نیکروز اعظمی – نوشته تمثیلی حاضر متکی بر واقعیت قابل ملموس در حکومت اسلامی ست و منظورم از «وهم دن کیشوت اسلامی» سید عطاالله مهاجرانی ست و «سانچو پانزا» هم محسن کدیور، کسی که واقعیت حکومت دینی را دیده و به همین مناسب از آن بریده است.

عطااالله مهاجرانی به حکومت ستمگرِ درندهتر از ببر، در خیال باطل ذهن و وجدان کینآگین اسلامیاش میزیید و بیآزرم واقعیتهای جامعه را وارونه جلوه میدهد و در همین رابطه، مظلوم را ظالم و ظالم را مظلوم معرفی میکند. وی هنگام مواجهه با اپوزیسیون یا مخالفان حکومت اسلامی در ایران، نمیتواند حتا به حد «سانچوپانزا» نوع اسلامی محسن کدیور هم رغبت نشان دهد تا واقعیت وجودی و ملموس را در همانبودگی یا اصل و نسباش ببیند و قضاوت کند. کدیوری که نسبت به سبعیت نظام ظلم و تعدی اسلامی در واقعیت آشکارش ساکت نماند و در نفی چنین نظامی سخن راست به زبان آورد و واقعیت را به زبان سلیس باز نمود. بس که دن کیشوت اسلامی عطاالله مهاجرانی از برکت قدرقدرتی جمهور اسلامی رزق بُرده و و تنعم کرده و از چشمهی ناب محمدیاش آب نوشیده و سیراب شده، روند خشک شدن این چشمه یا شکسته شدن آن قدرقدرتی آخوند شیعی در مخیلهاش نمیگنجد.
دن کیشوت اسلامی ما در رویاهای خوش و رویههای خیرخواهانهاش نسبت به حکومت شیعی ظالم که میلیونها ایرانی از ظلماش به تنگ آمده و تظلمخواهی میکنند نمیتواند به واقعیتهای این نظام سر گردنه نشسته و مدام طلب باج کرده و همه آنها را در قمار سیاست شیعیگستری خود بر باد داده و میدهد، با دیده باز بنگرد. در دادگاه انصاف وی که اپوزیسیون مظلوم بر صندلی اتهام مینشیند و حاکم ظالم بر جایگاه قاضی، عین همان «دادگاه»های رواج داده شده شیعی در جمهوری اسلامی است که با حکمشان سر بیگناه را بالای دار میکنند و گناهکار را بر تخت زرین قدرت مینشانند. حال که حکام شیعی در محکمه دادگاه تاریخ به جرم جنایات بیشمار در حق انسان ایرانی محکوم شده و این محکومیت و اجرای حکم پیوند پیدا کرده با آغاز روند فروپاشیاش، سّید ازخودباخته شدهی ما برای اینکه قافیه را نبازد و به خود روحیه دهد، از «برقرار» ماندن این جرثومه فساد در مقابل «زمینگیر» شدن اپوزیسیونش رودهدرازی میکند.
وقتی ذهن در خیالات خود جهنم اسلامی را بهشت اسلامی بفهمد یا جا بزند، وقتی حکومت تبعیضگر شیعی که تافتهای بافته از همان جهنم است در برابر اپوزیسیوناش مظلوم جلوه کند و اپوزیسیون سکولار همچون «شورای مدیریت گذار» که قصدش گذار از این وصله ناجور بر میهن است برایش مرگ آرزو شود چنین ذهنی، ذهن خیالاتی دن کیشوتی ست که آرزوی سعادت مردمان را از حکومتی انتظار میکشد که چهل سال است اخلاق را به ورطه سقوط کشانده، زنان را در بند کرده، امانِ معتقدانِ ادیان غیرشیعی را بریده، زیست اجتماعی مردم را تخریب نموده و جامعهای «امر به معروف و نهی از منکر» ساخته تا بزنند و بکوبند و خفه کنند که مبادا صدایی از سر خیر و دوستی برای سرافرازی ملک و میهن پژواک کند.
وقاحت تا به چند تا به کجا که سرنوشت این کشور و مردم را به دست مردان کهولت سن بیبالانس و احتمالاً پوشکبسته در مجلس خبرگان، بسپرد و از «برقرار» ماندن نظامی پایکوبی و یاوهگویی کند که همینها مدیران بیبو و بیخاصیتاش هستند؟ و همزمان در آرزوی«زمینگیر» شدن اپوزیسیون تا «دهه»ای دیگر خوشرقصی کند و به مدیران بیلیاقت این نظام سیاه اسلامی روحیه دهد؟ همان اپوزیسیونی که افرادش به دلیل قساوتهای سرکوبگرانه شیعی از خانه و خویشان دور و نزدیک خود محروم ماندند و حتا در خارج از مرزهای ایران هم از سوی «سربازان گمنام» نظام محبوب عطاءالله در امنیت بسر نمیبرند.
وقتی دن کیشوت اسلامی ما در وهم خویش، خود و حکومتش را شوالیه ماجراجو میپندارد که زره بر تن و سوار بر اسب زین شده میخواهند به هرکجای این خاک یا حداقل در محدوده خاک منطقه ما ترکتازی کنند تا با به اهتزاز در آوردن پرچم ظلم و ستم اسلام شیعی ادعای رفع تمام کاستیها و ناراستیهای جهان و منطقه را کنند و همینطور در وهم خود واقعیتها را از زبان «سانچو پانزا» واقعبین نشنوند و استقلال خویش را در این ببینند که با آمریکا و اسرائیل دشمنی کرده و بستیزند و خواهان محو دومی شوند و در منطقههارت و پورت سهمخواهی قدرت کنند آنهم از طریق گستردن دامنهی شیعی خود، پهلوانان خیالی هستند که حکومت دینیشان را شکست ناپذیر و «برقرار» پنداشته و به همین مناسب اپوزیسیوناش را شکستپذیر و «زمینگیر» تصور میکنند. غافل از اینکه همه حکومتهای دینی و ایدئولوژیک در دنیای قدیم و میانه و جدید که اصل وجودیشان مبتنی بود بر آزار و اذیت دینی و سلاخی اندیشه، نتوانستند تاب آورند و «زمینگیر» و ساقط شدند. حکومت اسلامی هم مستثنا از این امر نیست، گیریم که مدیران و کارگزارن آن چند صباحی در دشتهای ایران گردونه بتازند.
آمین به آنچه گفتی و نوشتی!