حمیدرضا نعیمی کارگردان تئاتر میگوید هنرمندانی را میشناسد که به دلیل سوژه قرار دادن شاهنامه فردوسی و تاریخ ایران توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی «به شدت توبیخ» شدهاند. او دلیل عدم دستمایه قرار دادن شاهنامه را همین توبیخها و سختگیریها دانسته.
حمیدرضا نعیمی نویسنده، بازیگر و کارگردان شناخته شده تئاتر ایران میگوید سال گذشته نمایشنامه «ضحاک نمیمیرد» را پس از یکسال تحقیق به مرکز هنرهای نمایشی برای تصویب ارائه داده ولی به او گفتهاند که «این اثر به هیچ وجه امکان اجرا نخواهد داشت.»
نعیمی در این باره که شاهنامه فردوسی و تاریخ ایران دستمایه کارهای هنری در ایران قرار نمیگیرد، گفته است: «بسیاری از دوستانی که من میشناسم، وقتی سراغ آثاری از شاهنامه و تاریخ ایران میروند، به شدت توبیخ میشوند.»
این کارگردان تئاتر مردام را نیز مقصر اصلی شرایط موجود دانسته و گفته است: «چندین سال پیش وقتی فیلم ۳۰۰ ساخته شد، همه به آن واکنش نشان دادند اما امروز بعضی از ما بدنهای بیحس و سِری شدهایم که وقتی این روزها میگویند فلانی چند صدهزار میلیارد دزدید، به راحتی از کنار آن میگذریم. در این شرایط تنها چیزی که میتواند ملتی که گرفتار بیتفاوتی شده را نجات دهد، قصه و قصهگویی است.»
این کارگردان تئاتر «نوشتن» در ایران را به مراتب از کشورهای دیگر سختتر دانسته که «با آن سختگیرانهتر برخورد میشود.»
او میگوید آثار ادبی جهان چون نمایشنامه ریچارد سوم اثر شکسپیر اگر چه ممکن است «تندتر» از نمایشنامههایی درباره ایران و تاریخ ایران باشد ولی مجوز وزارت ارشاد را دریافت میکند ولی «به یک اثر شاهنامهای به سختی مجوز میدهند.»
حمیدرضا نعیمی درباره وضعیت اسفبار سانسور شدید ادب و تاریخ ایران مثال آورد: «به نوعی اگر الان بخواهم در رابطه با نادرشاه بنویسم، ترجیح میدهم که اول بروم و به مرکز هنرهای نمایشی بگویم که من میخواهم یک سال وقت خود را صرف نوشتن نمایشنامهای درباره نادر شاه افشار کنم، آیا شما از همین الان با چنین نمایشنامهای یا شخصیت نادر شاه مشکل دارید؟»
این نویسنده و کارگردان تئاتر با انتقاد شدید به کاهش سطح آگاهی مخاطب میگوید: «شاید ما لیاقت تاریخ، فرهنگ، زبان گذشتگانمان را نداریم. همانطور که در برخی نهادها و سازمانها که متولی امر فرهنگ هستند، مدیران باکفایتی تصمیمگیری نمیکنند. اگر ما ملتی بودیم که قدر شاهنامه را داشتیم، اکنون در تمام دنیا با نامهای زیبای رستم، سهراب، تهمینه، گردآفرید، زال، رودابه، پشوتن، منوچهر شاه و بسیاری دیگر قصههای امروز خودمان را داشتیم.»
کارگردان نمایش «مکبث»، اثر معروف شکسپیر، با اشاره به شکاف فرهنگی پدیدآمده بین نسلها در کشور، گفت: «شبهای ما با بازیهای رایانهای به صبح میرسد. کودکان ما حامل خاطرات مشترک ما نیستند. کودکان ما نسبت به پدرانشان بیگانهاند. شاید به همین دلیل است که ۶ میلیون مهاجر در کشورهای دیگر داریم. فرزندان ما زبان مادری خود را فراموش کردهاند حال آنکه حریص هستند که یک یا دو زبان بیگانه یاد بگیرند.»
وی اضافه کرد: «فرزندان ما بزرگی را از بزرگانشان نمیبینند، شکوه و شوکت را از مسئولین و نامدارانشان نمیبینند. چون کلمه شکوه، شوکت، ایمان، ایثار، از خود گذشتگی و دیگر واژهها را نمیشنوند. شبها پدرِ شرمساری را میبینند که فقط مثل یک جسد برگشته تا بخوابد که روز دیگر باز سر کار برود. مادری را میبینند؛ خسته است و دیگر نایی برای گفتن قصه ندارد. مادر بزرگهای بیماری را میبینند که فقط به فکر این هستند که داروهایشان را داشته باشند تا کمتر درد بکشند. این فرزندان؛ ناقلان خوبی برای گذشته و حال و آینده نیستند. همه در این سرزمین بیگانه هستیم و چه بد که انسان در خانه خودش بیگانه باشد.»
با تشکر فراوان از مقاله روشنگرانه کیهان لندن، شما از یک حقیقت تلخ سخن میگوئید. رژیم مذهبی-فاشیستی ۴۰ سال است که کمر به نابودی تمدن، تاریخ، فرهنگ و زبان مردم ایران بسته است. هدف آنان اینست که مردم ما را بی هویت کنند و چندین هزار تاریخ و تمدن ایران را از بین ببرند.
حملات بی شرمانه، ضد ملی، ضد فرهنگی و خائنانه آنان با حمله به نوروز، فردوسی عزیز و شاهنامه این بزرگترین و برجسته ترین میراث فرهنگی، ادبی و حماسه ای مردم ایران، از یک توطئه و برنامه ریزی وسیع و همه جانبه دشمنان ایران سرچشمه گرفته است. آنان نوروز را یک “فاجعه” و “نامبارکترین روز تاریخ ایران و روز عزای ملی خواندند.” و یا در مورد فردوسی وی را یک “فئودال و نژادپرست” نامیدند و تمام سعی خود را بکار میبرند که شاهنامه را از ذهن و روح مردم ما دور کنند.
ما باید در مقابل تهاجم نیم قرن گذشته بپاخیزیم و هر چه گسترده تر دست این دشمنان تمدن، فرهنگ و تاریخ ایران را رو کنیم.
با درودهای فراوان
اگر مغولها و عرب های بدوی با شمشیر و سر نیزه و داغ و درفش توانستند به طور قطع و یقین این تفاله های مفت خور و عالمان نور آفتاب و مهتاب ندیده خواهند توانست
ایران آینده ما جشن انحطاط مذهبیون و بسته شدن دهان گشادشان را با آیین میترایی و فر وپرشکوه باورنکردنی برپا خواهد کرد
مرغ سحر استاد شجریان گواه ماست.
به ادیبان و مورخان توصیه میکنم در کانالهای شخصی خودشان برنامه های منظمی برای جوانان تدارک ببینند و منتظر ضحاکان زمان نباشند
درود بر ولیعهد ایران و ایرانیان
بتازگی در رادیو فرهنگ تمام برنامه های مربوط به شاهنامه مانند تفسیر ، شاهنامه خوانی ، نقالی …حذف شده اند همچنین برنامه های مربوط به ادبیات کهن ایران ، تاریخ ایران بویِه ایران باستان و همچنین تاریخ ادبیات ایران . فقط یک برنامه مربوط به مولانا ست که حداد عادل در آن صحبت میکند که ساعت ۳ بعد از نیمه شب! پخش میشود و یک برنامه (تکراری) بنام تماشاگه راز درباره حافظ که زنده یاد حسین آهی آنرا اجرا میکرد در ۵و نیم صبح !دوباره باز پخش می شود. هر روز هم بعد از ظهر ها یک برنامه بک ساعته بنام مروارید شرق درباره چین و ادبیات و تاریخ و مردم چین پخش می شود. برنامه های مربوط به سینما و موسیقی ایرانی و گفتگو با سرشناسان اآن نیز حذف شده و بجای آن بخش زیادی از برنامه ها مربوط به تاریخ اسلام ،فلسفه اسلامی و روانشناسی که اخوند ها و یا آخوند های بی عبا و عمامه متولی آن هستند. و برنامه کودک و کتاب کودکودکان … جای آنرا گرفته همراه موسیقی کودکان ،که زنان بزرگسال بیشتر بصورت گروه خوانی ادای بچه ها را در می آورند…