالا روحانی میخواهد با این اعترافات خامنهای را نسبت به سرنوشت سیاست «مقاومت» نگران کند.
جای شگفتی نخواهد بود اگر در هفتههای آینده اختلاف میان دو جناح نظام بر سر شیوهی حفظ نظام (مقاومت یا مذاکره) تشدید و چه بسا به یک دوئل ختم شود. اصلاحطلبان که تا کنون اصرار داشتند همراه اصولگرایان در یک کشتی سوارند اکنون بقای نظام را در مذاکره میبینند اما اگر به نقطهای برسند که حتی با وجود وخیم شدن شرایط نظام انعطافی از خامنهای نبینند چه بسا یا خود را از کشتی به بیرون پرتاب کنند و یا برای بیرون کردن طرف مقابل دست به کار شوند. آنها برای اجرای سناریوی دوم هرچند در دو سه سال گذشته به شدت دچار ریزش شدهاند اما هنوز پایگاه اجتماعی دارند ضمن اینکه اگر با تغییر استراتژی به فکر تغییر و تحول اساسی بیفتند میتوانند بخشی از پایگاه اجتماعی خود را ترمیم کنند اما مشکل اساسی آنها در این است که هر تغییر و تحول اساسی آنها را نیز با خود میبرد!
اینهمه در شرایطی است که موضع بخش بزرگی از مردم از دیماه ۹۶ روشن شد: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!» ولی اصلاحطلبان اصرار میکنند که در چارچوب نظام قرار دارند و خط مشی آنها براندازی نیست. تجربه اما نشان داده آنها همچنان که برای نیل به منافع خود مردم را فراموش میکنند و پشت قدرت قرار میگیرند، این پتانسیل را نیز دارند که اگر سرنوشت نظام را در پایان و منافع خود را در خطر ببیند، به خامنهای پشت کرده و ساز جدایی کوک کنند و عَلَم تازهای علیه نظام بردارند و بخواهند بر جنبش مردم موجسواری کنند. اتفاقاً هراس و بیاعتمادی اصلی رهبر نظام و حزباللهیها از همین ماهیت و رویکردهای فرصتطلبانه و ناپایدار اصلاحطلبان است که صفت «فتنهگر» و «منافق» را نیز به آنها نسبت میدهند.
در ماههای اخیر گرچه فشارهای آمریکا هر دو جناح رژیم را بیش از هر زمان دیگر به هم نزدیک کرده اما این نزدیکی میتواند زمینهی یک برخورد شدید نیز بشود. بعید نیست که حزباللهیها و دلواپسان برای به زیر کشیدن طرف مقابل دست به کار شوند چنانکه مقابله با آنچه جریان نفوذ و جاسوسیها و دوتابعیتیها میخوانند مدتهاست آغاز شده. مسئله اما اینجاست که خامنهای هم در «مقاومت» اگر نظام را به نابودی مطلق نکشاند، در گام نهایی باید با آمریکا کنار بیاید تا شاید پناهگاهی موقت برای در امان ماندن از نارضایتیهای داخلی و سناریوهای احتمالی اصلاحطلبان پیدا کند.
سعید حجاریان، گفت: «اگر شرایطی به وجود بیاید و مانند کشورهای دموکراتیک پلاستیک گلخانه را بردارند و انتخابات شفاف شود و هیچ گونه حمایتی صورت نگیرد، نه تو مانی و نه من!.
نه اصولگرایی باقی میماند و نه اصلاحطلبی!.
حال باید از اصولگرایان پرسید میخواهند شرایط گلخانهای را ادامه دهند»?!!.
امروزه برخی از مردم میگویند شما گفتید به روحانی رأی بدهید تا شرایط سامان شود؛ اما این طور نشد، فلذا دیگر با طناب شما به چاه نمیرویم. پس، اگر گفتار انتخاباتی تولید میکنیم باید مبتنی بر تحلیلهای دقیق باشد نه صرفاً هراسافکنی و انتخاب بین بد و بدتر و بدترین!!».
ظریف و قبلی اش جلیلی کاره ای نیستند. هرگونه مذاکره را بلافاصله تلفنی به دفتر خامنه ای زنگ میزنند و کسب تکلیف میکنند.
هم بمب و موشک و صدور ولایت فقیه در منطقه و دزدی پول نفت و سرکوب و شکنجه و زندان برای هر صدای اعتراض داخلی را بهمراه دلار نفت را میخواهند؟!
عجبا ؟!
زمان ریاست جمهوری بنی صدر که موردی از اختلاف کاشتن رجایی به عنوان نخست وزیر بوده (چون رجایی عضو موتلفه, مخلص مورد اعتماد خمینی و منسوب او بوده است), رجایی اولین مقام جمهوری اسلامی بوده که به نیو یورک سفر میکند.
خمینی با او مشورت کرده و خواستار مطرح کردن “دیپلماسی دینی” در سازمان ملل میشود.
بعد از رجعت رجایی از نیویورک, جمیعت موتلفه جلساتی محرمانه به پیشنهاد خمینی داشته که موارد “اخلاق اسلامی” در ارتباطات جهانی بررسی شود.
انفجار دفتر نخست وزیر با هنر و کشته شدن رجایی که خمینی حتا جلوی تیم های درخواستی برای تحقیق را رد میکند, شهادت رجایی را نعمت پنداشته و خود وارد صحنه شده بر اریکه ی قدرت نشست. با حذف نخست وزیری و رییس جمهور به جای آن رهبر تمام ارکان قدرت را به دست خود میگیرد.
پس روشن میشود که چه انگیزه ای پشت آن انفجار بوده است. انفجار ها و قبضه ی قدرت تدریجی مثل دو رشته نخ همدیگر را تکمیل میکنند. خمینی برای بند بند تکمیل کردن قدرت فقاهتی ترتیب انفجار هایی میداد که تبلیغات سهمگین وای شهید دادیم هم جلو دار تحقیق رسانه ای, قضایی میشود و هم با اتهام به دشمن خارجی مرز ها را بسوی سورس های تحقیقی خارجی میبستند.
“دیپلماسی دینی” با گفته ی رجایی در نیو یورک: که ما طبق فرامین امام خمینی, سازمان ملل را کانون فساد و دیپلماسی کفر میشناسیم. همزمان شعار خمینی: بپا خیزید ای مسلمانان.
جنگ ایران و عراق این قسمت طرح خمینی را مسکوت گذشته بود چونکه خمینی بخشن به همکاری با سازمان ملل نیازمند شده بود.
حدیث هایی که انجمن حجتیه آن ها را معتبر میدانست عنوان “شاه ایران” را در باب امام زمان دخیل میکرد. نمونه ی حدیث ها این گونه بوده: امام زمان کلید حکومت جهان را از پادشاه ایران دریافت میکند.
خمینی در چند سخنرانی به انجمن حجتیه میتازد, فشار ها را پشت پرده تا جایی پیش میبرد که برخی رهبران یا مراجع حجتی با خمینی بیعت میکنند. ناصر مکارم, استاد فلسفی و …….
ماجرای دیپلماسی دینی خوابانده شده اما پنج سال پیش بطور جدی با کمیسیون های میلیون دلاری, طیف های مختلف از سفارت خانه ها تا موتلفه و آخوند های وابسته به حکومت خامنه ای آن را احیاء میکنند.
دیپلماسی دینی و ضرورت ها چیست؟
– برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت های حکومتی رجعت کنید. جستجو = دیپلماسی دینی
سمینار های مختلف در شهر قم, تهران, مشهد و گزارش تمام سمینار ها به امامان جماعت, نهاد های امنیتی, سپاهی, بسیجی, و حتا مداحان.
ترم شاه برای اینکه از منظر تاریخی سادات برای خدمت به شاه ایران وارد کشور میشدند امام زمان و اهل شیعه همیشه خود را “مخلص” فرهنگ ایرانی و قدرت ایرانی قلمداد میکردند.
خامنه ای دستور مستقیم به مداحان میدهد که سرود هایی با عنوان “علی شاه شاهان” بخوانند.
از این طریق تکلیف تکنیکی ترم شاه ایران و حدیث های شیعه روشن میشود که حجتی ها ایراد نگیرند.
در قسمت دوم حدیث هایی که انگار رازی را برای مذهبی ها تدایی میکند و آن این است که امام زمان از تخم مجتبی خامنه ای خواهد بود و خود خامنه ای با بصیرت این را دیده است.
یک سری کمپین در این راستا با جوان تر ها شروع میکنند, این یعنی خامنه ای فکر بنیانگذری سلسله از خود هست.
طرح حذف جمهوریت و نظام دموکراسی رجالی مجلسی هم در این راستا بوده است.
اینها هموار کردن جهان برای حکومت امام زمان است.
و اما دیپلماسی دینی:
پنج سال است که سر و صدای زیادی راه انداختند که برای فراهم کردن یا هموار کردن ظهور امام زمان طرح هایی باید اجرا بشود.
یکی از دشمنان جهانی ظهور امام زمان “دیپلماسی کفر” است که پایگاه آن سازمان ملل متحد است.
دیپلماسی دینی باید با هر ابزاری شده با دیپلماسی کفر بجنگد تا اینکه جایگزین آن بشود.
یعنی خامنه ای یقین دارد همانطوری که تمام طناب ها و رشته ارتباطات درون ایران را به بیت خود وصل کرده است این را با جهان هم میتواند.
تمام رشته نخ های ارتباطی در سراسر جهان به بیت خامنه ای وصل باشد که نهاد آن “دیپلماسی دینی” است.
از فیلسوف های مذهبی سراسر جهان مشروط دعوت به عمل آمده است.
این را رسما به جهان اسلام هم اعلام کرده اند. اما هنوز چیزی از امام زمان نمیگویند.
با خارجی ها گفتگو در سطحی است که عنوان آن جایگزینی “اخلاق دینی دیپلماسی” به جای دیپلماسی کفرانه و دموکراسی هاست!
ضرورت ایجاد اختلال در روابط سازمان ملل همزمان با تقویت راهبرد دیپلماسی دینی از بیت خامنه ای.
این یعنی اعلام جنگ علیه تمام موازین جهانی.
این جنگ بعد از پنج سال گفتگو های پشت پرده و روی پرده شروع شده است.
بازی که خامنه ای با ظریف براه انداخت اولین مرحله ی تاخت و تاز به روابط بین المللی کشور هاست که سازمان ملل و شورای امنیت در مرکز آن قرار دارند یعنی:
سازمان ملل = دیپلماسی کفر و حکومت جهانی شیطان
دیپلماسی دینی واصل به بیت خامنه ای = دیپلماسی اسلامی و هموار کننده ی حکومت امام زمان بر جهان.
– خامنه ای به این امور یقین دارد و جدی است!
توصیه میکنم کتاب رفیق ایت الله را حتما مطالعه فرمایید . اگر چنین شد و با دقت انرا خواندید مطمئن هستم که پیشنهاد اینچنینی شما به سید علی گدا هیچگاه مطرح نمیشد !
جدا شدن از روسیه و چسبیدن به امریکا ؟!!!
مثل این میشود که در زمان حکومت محمد رضا شاه مخالفین از شاه ایران درخواست میکردند که برای انقلاب نشدن و ماندنتان و نجات کشور امریکا و اروپا و غرب را رها کن و به روسیه روی بیاور تا مشکلات شما حل شود؟!
ان زمان جواب اگاهان به این پیشنهاد چه بود ؟
اکنون مطلب شما هم شبیه به ان است .
از کاربران گرامی منجمله عسگر اقا و مریم رجبی و ناشناس های اشنا و دیگر ان درخواست میکنم به مقاله
دیگران و مجاهدین خلق – پرسشی از دیگران
که در خبرنامه گویا نیوز امروز چاپ گردیده ، مراجعه و انرا حتما بخوانند .
امیدوارم به پاسخ سوالات خود در مورد سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای مقاومت ملی ایران دست یابید .
اداره کشوری مثل ایران با انهمه ثروت و جذابیت توریستی و تاریخی بسیار اسان است اگر فقط یک رژیم نرمال ، تاکید میکنم نرمال در ان باشد ، نیازی هم به خیال بافی نیست که دموکراسی چنین و چنان باشد یا سکولار فلان و بهمان ، یا سوسیال دموکرات فلاب و بیسار. فقط نرمال باشید . سپاه را در ارتش ادغام و به پشت مرزهای ایران برگردانید . سوریه و روسیه را رها و به مدار غرب بازگردید . مطمئن باشید مردم ایران بسیار کمتر از امروز خواهان سرنگونی شما خواهند بود . بنده تضمین میدهم نه ترامپ ، نه هیچ رئیس جمهور امریکا هیچ علاقه ای نه به نفت شما و نه به تغییر رژیم پوسیده روسی شما دارد . میبینید که نمی گذارد نفت هم بفروشید ، تا چه رسد به اینکه از شما نفت بخرد . اگر هم علاقه ای به فروش سلاح به شما داشته باشد هزینه ان از ین همه ریخت و پاش موشکی اتمی تروریستی که برای روسیه و اعراب میکنید بسیار کمتر خواهد بود . می اید روزی که مثل کارتر که به شاه دیوانه وارسلاح نظامی نمی فروخت ، به شما سلاح هم نفروشد و شما التماس کنید برای سلاح بیشتر. همه این باورهای تلقینی یک قرن پیش لنین در هم ریخته و در تغییر جهان سیاست به فراموشی سپرده شده . خفاش های مارکسیست لنینیست روسی که هنوز در ان ویرانه ها پرسه میزنند ، در ایران شدیدا فعال و از ایران به عنوان خرابه کاشانه این اندیشه ورشکسته از قبل وجود شما ماقبل تاریخ ها بهره میبرند . انتخاب با شما است . همبازی تمدن و مدرنیسم شوید یا خفاشان مارکسیست روسی . زمان زیاد منتظر نمی ماند .
سخن اخر به زبانی دیگر. در علم سیاست بر عکس ایدیولوژی و فلسفه سیاه و سفید ، دوست و دشمن ابدی ، لجاجت و اصرار زیر برچسب مقاومت ، انقلاب ، ایستادگی ، اخلاق ، استقلال ، …. و عناوین فریبنده دیگر (که خودشان هم در نزد گوینده ان بهانه هستند و “سیاست” از نوع ویرانگر و تولید کننده استبداد و فساد و فقر ، و وجود خارجی ندارند ) ، وجود ندارد. اگر هم کسانی اینها را بهانه کرده و چند دهه ( در شوروی هفتاد سال در اوج قدرت و جلوه های غلط انداز اما سست و پوشالی ) بر گرده ملت ها و نیمی از جهان حکومت کرده اند دست اخر فروپاشیده و به مفاهیم ضد و نقیض خود روی اورده اند . مسئله ماندن و حکومت کردن و ایستادن اگر به معنی ویرانگر و نابود کننده و در رنج و فقر قرار دادن یک ملت باشد روی سرنیزه نظامیان کله پوک ، میلیشیای فریب خورده ، نیروهای امنیتی جنون امیز ، سرکوب دهشتناک و ویران کردن کشور ، فرو بردن سرهای مردم بی پناه زیر اب و دعوت به استقامت ، فروش هست و نیست کشور به قدرتهای دلال اشغال گر اشغال فروش زالو صفت ، البته امکان پذیر است . نمونه های معدودی بودند که اکنون نیستند ، و نمونه هایی هستند که هنوز هستند و بر ویرانی و تباهی می افزایند اما هرگز یک کشور مستقل که چه عرض کنم حتی از وابسته ترین کشورها و بدترین رژیم ها از نوع نرمال پذیرفته شده توسط جامعه جهانی درمانده تر ، فاسد تر، مسئله دارتر و عقب مانده تر هستند . اینکه مرتب ایرانیان می پرسند ترامپ با ایران چه خواهد کرد ؟ یا دائم به اوباما و کارتر و اکنون ترامپ حمله میبرند که چرا ملاها را سرنگون نکردند یا نمی کنند ، به ماکرون و ژاپن و میانجی های اروپایی حمله میبرند که چرا با رژیم می خواهند به راه حلی برسند ، جدای از ماموریت مارکسیستی روسی بعضی ها ، نشان از این جهان بینی سیاسی غلط لنینیستی دارد , هم نزد رهبر فقاهت بعثی روسی و ابدارچی های چپ و راست و ارزشی و اعتدالی او ، هم نزد اپوزیسیون الوده به این طرز فکرغلط ، هم نزد برخی عوام و یا حتی روشنفکران . یکی از دلایل ماندن و جان سخت شدن این رژیم ماقبل تاریخ در کشور ما این هم صدایی و هم اندیشی “از نظر پنهان مانده” رژیم و اپوزیسیون و برخی از مردم ا ست. ایران تنها کشوری در جهان است که رژیم و اپوزیسیون و بخشی ا زمردم و اکثر روشنفکران و نخبه ها ، در سیاست خارجی کاملا پیرو نظریه باطل و شکست خورده “ضد تعریف و عملکرد واقعی سیاست” ، هستند . سؤال ساده من به زبانی قابل فهم توسط اینها این است : گیریم که توانستید امریکا و اروپا را فریب دهید ، رو در روی انها بایستید ، لگد پرانی ، موشک اندازی ، دور زدن همه تحریم ها و تدابیر سیاست گزاران امریکایی و اروپایی ، فرستادن تروریست اینجا و انجا ، هر روز یک بازی در اوردن ، سرکوب ، کشتار هرکس که بپا خیزد ، بذل و بخشش به غارتگران کفتاری روس و عربها ، بازی و دوستی و باج دهی و مذاکره و رابطه با همه به جز امریکا و اسرائیل را هم با موفقیت به اجرا در اوردید ، فرض کنیم که همه اینها را بردید و ملت را هم فریب دادید . فرض کنیم که حتی اگر کار به جنگ کشید هم تا مرز سوریه پیش رفتید و ماندید ، فرض کنیم کشور را در فقر و فشار بر گرده مردم به ونزوئلا رساندید و باز ماندید . فرض کنیم به جای نان و مسکن و ازادی ( شعار حد اقلی همین مارکسیست های روسی همکارتان ) مردم ایران را به سوریه و ونزوئلا رساندید . حتی حسرت خوردن یک گونی پیاز ( نه سیب زمینی ) و به جای مسکن ویرانه و به جای ا زادی حتی حسرت صاحب همان ویرانه ماندن ( مالکیت بر خانه خود) را هم بر دل انها گذاشتید . ایا اسم شما حاکم و سیاست مدار و رهبر مردم خواهد بود ؟ با ابتدایی ترین تعاریف از حکومت که حتی یک دیکتاتور را نمره قبولی بدهد ؟ چه مدت می توانید این وضعیت را نگه دارید ؟ ایا هرگز از سایه خود وحشت نخواهید کرد که هر لحظه با اندک چرخشی در روزگار یا فروخته شدن توسط ان کفتارهای بین المللی ، این کاخ وارونه نشسته بر نوک که در مسیر بادها بر روی ماسه های شنی بنیاد کرده اید بریزد و خنجر خشم مردم زیر پلهایی که از مدنیت باقی مانده ماتحت مالیخولیایی متوهم شما را نشانه رود ؟ مذاکره با امریکا نکردن چه افتخاری است که کشور را ویران میکنید از ترس اینکه ممکن است امریکا انرا ویران کند ؟ با اشغال ترین حکومت های مرتجع که خود انها مثل شما هستند (عربستان و امارات و عمان ) اما یک حداقل تعریف نرم از سیاست را قبول کرده اند ، و بدون اجازه همان امریکا اب هم نمی خورند ، به جای انگلیس و فرانسه و المان و اروپا و اسرائیل و … وارد مذاکره می شوید و با افتخار از ان به عنوان شکست تیم بی ! ( مزخرفترین حرف در تاریخ سیاست که با شما به گور خواهد رفت) یاد میکنید ! چرا مثل همین هایی که به برقراری مجدد رابطه انهم دزدی و شبانه ( روش مملکت فروشی حسن روحانی ) با انها افتخار میکنید با ارباب انها رابطه عرف سیاسی که همه کشورهای جهان حتی روسیه و چین و ویتنام و کوبا هم دنبال ان هستند رابطه برقرار نمی کنید ؟ این چه مزخرفی است که ما ایستاده ایم با گنده لات زورگوی جهان امریکا سینه به سینه هستیم اما با جوجه لاتهای ان که معلوم نیست چه مدت سر پا می مانند و سنگ همان گنده لات را بر سینه میزنند حال مینماییم و اسمش را گذاشته ایم مقاومت ؟ ایا اگر شما علیرغم تعلق نداشتن به این مقطع از تاریخ و زمان و عقب ماندگی بدتر از عربستان حتی در نمایش مراعات حقوق زنان ، علیرغم شایستگی ملت پر افتخار ایران به داشتن یک رژیم مدرن مثل کره جنوبی ، فقط نرمال می بودید ، نرمال از نظر روابط بین الملل که شامل همه رژیمهای موجود ( مذهبی ، مارکسیستی ، دیکتاتوری ، دموکراسی ، سلطنتی ، جمهوری ، حکومت روحانیت کلیسا ، ..) می شود به جز دو سه تا گردنکش ، گردن شکسته ، اسباب بازی پوتین و جینگ پینگ و تروریست ها عرب و کرد و ارمنی و القاعده و طالبان و حکومت های ورشکسته و درمانده ونزوئلا و سوریه و بولیوی و کوبا و نیکاراگوا و کره شمالی و دیکتاتورهای مادام العمر روسی اسیای مرکزی . انوقت مردم ایران یک زندگی حداقلی و مهمتراز ان شانس تلاش برای یک زندگی بهتر را داشتند .
به جناب ۱۰۰۱ شما از طرفی میگوئید حتی حضور ۲۰ ٪ مردم برای مخالفت کافیه تا رژیم کثافت اخوندی روسی سرنگون شود . و از طرفی دیگر میگوئید گویدوا که بیشتر مردم حتی با تظاهرات ملیونی خواستار برکناری دولت تقلبی بودند نتوانسته اند با مردم و حمایت کشورهای دیگر مادرو در ونزئولا را سرنگون کنند . این تناقض را چگونه بفهمیم . لطفا راه حل پیشنهادی که منجر به کمک میشود را بگوئید .
هشتاد میلیون ایرانی اگر بیست درصدشون هم غیرتشون بجنبه بمب ساعتی مهیبی زیرپایه های تخت سلطنت علی خامنوف میتونه باشه که حتی کم کم زمینه های تزلزل در بین ارکان سرکوب رژیم مثل ناجا و سپاه تروریستی رو فراهم کنه امـــــــا این رو یقین داشته باشید هیچ رژیمی تا از داخل تحت فشار قرار نگیره تغییری نه در رفتارش و نه در ساختارش ایجاد نمی کنه اقتصاد امروز ایران هر چی هست از ونزوئلا که بدتر نیست آیا رژیم مادورو تا حالا بجز قیام موافقین گوایدو خطر دیگری رو متوجه خودش دیده؟؟خواهشا منطقی پاسخ من رو بدید دوستان عزیز