ماتیاس کونتزل (اندیشکده منا) – هفتهنامه اشپیگل گزارش روی جلد تازهترین شماره خود را به حمله موشکها و پهپادها به تاسیسات نفتی عربستان سعودی اختصاص داده است. در حالی که بریتانیا، آلمان و فرانسه در کنار آمریکا و عربستان سعودی جمهوری اسلامی را به انجام این حملهها و تلاش در مسیر راهاندازی جنگ در منطقه متهم کردهاند، اشپیگل آنلاین دونالد ترامپ را «جنگافروز» معرفی کرده و از وی به عنوان کسی نام برده که نمیتوان روی او حساب کرد.
گزارش اصلی اشپیگل با اعتراض اندیشکده مستقل «دیدهبان خاورمیانه» یا «منا» روبرو شده و ماتیاس کونتزل به نمایندگی از این اندیشکده آن را در روزنامه فرانکفورتر آلگماینه روز ۲۴ سپتامبر به نقد کشیده است. کونتزل بر این باور است که ترامپ دست کم از فردای سرنگون شدن پهپاد آمریکایی به وسیله جمهوری اسلامی، سیاست خود را در رابطه با جمهوری اسلامی ایران تنظیم کرده و میداند که از طریق «فشار حداکثری» با رژیم مذهبی حاکم بر این کشور چه میکند. کونتزل مینویسد:
حمله ساعت ۴ بامداد روز شنبه ۱۴ سپتامبر آغاز میشود. بر پایه شواهد موجود ۷ موشک کروز و ۱۸ پهپاد از پایگاه هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اهواز واقع در جنوب غربی ایران پرتاب میشوند. هواپیماهای بیخلبان بزرگترین تاسیسات نفتی جهان در بقیق عربستان را ویران میکنند و موشکهای کروز میدان نفتی خریض را به آتش میکشند. ۳ موشک دیگر به هدف نمیرسند.
این حمله نیمی از تولید نفت عربستان سعودی را فلج میکند: ۵ میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه یا ۹۰۰ میلیون لیتر نفت خام در روز. از زمان جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ تا کنون حملهای به این بزرگی علیه تاسیسات نفتی وجود نداشته است.
یک هفته بعد، این حمله متناسب با اهمیت آن به موضوع اصلی اشپیگل تبدیل میشود. اما به چه شکلی؟ «مثلث دوزخی» عنوان این مطلب است. بعد نوشته میشود که «یک بنیادگرا، یک کلهشق و یک رئیس جمهور که روی تصمیمهای او نمیتوان حساب کرد. یک جنگ در خاورمیانه چه معنایی برای جهان خواهد داشت؟»
عکس اشپیگل تاسیسات نفتی بقیق را در حال سوختن با دودی عظیم بر فراز آن نشان میدهد. در تصویری بزرگتر ولیعهد عربستان محمد بن سلمان را میبینیم که با نگاهی خیره به دوردستها مینگرد، دونالد ترامپ و علی خامنهای هم در این عکس دیده میشوند. رهبر جمهوری اسلامی تنها کسی است که مستقیم توی چشم بیننده نگاه میکند. این عکس پیام میدهد: واشنگتن برای این جهنم دست کم همانقدر مسئول است که تهران! آنهم در شرایطی که آدم باید بیش از همه از ولیعهدی بترسد که خیلی خطرناک به نظر میرسد.
با این کولاژ، سردبیری اشپیگل واقعیت را واژگون میکند. عربستان سعودی در این حمله نه حملهکننده، بلکه طرف حمله بوده و به شدت خسارت دیده است. ترامپ یک روز پیش از حمله، مشاور امنیتی خود جان بولتون را که تندرو به حساب میآمد برکنار کرده و گفته بود که تصور میکند ایران خواستار گفتگو است و او بدون هیچ پیششرطی برای چنین گفتگویی آمادگی دارد. رژیم اسلامگرای ایران که بدون تردید جنگافزارهایش در این حمله مورد استفاده قرار گرفته بودند، تنها کشوری است که از حمله به تاسیسات نفتی دفاع کرده، اما مدعی شده که مسئول آن نیست!
داستان اشپیگل مسیر نادرستی را که جلد آن تداعی میکند، در صفحات داخلی ادامه میدهد. من تنها به مهمترین غلطهای اشپیگل میپردازم:
آتشبیار معرکه
در آغاز مقاله اصلی با عنوان «آتشبیار معرکه» میخوانیم: «پرزیدنت دونالد ترامپ و متحد عربستانی او محمد بن سلمان تنش با ایران را تشدید میکنند. در آنجا تندروها بر علی خامنهای رهبر انقلاب فشار میآورند».
در اینجا توصیف موقعیت به لحاظ زمانی معکوس است. کسی که فکر میکند مشکل ایران با خروج ترامپ از معامله اتمیدر سال ۲۰۱۸ آغاز شده است، از ضعف حافظه رنج میبرد. درواقع امید مرتبط با این پیمان در مرحله پایانی دوران ریاست جمهوری باراک اوباما به نومیدی انجامید. تهران همچنان موشکهای قادر به حمل کلاهکهای هستهای را آزمایش میکرد و به تحقیقات اتمی خود ادامه میداد. جمهوری اسلامی همچنان همجنسگرایان را اعدام میکرد و مخالفان را به شلاق میبست.
از اینهم بیشتر: رژیم از میلیاردها دلار آزادشده ناشی از معامله اتمی برای تشدید جنگ در کنار اسد و بیثبات کردن تمام منطقه استفاده میکرد. استراتژی توسعهطلبانه این حکومت دلیل اصلی آن بود که در تابستان ۲۰۱۵ اندکی پس از توافق هستهای صدها هزار پناهجو به اروپا هجوم آوردند. بدون آنکه بخواهیم دیوانسالاری آمریکا را از اشتباه مبرا بدانیم، مجبوریم بپذیریم که آمریکا با خروج خود از توافق هستهای در برابر موقعیتی واکنش نشان داد که نه ترامپ و نه بن سلمان، بلکه تهران به تنهایی ایجاد کرده بود.
لغو پیمان هستهای
اشپیگل مینویسد: «ترامپ با لغو پیمان هستهای باعث شد که بحران تا این مرحله انفجاری شود». این نشریه به نظرات کسانی در برلین استناد میکند که از آنها نام برده نمیشود. در واقع در آلمان از مدتها پیش «بدی» و «خوبی» طرفین، با برخورد آنها نسبت به معامله هستهای سال ۲۰۱۵ تعیین میشود: کسی که از این معامله انتقاد میکند یا حتی از آن خارج میشود، فارغ از قدرت ایجابی دلایلی که برای آن عرضه شده است، شرّ، جنگطلب و مسئول تنش در منطقه است! اما در مقابل کسی که مثل حکومت ایران توافق هستهای را حتی تنها در لفظ قبول دارد، در جبهه خوبان قرار میگیرد. فارغ از هر اتفاقی که بیافتد!
در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا کسانی که توافق هستهای را مقدس میشمارند، معنای آن را میفهمند؟ آیا آنها برای نمونه میدانند که بر اساس همین توافق در اکتبر سال ۲۰۲۰، یعنی یک سال دیگر، ممنوعیت صدور جنگافزارهای متداول به ایران پایان مییابد؟ آیا آنها میدانند که بر اساس همین توافق در سال ۲۰۲۳ ممنوعیت کمک به رژیم برای ساخت موشکهای قادر به حمل سلاحهای اتمی نیز پایان مییابد و تهران همچنین از سال ۲۰۲۳ مجاز خواهد بود سانتریفوژهای پیشرفته را در سطح صنعتی تولید کند؟
این را که توافق هستهای در این نکته دارای اشتباه ساختاری است، باراک اوباما هم تایید کرده است. نیویورک تایمز در روز ۷ آوریل سال ۲۰۱۵ به نقل از اوباما نوشت: «ایرانیها در ۱۳ تا ۱۵ سال آینده دارای سانتریفوژهای توسعهیافتهای خواهند بود که میتوانند اورانیوم را با سرعت بالا غنیسازی کنند و در چنین موقعیتی «بریک تایم» به صفر نزدیک خواهد شد». منظور از «بریک تایم» زمانی است که یک کشور برای ساختن بمب اتمی نیاز دارد.
این بدان معنا است که کسی که بدون قید و شرط از معامله اتمی پشتیبانی میکند، بطور ضمنی مدافع پایان قدم به قدم محدودیتهای تعیین شده در آن است. این مهمترین دلیل تلاش تهران برای حفظ توافق هستهای است. این توافق است که راه پذیرفته شده از سوی جامعه بینالمللی را برای رسیدن رژیم ایران به بمب اتمی هموار میکند. این شاید منافع روسیه و چین را تامین کند، اما آیا برای اتحادیه اروپا نیز چنین است؟ اگر بله، به چه دلیل؟!
واقعیت این است: کسی که میخواهد نه تنها روی کاغذ، بلکه در عالم واقع از برنامه هستهای رژیم جلوگیری کند، هیچ راهی جز آن ندارد که پیش از آنکه دیر شود از این توافق هستهای خارج شود، تا پیمان موثرتری را جایگزین آن کند.
فشار در برابر فشار؟
اشپیگل اما خودش در این گزارش جمهوری اسلامی ایران را در مورد تازهترین حمله به عربستان سعودی مورد پشتیبانی قرار میدهد. در اینجا حمله موشکهای کروز به بقیق با این استدلال بطور ضمنی توجیه میشود: «حمله، استراتژی فشار علیه فشار را دنبال میکرد که تهران از بهار در مقابل ایالات متحده آمریکا پیش گرفته است».
این سادهلوحی که رفتار رژیم ایران و برنامههای ایالات متحده آمریکا را در یک سطح قرار میدهد واقعا تعجبآور است. درست است که آمریکا با کمک تحریمها فشار حداکثری را علیه رژیم اعمال میکند تا آن را به تغییر رفتار وادارد. این فشار، با اینکه اروپا همه کاری میکند تا آن را دور بزند، موفقیتهایی نیز داشته است؛ مثلا هزینههای نظامی ایران در سال ۲۰۱۷ بیست و هشت درصد کاهش یافت و به نوشته امیر طاهری، در ایران ۳۸ مرکز ثبت نام داوطلب برای جنگ در سوریه بسته شد و سربازگیری از میان افغانها و پاکستانیها پایان یافت. همچنین میزان کمک به گروههای شیعی منطقه ده درصد کم شد. چیزی که بیش از همه حزبالله و جهاد اسلامی را در بر گرفت. برنامههای موشکی هم باید به ساخت موشکهایی با حداکثر برد دو هزار کیلومتر محدود شده باشد (شرق الاوسط، ۵ ژوئن ۲۰۱۹).
اما مهم این است که ایالات متحده آمریکا برای مجبور کردن جمهوری اسلامی به تغییر رفتار، بجای قدرت نظامی از نیروی بالقوه اقتصادی خود استفاده میکند. آمریکا حملهای به تاسیسات نفتی ایران نکرده، در مقابل ایران بجای مذاکره با آمریکا نسبت به فشار ایالات متحده با اقدامات جنگی واکنش نشان داده و آن را همواره تشدید کرده است:
*در ماه مه سال ۲۰۱۹ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به چهار کشتی در آبهای نزدیک تنگه هرمز آسیب رساند و ساختمانی را در همسایگی سفارت آمریکا در بغداد مورد حمله موشکی قرار داد.
*در ماه ژوئیه، تهران با وجود تاکیدهای شورای امنیت سازمان ملل متحد یک موشک میانبرد شهاب ۳ را که توانایی حمل سلاح هستهای را دارد مورد آزمایش قرار داد و فریبا عادلخانی شهروند ایرانی- فرانسوی را به صورت غیرقانونی دستگیر کرد.
*از ۲۹ ژوئیه اکثریت ۲۳ خدمه نفتکش بریتانیایی استینا ایمپرو به اسارت ایران در آمدند.
*در ماه اوت، رژیم مانع حرکت یک کشتی عراقی شد و همچنین کامیل احمدی شهروند ایرانی- بریتانیایی را بدون دلیل به زندان مخوف اوین انداخت. همزمان رژیم علیه اندیشکده آمریکایی «بنیاد دفاع از دموکراسیها» و رئیس آن مارک دوبوویتز شکایت و اعلام کرد که آنها را مجازات، یعنی اقدام تروریستی، خواهد کرد.
*در ماه سپتامبر این اقدامات سرانجام با حمله به تاسیسات مرکزی نفت عربستان سعودی ادامه یافت.
این ادعا که ایران در زیر فشار هیچ انتخابی جز دفاع از خود به این شکل ندارد مسخره است. قشر روحانی مورد نفرت اکثریت مردم ایران بیگمان این امکان را دارد که سیاست خود را تغییر دهد و مذاکرات بدون پیششرط ایالات متحده آمریکا را بپذیرد تا خود را از فشار تحریمها رها کند.
هایکو ماس در تهران
اشپیگل با برابر خواندن فشار و ضدفشار این واقعیت را نادیده میگیرد که رژیم ایران از زمان نقض پیمان منع سلاحهای اتمی در سال ۲۰۰۳ هرگز به صورت داوطلبانه مصوبات شورای امنیت سازمان ملل متحد را رعایت نکرده و تنها زیر فشار حاضر شد بر سر معامله اتمی مذاکره کند. آخرین تلاش برای مذاکره بدون فشار با قدرتمندان در ایران راهایکو ماس وزیرخارجه آلمان در ماه ژوئن امسال انجام داد. نتیجه این تلاش تاسفبار بود:
روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در صفحه نخست خود با یک کاریکاتور ضدیهودی از وزیر خارجه استقبال کرد. این کاریکاتور، ماس را با سلام هیتلری، بازوبند نازیها، عینک منقش به ستاره داوود و کراواتی از پرچم آمریکا نشان میدهد. همزمان روزنامه کیهان، که به رهبر انقلاب و جمهوری اسلامی نزدیک است، ادعا کرد که «تعداد زیادی از کرسیهای مجلس فدرال آلمان را صهیونیستهای غیرآلمانی اشغال کردهاند». این روزنامه افزود: «آلمان بردهی اسرائیل است».
البته این هم کافی نبود، بلکه سخنگوی دولت تصمیم ماس برای صحبت راجع به نقش ایران در منطقه و برنامه هستهای این کشور را با خشکی و خودپسندانه رد کرد: «اتحادیه اروپا در موقعیتی نیست که به آن اجازه بدهیم غیر از توافق هستهای راجع به موضوعات دیگر صحبت کند».
آیا کشور دیگری در سراسر جهان وجود دارد که در پایتخت آن با وزیر خارجه آلمان چنین یهودستیزانه برخورد شود؟ این صحنهای است که در آلمان مطابق معمول هیچ حرفی از آن زده نشد، چرا که چیزهایی را درباره ویژگیهای حکومت ایران و انگیزههای اصولی آن برای زیر فشار قرار دادن غرب با موشکها و ترور روشن میکند و به همین دلیل است که موضعی که در اشپیگل مطرح میشود به تعادل نمیرسد.
مثلث دوزخی
«یک بنیادگرا، یک کلهشق و یک آدم غیرقابل محاسبه»؛ این عنوان روی جلد اشپیگل است که رئیس جمهور آمریکا را به اینگونه صاحب نقشی ویژه در مثلث دوزخی میکند. این نشریه ادعا میکند: «یک مثلث دوزخی میخواهد تمام منطقه را به آتش بکشد». در حالی که بر بازیگران آن برچسبهای متفاوتی میزند: محمد بن سلمان «جوان و نابکار» است، علی خامنهای در چهار دهه جنگ علیه شیطان بزرگ «آبدیده» شده! و ترامپ «مهاجم و بیبرنامه» است. اما در این نکته هم اشپیگل به کژراهه میرود. دونالد ترامپ سیاست خود را درباره حکومت ایران دستکم از ۲۱ ژوئن ۲۰۱۹ تنظیم کرده است.
روز ۲۰ ژوئن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک هواپیمای بیخلبان آمریکا به ارزش ۱۳۰ میلیون دلار را سرنگون کرد. سحرگاه روز بعد ارتش آمریکا میخواست پاسخ این حمله را بدهد. اما ترامپ همانطور که بعدا گفت، ده دقیقه پیش از عملیات آن را متوقف ساخت. وی بعدا تصریح کرد که واکنش ارتش نمیتوانسته با حمله ایران تناسب داشته باشد. این تصمیم شاید خردمندانه بود یا نبود، زیرا زیان نهایی را رئیس جمهور آمریکا بعد هنگامی که مثل پرندهی صلح در منظر رسانهها فخر میفروخت، اعلام کرد. او در توییتر اعلام کرد که فقط شخص خودش جلوی عملیاتی را گرفت که میتوانست به مرگ ۱۵۰ انسان منتهی شود.
بعد از این ماجرا فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ به درستی از آن به عنوان «لحظه ترامپ/ اوباما» نام برد. پس از هفتهها افزایش «فشار حداکثری» علیه رژیم ایران، به ندرت چیزی باقی مانده بود: مخالفت ترامپ با عملیات نظامی مثل سوزنی در یک بادکنک پر باد بود زیرا همواره قدرت برتر نظامی آمریکاست که تاثیر فشارها علیه ایران را باورکردنی میکند و این برای نخستین بار از بین میرفت. فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ به شوخی نوشت: «از حالا به بعد تندروها در تهران میتوانند بطور تقریبی حساب کنند که تا کجا میتوانند پیش بروند. اکنون به صورت رسمی باید گفت که رهبری جمهوری اسلامی ایران حاضر به پذیرش خطر یک انفجار نظامی هم هست». یک انفجار نظامی که در عمل روز ۱۴ سپتامبر با حمله به تأسیسات نفتی آرامکو در عربستان به واقعیت پیوست.
اشپیگل احتمالا حق دارد که سیاست ترامپ درباره ایران را بیبرنامه معرفی کند، اما اینکه بعد از ۲۱ ژوئن او را مهاجم و آتشبیار معرکه معرفی از واقعیت دور است. این مجله در گزارش هفتگی خود از یک نبرد آشفته، جبهههای مبهم و حملههایی نوشته که شاید هرگز نتوان دریافت چه کسی آنها را انجام داده است. اما این خود مجله است که خوانندگان خود را ناامید میکند. با این روش برای دولت آلمان هم آسانتر میشود که خودش را به حماقت بزند. ۴۸ ساعت بعد از حمله به تاسیسات نفتی عربستان سعودی برلین مدعی شد که نمیتوان مسئول حملهها را تشخیص داد! در نشست دولت در روز ۱۶ سپتامبر اعلام شد که دولت فدرال هنوز به تشخیص نرسیده است! به این ترتیب وابستگان جمهوری اسلامی در سفارت ایران در برلین باید نفس راحتی کشیده باشند.
*منبع: فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ
*ترجمه و تنظیم: جواد طالعی
ایرانیان سوار بر پراید با افتخار سالی ۱۵ هزار نفر به بهشتی می روند که ملایان، چه سر سیاه غیرایرانی اخراج شده توسط اعراب ملی و چه سفید ایرانی خائن پابوس سر سیاه، سوار بر بنز نمی خواهند به آن بهشت ملایی برود. بت های پیر در ایران و بتزاده های جوانشان در آمریکا و اروپا و فرصت طلبانی از جنس اردوغان و نیروهایش مانند اخوانالمسلمین، ملت های ایران و عرب را بازی داده اند و از زمان بدست گرفتن ایران، باعث جنگ میان این دو شده اند و آلمان که تحت تاثیر میلیونها ترک استانبولی است نیز آدرس غلط می دهد تا از انگشت اتهام مصون بماند.
وقتی ترامپ مهر فیک نیوز بر پیشانی این روزی نامه ها زد در واقع برای مردمی که اهل اشارت هستن همه چیز مشخص شد .مجله اشپیگل با گرایشات
چپی که دارد باید از راست هم دفاع کند .
چند وقت پیش در امداد رسانی به آدمخوار های حاکم بر ایران گزارش داده بود مجاهدین در آلبانی هر روز تمرین سر بریدن میکنند .بعد شکایت آنها و کذب بودن گزارش و عکسهایی خانم گزارشگر در ایران با چادر چاقچور حاضر به عذر خواهی نشدن .در واقع تمام نیروی های چپول با تمام قوا چون ویروس ضد امپریالیستی در سلولهایی وجودشان ریشه کرده حاضر به پشتیبانی از جنایتکارترین عناصر جهان هستن .چه خامنه ای باشد چه مادرو چه آن پسرک چاقولو .
در حالیکه تمام دنیا حتی جان کری حکومت اسلامی را مسول حمله موشکی به عربستان میدانند٫ خانم خبرنگار انگلیسی ایرانی سی ان ان مصاحبه با ظریف دروغگو برگزار میکند.
بی بی سی فارسی تلاش میکند عربستان را عامل تحریک بداند!! و سعی میکنند وانمود کنند ترامپ با روی باز و شرمنده از تحریمها و با توجه به توان موشکی حکومت تهران?! و دلالی مکرون ٫ به دیدارسرهنگ روحانی خواهد رفت تا هواپیمای پر پول به تهران بفرستد!!
من فکر نمیکنم دیگر به اشپیگل و نیویورک تایمز و سی ان ان گفت مطبوئات اینها دستگاه طبلیغات حزبی هستند ولی قبل از آیت الله بی بی سی ما آیت الله دویچه وله داشتیم، آلمان ۷۰ سال است با مسلمانهای افراطی همکاری میکند، اما در این دو سال و نیم با ترامپ همه در جناح چپ رادیکال شدند، از پالوسی تا سردار کوربین با تمام قوا بجنگ ترامپ میروند ولی ترامپ همه آنها را آچمز کرده و تا امروز یک قدم از آنها جلوتر بوده
پوتین صاحب اصلی بسیاری از این کمپانی های خبری است . این رسانه های غربی پس از روی کار امدن نت ورک های خبری وسوشال میدیا و گستردگی رسانه تماما توسط کمپانیهایی خریداری شده و ادراه میشوند که امکان نفوذ فردی مثل پوتین در انها زیاد است . گذشت زمانی که یک روزنامه ای بود و یک سردبیر شناخته شده و هیئت تحریریه شناخته شده و خط مشی شناخته شده ای داشت ، مخاطبین انها هم مشخص بودند . امروز پوتین همه جا مارکسیست های روسی را فرستاده و عده ای را هم با پول می خرد ، به بعضی روزنامه ها مثل نیو یورک تایمز هم در بخشهایی که مقاله در ازای دریافت پول پست میکنند ، یک میلیون دلار میدهد و در انجا به لیبرال دموکراسی حمله میبرد . مثل رسانه های فارسی که از عربستان و ملاها پول میگیرند و به نفع گروه ها و افراد و کشورهای خاصی تبلیغ میکنند . واسطه ها هم روشن هستند ( علیرضا نوری زاده و احزاب کردی امروز از ایران اینتر نشنال تا ایران فردا و میهن و پارس و … پول پخش میکنند و در انها حاضر و غیر مستقیم برای سپاه و ملاها و روسیه و عربستان و تجزیه کردستان و … تبلیغ و علیه اسرائیل و دموکرات های امریکا به نفع روسیه لجن پراکنی میکنند ). المان که با مرکل اسب تروای پوتین است . شاهرودی را فرار داد ، شما چی میگین ؟ وزیر خارجه اش دلالی میکند برای ملاها .
ولى اشپگل خود را بخواب زده است و بیدار نمى شود.
ملاها هر دو ماه یکبار و طی سه مرحله ،بخشی از تعهدات برجامی خود را کاهش داده اندو مرحله بعدی کاهش اواسط ابان ماه میباشد . گفته میشود اروپا هشدار داده است در صورت اجرای مرحله بعدی کاهش تعهدات از جانب حکومت اسلامی ، انها از برجام خارج خواهند شد . باید صبر نمود و دید که سید علی گدا دستور اجرای مرحله بعد را خواهد داد یا نه !
همانگونه که افشای محل و برنامه های تاسیسات هسته ای در نطنز و فردو و اراک به سازمان بین المللی انرژی اتمی در طی سالهای قبل ، نه از جانب حکومت بلکه از جانب مخالفین حکومت انجام گردیده است ، قطعا برنامه های ساخت بمب اتم و مراحل پیشرفته تاسیسات هسته ای نیز از دید و کنترل سازمانهای بین المللی خارج میباشد . زیرا حکومت اسلامی قرار داد الحاقی بازرسی های همه جانبه را امضا نکرده است .مطمئنا در موعد مقر و لازم انها بمب هسته ای تولید شده خود را نیز ازمایش خواهند نمود و غربی ها در مقابل عمل انجام شده قرار خواهند گرفت .نهایت این کار وضعیت کره شمالی را میتوان برای کشور پیش بینی نمود و همچون رساندن کالاهای تحریمی از جانب چینی ها به کره شمالی برای حکومت اسلامی در حال تکرار بوده و البته حجم این مراودات با ملاها توسط چینی ها بسیار فراوان است.
هر چند چند روز قبل چند شرکت چینی ناقص تحریم ها مورد تحریم از جانب امریکا قرار گرفتند ولی حجم مبادلات با چینی ها و بعضی از همسایگان چون روسیه و ترکیه و ارمنستان و کردستان عراق و….بقدری بالاست که عملا تحریمهای وضع شده امریکا بی خاصیت و منتفی شده است . چین تلافی تعرفه های وضع شده بر علیه خود از جانب امریکا را در کمک رسانی به حکومت ملاها تلافی نموده و در عمل تحریم امریکا را خنثی و با شکست مواجه نموده است و درامد بسیار بالایی را نیز نصیب خود کرده است .
برنامه زدن کشتی ها و تاسیسات نفتی و فرودگاه عربستان و سرنگونی پهباد پیشرفته امریکا در خلیج فارس و زیر سیبیلی رد شدن ترامپ از این اتفاق و توقف کشتی انگلیسی و موشک باران بزرگترین پالایشگاه عربستان و توقف نیمی از نفت صادراتی ان کشور و …همگی نشان از پیاده کردن برنامه توقف صدور نفت عربستان داشته که روباه بنفش در چند ماه قبل بیان داشته بود مبنی بر اینکه اگر ما نتوانیم نفت صادر کنیم ، دیگران هم اجازه نخواهند یافت که نفتشان را از منطقه ما صادر کنند ! در کنفرانس خبری برگزار شده حسن کلید ساز در نیویورک با خبرنگاران رسانه های امریکایی متاسفانه هیچ خبر نگاری این گفته او را به صورتش نزد تا ساکت شود .انگار خبرنگاران زیاد اطلاعی از اخبار و گفته های قبلی وی نداشته اند ؟!!!.
حال باید منتظر اقدامات جدید حکومت در منطقه بود ، زیرا نوع تهاجم انها هر بار بصورت نو و جدیدی بروز میکند تا طرفهای خود را سردرگم و گیج نمایند .
وضعیت خاص و مورد انتظار مردم داخل کشور در این شرایط کاملا قابل مشاهده و متفاوت است .انتظار و انتظار بروز تحولات خاص احساس میشود .
به نظر بسیاری از ساکنین داخل کشور ، تداوم تحریم ها بصورت جدی و کامل ( نه بصورت نیم بند فعلی ) که دارای سوراخ های فراوان ذکر شده در بالا میباشد و تحریم فروش محصولات پتروشیمی که درامد سی و پنج میلیارد دلاری در سال را برای انها دارد و تحریم صدا و سیما و شبکه بین المللی ملاها و عدم استفاده از ماهوارهای غربی و….. میتواند نفس این جانوران حاکم بر کشور را که مال و ثروت و ناموس و ازادی و اکثر مردم را گرفته اند با کمک همگی این اتش زیر خاکستر شعله ور شده و دودمان این حکومت جنایت و غارت را به هم بپیچاند !
به نظر ، پاییز و زمستان داغی پیش رو داریم !!!
از اشپیگل چنین انتظاری نمیرفت ، هرچه باشد این موسسه خبری متعلق به یهودیان میباشد . حالا چرا از خامنه ای و رژیم اخوندی دفاع میکنند را باید گذاشت به حساب پرداخت هزینه سنگین اخوندها به نشریه برای مظلوم نمائی رژیم ،و اماده کردن افکار عمومی برای جنگی در اینده نزدیک ، به زودی پس از شکست تیم روحانی در نیویورک ورق بر میگردد و خواهیم دید که همین اشپیگل و دیگر رسانه ها مقالاتی در افشای جنایت و کشتار و سرکوب چهل سال گذشته را پخش خواهند کرد . زمستان سختی در پیش است .