سوئد، میراث جغرافیایی نازی‌ها

- رفتار خشن پلیس با هم‌میهنان ما در استکهلم هنگام دیدار «ماله‌کش اعظم» از سوئد یادآور   سال‌های «افسانه بی‌طرفی» سوئد در جنگ جهانی دوم و رفتار آنان با یهودیان و مخالفان هیتلر است و به درستی ایرانیان را نگران کرده است.
- ایرانیان اکنون می‌توانند تصور بهتر و روشن‌تری از یهودیان آن سال‌ها داشته باشند و ارزش قدیمی‌ترین پیوند تاریخی و کهن ایرانیان با یهودیان را درک کنند.
- اگر این اتفاق برای فلسطینی‌ها رخ داده بود اکنون بنگاه‌های خبرپراکنی فمینیست و تی‌تیش مامانی گوش دنیا را کر کرده بودند و خبرش یک هفته در صدر اخبار جهان می‌بود و البته بنگاه‌های سخن‌پراکنی فارسی‌زبان لندن‌نشین به نیابت از جمهوری اسلامی سنگ تمام می‌گذاشتند و برای برادران و خواهران فلسطینی خویش چند هفته‌ای عزای عمومی‌ بر پا می‌داشتند. - حتی برای تجمعات بسیار بزرگتر هم آنقدر از نیروی پلیس و سواره‌نظام استفاده نمی‌شود که برای یک تظاهرات ساده هفتاد هشتاد نفری هموطنان آزادیخواه مقیم سوئد به کار برده شد! برای تأمین امنیت یک وزیر تحریمی‌که نباید از این همه نیروی محافظتی استفاده شود.

شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۸ برابر با ۲۴ اوت ۲۰۱۹


امیر امیری – ما در مدرسه آموخته بودیم که سوئد در جنگ جهانی دوم درگیر نبود و در طول جنگ دست نخورده باقی مانده بود و برخلاف همسایگان خود، نروژ و دانمارک و فنلاند، از اشغال آلمان نازی در امان بود و به لطف بی‌طرفی در سیاست خارجی‌اش به عنوان «معصوم‌ترین ملت جهان» شناخته می‌شد و جنایات رژیم هیتلر ربطی به سوئد نداشت و آنان وقتی از نابودی سازمانیافته یهودیان آگاه گشتند که کار از کار گذشته بود.

مقامات فمینیست و سوسیالیست و دمکرات سوئد برای معامله با جمهوری اسلامی با این ریخت و قیافه در تهران صف کشیدند؛ بهمن ۱۳۹۵

سوئد رسماً بی‌طرف بود با این حال به سربازان آلمانی اجازه انتقال سنگ آهن مهم سوئدی که از نظر استراتژیک مهم و برای صنایع تسلیحاتی هیتلر ضروری بود ، از طریق عبور از نروژ به آلمان داده شد.

سوئد در جنگ جهانی دوم بی‌طرف بود،  ولی اجازه انتقال گسترده واحدهای وِرماخت Wehrmacht (بیش از دو میلیون سرباز) از طریق سوئد به جبهه‌های جنگ در فنلاند و نروژ داده شد. منتقدان نازی سوئدی در چارچوب همین سیاست بی‌طرفی خاموش شدند.

آری، سوئد بطور رسمی‌ بی‌طرف بود، ولی با داستان سوئدی‌هایی که داوطلبانه برای جنگیدن در ارتش هیتلر روزشماری می‌کردند و  قول داده بودند از هیتلر پیروی کنند و از شعار اس‌اس‌ها  پیروی می‌کردند که: «افتخار ما وفاداری ماست». چه باید کرد؟

با این حال، مهمتر از نازی‌های سوئد در آن زمان، همدلی نخبگان و محافل طبقه متوسط و سوسیال دمکرات این کشور برای جنبش نازی‌ها، هنگام نخست وزیری سوسیال دموکرات پر آلبین‌هانسون (Per Albin Hansson) پدر دولت رفاه سوئد بود.

جوانان نازی شمالی (SS Nordland)، از سرزمین وایکینگ‌ها، بلوند، چشم آبی و قدبلند با ریشه‌های قهوه‌ای در خونشان، که با اقتباس از دکترین نازی‌ها و ایده‌آل آریایی ناب و سَره نه تنها در جبهه‌های جنگ، بلکه به عنوان نگهبان در اردوگاه‌های کار اجباری جنگ خدمت می‌کردند.

آنها عضو «لایب‌اشتاندارته آدولف هیتلر Leibstandarte SS» هم بودند و از معدود کسانی بودند که از پناهگاه رهبر در برلین دفاع می‌کردند.

داوطلبان سوئدی در ابتدا با افراد همفکر بخش SS Wiking را تأسیس کردند. در بهار سال ۱۹۴۳ هنگ مرزی خود Nordland را تشکیل دادند و سپس فرماندهی هسته اصلی این لشکر به بالاترین مقام افسر سوئدی SS Gösta Pehrsson  سپرده شد.

سوئد در جنگ جهانی دوم بی‌طرف بود اما این کشور با رایش سوم روابط اقتصادی نزدیکی هم داشت و مؤسسات اقتصادی و مالی نیز که توسط بازرگانان سوئدی اداره می‌شدند در هر جا که فرصتی یافتند با ثروت شهروندان یهودی خود را نیز غنی‌تر کردند.

به عنوان مثال، بانک مرکزی سوئد (Sveriges Riksbank) اجازه داد که حق بی‌طرفی رسمی‌ سوئد توسط آلمانی‌ها با مجموع ۳۴ تن طلا  پرداخت شود. این فلزات گرانبها از بانک‌های مرکزی کشورهای اشغالی مانند هلند، بلژیک یا فرانسه دزدی شده و در برلین جمع‌آوری شده بودند.

برای ماندن در مشاغل سودآور با رایش سوم، مدیران سوئدی هر قول و قرار  قابل تصور را به نازی‌ها دادند و در برابر «نژاد برتر» سجده کردند. اتاق بازرگانی آلمان در استکهلم بارها و بارها خواستار آریایی‌سازی (Aryanization) از شرکت‌های سوئدی شد. در فوریه ۱۹۴۱ ، یک عمده فروش  پوشاک خز و چرم  استکهلم به نازی‌ها اطمینان داد: «شرکت ما کاملاً آریایی است و خدا را شکر هیچ قطره‌ای از خون یهودیان وجود ندارد.»

بین سال‌های ۱۹۲۴ و ۱۹۴۵، حدود نود سازمان فاشیستی در سوئد وجود داشت، از احزاب، جوانان و اتحادیه‌های صنفی گرفته تا سازمان‌های تجاری و کلوپ‌های بحث و گفتگوی نخبگان. تعداد زیادی از آنها متعلق به طبقات بالای کشور بودند، ۲۰۰ نفر از آنها استاد دانشگاه بودند. اینگمار برگمان (Ingmar Bergman) کارگردان مشهور سوئد یکی از این نخبگان طبقات بالای جامعه بود و دیگری، اینگوار کامپراد (Ingvar Kamprad)، موسس ایکه‌آ (Ikea)، برای اینکه نمونه‌ای به دست داده باشیم.

اگرچه احزاب نازی هرگز در پارلمان (riksdag) کرسی نمایندگی به دست نیاوردند، ولی آنها نمایندگان بی‌شماری در شوراهای شهری و ده‌ها هزار عضو داشتند.

حزب ملی کارگران سوسیالیست ( Svensk Socialistisk Samling SSS)، در سال ۱۹۴۸، سه سال پس از پایان جنگ، خواستار معرفی «زیست‌شناسی نژادی و بهداشت» به عنوان درس اجباری در مدارس سوئد شد و با حمایت از ممنوعیت ازدواج با یهودیان خواستار بودجه از دولت شد.

فعالیت‌های آنها تا آنجا پیش رفته بود که سهم سوئدی‌ها برای نابودی یهودیان اروپایی را در سایه دولت نخست‌وزیر سوسیال دموکرات خواستار بودند. در سال ۱۹۴۱، SSS از اعضای خود خواست که لیستی از یهودیان مقیم منطقه خود تهیه کنند و آنها را به مقر حزب بفرستند.

بنابراین، نوع ویژه و یگانه‌ای از سرشماری سفارش داده شد که تمام اتباع بیگانه مقیم سوئد ملزم به ثبت نام در فرم سه صفحه‌ای بودند و بر اساس این فرم باید مشخص می‌شد که آیا آنها تبار یهودی دارند یا نه. برای مثال در یکی از فرم‌ها آمده است: «نژاد مادر: مشکوک، نیمی‌ منتسب به قبیله یهودی و یک چهارم مرتبط به کولی‌ها». در مورد یک نفر دیگر در این لیست آمده است: «او وابسته به سرخ است (شوروی) و یهودیان را به کشور ما وارد می‌کند.»

علاوه بر نام‌های مربوطه، اقوام، آدرس، شغل، درآمد و دارایی‌های ذکر شده وجود داشتند.

در این پرونده‌ها که بطور قطع به عنوان «نابودی یهودیان» آماده شده بود بیش از ۳۰۰۰ شهروند با منشأ واقعی یا فرضی یهودی، یا در ارتباط با یهودیان، وجود داشت که اغلب آنها دستگیر شدند.

اکثر اطلاعات توسط شبکه‌ای از معلمان، اساتید، پزشکان، افسران و افسون‌زدگان «پاکی نژادی» نازی، که می‌خواستند سوئد را از توطئه جهانی صهیونیستی نجات دهند، تهیه و جمع‌آوری شده بود. اگر آلمان هیتلری پیروز شده بود و راه برای اعزام افراد نامبرده در این لیست به اردوگاه‌های کشتار جمعی فراهم می‌شد، امروز دیگر از بسیاری از انسان‌های مشهور سوئدی با ایمان یهودی نامی‌ باقی نمانده بود. از جمله یالمار مهر (Hjalmar Mehr) شهردار سوسیال دمکرات استکهلم در دهه شصت میلادی، و صدراعظم اتریش برونو کرایسکی (Bruno Kreisky) در دهه هفتاد و هشتاد میلادی.

در این سرزمین یخبندان و همیشه بی‌طرف، حاکمان نمی‌توانند تا ابد گذشته خود را پنهان دارند.

یوزف گوبلز وزیر تبلیغات آلمان نازی در سال ۱۹۴۲ در دفتر خاطرات خود خاطرنشان کرده است: «سوئد بیشتر از آنچه معمولاً تصور می‌شود برای جنگ آلمان کار انجام داده است… آنها بر بی‌طرفی خود تأکید می‌کنند، اما به شکلی که به نفع ما باشد.»

رفتار خشن پلیس با هم‌میهنان ما در استکهلم هنگام دیدار «ماله‌کش اعظم» از سوئد یادآور   سال‌های «افسانه بی‌طرفی» سوئد در جنگ جهانی دوم و رفتار آنان با یهودیان و مخالفان هیتلر است و به درستی ایرانیان را نگران کرده است. ایرانیان البته به خاطر پناه دادن به هزاران ایرانی از کشور سوئد سپاسگزار هستند، ولی این در حقیقت نگرانی ما را بیشتر می‌کند اگر به یاد بیاوریم که اگرچه سوئد به مخالفان برجسته هیتلر مانند ویلی برانت، هربرت ونر یا برونو کرایسکی پناهندگی اعطا کرد، و برای نویسندگانی چون کورت توخولسکی یا برتولت برشت پناهندگی موقت فراهم کرد، ولی در همان زمان همراه با کشور بی‌طرف دیگر، سوئیس، توافقی با آلمان ناری امضا کرد که به موجب آن می‌بایستی گذرنامه یهودیانی که می‌خواستند آلمان را ترک کنند با یک «J» مُهر زده می‌شد تا زودتر شناسایی شوند (و به اردوگاه‌های مرگ و کوره‌های آدم‌سوزی فرستاده شوند).

ایرانیان اکنون می‌توانند تصور بهتر و روشن‌تری از یهودیان آن سال‌ها داشته باشند و ارزش قدیمی‌ترین پیوند تاریخی و کهن ایرانیان با یهودیان را درک کنند.

اگر این اتفاق برای فلسطینی‌ها رخ داده بود اکنون بنگاه‌های خبرپراکنی فمینیست و تی‌تیش مامانی گوش دنیا را کر کرده بودند و خبرش یک هفته در صدر اخبار جهان می‌بود و البته بنگاه‌های سخن‌پراکنی فارسی‌زبان لندن‌نشین به نیابت از جمهوری اسلامی سنگ تمام می‌گذاشتند و برای برادران و خواهران فلسطینی خویش چند هفته‌ای عزای عمومی‌ بر پا می‌داشتند.

ایرانیان نباید اجازه دهند که هر کس هر کاری خواست با ما انجام دهد و دولت‌ها به خاطر منافع سودآور و زودگذر اقتصادی و با حمایت از آدمکشان و اراذل و اوباش جانی‌ترین حکومت جهان هر «غلطی» را انجام دهند.

کاری که فرزندان وایکینگ‌ها با نوادگان «تاریخی‌ترین کشور جهان» کردند قابل چشم‌پوشی نیست و می‌تواند به زودی به یک سنّت در دیگر کشورهای اروپایی تبدیل شود. آخر مگر در این کشورها، خیر سرشان، آزادی تجمع وجود ندارد و قانونی نیست؟! حتی برای تجمعات بسیار بزرگتر هم آنقدر از نیروی پلیس و سواره‌نظام استفاده نمی‌شود که برای یک تظاهرات ساده هفتاد هشتاد نفری هموطنان آزادیخواه مقیم سوئد به کار برده شد! برای تأمین امنیت یک وزیر تحریمی‌که نباید از این همه نیروی محافظتی استفاده شود.

مارگوت والستروم وزیر خارجه سوئد روز ۲۰ اوت جدا از محمدجواد ظریف در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت کرد و گفت ما از او دعوت نکردیم!

اروپایی‌ها اگر می‌خواهند با این‌ رفتارهای سبک به آمریکا دهن‌کجی و از جمهوری نکبت اسلامی دلربایی کنند به خودشان مربوط است و حتماً در چارچوب سیاست «بی‌طرفی» می‌گنجد!  ولی خانم مارگوت والستروم (Margot Wallström)، وزیر خارجه سوسیال دموکرات باید به یاد داشته باشد که اگر نیروهای نظامی‌ آمریکایی نمی‌بودند و آنهمه کشته، آنهم به خاطر جنگی که به آنها ربطی نداشت، نداده بودند و اروپا و از جمله سوئد را از اشغال نازی‌ها آزاد نکرده بودند، اکنون سوئدی‌ها اونیفورم‌ نازی‌ها را به تن داشتند و البته نه از دولت فمینیستی خبری بود و نه از وزیر خارجه‌ی زن، نشانی!

ما ایرانی‌ها باید در این لحظات به هموطنانی که مورد ضرب و جرح قرار گرفته‌اند این احساس را بدهیم که آنها تنها نیستند و ما در کنارشان هستیم. پیام به‌موقع شاهزاده رضا پهلوی در محکوم کردن برخورد شدید و زشت پلیس سوئد در همین راستاست که بسیار دلگرم‌کننده است و باعث نزدیکی‌ها خواهد شد.

https://kayhan.london/1398/05/31/%d8%b4%d8%a7%d9%87%d8%b2%d8%a7%d8%af%d9%87-%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%ae%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%b2%d8%b4%d8%aa-%d9%be%d9%84%db%8c%d8%b3-%d8%b3%d9%88%d8%a6%d8%af

ما نباید اجازه دهیم که شکست شکوه ملی‌مان با درازدستی و پرخاش به احترام و سربلندی شخصی کامل شود. ما باید همچنان فضای آزاد را برای اراذل و اوباش حکومتی در خارج از کشور تنگ کنیم و اعتراض‌مان را رساتر از پیش بر توجیه‌گران رژیم اسلامی فریاد کنیم.

ما میهنمان را به زودی پس خواهیم گرفت و به تندی آباد خواهیم کرد. دوستی‌ها و دشمنی‌ها را از یاد نخواهیم برد؛ فراموش نخواهیم کرد رژه وزیران روسری به سر فمینیست دولت  سوسیال دموکرات  سوئد را، که همچون بازار برده‌فروشان کوفه در برابر آدمکشان ام‌القرای اسلامی «آهنگ غنا و غمزه» می‌خواندند؛ و از یاد نخواهیم برد خشونت و رفتار خشن پلیس استکهلم با هم‌میهنانمان را.

تحمل هم اندازه‌ای دارد، «#دیگر_بس_است

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=167577

10 دیدگاه‌

  1. نادر ذوالفقاری

    نوشتار خواندنی و ارائه تصویری از معیار ها و مرزهای دمکراسی به بن بست نشسته غربی است. آین گونه رفتار پلیسی و فاشیستی را در همه کشورهای اروپایی شاهدیم . زشتی و کراهت این رفتارها در مقابل خارجیان و گاه خودی ها نه تصادفی و نه موضعی است ، باتعمق بیشتر در بزرگواری و تحمل این کشورها در مقابل اسلامیست بطور اعم بیانگر این واقعیت است ، که رفتارهای این چنینی پلیس در اینجا اونجا را میشود normal طبیعی و روزمره تلقی کرد و در جهت آماده کردن اذهان عمومی و تسلیح ماموران زرادخانه ها و عناصرخود برای روز موعود است . برعکس ما اینان گذشته خود را تحلیل و از آن یاد میگیرند . ( دکادنس امپراطوری روم )

  2. پرویز

    برای ایرانیان باستان ، آریائی بودن یک هویت فرهنگی بود نه هویت نژادی ؛ ایرانیان در پنج هزار سال پیش «فرهنگ» را نشانه ای والا تر از نژاد وملیت برای خود میدانستند ؛ همان خصوصیات فرهنگی که بعدها توسط آموزگارانسان دوستی بنام زرتشت در سه واژهٔ معروف بصورت «گفتارنیک، پندار نیک ، کردارنیک» خلاصه شد ودوهزارسال بعد توسط پادشاهان «تاریخی» ایران چون کوروش وداریوش هخامنشی بصورت سنگ نوشته به اولین «منشور جهانی حقوق بشر» تبدیل گردید.

  3. سوئد يك دموكراسى حقيقى

    سوئد مانند تکام غرب یک نظام دموکراسى حقیقى است که با آن چه در کتاب ها بعنوان دموکراسى تعریف مى شود متفاوت است.
    دموکراسى کتابى موهومى است و یک توهم بسیار خطرناک براى جوامع واقعى بشرى است.
    جامعه اى سعادتمند مى شود که مدعیانى که منافعش را در خطر بیندازند، بدرد، تا کسى تصور نکند که جامعه موش آزمایشگاهى است که او باید تئورى هاى خود را در آن تست کند.

  4. پیروز

    به جناب اهوازی ، هرچند اقوامی مثل ژرمن المانی و ، وایکینگهای اسکاندیناوی از لحاظ نژادی خود را اریائی یا نژاد برتر میخوانند ، ولی ملت اریائی ایران روی مسله نژادی در فرهنگ ایرانی ، به پاکی افکار و گفتار و رفتار تعریف شده که جوانمردی و همکاری با اهوارا مزدا برای ابادی و ازادی انسان جوهره فهم و درکش از انسان اریائی بوده . در ضمن با تمام جنایتی که در جنگ جهانی دوم با سو استفاده از نام اریائی انجام شده ، یک هزارم جنایت اعراب داعشی در طول تاریخ ۱۴۰۰ قوم عرب در خاورمیانه و جهان امروز نمی باشد .

  5. امی

    برای من خیلی جالب بود، فکر می کردم رفتار دوستانه سوسیالیست ها در سوئد برای مبارزه با سرمایه داریست. اما نوشته شما زاویه دیگری را به من نشان داد. باید مطالعه کنم. ممنون.

  6. اهوازی

    خوب شما هم که آریایی ناب هستید برادر ، نباید مشکلی با سوئدیهای هم خون وهم نژاد داشته باشید ، موهاتون بور چشماتون آبی و قدهاتون بلند !!!! ایران آریایی !!!!!

  7. شمس علی میرزا

    “وزیران روسری به سر فمینیست دولت سوسیال دموکرات که همچون بازار برده‌فروشان کوفه در برابر آدمکشان ام‌القرای اسلامی «آهنگ غنا و غمزه» می‌خواندند؛” ??
    سوئیس هم زیر عبای بی طرفی بزرگترین جنایت‌ها را مرتکب شد و بیشترین کمک‌ها رو به آلمان نازی کرد. امروز هم با پول کثیف ترین دیکتاتوری‌ها و جنایتکاران دنیا، یکی از بهترین استانداردهای زندگی را دارد و چشم دیدن خارجی را ندارند‌. خلاصه امیری جان ما هر روز بیش از دیروز حالمان از این دموکراسی اروپایی به هم میخورد. همه‌اش برای پول است، دمکراسی بهانه است.

  8. دموكراسى كتابى

    دموکراسى کتابى یک توهم است.

  9. ١٣

    این هـمکارى از زمان تدارکات چى (خاتمى ) شروع شد
    زمانى که امت مسلمان شیعه به او راى داد و تبلیغات وسیع کشورهـاى اروپایی شروع شد
    حزب سوسیال المان به پابوس خاتمى رفت و با
    اعتراض وسیع ایرانیان ووبرو شد ولى
    اپوزیسیون مثلا برانداز أو را گوربا چوف اسلامى نامید و با نافرمانى مدنى امت را به در جا زدن عادت داد
    این دکترین نافرمانى بعد از ۴٠ سال هـنوز هـم جواب نداده !!!!!!!؟!؟

  10. سهراب

    در اینکه سوئدی ها از آلمانی ها نژاد پرست ترند شکی نیست ولی پیوند دادن رویداد خشونت پلیس سوئد با تظاهرات کنندگان میهن پرست ایرانی در استکهلم با رویدادهای روزگارجنگ جهانی دوم در رابطه با یهود ستیزی نازیهای هیتلری «کمی» اغراق آمیز است

Comments are closed.