مجید محمدی – حدود بیست سال است که دهها نفر از عزیزکردگان و خاصان درگاه رهبر جمهوری اسلامی و اعضای حلقههای تریاککشی یا سونای مقامات امنیتی و نظامی که مقامات را در محافلشان در کنار منقل یا آب حبابدار می خندانند (مشهورترین آنها، مهران مدیری) تلاش کردهاند با کمک مدیران رادیو و تلویزیون دولتی به استندآپ کمدین تبدیل شوند اما چنین اتفاقی نیفتاده و نخواهد افتاد. دلقکهای «نظام» هرگونه نمایش خود را که در مراسم دولتی و رادیو و تلویزیون دولتی عرضه میشود استندآپ مینامند. اما استندآپ کمدی هرگز در چارچوب جمهوری اسلامی اتفاق نخواهد افتاد چون ظرفیت آن در کشور وجود ندارد. چرا؟
چهار ویژگی
استندآپ کمدی چهار ویژگی دارد که در نظامهای اقتدارگرا و تمامیتخواه شکل گرفتن آن را ناممکن میکند:
۱.بداههگویی که معمولا مشاهدات روزمره را انتقال میدهد. سخن گفتن از موضوعات ملموس مثل روابط انسانی و تغذیه و ورزش و سرگرمی عمومی از دستمایههای عادی است. استندآپ کمدین تجربیات، انتظارات و مفروضات مردم عادی را به چالش میکشد. هیچکس در ایران نمیتواند با خیال آسوده مشاهدات روزانهی خود را بدون فیلتر حکومتی بیان کند چون جایی از آن با منافع و باورهای روحانیون و سپاهیان برخورد پیدا میکند. اگر کسی چنین کند به تیر غیب گرفتار میاید.
۲. بیان خویشتن که تا حد اعتراف هم پیش میرود. استندآپ کمدین از چالشهای شخصیاش سخن میگوید که در جامعهی بسته غیرممکن است. هنر وی در بیان خویشتنن و بیان وضعیت اجتماعی و سیاسی جامعه از نگاه شخصی خود است. بدون نگرش انتقادی استندآپ کمدی شکل نمیگیرد. صرف تعریف لطیفه استندآپ کمدی نیست. در استندآپ کمدی حرکات بدن، سخن گفتن با تماشاگران و درگیر کردن آنها، و نیز به دیوار زدن تابوها جای دارد. استندآپ کمدین در لحظاتی به بازیگر تئاتر خیابانی نیز تبدیل میشود و «خود» مردم را به خودشان نشان میدهد. نگرش انتقادی در نظام بسته و تمامیتخواه ممکن نمیشود مگر با هزینهی زیاد و مثل شهابی که عمرش چند دقیقه است.
۳. پرداختن به مسائل روز از زاویههای متفاوت با روایتهای رسمی؛ جمهوری اسلامی تنها روایت دفتر رهبری را روایت حق و بقیه را باطل میداند؛ وقتی تریبونهای رسمینظام میگویند «خدا در وجود آیتالله خامنهای تجلی کرده است» آیا جایی برای زاویههای متفاوت میماند؟!
۴. بیان مطالبی که توهین به یک گروه ممکن است تلقی شود. روحانیون و سپاهیان در ایران آمادهی توهین شنیدناند تا آن را بهانه کرده و گروهی را حذف کنند (دقیقا مثل دانه برفیهای غربی). حتی اگر این نوع پاکیزگی سیاسی ممکن باشد (که تنها با چماق و زندان و شکنجه سرپا میماند) در نهایت قاتل استندآپ کمدی است. علاوه بر اینها هر گروه اجتماعی دیگری از اصناف و اقوام و مذاهب و… نیز ممکن است هر بیانی را توهین به خود تلقی کنند.
هر چهار ویژگی در جامعهی مدام تحت نظر با رسانههای دولتی که همه چیز بارها چک و سانسور میشود امکان تحقق ندارند. جامعهای که فرهنگ آن مطابق با شرایط روز از طریق آموزش و پرورش بطور سیستماتیک نه تنها بازسازی نمیشود بلکه برعکس؛ بطور سیستماتیک با انواع ویروسهای فکری آلوده میشود.
وفاداری ضد کمدی است
کسانی که در ایران تحت عنوان استندآپ کمدی در مجامع رسمیبرنامه اجرا میکنند دلقکهای وزرات اطلاعات و بیت و سپاه هستند. رادیو و تلویزیون دولتی در ایران در کنترل نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و سپاهی است که از مجرای حسین محمدی در بیت رهبری مسئولیت میگیرند یا استخدام میشوند. اصولا چهرهی مورد توجه مردم نمیتواند در نظام تبلیغاتی جمهوری دوام بیاورد. فرد مستقل و حرفهای اصولا وارد این دستگاه نمیشود و اگر اتفاقا چنین شود دوام نمیآورد و اگر مدتی هم دوام بیاورد ناشی از داد و ستد اقتصادی و سیاسی با مقامات بالاتر است. اگر کمترین ظن و گمانی به عدم وفاداری وی برود حتی در برنامههای ورزشی (مثل فردوسی پور) با اصرار بیت حذف میشود. چگونه فردی میتواند صد درصد به رژیمی تمامیت خواه وفادار باشد و بعد با نگرش انتقادی برنامهی طنز داشته باشد؟ وقتی مفسران ورزشی سرهنگ نیروی انتظامیهستند چگونه میتوان انتظار داشت که برنامهی کمدی را به افراد خوشذوق و مستقل و حرفهای و مبتکر بسپارند؟ دلقکهای بیت متوجه هستند که باید به آن دسته از خصوصیات مردم که مورد نظر «آقا» نیست «گیر» بدهند.
سطح آزادی بیان
دو موضوع کلیدی که کمدینها در دنیای آزاد بدان میپردازند دین و سیاست است. وقتی یک کمدین نتواند به این موضوعات بپردازند مثل دلقکهای نظام به مسخره کردن مردم روی میآورد که مردم را به تدریج از آنها بیزار میکند. استندآپ کمدین با همه چیز و همه کس شوخی میکند از جمله رهبران سیاسی و دینی و به ویژه با این دو گروه!
در رژیمی که اگر افراد در باب میزان مظلومیت امامان شیعه نظری بدهند یا پیش آنها از وضعیت موجود شکایت برند توهین حساب میشود چگونه امکان بیان آزادانهی باورها و عقاید یا شوخی با آنها وجود دارد؟ به دو نمونه از بیان خویشتن افراد نگاه کنید:
صبا کمالی (اینستاگرام):
امیر حسین اسماعیلی (توئیت)
نفر دوم به به ۱۰ سال زندان، دو سال محرومیت از فعالیت در رسانهها و فضای مجازی، دو سال ممنوعیت خروج از کشور و جزای نقدی محکوم شد و سرنوشت نفر اول چندان روشن نیست. اگر این دو نوشته مستحق زندان و محرومیت از شغل باشند دیگر چگونه میتوان نظری در این حوزهها داد آنهم با طنز و فکاهه؟
در موردی دیگر از نقض آزادی بیان شهروندان ایرانی، ۱۷ جوان در یک دریاچه به تفریح میپردازند و دختران حجاب تحقیرآمیز اجباری را از سر بر میدارند و حکومت آن هفده جوان را به ۷۴ ضربه شلاق و جزای نقدی و دو تن از آنها را به اتهام فراهم آوردن مرکز فساد و فحشا (قایقی برای سوار شدن در یک دریاچه) به سه سال زندان محکوم میکند. در چنین جامعهای طنز و شوخی منتفی است.
موانع در خارج کشور
انتظار میرفت کمدینهای ایرانی در خارج از کشور از آزادیهای این جوامع بهره گرفته و در کار خود موفق باشند و کار خویش را در جوامع ایرانیان (با میلیونها تن عضو) نهادینه سازند اما این فرصت به دو گونه از دست رفت:
۱) با تبدیل برنامهی اصلاح طلبی به مضمون اصلی محتوای لطیفهها (مثلا در کار ابراهیم نبوی) و ۲) استخدام شدن افرادی مثل ماز جبرانی در لابی جمهوری اسلامی. کار برای لابی جمهوری اسلامی (نایاک) شوخیهای جبرانی را به محدودهی تعابیر مدفوع و ادرار در زبان فارسی محدود ساخت در حالی که جامعه و سیاست ایران روزانه دستاویزهای کافی به دست کمدینها میدهد. ابراهیم نبوی هم با وجود آشنایی با معضلات سیاسی و مذهبی جامعهی ایران با به حاشیه رفتن اصلاحطلبی به حاشیه رفت و محو شد. دو جریان اصلاح طلبی و لابیگری (که دارند به تدریج به هم میرسند) از سموم جدی طنز در خارج کشور بودهاند.
آرایش حکومت دینی
استندآپ کمدی مثل حقوق بشر، دمکراسی، پارلمان، جمهوریت، رسانه، نماینده، انتخابات و تفکیک قوا با حاکمیت روحانیت و شریعت همخوانی ندارد و استفاده از این تعابیر در حکومت دینی خود به شدت کمیک است. همهی این تعابیر و نهادها در یک ایران سکولار و دمکراتیک و آزاد ممکن هستند. مانع اصلی در این راه، حکومت دینی و شریعت و روحانیت شیعه است. حکومت دینی را با عناوین زیبا و امروزین نمیتوان آرایش کرد و به مردمی که با این مفاهیم آشنا هستند فروخت.
واقعا نوشته آقای مجیدی واکاوی هوشمندانه از هنر طنز یا استند آپ کمدی در یک رژیم فاشیستی مذهبی را لایه به لایه در برابر دید خواننده قرار میدهد ، بانظر شما صد در صد موافقم که این افراد در ایران دلقکان شاغل در دستگاه خلافت هستند که آگاهانه در خدمت فاشیسم قرار دارند ، یکی از قدیمیهای اینها حمید ماهی صفت میباشد که کارش را رسما از سپاه شروع کرد و در محافل حکومتی کارش خنداندن حکومتیان بود و با حمایتهای گسترده وزارت اطلاعات و خارجه با ماموریت های هدف دار سلسله برنامه هایی زیر نام استند آپ کمدی در اکثر شهرهای اروپا بر گزار کرد که دیدار کنندهها از برنامهها ی او را بیشتر افرادی از وفاداران و جیره خواران نظام در خارج از کشور تشکیل میدادند !
بیاد دارم که قبل از انقلاب وقتی زنده یاد فرخزاد کارش را شروع کرده بود روشنفکران و بسیارانی از طیفهای گوناگون جامعه او را جلف و مسخره میدانستند.کسانی که مجبور میشوند در حیطه کوچکی به انتقاد از چیزی در قالب طنز بپردازند شاید چون ما مردم توان جدی برخورد کردن با موضوعات را نداریم این کار را میکنند. در مورد مهران مدیری نکته ای هست که او را از بقیه متمایز می کند: روی سخن او با هر یک از ماست. مثلا کمبود مطالعه و کتابخوانی ایرانیان یا سرپوش گذاشتن روی وجدان یا رشوه دادن و رشوه گیری برای پیشبرد مقاصد که در سریالها و کارهای او مشهود است. با اینکه بیشتر سران مملکت از اراذل و اوباش هستند کسانی پیدا میشوند که بنوعی راهی برای مطرح کرن موضوعات پیدا میکنند. همه را بک چوب نرانیم.
واقعا عالی گفتید آقای محمدی. تمام قسمتهای هنری، ورزشی، فرهنگی، اجتماعی و علمی مملکت تحت تاثیر منفی ایدئولوژیک و دیکتاتورشیپ این رژیم به قهقهرا رفته و بالطبع أفرادی هم هستند که در خدمت اینها بوده و روزگار میگذرانند و بعضا فربه میشوند.