پیمان مولوتف- ریبنتروپ را پیمان اهریمنی بین دو دیکتاتور خواندهاند. ۸۰ سال پس از آنکه آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی، لهستان و اروپای شرقی را بین یکدیگر تقسیم کردند، رهبران روسیه بار دیگر از پیمان مولوتف- ریبنتروپ دفاع میکنند.
در ۲۳ اوت سال ۱۹۳۹ ،درست یک هفته پیش از آغاز حمله آلمان به لهستان، ژوزف استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، یوآخیم فون ریبنتروپ وزیر امور خارجه آلمان را در کرملین پذیرفت.
پس از تنها چند ساعت مشورت، ریبنتروپ و همکار روس او، ویاچسلاو مولوتف پیمانی را امضا کردند که جهان را شگفتزده کرد. دو دیکتاتوری که یکی از آنها ادعا میکرد بزرگترین حریف فاشیسم و دیگری بزرگترین دشمن کمونیسم است با هم توافق کردند که به یکدیگر حمله نکنند! و حتی بیشتر از این! اکنون آنها با این پیمان با هم دوست شده بودند!
هنگامی که این پیمان امضا شد، استالین از فرصت استفاده کرد تا به شادی آدولف هیتلر رهبر نازی و «بسیار مورد علاقه مردم آلمان» جامی بنوشد.
در ۸ سپتامبر ، دو هفته بعد از این پیمان و یک هفته پس از حملهی آلمان نازی به لهستان و آغاز جنگ، رادیو برلین شادباشهای پیروزی ارتش آلمان را پخش کرد. مولوتف ضمن تبریک به سفیر آلمان در مسکو اظهار داشت: «من پیام ورود پیروزمندانه سربازان آلمانی به ورشو را دریافت کردم. من از شما میخواهم که تبریک و سلام مرا به دولت و امپراتوری آلمان برسانید.»
به این ترتیب پیمان مولوتف- ریبنتروپ بسیار بیشتر از وعده هیتلر و استالین مبنی برعدم حمله به یکدیگر بود. آلمان و اتحاد جماهیر شوروی علیه دیگران متحد شده بودند. در یک پروتکل تکمیلی مخفی که در ۲۸ سپتامبر با پیمان دوستی آلمان و اتحاد جماهیر شوروی تکمیل شد، آنها نقشهی اروپای شرقی را از نو کشیدند و برلین و مسکو هرکدام حوزههای نفوذ خود را به رسمیت شناختند.
بر این اساس، اتحاد جماهیر شوروی، استونی، لتونی، لیتوانی و فنلاند و نیمه شرقی لهستان را به دست میآورد
و حوزه مورد علاقه آلمان شامل لهستان غربی و مرکزی میشد.
به راستی نیز اروپای شرقی پس از جنگ جهانی دوم بسی فراتر از سهمی که در پیمان خود با آلمان نازی دریافت میکرد، جزو اقمار تحت نفوذ شوروی شد البته بدون آنکه از آلمان هیتلری چیزی باقی مانده باشد!
در تاریخ ۱ سپتامبر، آلمان جنگ صاعقهوار خود را با حمله به لهستان آغاز کرد و درست پس از دو هفته، در ساعات اولیه بامداد ۱۷ سپتامبر، مولوتف سفیر لهستان را در مسکو فرا خواند و یادداشتی را که متن آن با برلین هماهنگ شده بود به آگاهی او رساند:
«جنگ لهستان و آلمان ورشکستگی کشور لهستان را آشکار ساخت. ورشو دیگر به عنوان پایتخت لهستان وجود ندارد. دولت لهستان منحل شده و هیچ نشانهای از آن نیست. این بدان معناست که کشور لهستان و دولت آن دیگر وجود ندارد. بنابراین، توافقهای منعقد شده بین اتحاد جماهیر شوروی و لهستان اعتبار خود را از دست داده است.»
در همان ساعات، اتحاد جماهیر شوروی خنجر را از پشت بر همسایهی خود وارد آورد و ارتش سرخ با ۱.۵ میلیون سرباز، ۶۰۰۰ تانک و ۱۸۰۰ هواپیمای جنگنده به لهستان حمله کرد.
پس از چند روز، افسران بلندپایهی ارتش آلمان نازی (Wehrmacht) و ارتش سرخ شوروی، نابودی لهستان را با یک رژه نظامی مشترک در شهر برستلیتوفسک که مرز جدید آلمان و شوروی شده بود جشن گرفتند.
در دسامبر سال ۱۹۳۹ هیتلر به مناسبت ۶۰ سالگی استالین به دیکتاتور چنین تبریک فرستاد:
«دوستی بین ما با خون عجین شده است و همه شرایط را برای ماندگاری دارد.»
اگر چه این دوستی دوام چندانی نداشت و در ژوئن ۱۹۴۱ هیتلر پیمان با استالین را نیز شکست و دست به حمله نظامی علیه آن کشور زد.
اما در طی ۲۲ ماه که این پیمان وجود داشت، همکاری بین استالین و هیتلر به اوج خود رسیده بود. آلمان مواد اولیه مانند نفت، آهن و غلات را از اتحاد جماهیر شوروی دریافت میکرد و در ازای آن، ماشینآلات و تجهیزات نظامی بود که از آلمان به اتحاد شوروی میرسید.
هیتلر از آن دوره و کمکهای سخاوتمندانه استالین برای حمله و اشغال لهستان، نروژ، دانمارک، بلژیک، هلند و فرانسه استفاده کرد و تلاش برای تهاجم به انگلیس را آغاز کرد.
استالین به نوبه خود، لهستان شرقی و کشورهای بالتیک را ضمیمهی شوروی کرد و به فنلاند نیز حمله برد و منطقه کارلیا را فتح کرد. استانهای بیسارابیای رومانی (مولداوی امروزی) و بوکووینای شمالی (در اوکراین امروزی) نیز در اتحاد جماهیر شوروی گنجانیده شد.
میلیونها نفر به رژیم ترور استالین گرفتار آمدند. دهها هزار نفر تیرباران شدند و صدها هزار نفر در کشورهای اشغالی دستگیر و به سیبری تبعید گشتند.
در همین زمان، نازیهای آلمانی آغاز به آماده ساختن خود برای نابودی یهودیان اروپا کردند.
اتحاد شوم آلمان نازی و شوروی کمونیست پیامدهای سیاسی وحشتناکی داشت. مسکو تبلیغات علیه نازیسم را متوقف کرد و به همه اعضای کمینترن (انترناسیونال کمونیست) و به همه احزاب کمونیست خارجی یا «احزاب برادر» برای همسویی و سازگاری با اتحاد جدید، دستوراتی صادر کرد. اکنون این دموکراسیهای غربی و عمدتاً «ارتجاعی» انگلیس بودند که مقصر آغاز جنگ جهانی دوم نشان داده میشدند، در حالی که آلمان قربانی قلمداد میشد!
برای بسیاری از ضدفاشیستها و کمونیستهای آلمانی که قبلاً با هیتلر جنگیده و از آلمان به مسکو فرار کرده بودند، پیمان دوستی اتحاد جماهیر شوروی و آلمان، دهشتناک بود. در جریان وحشت بزرگ استالین طی سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۳۸ تعداد زیادی از آنها قبلاً دستگیر و یا تیرباران شده بودند.
طبق توافق پنهانی آلمان نازی و اتحاد شوروی بود که در بهار سال ۱۹۴۰ سرویسهای امنیتی اتحاد جماهیر شوروی دهها کمونیست آلمانی را به آلمان برده و به گشتاپو و اساس تحویل داد تا به اردوگاههای کار اجباری نازیها فرستاده شوند که اکثر آنها یا در همان اردوگاه کشته شدند و یا تیرباران شده و به قتل رسیدند.
در طی چندین دهه، ارزیابی از پیمان مولوتوف- ریبنترپ در روسیه بسیار متفاوت بوده است. رهبری اتحاد جماهیر شوروی حتی تا پایان شوروی، موجودیت توافق مخفی تکمیلی را انکار میکرد درست به همان به همان روشی که سالها قتل عام ۲۰۰۰۰ افسر لهستانی دستگیر شده در حمله اتحاد جماهیر شوروی به لهستان را در آنچه «قتل عام کاتین» خوانده میشود ،انکار میکرد.
سرانجام در دسامبر ۱۹۸۹ هنگامی که میخائیل گورباچف حکمران کرملین شد، کنگره خلق اتحاد جماهیر شوروی رسما پیمان مولوتف- ریبنتروپ را محکوم کرد و مسکو برای اولین بار اعتراف نمود که این پیمان حاوی یک ضمیمهی مخفی برای منافع دو قدرت بزرگ آن دوران بوده است.
در اوایل دهه ۱۹۹۰ بوریس یلتسین نخستین رئیس جمهور دموکراتیک روسیه از لهستانیها و بالتها به دلیل جنایات دولت شوروی عذرخواهی کرد.
اما پس از آن دوباره داستان به تدریج مورد بازبینی و تحریف قرار گرفت! این اعتراف که اتحاد جماهیر شوروی در طول دو سال اول جنگ جهانی دوم، متحد آلمان بود، چنان شرمآور است که زمامداران روسیه خود را موظف میدانند آن را به تاریکخانهی تاریخ بفرستند و یا با دروغ و تحریف ارائه کنند.
به این ترتیب جنگ جهانی دوم که از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ ادامه داشت به عنوان یک مفهوم در روسیه دچار بازنگری زمانی شد!
بنابراین در جشن سالانهی روز پیروزی که همواره در ۹ ماه مه برگزار میشود، «جنگ بزرگ میهنی» دارای تاریخ جعلی از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ شد! این تلاش برای از بین بردن سالهای شرمآور ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۱ از کتابهای تاریخ است. این واقعیت که استالین تا تابستان سال ۱۹۴۱ مهمترین همدست هیتلر بود با تصویر رسمیاز کشوری که در خط نخست مبارزه با فاشیسم بود، همخوانی ندارد.
پس تاریخ جنگ تازه از ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱، پس از حمله آلمان به شوروی آغاز میشود. اتحاد جماهیر شوروی در این تاریخ به اتحاد کشورهای ضدنازی پیوست و تلاشهای جنگی این کشور با تلفات میلیونها نفر برای شکست آلمان کاملاً مهم و کلیدی شد.
حتی تا سال ۲۰۰۹، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه , پیمان نازی و شوروی را «غیراخلاقی» میخواند. اگرچه او نیز میگفت که انگلیس و فرانسه نیز چشمانداز جبهه ضدفاشیستی را از طریق توافقنامه ۱۹۳۸ مونیخ خراب کرده بودند (وقتی انگلیسیها و فرانسویها با خواست هیتلر موافقت کردند که چکسلواکی استان «زودِت» را به آلمان واگذار کند).
اما در پاییز سال ۲۰۱۴ پوتین برای یک ارزیابی و تحریف جدید آماده شد. او توضیح داد که هیچ مشکلی با پیمان مولوتف- ریبنتروپ ندارد:
«همه میگویند که این خیلی بد بود. خُب، اتحاد جماهیر شوروی نمیخواست به جنگ برود. این چه اشکالی داشت؟!»
این سخنان شش ماه پس از الحاق شبهجزیره کریمه در اوکراین به روسیه و در جریان حمله مداوم به شرق اوکراین، باعث شد تا بسیاری از مردم در لهستان و کشورهای بالتیک احساس نگرانی کنند. تفسیر و توجیه پوتین از همکاری استالین با هیتلر در چارچوب تفکر امپراتورگونهی شوروی و ادعاهای مداوم کنترل بر اروپای شرقی قابل ارزیابی است.
دفاع از پیمان بین پیمان مولوتف- ریبنتروپ و پیوند دادن آن با حق مسکو برای الحاق قلمرو سایر کشورها (مانند کریمه و قبلاً مناطقی از گرجستان ، آبخازیا و اوستیای جنوبی) آشکار است.
پوتین اخیراً نیز از آن پیمان اهریمنی دفاع کرده است. وی در سال ۲۰۱۵ به آنگلا مرکل صدراعظم آلمان گفت که این پیمان برای امنیت اتحاد جماهیر شوروی در برابر سیاست انگلیس و فرانسه علیه هیتلر لازم بود به این دلیل که قدرتهای غربی میخواستند آلمان و شوروی را علیه یکدیگر تحریک کنند!
این استدلال کاملاً هم بیاساس نیست؛ تلاش مسکو در آن دوران برای دستیابی به یک پیمان امنیت جمعی با غرب ناکام مانده بود. این امر تا حدی به این دلیل بود که محافل برجسته در لندن و پاریس، کمونیسم را تهدیدی بدتر از ناسیونال سوسیالیسم هیتلر قلمداد میکردند و کم هم مایل نبودند که دو دیکتاتوری توتالیتر یکدیگر را نابود کنند.
استدلال دیگر این است که نیروهای مسلح اتحاد جماهیر شوروی که فرماندههان ارشد آن توسط استالین عمدتاً ترور و یا پاکسازی شده بودند، به شدت ضعیف شده و آماده مقابله با آلمان نبودند. اتحاد جماهیر شوروی برای مسلح کردن خود نیاز به زمان داشت. احتمالاً استالین آگاه شده بود که اشغال لهستان فقط نخستین گام هیتلر است و او حتما حمله به شرق را ادامه خواهد داد.
هیتلر دلایل خود را داشت. وی در لهستان و در برابر غرب نیاز به دستِ باز و ابتکار عمل داشت. او میخواست خطر و تهدیدی از سوی مداخله اتحاد جماهیر شوروی در آلمان نداشته باشد و مجبور نشود همزمان در دو جبهه بجنگد.
اما این چیزی را در این حقیقت تغییر نمیدهد که پیمان اهریمنی آلمان و شوروی منجر به اشغال و نابودی فجیع یک کشور همسایه شد. ولی با همه اینها باز هم ولادیمیر مدینسکی وزیر فرهنگ روسیه اعلام کرده است که پیمان مولوتف- ریبنتروپ «یک دستاورد بزرگ دیپلماسی شوروی» بود!
امروز دیگر هیچ مقام روسی منکر وجود این پیمان نیست ولی استدلال میکنند که نه اتحادی بوده، و نه پیمان دوستی!
سال گذشته، وزارت امور خارجه روسیه در تلگرامی علیه خبرگزاری آسوشیتدپرس معترض شد که چرا آلمان نازی و شوروی را «متحدان سابق» خوانده است که لهستان را تقسیم کردند و به شوروی اجازه داد تا کشورهای بالتیک را فتح کند!
به گفتهی وزارت خارجه روسیه، این عبارت «نمونه بارز تلاش برای بازنویسی تاریخ» است زیرا «اتحاد جماهیر شوروی هرگز متحد آلمان هیتلری نبود»!
به این ترتیب دیگر در روسیه کسی مجاز نیست این حقیقت تاریخی را یادآوری کند که اتحاد شوروی با نازیها برای حمله به لهستان و آغاز جنگ جهانی دوم همکاری کرده است!
سه سال پیش، مردی در روسیه به دلیل نوشتن این حقیقت در رسانههای اجتماعی به ۲۰۰۰۰۰ روبل جریمه و محکوم شد. رای داددگاه این بود که «او عمداً اطلاعات غلط منتشر کرده است.»
وی طبق قانون «عدم اعتبار به نازیسم» که در سال ۲۰۱۴ توسط پوتین امضا شد، محکوم شده است. روسیه فکر میکند یادآوری این حقیقت نوعی اعتبار بخشیدن به نازیسم است آنهم در حالی که خود اتحاد جماهیر شوروی نیز اگرچه با تأخیر ولی فرو پاشیده و به رژیم هیتلری پیوسته است اگرچه روسیه برعکس آلمان نتوانست پس از فروپاشی به یک نظام دمکراتیک دست یابد.
حالا تا چه اندازه مردم روسیه از این دیدگاه و تحریف تاریخ حمایت میکنند معلوم نیست. مشکل بزرگ این است که بر اساس نظرسنجی مؤسسه لوادا، فقط یک نفر از هر سه روس چیزی درباره پیمان مولوتف- ریبنتروپ شنیده است و یک پنجم به این واقعیت را باور ندارند که این پیمان به معنای تقسیم اروپا بین آلمان و اتحاد جماهیر شوروی بوده و همچنین چراغ سبز شوروی برای حملهی آلمان نازی به لهستان و آغاز «جنگ بزرگ میهنی» بوده که در آن بیست میلیون شهروند نظامی و غیرنظامی شوروی نیز کشته شدند!
نکتهی جالب توجه این که، در میان شهروندان امروزی روسیه که از این پیمان آگاه هستند، نسبت کسانی که آن را مثبت میبینند از ۳۳ ٪ در سال ۲۰۱۰ به ۴۵٪ در سال ۲۰۱۸ افزایش یافته است! و تنها ۱۷ درصد منتقد آن هستند.
اینکه از این پیمان دوباره در روسیه دفاع میشود، بازتابی از جوّ سیاسی حاکم بر آن کشور است. بازگشت به این ایده که جهان باید از نو سازمان یافته و به حوزههای نفوذ ابرقدرتها درآید و برای این تقسیم میبایست از همان شیوهی توافقهای پنهانی استفاده شود. به بیان دیگر با استفاده از همان روشی که ۸۰ سال پیش توسط دولتهای توتالیتر آلمان نازی و شوروی کمونیست یک جنگ جهانی را رقم زد.
*منبع: روزنامه خبرهای روز سوئد
*نویسنده: میخاییل وینیارسکی
*ترجمه و تنظیم: فرامرز نوروزی
شماکه نگران تجزیهٔ فدراسیون روسیه هستید لابد میدانید که در این «فدراسیون» علاوه بر«کشورپادشاهی روسیه» که درقرن ۱۶ میلادی یک کشورکوچک اروپائی در انتهای خاوری اروپا ، پشت رشتهٔ کوههای اورال تا مرز باختری قارهٔ آسیا بود بقیهٔ اعضای «فدراسیون» در واقع مستعمرات روسیه هستند که در طول سه قرن بتدریج ، با توسل به زورولشگرکشی وجنگ و جا بجا کردن جمعیت و نسل کُشی ، به وسعت امروزی رسیده است.
دوست محترم گفتی سلاح، فکر میکنی سلاحی چون موشک بالستیک یا راکت های حامل ، دارت بازی داخل اتاق خواب است و با ادعیه قدسی و اوراد خفیه ملایان آدمخوار هدایت و کنترل می شوند، بد نیست از مدیران انتشارات اشپرینگر بپرسی آقایان و خانمهای ابله! چرا در دوران جنگ سرد کتب فنی و علوم پایه شوروی را تحت عنوان Soviet ترجمه می کردید و امروزه هم کما فی السابق به ترجمه و انتشار آثار فنی و علوم پایه روسیه عقب افتاده! می پردازید. اگر قدری از تاریخ و پوتین و معاملات پس و پیش پرده با ملایان آدمخوار فاصله بگیری و زبان روسی فرا بگیری و با ادبیات ، علوم پایه و پیشرفتهای فنی مهندسی روسیه آشنا شوید مطمئنا با نگاه بسته ای چون مزدبگیران بی بی سی و صدای آمریکا که هر روز تحت یک عنوان کذایی چون کارشناس هسته ای، فعال محیط زیست ، مشاور کمپین های انتخاباتی حزب دمکرات و…در رسانه ها ظاهر می شوند، سخن نمی گفتید!.پس عدم تجزیه فدراسیون روسیه توسط غرب تا به امروز را به زعم خیلی ها ناشی از داشتن همین موشکهای بالستیک هسته ای بدانیم، حال سوال بنده از شما اینست این علم از کجا آمده؟ یعنی همه از جاسوسی تکنولوژی ناشی می شود؟… لطفا تواناییها و استعدادهای یک ملت را با توسعه طلبی های سیاستمداران بعضا دیوانه و کوتوله تحلیل نکنید! فرجام کلام آنکه، انسانها و ملتهای ضعیف همیشه بازیچه دست قدرتها بوده و هستند.اگر ضعیفیم از شوربختی و نادانی خودمان است که با نکبت حکومت اسلامی عقب ماندگیمان را توسعه دادیم و هنوز در پستوی خانه نشسته و به قدرتهایی که به فکر منافع ملی خودشان هستند بد و بیراه می گوییم!آری ضعیفان محکوم به شکستند!
تیمسار فردوست و شریعتمداری
https://news.gooya.com/2019/08/post-29513.phpهمه سران رژیم شاه از وطن پرست ومستقل تا عامل انگلیس و امریکا اعدام شدند . اما فردوست زنده ماند . رژیم ملاها که هیچ نشانی از رژیم مدرن شاه نمی خواست باقی گذارد ، و حتی کسانی را که به روی کار امدن انها تلاش کرده بودند همه را کشت و تبعید کرد . چرا فردوست ماند ؟
روزنامه نگار ایرانی (تحت سیطره نیروهای فراماسونری روسی که پس از ۱۹۱۷ به سبزه سرخ مارکسیسم روسی نیز مزین گردیده بودند و هزار بار سمی تر شدند )، به جای سوال و تحقیق ، گزاره های رسمی موجود را که پر از تناقض است و توسط عوامل فراماسونری مارکسیست روسی به انها دیکته می شود نشخوار میکنند . اما با نگاه ساده به فردوست ۵ نکته او را متمایز میکند :
۱) او مسؤل برخورد و معامله با سران حزب توده و فرقه پیشه وری بوده و توده ایها را به دیدار شاه برده !
۲) او که مسول بررسی وقایع اشغال آذربایجان بوده رفته انجا و کاملا بر عکس هم شوروی و هم فرقه را تبرئه کرده !
۳) او دوست و همراه شاه از کودکی تا سویس و بعد بوده ! او میگوید ارنست پرون مستخدم ویژه مامور انگلیس بوده ، سولیوان فردوست را نمی شناسد ! و او را مرموز میداند ! پس فردوست جاسوس روسیه بوده .
۴) مصدق حقوق فردوست را قطع میکند ! فردوست با زاهدی هم مشکل داشته ! زاهدی و پدرش با آخوند انگلیسی کاشانی بوده اند ، هنوز از رژیم ملاها زاهدی دفاع میکند . پس فردوست با زهم روسی بوده
۵) هیچ کس ، نه شاه ، نه خمینی ، نه خامنه ای جرات نکردند سران حزب توده را که جاسوسان محافظت شده روسیه بودند اعدام کنند . فردوست از همین معافیت روسی بهره برده و به ملاها در ایجاد ساواما ک گ ب کمک کرده .
فراموش نکنید که شریعتمداری هم مثل فردوست بازجوی کیانوری و طبری بود ! اما انها او را الینه کرده و از او یک جاسوس برجسته روس ساختند که امروز خط روسی بیت رهبری را ترسیم و هدایت میکند .
فراموش نکنید که شریعتمداری هم مثل فردوست بازجوی کیانوری و طبری بود ! اما انها او را الینه کرده و از او یک جاسوس برجسته روس ساختند که امروز خط روسی بیت رهبری را ترسیم و هدایت میکند . یعنی به او قبولاندند که انها اسلام اورده اند ! اما ان اسلامی که خودشان قطره قطره به مغز و روح و جان بی ارزش او تزریق کردند ، یک پوسته اسلامی اما پر از مزخرفات مارکسیستی روسی ضد امریکایی و ضد اسرائیلی ، یعنی همان چیزی که شاه مدرن ایران ان را مارکسیسم اسلامی نامید ، یعنی ایدیولوژی رسمی همین حکومت فقاهت بعثی ملاها که روکش شیعه دارد . یعنی همان چیزی که شریعتی و سحابی و موسوی و پیمان و طالقانی هم به ان الوده بودند. یعنی خط روسی امام .
مطلب را کوتاه کنم . هر تحلیلی که نقش روسیه و مارکسیست های روسی در تاریخ یک صد ساله اخیر ایران را ندیده بگیرد یک تحلیل مارکسیستی روسی و فاقد ارزش و در جهت منافع روسیه است
فردوست سلطنت طلب مارکسیست روسی بود و شریعتمداری اسلامی مارکسیست روسی است . با توجه به اعترافات بهزاد نبوی مبنی بر روسی بودن و مارکسیست بودن بسیاری از رهبران جمهوری اسلامی در زندان شاه خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .
دستیبابی شوروی کمونیست به بمب اتم هم توسط یک المانی کمونیست جاسوس که در تیم تهیه بمب اتم برای امریکا کار میکرد به شوروی داده شده . که بعدا دستگیر و محاکمه شد .
البته کشور امریکا هـم قبل از حمله المان نازى به
لهـستان اطلاع داشته (طبق یک برنامه تلویزیونى مستند تاریخى )
شما بغیر از تولید سلاح چه چیزی از روسیه دیدید، یک کشور عقب افتاده مبتلا به بیماری عقده قدرت، حال باید پرسید این روسهای عقب مانده که محتاج به همه چیز غرب و شرق هستند میخواهند یک مملکت دیگر را اشغال کنند که چه شود
خواندنی و آموزنده است چون انجام برخی عملیات حذفی را هم در گروه های مارکسیست و هم مجاهدین خلق دیدیم:
“طبق توافق پنهانی آلمان نازی و اتحاد شوروی بود که در بهار سال ۱۹۴۰ سرویسهای امنیتی اتحاد جماهیر شوروی دهها کمونیست آلمانی را به آلمان برده و به گشتاپو و اساس تحویل داد تا به اردوگاههای کار اجباری نازیها فرستاده شوند که اکثر آنها یا در همان اردوگاه کشته شدند و یا تیرباران شده و به قتل رسیدند.”
مطلبی بسیار مفید و آموزنده. مرسی!
عجب مقاله ی عجیبی. اصلا اطلاع نداشتم. واقعا جالب بود