چرا جمهوری اسلامی فرو می‌پاشد؟ اما چرا تا کنون توانسته در برابر فروپاشی مقاومت کند؟

چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸ برابر با ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۹


نیکزاد سپاسگزار – برخی پرسش‌ها پاسخ‌شان با آنکه کوتاه است ولی بسیار پیچیده‌تر از خودِ پرسش‌ها می‌نمایند و ده‌ها علامت سوال دیگر را پیش روی پاسخ دهنده می‌نهند چرا که با یافتن پاسخ برای این پرسش‌ها دریچه‌هایی رو به دنیایی از واقعیات با ابعاد و نتایج تازه‌تر در برابر انسان گشوده می‌شود. از دید نگارنده پرسش بالا نیز از همان دسته است و در دو جمله می‌توان پاسخ‌شان را گفت اما در عین حال متغیر‌های بی‌شماری درگیر چگونگی رسیدن به آن جواب وجود دارد که در این مقاله بدان‌ها پرداخته می‌شود و داوری نهایی درباره درستی یا نادرستی آن با خواننده گرامی است.

«جمهوری اسلامی فرومی‌پاشد زیرا مردم آن را نمی‌خواهند و تا کنون توانسته مقاومت کند زیرا مردم تا کنون نتوانسته (یا به گونه‌ای نخواسته‌اند) این انزجار و تنفر از نظام را به منصه ظهور بکشانند…»

هرگاه درباره فروپاشی نظام و رفتن آخوندها با مردمی‌ که گرایش و آگاهی سیاسی محدود دارند سخن می‌گویید ایشان به درستی اعتراض می‌کنند که: «ای بابا! سال‌هاست که مخالفین نظام هر روز همین را می‌گویند ولی کو؟ اینها که هنوز سرجایشان هستند!» این واکنش تنها مخصوص مردم غیرسیاسی نیست و برای هر نکته‌سنجی آشکار است که حتی مسئولین نظام نیز گهگاه به حالت کُرکُری خواندن برای مخالفین، مزه می‌پرانند: «سال‌هاست آقایان می‌خواهند ما نباشیم اما به کوری چشم دشمنان ما حالاحالاها هستیم.» یعنی هرکسی می‌تواند به این حقیقت پی ببرد که نظام ملایی و ملاخور ج.ا دشمنان قسم خورده‌ای دارد که گویا از همان روزهای ابتدایی نظام، برای فروپاشی و نیستی ایشان لحظه‌شماری و تلاش داشته و دارند و افتخار نظام ج.ا نیز همین است که تا کنون توانسته در برابر این دشمنان قسم خورده مقاومت کند.

درواقع یک دلیل بزرگ برای اینکه بسیاری از مردم عادی به خیل مخالفین جمهوری اسلامی بپیوندند نهفته در همین رویداد است: «مسئولین مادام‌العُمر نظام از ابتدا دغدغه حفظ و حراست از قدرت‌شان و نظام‌شان را داشته‌اند و نه دستیابی به وعده‌ها و وعیدهای جفت و طاق اولیه خود و برآوردن رفاه و آسایش عمومی‌مردم.» آنها روز اول از هول و ولای رسیدن به قدرت و حکومت هرآنچه به ذهن کندشان می‌رسید به مردم وعده می‌دادند و این رویه را تا جایی ادامه دادند که از ذوق، حتی آب و برق را نیز مجانی و رایگان می‌خواستند توزیع کنند و آنهایی که دشمن و مخالف آخوندها و انقلاب و نوچه‌های کودن‌شان بودند از آنجایی که دستیابی به آرمان‌های خنده‌دار نظام را غیرممکن می‌پنداشتند یک‌ریز نوید فروپاشی نظام اسلامی را به یکدیگر می‌دادند: «بالاخره همین روزها کاسه صبر مردم لبریز خواهد شد و نظام و مسئولین‌اش به زودی به ورطه نابودی کشیده خواهند شد.» اما تجربه نشان داده معادله پیچیده فروپاشی نظام ج.ا  به این سادگی‌ها حل نخواهد شد.

دو عامل مهم در جامعه ما هست که به این حکومت لعنتی کمک کرده تا امروز یعنی بعد از چهل سال همچنان قدرت اول سیاسی و حکومتی در ایران باشند و خفقان خودشان را با ابزار همین مردم پیاده کنند و از ترفند «مردم علیه خودِ مردم» بهره جویند.

عامل اول: مردم ایران در بند باورها و اعتقاداتی هستند که تنها و تنها ملاها می‌توانند ایشان را با تشکیل یک حکومت دینی و امام‌محور راضی و خشنود و مطمئن سازند. مردم معتقد به خدا و معادی هستند که تنها با پیروی از امام زمانه و اجرای دستورات دین می‌توانند به سعادت و خوشبختی برسند و هرگز این آرزو را در یک حکومت دموکرات سکولار محقق شده نخواهند یافت از این رو همیشه نیروهایی دم دست نظام برای اقدامات بحرانی و سرکوبگر وجود دارند و همواره برخی به نظام و جنایتکارانش حق می‌دهند که برای حفظ ارزش‌ها و مقدسات‌شان چنگ و دندان نشان دیگر مردم معترض بدهد.

دومین عامل: عدم شناخت و آگاهی مردم از شکل و ساختار و چهارچوب نظام دموکراتیک است که طی دو انقلاب معاصر برای به دست آوردن آن به خیابان آمدند اما نتوانستند پیروز حقیقی میدان گردند. درواقع بزرگترین هنری که ملایان در سیاست از خود نشان دادند این بوده که توانستند جا بیاندازند: «این حکومت دینی (به اصطلاح مردمسالاری دینی) که بدون فضای باز و آزاد سیاسی و قانونی است، نوعی از حکومت دموکراسی است و مردم در آن حق رای و دخالت در سرنوشت را دارا هستند.» آخوندها با کنترل و سانسور نشریات و کتاب و انحصار رسانه توانستند این ناآگاهی را دامن زده و حتی جا بیاندازند که اگر نارسایی و کاستی‌هایی در حکومت و وعده‌هایش وجود دارد نتیجه برخی سوء مدیریت‌ها و خیانت‌هایی‌ست که از سوی خود مردم به ویژه آزادیخواهان و دموکراسی‌خواهان سر می‌زند زیرا ایشان مطیع تام و تمام اوامر نایب امام زمان نیستند و برخلاف آموزه‌های دین نمی‌خواهند مقلدی سراپا گوش برای فرامین و دستورات نظام باشند. با این توصیف چگونه می‌توان امید بست که نظامی‌چنین مستحکم به زودی فروپاشیده خواهد شد؟

پاسخ در تغییراتی است که امروزه جامعه ما را متمایز از گذشته و گذشتگان خویش کرده. اولین تغییری که در جامعه ما رخ داد، از کنترل خارج شدن رسانه‌ها و نشریات نظام بود. یعنی با وجود پیشرفت تکنولوژی و اینترنت، مردم توانستند اندکی خود را بیابند و آگاهی‌ها و خواسته‌های خویش را همرسانی کرده و بدون اینکه سرکوب شوند و عواقب شدید اطلاعاتی را تجربه کنند توانستند به ارکان نظام یورش برده و دست نظام تئوکراسی (= حاکمیت دینی، نظامی‌ که نه جمهوری است و نه دموکرات و صرفا بر اساس قوانین و دستورات دینی استوار می‌گردد) و فساد سیستماتیک‌ را برای یکدیگر رو نمایند و دریابند نظام سیاسی ایران نه تنها یک حکومت مردمی‌ نیست بلکه مردم حقِ داشتن کوچکترین اعتراض به اینهمه فساد را نیز ندارند و چنانچه صدایشان درآید به زور دگنگ پاسخی می‌شنوند که در حالت خوش‌بینانه باید بروند و در زندان خودکشی نمایند. این ارتباط و افشاگری در گذشته امکان نداشت و در دسترس نبود.

دوم اینکه مردم از طریق همین فضای مجازی توانستند آسانتر از گذشته با دنیایی گسترده‌تر ارتباط برقرار کنند و دریابند: «بسیاری از باورهای آبا و اجدادیشان تماما پوچ و بدون بنیان علمی‌ بوده و صرفا هذیان‌گویی‌های فریبنده برای خالی کردن جیب مردم و به بردگی کشاندن ایشان بوده است. جوانان امروز ما برخلاف نسل عربده‌جوی گذشته این روزها بهتر می‌دانند آنچه توسط آخوندهای لاابالی جمهوری اسلامی نامیده شده آش در هم جوشی است که پلشتی و نادانی و بلاهت قوانینش ریشه در عقده‌های ۱۴۰۰ ساله دین‌پرستان دارد.

با وجود این تغییرات و در این روزهای مهم و سرنوشت‌ساز که هر لحظه در ایران بوی دگرگونی و انقلاب به مشام می‌رسد و اپوزیسیون امیدوار است با یک خیزش همگانی کار تمام گردد و انتقال قدرت به مردم که صاحبان اصلی حکومت هستند صورت گیرد چنانچه موارد زیر را در نظر نداشته باشیم و تجربه گذشته را که شکست دو انقلاب بوده به کار نبندیم ممکن است در آینده پشیمان شویم که چرا به‌اندازه کافی روی آگاهی مردم سرمایه‌گذاری نکرده‌ایم و به ایشان صرفا به چشم یک سیاهی لشکر دگرگون کننده نگریسته‌ایم. اگر امروز کسی از خودش می‌پرسد: «به راستی مردم امروز ایران با وجود اینهمه مرارت‌ها که از حکومت آخوند و با اینهمه تنفر که حتی از نام ملایان دارند چرا پس در برابرشان طغیان نمی‌کنند؟» کافیست اندکی درنگ نماید و بیندیشد: «مگر مخالفین نظام چه بذر آگاهی را در اندیشه‌های مردم کاشته‌اند و چه کوششی را در جهت خیزش آگاهانه انجام داده‌اند که امروز روز توقع برداشت سودآور را دارند؟» از دید نگارنده آنچه فروپاشی این هرم لرزان را تضمین و تسریع می‌کند در دو بند ساده خلاصه می‌گردد:

اول اینکه نهایت کوشش را داشته باشیم و به مردم آموزش دهیم خیزش نوین چه هدفی را دنبال می‌کند؟ و حکومت نوین بر مبنای حقوق بشر و آزادی‌های اجتماعی بدون محوریت دین چه ویژگی‌ها و دستاوردهایی می‌تواند داشته باشد؟ و چگونه حکومت فعلی ما را از چنین دستاوردهایی محروم داشته است؟

دوم اینکه بتوانیم بدون ترس از ریزشِ هوادارانِ دیندارِ براندازیِ نظام توضیح دهیم حکومت پیشین نه به خاطر سوء مدیریت و فساد در اجرای قوانین، بلکه به خاطر فساد در خود قوانین و فساد در منشأ پوسیده و خشک قوانین مبتنی بر شریعت بوده و آشکارا بگوییم که با وجود باورهای خرافی به آموزه‌های دینی نمی‌توان به اهداف آزادیخواهانه و دموکراتیک دست یافت. این آشکارسازی نه تنها نگران کننده برای براندازی نیست بلکه چون خط شاخصی را میان دگم‌اندیشان و روشن‌بینان (چه با گرایش دینی و چه بی‌دینان) ایجاد می‌کند چه بسا می‌تواند انگیزه بخش و تحرک‌آور باشد.

در اینجا برخی از قوانینی که ریشه‌های اسلامی دارند و به پشتوانه آرمانِ حفظِ اسلام تصویب شده و اجرا گردیده‌اند، اشاره می‌شود. قوانینی که یقینا در حکومت سکولار بعدی باید حلوایشان را خورد و در قبرستان پندآموزی چال‌شان نمود:

۱-قوانین کیفری قصاص و حد
۲-قوانین مربوط به ایجاد دادگاه ویژه روحانیت
۳-حجاب اجباری
۴-قوانین مضحک مربوط به ارث و محدود‌کننده‌ی زنان در اجتماع
۵-قوانین مربوط به انتخاب و تغییر دین و عقیده
۶-سانسور و انتقادناپذیر بودن مرجعیت و رهبریت
۷-قوانین حامی‌ تبلیغات اسلامی (کمک به تکایای عزاداری و بودجه‌های مربوط به مساجد و سازمان‌های دینی)
۸-قوانین مربوط به ایجاد مجامع مضحک تشخیص مصلحت، شورای نگهبان، خبرگان و همه نهاد‌های ضددموکراسی دیگر.

و بسیاری قوانین دیگر از این دست که وجودشان فقط و فقط با آموزه‌های دینی توجیه‌پذیر هستند و تا زمانی که مردم به درجه‌ای از آگاهی نرسیده باشند که این باورهای پوچ را دور انداخته و با دانش و درک خود از پیرامون، زندگی و جامعه خویش را بسازند همواره عرصه برای جولان و مقاومت حکومت ملایان باز و سایه شوم و پلیدشان مستدام خواهد بود.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=171496

3 دیدگاه‌

  1. ١٣

    امت مسلمان شده ایرانى هـنوز بدنبال
    وعده اب و برق مجانى ((اقا )) هـستند

  2. آرش

    تفاوت ملت های جهان اول و سوم در عدم باورمندی به دین و یا دستکم پذیرش جدایی دین از سیاست است

  3. سعدى مى گويد

    “تا مرد سخن نگفته باشد
    عیب و هنرش نهفته باشد.”
    نویسنده گرامى
    کدام نظام جهان مردمى است؟
    مردم کدامین کشور ها دانا هستند؟
    چند درصد از مردم جهان در سرنوشت سیاسى خود شرکت مى کنند؟
    آیا سیاستمداران جهان طرفداران بیشترى دارند یا کیم کارداشیان ها؟
    آیا حضور پاپ را در کشورهاى غربى و استقبال از او را دیده اى؟
    افسوس ادر این مقاله دریغ از یک نکته درست.
    حتى آنجایى که به تعصب مذهبى مى پردازد.
    ???
    مرگ بر انقلابیون ۵٧
    چه بلایى سر ایران ما رفته است که اندیشمندان در کار گل هستند و دیگران در تصور اندیشیدن.

Comments are closed.