(+ویدئو) حذف فیزیکی فعالان سیاسی و نخبگان و نویسندگان خارج از کشور با هدف خاموش کردن صدای مخالفان جمهوری اسلامی پروژه خونین دولت اکبر هاشمی رفسنجانی بود که علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت و محمد ریشهری حاکم شرع، نیروی محرکهی طراحی و اجرای آن بودند. ترورهای خارج کشور، مانند ترور و اعدام و سرکوب در داخل، با تایید خمینی و پس از مرگ وی، تحت نظر خامنهای به عنوان رهبران نظام جمهوری اسلامی صورت گرفته و میگیرد.
قتل دکتر شاپور بختیار آخرین نخستوزیر شاه فقید، عبدالرحمن قاسملو دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران، دکتر سیروس الهی رییس سازمان درفش کاویانی، دکتر عبدالرحمن برومند رئیس هیئت اجرایی نهضت مقاومت ملی ایران، دکتر کاظم رجوی فعال حقوق بشر، فریدون فرخزاد و دیگران تنها بخشی از پروژههای خونین جمهوری اسلامی در همدستی با دو رهبرش (خمینی و خامنهای) و دولتهای هاشمی رفسنجانی صورت میگرفت و دامنه آن چنان وسیع بود که ترور رستوران میکونوس و انفجار آمیا (مرکز یهودیان در بوئنوسآیرس) را میتوان جزو بارزترین آنها دانست. گرچه اکبر هاشمی رفسنجانی بر اساس منافع خود و اطرافیانش در واپسین سالهای زندگی مواضع انتقادی علیه برخی سیاستهای رقیب در نظام گرفت اما نام او و اطرافیانش مانند علیاکبر ولایتی و سردار احمد وحیدی با نقض حقوق بشر و سرکوب و ترور مخالفان پیوند خورده است.
دکتر بختیار معتقد بود مبارزه سیاسی باید همراه با ساختارسازی فرهنگی باشد. با این خط مشی نشریه «قیام ایران» و «نهضت» را به چاپ میرساند و یک رادیو در قاهره و سپس در بغداد و پاریس راهاندازی کرد و به حمایت از شاعران، روزنامهنگاران، محققین و نویسندگان تبعیدی پرداخت. فعالان سیاسی و نویسندگان و هنرمندان هرکدام در نقش یک رسانه ستونهای قابل اتکایی برای مبارزات سیاسی، برپایی گردهماییها و صدای رسا علیه ارتجاع بودند و حدف هر کدام از آنها مساوی با خاموش کردن یک رسانه بود.
در این میان، در تقویم جمهوری اسلامی، ۱۷ امرداد، روز خبرنگار نامیده شده است! شماری از مقامهای سیاسی نظام واکنشهایی به این مناسبت نشان دادند. یکی از آنها محسن هاشمی رفسنجانی رئیس شورای شهر تهران است که از فرصت استفاده کرده و به تمجید از پدرش پرداخت. وی مدعی شد که در دوران ٣٨ سال مسئولیت پدرش، وی هیچگاه باعث تعطیلی نشریه و دستگیری روزنامهنگاران نشد و عموم اتهاماتی که در مورد رفسنجانی منتشر شده، «شایعه و جعلی» است!
https://twitter.com/moh_rafsanjani/status/1159057883646038018
این ادعای دروغ و عجیب درباره کسی که کمتر ایرانی نسبت به نقش وی از یکسو درباره رهبر کردن خامنهای و از سوی دیگر در سر به نیستکردنهای داخلی و بیرونی تردید دارد، با واکنشهای منفی زیادی به ویژه از سوی نویسندگان و روزنامهنگاران روبرو شد. فرج سرکوهی در توییتی خطاب به محسن هاشمی رفسنجانی نوشت، «پدر شما نیازی به شکایت از رسانهها نداشت. لاجوردی و فلاحیان و امامی و اتاقهای شکنجه و طنابهای دار و کاردهای سلاخی را ترجیح میداد. چرا میپندارید همگان نادان و فراموشکارند؟»
پدر شما نیازی به «شکایت از رسانهها»نداشت.لاجوردی و فلاحیان و امامی و اتاقهای شکنجه و طنابهای دار و کاردهای سلاخی را ترجیح میداد.چرا میپندارید همگان نادان و فراموش کاراند؟
حاضراید در هر رسانه ای که شما بخواهید و به شیوه دلخواه شما در باره کارنامه سرکوبگری پدرتان بحث کنیم؟ https://t.co/4BPC5sQSX7— Faraj Sarkohi (@FSarkohi) August 7, 2019
او از پسر رفسنجانی پرسیده «[آیا] حاضرید در هر رسانهای که شما بخواهید و به شیوه دلخواه شما درباره کارنامه سرکوبگری پدرتان بحث کنیم؟»
از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون رسانهها و دستاندرکاران آن زیر تیغ سرکوب و حذف فیزیکی قرار دارند. جملهی معروف خمینی، رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی «بشکنید قلمها را!» عبارتی نیست که به آسانی فراموش شود. علیرضا میبدی چهرهی سرشناس رسانهای و از پیشکسوتان رادیوتلویزیون ملی ایران چهار دهه در تبعید فعالیت حرفهای خود را در چارچوب و خط مشی مشخص و بدون زیگزاگ ادامه داده است. زندگی شخصی و کاری او پس از انقلاب اسلامی مثل شمار زیادی از همکارانش تهدید شد چنانکه مجبور شد پس از سه سال زندگی مخفیانه در ایران، کشورش را ترک کند و در تبعید فعالیت رسانهای خود را با علاقه و احساس مسئولیت پیگیری کند.
کیهان لندن پای سخنان و خاطرات علیرضا میبدی نشسته است؛ از فعالیت در کوران انقلاب و سپس در رادیوتلویزیونهای خارج از کشور تا امروز که رسانهها با ظهور اینترنت ابعاد دیگری یافتهاند. روزنامهنگاری که شاعر نیز هست و کلمات در سرودهایش چنان سبکبال پرواز میکنند که گویی از دل خواننده سروده شدهاند:
خانهی ما اینجاست:
درّهای ژرف میان غم و یاد
درّهای پیچاپیچ
بین بوشهر و مهاباد و سرخس
یک طرف تشنه و تَف
یک طرف بیشه و الیاف و علف
تنب کوچک بغل خانهی ماست.
اصفهان از سر این بام تماشا دارد.
از همین پنجدری میبینم
کاروان در گذر است
کبک از باد سبکبالترست
و به هر ریگستان
باد از خاک عطشناکترست
سمت باران اما
لحن هر آبادی
از علف سبزترست
خرمآباد همین نزدیکیست
قافلانکوه از ایوان پیداست
نرمناک است هوای دَمِ صبح
آری ای گمشدگان!
نام این درّهی
از خاطره، بیخواب
دل است!
در این گفتگو، سخنان این چهرهی رسانهای تبعیدی و پرتجربه، روایتی مستند است بر آنچه اصحاب رسانه و فعالان سیاسی خارج از کشور از جمله در دورانی متحمل شدند که هاشمی رفسنجانی و باند وی در ایران زمام امور را تمام و کمال در دست داشتند.
میبدی تا یک روز مانده به پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در حالی که رادیوتلویزیون در اعتصاب بود با جمع اندکی از همکارانش با وجود مخاطرات و تهدیدات فراوان حتی تا روزی ۱۳ ساعت برنامه اجرا میکردند. او میگوید: «هنوز انقلاب شروع نشده بود؛ نیرو به حد کافی نبود تا جایی که محمد ابراهیمی را از روزنامه اطلاعات با خودم به رادیوتلویزیون میبردم. آخرین برنامه قرار بود با آقای ایرج گرگین و خانم مهرانگیز کار و دو سه نفر دیگر اجرا شود. تظاهرات وسیع در سطح شهر در جریان بود و متاسفانه برنامه اجرا نشد. عرصه بر ما تنگ شد و متاسفانه مدیران تلویزیون هم قهر کرده بودند. فشارها از سوی انقلابیها زیاد بود. تیتر درشت اولین شماره نشریهای که اعتصابیون رادیوتلویزیون چاپ کردند «نارفیق میبدی» بود! عرصه بیشتر تنگ میشد و تهدید خانوادگی نیز زیاد شد و اعضای خانواده دچار ترس و وحشت شدند. تا جایی که از دست ما بر میآمد یعنی تا شب انقلاب سعی کردیم برنامه بسازیم. ساعت ۲ بعد از ظهر اعلام کردند انقلاب پیروز شده است! به ناچار راهی باغ یکی از دوستان در شهریار شدیم و زندگی پنهانی شروع شد. تصمیم گرفتیم حالا که همه راهها بر ما بسته است نوار ضبط کنیم.»
تهدید فعالان رسانه
میبدی ادامه میدهد: «دولت انقلابی ۵۰ نفر را از تمام مشاغل عزل کرد که یکی هم من بودم. قرار بود لیستهای متعدد از نامهای مختلف دولتی و اداری از آنهایی که عزل شدند یا قرار بود زندگی آنها مصادره شود منتشر شود. البته دولت مهدی بازرگان جلوی انتشار بقیه اسامی را گرفت چون زندگی افرادی که اسم آنها در لیست بود به خطر افتاده و اعضای خانوادههای آنها حتی دچار مشکل میشدند. حتی اسم و آدرس بعضی از افراد را روی در و دیوار نوشته بودند!
چارهای نداشتیم جز فعالیت زیرزمینی و تصمیم گرفتیم نوار بیرون بدهیم و گرنه ایران از هر نظر مغلوب انقلاب میشد. با عماد رام صحبت کردم. مازیار و مرجان و معین و دیگران هم همکاری داشتند. نوارها شبانه ضبط میشد. جمعاً هفت نوار زیرزمینی منتشر کردیم. یکی از معروفترین آنها نواری بود که ترانه «ایران ایران» مازیار در آن ضبط شده بود.
https://youtu.be/ixkD3cBERBc
مرجان هم ترانه «ای شکسته» را اجرا کرد که به خاطر آن هفت ماه به زندان رفت (ترانهسرای هر دو اثر علیرضا میبدی و آهنگساز آن عماد رام است).
سه سال و نیم با زندگی مخفیانه دوام آوردیم؛ دائم جایمان را عوض میکردیم اما عرصه کاملاً تنگ شد و دیگر هیچ نمیشد به زندگی زیرزمینی ادامه داد. به ناچار از کشور خارج شدم و از طریق ترکیه به فرانسه رفتم.»
میبدی میافزاید: «جمعی از دوستان از جمله آقای مُهری و ایرج پزشکزاد، مهدی قاسمی، تشکیلات انتشاراتی را در پاریس سازماندهی کرده بودند و کار رسانهای ما در تبعید از سر گرفته شد.»
دکتر بختیار ترور شد، رادیو ایران تعطیل شد
در ادامهی گفتگو با کیهان لندن، علیرضا میبدی تعریف میکند: «یکی از فرستندههای رادیو با تلاش آقای تورج فرازمند مترجم، نویسنده و مفسر به راه افتاد. رادیوی دیگری را زندهیاد شاپور بختیار به راه انداخت. او که ترور شد تشکیلات وا رفت و اغلب پراکنده شدند. من به آمریکا آمدم و کارم را ادامه دادم. در یک رادیو ۲۴ ساعته که سردبیر آن بودم. بعدها NITV اولین رسانهای بود که برنامههای خودش را در سطح ایران منتشر میکرد. اولین روزی که برنامه پخش شد و مردم داخل دریافت کردند برنامه من بود. یادم هست در ایام نوروز سیب سرخ روی میز بود. یک هموطن از اصفهان زنگ زد و گفت «دارم شما را میبینم». فکر کردم شوخی میکند، گفت «دارم میبینم»! سیب را برداشتم و پرسیدم الان چی میبینی؟ گفت «سیب دست شماست». متوجه شدیم که ما را دارند در ایران پخش میکنند اما کی پخش میکرد و کدام نهاد نمیدانم! هنوز هم معماست چون آن زمان پخش برنامه تلویزیونی از آمریکا به ایران خیلی هزینه داشت به همین خاطر میخواستیم برنامه رادیویی پخش کنیم که آقای مهندس میرچی به من کمک کردند و یک فرستنده رادیویی در نروژ پیدا کردیم که صدای آن به ایران میرسید.»
تعطیلی رادیو صدای ایران
میبدی درباره رادیو ایران میگوید: «قرارداد «رادیو صدای ایران» را بستیم ماهانه ۴۰ هزار دلار که برنامه ما را از آمریکا به ایران بفرستد. بعدها پسر اکبر رفسنجانی رفت و آن قرارداد نفتی استات اویل را با نروژیها بست و ۵ میلیون دلار رشوه گرفت و یکی از شروط او تعطیلی رادیو صدای ایران بود! همکاران زیادی داشتیم که اغلب در لسآنجلس بودند: تورج نگهبان، فرهنگ فرهی، بهروز وثوقی، داریوش اقبالی و دیگران که حدود ۵۰ همکار بودیم. نروژ جلوی پخش برنامههای رادیو را گرفت و مجموعه تعطیل شد.»
-آقای میبدی، امروز از یکسو روی امواج ماهوارهای پارازیت هست و اینترنت هم با فیلترینگ شدید روبروست و از سوی دیگر امکانات و تجهیزات رسانهها نسبت به قبل مدرنتر شده، رسانهها در داخل ایران عملاً یا در سانسورند یا بازوی جناحهای حکومتی و گاهی دستهایشان در خارج هم فعال است. شما ضعف رسانههای خارج کشور و فارسیزبان را در چه میبینید؟
-مشکل اساسی این است که کسانی به رسانه راه پیدا کردهاند که حرفه آنها نبوده، این حرفه الفبا دارد که یا باید در مدرسه یادگرفت یا در یک تجربه و کار طولانی؛ ولی الان خط و ربط کم دارد. یکی از دشواریها در حال حاضر همین است. آمدن شبکههای اجتماعی نیز زبان ما را سست و متزلزل کرده. غلطهای املایی و انشایی بسیار زیاد شده. روزانه میلیونها واژه فارسی در فضای مجازی تبادل میشود و یک فرصت تاریخی است تا این زبان جایگاه خود را کسب کند ولی به این شکل که پیش میرود نه تنها زبان فارسی تقویت نمیشود بلکه تضعیف هم میشود و جمهوری اسلامی هم که به حد کافی به این زبان صدمه زده و شبکههای اجتماعی ضربه مضاعف وارد میکنند. با این وجود معتقدم همه تجربیات گذراست و از این مرحله عبور میکنیم و زبان فارسی جایگاه خود را در منطقه و آسیای میانه به دست میآورد. امروز ما قطبهای ایرانینشین داریم در نقاط مختلف دنیا از استرالیا و ژاپن، تا اروپا و آمریکا و کنارههای اقیانوس آرام؛ همه جا این قطبهای ایرانینشین اسباب گسترس زبان فراسی را فراهم کردهاند.
در لسآنجلس برای گرفتن گواهینامه رانندگی، زبان فارسی کفایت میکند. تنفسگاههای فرهنگی و اقتصادی برای ایران آینده به وجود آمده، میلیونها ایرانی در سراسر دنیا که به زبانهای متعدد آشنایی دارند موفق شدهاند در این کشورها جایی برای خود دست و پا کنند و جزو ثروتهای انسانی آن کشور محسوب میشوند. تصور کنید اگر آنها بتوانند در آینده خط ارتباطی با ایران برقرار کنند صاحب چه مملکتی خواهیم شد! این اتفاق مهمی است.
-تحلیل شما از رویدادهای آینده در کوتاهمدت چیست؟
-پیشگویی در مورد آینده دشوار است اما جمهوری اسلامی به خانه اول باز نخواهد گشت. سعی کردند با امضای برجام جمهوری اسلامی را به خانه اول برگردانند. با شکست برجام که به نظرم یکی از شکستهای فجیع جمهوری اسلامی طی ۴۰ سال گذشته است، چون نه تنها شمار دوستان جمهوری اسلامی را اضافه نکرد بلکه همان دوستان سابق را هم از دست داد، امروز هیچ کشوری دوست حکومت ایران محسوب نمیشود. ثمره میلیاردها دلار سرمایهگذاری حاج قاسم سلیمانی و «بیت رهبری» در کشورهای عراق و سوریه و لبنان بود که بر باد رفت؛ خود سوریها هم معتقدند ایرانیها باعث شدند که سوریه به این روز بیفتند.
-وضعیت اپوزیسیون را چطور میبینید؟ شما با خیلی از آنها در این سالها مصاحبه کردید با نظراتشان آشنایید و راهی که در این چهل سال آمدهاند را دیدهاید؛ بر وضعیت جمهوری اسلامی و تنگناهاش هم آگاهید. آیا راه گریزی برای رژیم میبینید؟
-اگر دو سال پیش این سوال را میپرسیدید قطعاً جوابی برایش داشتم. ولی دیگر هیچ جوابی ندارم…
-…حتی اگر از دید حکومت ایران تحلیل کنید؟
-جمهوری اسلامی خودش به یک مجهول بزرگ تبدیل شده، پیش از این یک معادلهای بود که چند مجهول داشت؛ الان خودش یک مجهول شده، راه گریزی هم ندارد. جمهوری اسلامی محکوم به فناست. دوره اعتبارش منقضی شده، به گذشته تعلق دارد. واقعیت این است که خوب که جستجو کنیم آمریکاییها برای ایجاد همگرایی جهانی برای رویارویی با جمهوری اسلامی موفق بودهاند. از هر طرف راه بر حکومت ایران بسته شده و به بیماری تبدیل شده که دوره احتضار را طی میکند. حالا این با ماست که تاریخ را دوباره یا سر پا و زنده کنیم یا اینکه اجازه بدهیم یک بچه مُرده به دنیا بیاید. ایران ما باردار است نباید بگذاریم نوزادش مُرده به دنیا بیاید؛ باید مملکت را «رُستمینه» کنیم، این کار ماست و تصور میکنم در مرحله خیلی مهم و حساسی قرار داریم. متاسفانه جمهوری اسلامی در زمینه اپوزیسیونسازی خیلی فعال بوده اما بعید میدانم راه گذشته را بتواند ادامه دهد. یکی به این دلیل که منابع خودش را از دست میدهد و دیگر اینکه مثلاً در آمریکا که آنها عوامل چالاکی برای میانجیگری داشته شدیداً زیر نظارت قرار گرفتهاند. درها مثل سابق به روی عوامل جمهوری اسلامی باز نیست.
-آیا ارتباط اپوزیسیون با مردم داخل ایران برای ایستادن در کنار آنها و معرفی یک جریان آلترناتیو کافیست؟
-نه متاسفانه، معتقدم اپوزیسیون کمکاری داشته؛ طولانی شدن دوره تبعید که به چهل سال رسیده خیلیها را منفعل و خیلیها را حذف کرده. آدمهایی که در کار مبارزه سرمایهگذاری میکردند، یعنی وقت و استعداد میگذاشتند، کمتر دیده میشوند. در آمریکا نسل جوانی که باقی مانده ارتباط مستقیم و چندانی با ایران ندارد ولی توانسته جایگاه اقتصادی پیدا کند. کاری که ما میتوانیم انجام دهیم فراخوان جذب تکنوکراتها و جوانانهایی است که صاحب این جایگاه هستند و علاقمندند به میهن خدماتی ارائه دهند. اگر اینها به صورت کارگروه گرد هم بیایند و مسئولیت بپذیرند، کمکهای شایانی خواهد شد. در همین آمریکا ۴۰۰ هزار تکنوکرات داریم. با این تعداد منظومه شمسی را هم میشود آباد کرد! ۱۰ درصد آنها جذب شوند کافیست و میتوانند کمک کنند.
-اما در داخل هم میبینیم که مردم در حال حاضر با وجود تجمعات و اعتراضات پراکنده، در خاموشی بسر میبرند…
-ببینید، ما در ایران یک جنبش اعتراضی سراسری داریم و تصور نکنیم در دنیا شما حکومتی پیدا کنید که ۹۶ درصد مردم با آن مخالف باشند! مردم خاموش نیستند، منتظرند. این تحرک دوجانبه است، آنها میدانند دست نیروهایی که در دموکراسیها زندگی میکنند و دستشان باز است و تعدادشان زیاد است بین شش تا ۱۰ میلیون نفرند. گرفتاریهای مردم داخل را هم ندارند. چشم مردم به اینهاست تا یک کار جهانی انجام دهند و مردم بر پایه آن با امیدی که از اپوزیسیون گرفتهاند به خیابانها بیایند. سر تا پای جمهوری اسلامی نقاط ضعف است. اگر نقطه قوتی برای جمهوری اسلامی هست از بیرون است. قدرتهایی که به آنها توان ماندن دادهاند وگرنه جمهوری اسلامی استطاعت ماندن ندارد و فَشل و مصلوب و فلج است. چین و روسیه و آلمان و امثال باراک اوباما دست جمهوری اسلامی را گرفتند تا بماند. اگر این نیروها دست از پشت جمهوری اسلامی بردارند قطعاً توان ایستادن ندارد. امروز از سخنان آنها پیداست که چقدر مستاصلاند و هر روز یک گام به جهنم خودشان نزدیکتر میشوند.
متاسفانه مردم عادی این وسط صدمه دیده و میبینند و این هزینهای است که هر ملتی برای رهایی پرداخته و میپردازد. اگر نیروهای سیاسی خارج از کشور با هم ائتلاف کنند (اتحاد کردن در کار تاریخ بیمعناست)، و در کنار هم بایستند، یعنی احزاب و گروهها هویت خود را حفظ کنند اما به خاطر منافع مشترک کنار هم بایستند، گام بزرگی برداشته خواهد شد. چارهای جز ا ین نیست. نباید اختلاف بر سر شکل نظام آینده نیروهای مدافع دموکراسی و حقوق بشر را پراکنده کند چون تعیین کننده باید رأی مردم باشد. هیچکس نباید پشت در بماند، حرمت همه را باید حفظ کرد، این به نظرم رمز پیروزی است، هرکاری خلاف این، آب ریختن به آسیاب دشمن است.
یادم رفت بگم. با توجه به این که مخاطب خیلی از کامنت های هم من و هم دیگران آقای میبدی است، لطفا نظرات مردم رو به دستشون برسونید. برای آینده ایران و دموکراسی در مملکت ما خوبه. ایشون چهره تلویزیونی هست و خوبه بدونن مخاطبین چه فکر می کنند.
با تشکر از کیهان لندن که به نظر من آزادترین رسانه فارسی زبان در جهان هست. شاید اغراق آمیز به نظر بیاد ولی واقعیته. تقریبا هر پلتفرمی میشده امتحان کردم. کیهان لندن به فکر ایران و ایرانیه. آدم حس می کنه تو خونه خودش نظر میده و حس می کنه صدای ایرانیان رو بی سانسور و بی کلک میشه اینجا شنید. کمک به گسترش کیهان لندن در داخل مرز و آشکار کردن این که با شبنامه شریعتمداری هییییچ ارتباطی نداره خیلی مهمه. می تونه بخشی از ضعف رسانه ای ایرانیان رو حل کنه. این هم یه راهکار دیگه برای قدرتمندتر شدن. ریتوییت کردن. اشتراک پست اینستا از کیهان لندن حتی اشتراک معرفی اولیه کیهان لندن می تونه کمک کنه. داخل ایران فرق این کیهان با شعبه غصب شده تهران مشخص نیست برای مردم. ضمنا امیدوارم این صفحه رو خود جناب میبدی هم مطالعه کنه و کمکی بشه به توسعه دموکراسی برای آینده ایران.
جواب حامد ادامه ۲- به همین خاطر ریسک بالاست که فقط تحریم اقتصادی مردم رو تو خیابون آورده. چون چیزی برای از دست دادن نیست. ما باید دنبال شیوه ای باشیم که تعداد اولیه کف خیابون بره بالا. وگرنه مردم هم میدونه چه خبره هم بیداره. البته فقط نسل جوون. متاسفانه سن بالاها متوجه نمیشن ما چی می گیم. التماس نماینده می کنه برای کار بچه. نمی فهمه نماینده اصلا به فکر ایرانی نیست. فکر دزدی و کمک به عراقی های حاکم به ایران برای بقاست. فکر صیغه و مواد و ماشین و ویلاست. نسل قدیم من امید چندانی بهش ندارم. هنوز نفهمیدن خمینی عامل خارجی برای اشغال ایران بود. ضمنا حرف و ایده نو هست که قدرت میاره. ما باید با باز کردن انواع صفحات اینستا و تلگرام روزمره توسط وطن پرستا برای موضوعات غیر سیاسی و جلب مخاطب خودمون رو آماده روز موعود کنیم. وقتی دیوارنویسی به حدی رسید که شهر رو گرفت و ما هم میلیون ها مخاطب بی هزینه داشتیم می تونیم میلیونی بیایم بیرون. باید تو سازماندهی قدرتمند بشیم و این یک روش بی هزینه هست. تعداد اولیه بالا و ریسک کم دستگیری رمز پیروزی هست. فشار به سیاستمداران کشورهای خارجی و ایجاد لابی براندازان. این ها قدرت ماست. پیروز میشیم. باید برای آینده هم برنامه دموکراتیک داشت. شاه به ما قول دموکراسی و سیستم دموکراتیک داده. هیچ مشاوری حق اختراع و ابداع نداره.
جواب حامد ادامه: دنبال رهبر کاریزماتیک نیستم. من می خوام ایران ۸۵ میلیونی یک رضا شاه دوم داشته باشه با حداقل ۳۰ میلیون رضا شاه که بتونه دموکراسی رو نگه داره. اون باقی جمعیت هم باید به یک حداقلی از فرهنگ دموکراتیک برسه. اون چیزی که شاه به ما قول داد برای اتحاد دو چیز بود دموکراسی و حقوق بشر. تو مصاحبه با فلاحتی صدای ستاره درخشش، شاه واضح گفت اگر پادشاهی هست باید مثل دانمارک باشه (یا شاید سوئد. درست یادم نیست). نمیشه الان یکی به اسم مشاور و اینا بیاد بخواد بزنه همه چیز رو از بین ببره. انتخابی جمهوری هست. موروثی و سمبولیک پادشاهی. ایران موش آزمایشگاهی نیست. باید یک سیستم تست شده و امتحان شده تو ایران پیاده بشه. مردم ما بیدار هستند. منتها اگه امروز تصمیم بگیری اقدام کنی یکی میره وسط ۵۰ نفر فیلم می گیره. دستگیر میشی. مسیر زندگیت کلا یهو عوض میشه. کسی این ریسک رو نمیکنه. برای اقدام نیاز به تعداد اولیه بالا هست که نترسی.
جواب حامد: درود به همه آزادی خواهان و میهن پرستان. حرف شما درسته همه ما اشتباه داریم کار درست هم داریم. وقتی افکارمون رو میذاریم کنار هم و گفت و گو می کنیم بدون غرض و نیت بد، ایرادهای هم رو پیدا می کنیم و پوشش می دیم و آینده بهتر میشه. ما علیه هم نیستیم. با هم هستیم اما نظرات متفاوت می تونیم داشته باشیم و بهترین رو انتخاب کنیم. اتفاقا نقد علنی خوبه. مردم یک کشور ضامن دموکراسی هستند. دموکراسی نگهبانی دائم مردم یک کشور رو نیاز داره. وگرنه بالاخره یک سو استفاده چی پیدا میشه و این بلا رو سر مردم میاره که می بینیم. نقد باید علنی و آشکار باشه و فرهنگ دموکراتیک رو تقویت کنه. ما نمی خوایم مردم ما دوباره دنبال خمینی بره. ما می خوایم مردم ایران دنبال دموکراسی و حقوق بشر بره.
درود بر همه آزادی خواهان و اندیشمندان درود بر همه انسان های شریف
اقای میبدی از نظر من مانند همه ما که دنبال سرنگونی جهل و دیکاتوری هستیم انسانی آزادی خواه و اندیشمند و انسانی شریف است و حتما مانند همه ما اشتباه و خطا هم دارد.
یکی از ویژگی اصلی قشر ما کمال گرایی است تا آنجا که گاها حتی حرف های خودمان و صد البته دوستانمان را هم نقد می کنیم! این نقد وقتی در مقابل آدم های معمولی و عامه و بصورت علنی باشد، آنها را دچار تردید و تضاد می کند و از قشر ما فاصله می گیرند!! معمولا مردم عادی سراغ کسی میرن که روی حرف هایش اطمینان کامل دارد!!!! یکی مثل هیتلر یکی مثل خمینی! این درده! چاره چیست؟!
چرا مردم ما بیدار نشدن هنوز؟! چرا ماها که ادعای بیداری داریم کار موثری نمی کنیم؟! از ترس ماست؟!
آیا این سناریوها از قبل و با برنامه دولت های قدرتمندتر در حال انجام نیست؟! انگار ماها هیچ قدرتی جز حرف زدن نداریم. درست می گم؟!!
آقاى میبدى سلام
گاهى شما را میبینم، بسیار کم. همشهرى لس آنجلسى هنوز محبوب است.
زبان عامه، همواره جارى بوده است و با زبان ادیبان فاصله داشته است. همان اندازه که زبان عامه همه گیر شده زبان ادیبان نیز همه گیر است.
امروز دسترسى به سخنان ادیبانه شما بسیار آسانتر از گذشته است.
در مورد اپوزیسیون با شما موافق نیستم. این اپوزیسیون در نگاه متفرق و در تشکیلات انحصار گراست. از این رو جوانگرایى نکرده است و مورد اعتماد عمومى نبست.
اما سوال من از شما که در برنامه خود تان مى توانید پاسخ دهید:
چرا دول دموکراتیک با استبداد و آن هم استبداد مذهبى مماشات مى کنند؟
من پاسخ آن را در نوشته هایم بطور ضمنى داده ام.
درود به ترامپ شیردل نابودگر جمهوری متحجرین. فقط باید مراقب باشیم سیستم بعدی دموکراتیک باشه ساختار دموکراتیک داشته باشه. قبلا توی بهترین کشورهای جهان تست شده باشه. من درآوردی نباشه. بر اساس زرنگ بازی و قدرت طلبی یه عده بی فکر که اسمشون هست روشن فکر نباشه. دیگه نمی تونیم دوباره بریزیم بیرون ایران بگیم غلط کردیم دیکتاتوریه ایران کمکمون کنید بندازیمشون. آبرومون به کل میره. و ای بسا کمر راست کردن ایران سخت باشه. یه انقلاب فاجعه بار یه جنگ بعد باز هم جنگ ملا به صورت نیابتی. حالا یه انقلاب درست برا نجات ایران. دیگه بعد این بعید می دونم ایرانی نای انقلاب سومی داشته باشه. باید یک بار برای همیشه درستش کنیم ۲۰۰ سال بمونه. از نروژ و سوئد و دانمارک باید الگو گرفت.
جواب سیاوش: ترامپ تا الان برای ایران خوب بوده و اگه آقای میبدی یا کس دیگه تشویق به ترامپ کرده کار درستی کرده. آقای میبدی هم مثل همه انسان ها کارهای درست و بعضا کارهای اشتباه میکنه. تمام ایشون درست یا غلط نیست. ترامپ مردی هست که تو زندگی هر چی خواسته به دست آورده و در نهایت رئیس جمهور قدرتمند ترین کشور جهان تو انتخابات آزاد و بی کلک و تقلب شده. شما چه طور به اون شکل ترامپ رو توصیف می کنی؟ خامنه ای رو تحت شدیدترین فشار مالی گذاشته. از ملت ایران حمایت کرد وقت اعتراضات. به مراتب از اوباما بهتر بوده.
البته میبدی استعدادی بود در میان رسانه های ایرانی و کارش را در متانت بخوبی پیش برد اما از سیاست آگاهی چندانی ندارد . یکی از اشتباهاتش باورمند شدن او بود به دانلد ترامپ و کشاندن ایرانیان دهان بین بسوی این مرد بی پرنسیب و بی سیاست . منصفانه است بگوییم او یکی از بهترین های پشت میکروفون در میان ایرانیان بود و باید او را ستایش نمود.
عجب دکانی باز شده ، انهایی که مثل هخا ، اصلاح طلبان ، بد و بدتر ، سبز عصر طلایی ، ضد جنگ ، ضد بوش ، ضد دخالت امریکا در سرنگون کردن ملاها ، …. سالها در رسانه های اجاره ای ، تحت اشغال ، و حتی گاهی در همین رسانه های امریکا و انگلیس و المان و هلند و فرانسه دم از عدم خشونت ، عدم دخالت خارجی میزدند و جرج دبلیو بوش رئیس جمهور دموکراسی گستر ، استبداد سر نگون کن ، اهل عمل را می کوبیدند و صبح تا شب از همین دموکرات ها و چپ های امریکایی ( چامسکی ، مایکل مور، …) و از شودوفسکی و … سند می اوردند که امریکا نباید دخالت کند در ایران ، حالا دادار دودور راه انداخته اند که ما با ملاها نبودیم ، اوباما بود ! جان کری بود ! اگر راست میگویید چرا با بوش مخلف بودید ؟ در تظاهرات ضد جنگ انارشیست ها ی چپ از لوموند تا گاردین ، از دی ولت و فرانکفورتر الگه ماینه تا فارین پالیسی و نیورک تایمز، اینهمه دنبال مطلب علیه جرج بوش می گشتید ؟ ان همه مردم را فریب دادید و ملاها را در خط روسیه حفظ کردید ، حالا گناه را گردن امریکایی ها می اندازید ؟
محمد دادکان : «جامعه بدتر از امروز هم خواهد شد.»
«میگویند تحریم! تحریم خود شما هستید، نه آمریکا. دلار که شش هزار تومان بود را دولت اعلام کرد ۴۲۰۰ تومان!. بعد به ۱۰هزار تومان رسید. آمریکا یا انگلیس یا اسرائیل این کار را کرد؟ مدیریت شما باعث شد.»
«مسئولان اولین افرادیاند که باید مقابل میز محکمه بنشینند. مردم را میخواهید گول بزنید؟ میگویند فلانی را بازداشت کردیم. اما چه کسی به این افراد ارز داده؟ چین نفت ما را میگیرد و زیرپیراهنی و زیرشلواری به ما میدهد. هندوستان نفت میگیرد و لوازم آرایشی میدهد. میگویند بُردهاند و خوردهاند اما آخرش چه شد؟ همان کسانی که میخواهند این مسائل را پیگیری کنند پای خودشان هم گیر است.»
در پاسخ به دلایل برکناریاش از ریاست فدراسیون گفت: «قبل از جام جهانی به من گفتند که سهراب بختیاریزاده، علی دایی و یحیی گلمحمدی را خط بزنید که من هم مقاومت کردم و گفتم در حیطه وظایف شما نیست.»
دادکان مانع از سوار شدن علیآبادی به اتوبوس تیم ملی شده. او را به رختکن بازیکنان راه نداده و از دادن بلیت جایگاه ویژه به او نیز خودداری کردهاست.
ا «چون بلیت حق ناصر نوآموز بود تا در آن جایگاه بنشیند. علی آبادی به بیراهه آمده بود و جایگاهش اینجا نبود.»
دادکان گفت: «چرا آقایان رو در رو مصاحبه نمیکنند؟ میگویند سوالات را بفرستید تا بعد آقای فلانی برای مصاحبه بیاید. فکر میکنید این افراد مدیریت بلدند؟»
زنده باد آقای میبدی حرف آخر را اول زدی و گفتی چه کسانی این رژیم رشوه ده وباج ده را حمایت میکند و اگر دستشان را از پس یقه کثیف این دجال های سگ صفت بردارن ساعتی دوام نخواهند آورد حق نگهدارت زیاد میدانی ودرست میدانی
ایکاش علیرضا میبدی در این سالیان دراز ، دستیار و شاگردانی که راه و روش وطن شناسی و مهین دوستی و مهر ایرانی او را که میتوانستند دنبال کنند و با او رشد کنند و دهها میبدی جدید برای اینده مدیا باشند را هم در نظر میداشتند . ماهی را هر وقت از اب بگیرید ، . . . راه کمال راه پر پیچ وخمی مثل راه DNA میباشد . موفق بودید و سلامت باشید .
علیرضا میبدی ،شریف و شرافت اهل قلم. هنوز روز اول دیدار با او را فراموش نکرده ام ،نزدیک به پنجاه سال پیش ،در یک روز بهاری شیراز بهشت و گرچه سالهاست او را از نزدیک ندیده ام ولی در تمام این سالهای دور و دراز ، او در خانه من ،در کلاس درس من ، در فکر و اندیشه و در سفرهای بیشمار من با من بوده و مدیون حقیقی او هستم ،چرا که حرف از حقیقت میزند ،عشق بزرگ او ایران است و هنوز همان مهربان و پر محبت قدیمی ،عمرش د راز باد .
شش ۳- “قانون پادشاهه نه پادشاه قانون” ظاهرا برای قانون گرایی هست ولی در درازمدت در کنار بقیه اجزای طرز “فکر” پرهام اگه بشه بهش گفت فکر برای سو استفاده و نابودی پادشاهی است. پادشاه باید سمبولیک باشه تا عده ای از مردم بابت اقدامات سیاسی که بالاخره یک سو داره که زیان ببینند از خاندان شاهنشاهی آزرده دل نباشن و کشور و کل سیستم به فنا نره. نه این که انتخابی باشه. کسی که از انتخابات آزاد رای داره قدرت هم داره. اگه موروثی باشه بدونه قدرته. بدیهیاته. شاهزاده نور هم می تونه ادامه بده راه پدر رو بعد ۱۲۰ سال. ملانیا ترامپ بانوی اول قدرتمندترین کشور جهانه. بعید میدونم در تفکرات پرهام شایسته به نظر بیاد.
ادامه پنجم ۳- “ایران” ابعاد مختلف داره. اجتماعی داره اقتصادی داره. الی آخر. اساس فکر به ایران قابل تعریف نیست. ولی انسانگرایی قابل تعریفه. انسان از نظر بیولوژیکی قابل تعریفه. اعلامیه جهانی حقوق بشر هم هست. معلومه چی به چیه. الان جنگ های مسلمونا سر همینه دیگه. همشون می گن خداشون بزرگتره!!! همدیگه رو میکشن. چیز مبهم و متعارض بدبختی میاره. یه قانون اساسی پادشاهی درست و حسابی مثل دانمارک سوئد بریتانیا ژاپن هلند میخ داره که ما دنبال تئوری قدرت پرهام باشیم؟؟ حتی جمهوری عادی بشه به مراتب بهتره از پادشاهی من درآوردی پرهام هر چند جمهوری برای ایران سمه.
ادامه چهارم ۳- سیاست سیاله جناب میبدی. بعد مخالفین رو به بهانه “تاریخ رو با ط طبر نوشتند” و “خائن به کشور در شرایط حساس کنونی” و عدم باور به دموکراسی می کشه. همین شاهزاده رضا پهلوی رو هم میندازه گوشه حبس خونگی. زور من و شما هم دیگه بهش نمی رسه. الان مشکل همینه دیگه. زور ملت به حکومت نمی رسه. وگرنه از اون موقع که من نوعی مدرسه می رفتم نه غزه نه لبنان شعار ملت بود. فردا هم پهلوی پهلوی بشه شعار ملت. وقتی زور جامعه به پرهام نرسه چه حاصل؟ اساس فکرش رو هم گذاشته “ایران”. معلوم نیست اگه منافع مالی و نظامی ایران بیفته تو تعارض کدوم ایران مهم میشه.
ادامه سوم ۳- پرهام همین الان که هیچی دستش نیست داره پنبه شاهزاده رو میزنه که شایسته نبوده و بچه معروف بوده کارش گرفته. شایستگی باید داشته باشه و انتخابی باشه. همین دو نفرم که فهمیده اصلا پرهام وجود خارجی داره صدقه سر مشاور فرشگرد بودنه. همین پرهام میاد با تند حرف زدن و صدای گیرا (ویژگی کمونیست ها) و غیره رای نخست وزیری می گیره. بین دو حزب اصلی تبانی راه میندازه. دور بعد با رای پارلمان میشینه جای شاه. بعد یه بحران با همسایه های ایران راه میندازه اون احزاب نون خورش هم می کن به دلیل “برهه حساس کنونی” و “یکپارچگی هر چه بیشتر نظام” در برابر تهدید خارجی شاه مادامالعمر.
ادامه دوم ۳- فکر پرهام: آ- پادشاهی انتخابی. ب- قانون پادشاهه نه پادشاه قانون. پ- اساس فکر من ایرانه. ت- به دموکراسی اعتقاد ندارم و نقد دارم. ث- سیاست باید در دست حلقه بسته ای از “اندیشمندان” باشه و دموکراسی راه رو برای حضور “لمپن” ها باز کرده. ج- اعمال زور در انحصار حکومت هست و جامعه باید به کل خلع سلاح بشه چ- شاهزاده رضا پهلوی نافرمانی مدنی رو تونسته جا بندازه چون معروف بوده (تو خود برنامه شما گفت) ح- پادشاه مسئولیت داره و باید انتخابی بشه تا شایستگی داشته باشه.
این هار بگذارید کنار هم.
ادامه ۳- این یه مثال بود از دید اشتباه. شما دید اشتباه دیگه ای در حمایت بی حد و حصر از رامین پرهام دارید. فکر این آدم غلط و خطرناکه و شما بهش پر و بال بسیار میدید. توضیح میدم چرا. تمام امید آینده ایران برگشت پهلوی و داشتن یک شاهنشاهی مدرن و دموکراتیک مشابه اسکاندیناوی یا بریتانیا و هلند و موارد مشابه هست. شالوده فکر پرهام رو توضیح میدم ببینید کی درست می گه. به منتقدین پرهام تو برنامه های اخیر گفتید جمهوری اسلامی ارتش سایبری داره. ما باید قدر اندیشمندان خود رو بدونیم. به من و بقیه منتقدین پرهام برچسب زدید. عین جمهوری اسلامی. درد عمیقی توی قلبم حس کردم از این حرف.
نکته ۳- گلایه از جناب میبدی: امیدوارم بخونه. من برای تمام تلاش شما برای ایران و ایرانی اون هم در اون روزگار سخت و سپس در غربت احترامی بی انتها قائلم. اصلا بحثی در این نیست. اما خواهش می کنم کمی در مورد برخی مسائل و درک سیاسی شما از اوضاع بازاندیشی بفرمایید و ببینید آیا درست فکر می کردید یا اشتباه می کردید و تصمیم نهایی رو خودتون بگیرید. در جایی گفتید که می بینید؟ اوضاع درون ایران تا شام و کجا اثر گذاشته یا عبارتی شبیه این. دکتر هلاکویی سریع جواب درستی به شما داد. گفت این که لاتی بلند بشه در یک رستوران داد و بیداد کنه به همه اثر گذاشته اما آیا اثر خوبیه؟ و این کار مثبتیه؟
ادامه: نکته ۲- حرف جناب میبدی درباره حمایت های بی دریغ اروپا و چین و روس و دموکرات های آمریکا کاملا درسته و این وظیفه ایرانیان بیرون ایران هست تا هر چه بیشتر به جریان های سیاسی در این کشورها نزدیک بشن و فشار سنگین بیارن برای انداختن جمهوری اسلامی و به چپول ها بفهمونند جمهوری اسلامی مسئله چپ و راست نیست. که مسئله همراه بشر بودن یا در برابر و علیه بشر و بشریت بودنه. نه چپ و راست.
چند نکته: ۱- کیه که ندونه رفسنجانی یکی از ماهر ترین مهره های انگلیس برای حراست از جمهوری اسلامی بود. اکثر اقدامات ضد ملی و خفه کردن صدای ملت در دوره رفسنجانی انجام شد. ما بچه بودیم. کسی جرات نداشت اسم رفسنجانی رو پای سفره خودمون حتی یواش بیاره. شاید بدترین فرد جمهوری اسلامی بعد از خمینی همین رفسنجانی باشه که اتفاقا خامنه ای هم دست پخت همین آغاست. ایشون برازنده لفظ آقا نیست از نظر شخصی من.
” جمهوری اسلامی محکوم به فناست. دوره اعتبارش منقضی شده، به گذشته تعلق دارد.”
جناب آقای میبدی مثل همیشه دیدگاه روشن شما آینده خوبی برای ایرانیان و خاورمیانه نشان می دهد. این حرکت و رهائی از قید وبند ذهنی ۱۴۰۰ ساله مام میهن در حال انجام است که با زحمات رضا شاه کبیر و محمد رضا شاه و شاهزاده رضا پهلوی با حداقل خسارت صورت می گیرد. هرچند شاید به قول شاهزاده رضا برای تغییر و تحول اخلاقی و بازگشت به اخلاق خوب سابق ۳۰ تا ۵۰ سال زمان نیاز باشد.
درود بر علیرضای عزیز
صدای گرم و غرا شما مایه آرامش ماست هر چند در ایران تمام سعی بر این هست که آتش گفتارتان را با سردی دروغ و تهمت بیامیزند تا اثر و لذت اخبار واقعی شما را گمرنگ جلوه دهند
غزالخوان این گلستان پژمرده باشید تا گرمی چهچه تان بزودی آبادی و آبادانی را برای همه ایرانیان گرفتار به ارمغان بیاورد
زنده و پاینده باشید
درود بر ولیعهد ایران
بچه کوسه رفسنجان؛ دروغگویی در اسلام شیعی عزیز حرام و راستگویی نیز واجب نیست !؟
در آیاتی در قرآن ابتدا سخن از تقوا و سپس قول سدید آمده است، دروغ گفتن گناه مضاعف است و آمار دروغ نیز گناه دارد و باید از دروغ دوری کرد. در روایات زیادی نیز آورده اند که » دروغ باایمان سازگاری ندارد « و نمیتوان کسی مدعی شود مومن است ولی دروغ بگوید…خاتمی، » امامجمعه و حرمله نظام ملایان تبهکار « دو روز پیش با اشاره به حدیثی از امام باقر شیعیان بیان کرد که: دروغ، ایمان و بنیان ایمان را خراب میکند، در روایات ما آمده است که دروغگویان را با بیتوجهی به سخنشان ناکام گذاشته و آنها را تحویل نگیریم…و در نهجالبلاغه هم آمده که: به سخن انسانهای منحرف گوش ندهید، ساختن دروغ و نقل دروغ حرام است و …«.
خب بچه کوسه رفسنجانی سقط شده جنایت کار، چه کسی سید علی را با آن دروغ فتنه انگیز بر ایران و ناموس ایرانی حاکم کرد و بدرک هم واصلش کردند؟ کی بود؟ چه کسی صیغه و فحشا را در ایران رواج داد؟ چه کسی به بچه کوسه اجازه داده در شهرداری تهران، رییس باشد؟ شما در دوران ۸ سال » دفاع مقدس و نعمت جنگ « کجا بودی؟ در بلژیک و کانادا یا در جبهه های حق علیه باطل؟ همسرت را در تهران عقد کردند و با هواپیمای اختصاصی پدر ت به بلژیک نیآوردند که مبادا …اکنون یادی هم از حال و روز بچه های شیمیایی و موجی شده جنگ می کنی؟ قتل های زنجیره ای و…ای کذابان و غارتگران، ای مومنین بی ایمان دروغگوی شیعی و… یکروزی محاکمه خواهید شد! تردید نکنید! پاینده بماند ایران.