جمعه ١١ اکتبر انجمن حمایت از معلولین ایرانی در بریتانیا، جلسهای تحت عنوان بررسی علل آسیبپذیری سلامت روان برگزار کرد. فرید انصاری دزفولی مدیر این مرکز جلسه را گشود و اطلاعاتی در مورد گرداننده کارگاه، آقای سهیل جانثاری، ارائه داد.
سهیل جانثاری دانشجوی دکترای کینگز کالج لندن در علوم اجتماعی و روانشناسی اجتماعی است. وی پژوهشی در مورد وضعیت پناهندگان ایرانی و افغان با همکاری جامعه ایرانیان لندن انجام داده و نتایج به دست آمده در این پژوهش را طی گردهماییهایی در اختیار علاقمندان ایرانی و فارسیزبان قرار داده است. در این جلسه آقای جانثاری بر وضعیت روحی و روانی مهاجران و پناهجویان تمرکز داشت که به صورت کارگاه بحث و برسی برگزار شد و با شرکت و اظهار نظر فعال حاضران پیش رفت.
فرید انصاری دزفولی در پیشگفتارش یادآور شد که مشکلات سلامت روانی هم نوعی معلولیت شمرده میشود و انجمن حمایت از معلولین ایرانی در بریتانیا برای کسانی که مایلاند مسائل و مشکلات روانی خود را با متخصصان و رواندرمانگران در میان بگذارند، تسهیلاتی فراهم میکند.
سپس سهیل جانثاری سخنان خود را آغاز کرد. وی گفت کمابیش این توافق وجود دارد که مشکلات مربوط به سلامت روان در میان مهاجران و پناهجویان بیشتر شایع است تا در جامعه میزبان. او تاکید کرد رابطهای ساده و یکطرفه بین مهاجرت و پناهندگی از یکسو و مشکلات مربوط به سلامت روان از سوی دیگر وجود ندارد. به عبارت دیگر، عوامل مختلفی در این میان تاثیرگذار هستند که قرار است آنها را در این جلسه مورد بحث و بررسی قرار دهیم. او افزود که شیوه بررسی ما در این جلسه شروع از نشانههای مشکلات سلامت روان و سپس ارائه تعریفی از آن و سپس بطور مشخص به سراغ مشکلات سلامت روان ناشی از مهاجرت و پناهجویی، نه فقط در نسل اول بلکه نسل دوم خواهیم رفت.
سهیل جانثاری در ادامه گفت که مشکلات سلامت روان برخلاف مشکلات مربوط به فیزیک انسان- نمود مشخص و ملموس ندارد و سیال است و به همین دلیل به دشواری میتوان روی آنها انگشت گذاشت. آنگاه از حاضران خواست که نمودهای مشکلات سلامت روان را برشمارند. حاضران در پاسخ از افسردگی، غمگین بودن، خوشحالی و خندههای بیش از حد، گوشهگیری، پرخاشگری، کمبود انگیزه، منفیگرایی و بدبینی و… نام بردند. گرداننده ضمن تایید این علائم افزود که در غرب بطور متوسط از هر ۵ نفر یک نفر دارای چنین علائمی است که حکایت از گستردگی مشکلات روانی دارد.
آنگاه گرداننده جلسه تعریفی از مشکلات سلامت روان با سعی در ترسیم مرز بین نرمال و غیرنرمال ارائه داد. او گفت در چند دهه اخیر کارشناسان بر چهار معیار در تفکیک نرمال از غیرنرمال تاکید داشتهاند. معیار اول احساس خوب و یا بد داشتن شخص از خودش است البته با این تاکید که در بسیاری از موارد انسان از احساس خودش آگاهی لازم را ندارد یعنی در برزخ و ابهامیاز احساسات گرفتار است. معیار دوم آن است که انسان قوانین و رسوم جامعه را نادیده گیرد و قبول نداشته باشد. معیار سوم، داشتن رفتارهای هنجارشکنانه است. و چهارم آنکه امروزه تکنولوژی انسان را قادر میسازد از طریق اسکن فعل و انفعالات غیرمعمولی مغز انسان را مشاهده کند و در تمایز با فعل انفعالات نرمال بطور مشخصتر نشان دهد.
در واکنش به این معیارها شماری از حاضران بر غیرکافی بودن معیارهایِ دوم و سوم در تبیین مشکلات سلامت روان تاکید داشتند. آنها میگفتند کسانی که خود را انقلابی و مخالف نظام سیاسی و اجتماعی میدانند در عین برخورداری از سلامت روانی مخالف قوانین و رسوم جامعه بوده و در چالش دائمی با آنها بسر میبرند. مثال اینکه در دوره بردهداری در آمریکا بسیاری از بردهها از هر فرصتی برای فرار از اسارت استفاده میکردند. بردهداران و قدرتمندان این حرکت بردگان را خلاف قانون و رسوم میدانستند و این کار را غیرنرمال میشمردند در حالی که امروزه میدانیم فرار آنها از یوغ بردگی حرکت درستی بوده است. پس چنین تعریفی میتواند مورد سوء استفاده قدرتمندان برای تداوم کنترل خود بر ستمدیدگان قرار بگیرد. برخورد نژادپرستانه و تبعیضآمیز نسبت به سیاهپوستان در آمریکا حتی امروز بعد از حدود ٢٠٠ سال هم آنها را از امنیت اجتماعی برابر با سفیدپوستان محروم میکند و در برخورد با مجریان قانون محتاطشان میسازد. و نیز امروزه هم در آمریکا دیده شده که پزشکان گرایش بیشتری برای فرستادن سیاهپوستان به تیمارستانها دارند تا سفیدپوستان.
در مورد هنجارها هم گفته شد که در فرهنگهایِ مختلف هنجارهای متفاوتی وجود دارند. ممکن است عملی در فرهنگی در محدوده هنجار باشد در حالی که در جامعه دیگر میتواند هنجارشکنی تلقی شود. برای مثال در ایام سوگواری عاشورا در ایران ما شاهد صحنههایِ خودزنی و قمهزنی هستیم که در میان متعصبان و دینباوران شیعه هنجار شمرده میشود ولی چنین عملی در غرب هنجارشکنی تلقی میشود.
یکی از شرکتکنندگان مسائل و مشکلات اقتصادی را سرمنشاء احساس ناامنیها، اِسترسها و تشویشها میدانست و گستردگی علائم نامبرده را به این امر نسبت میداد. شرکتکنندهای دیگر بیشتر دنیای مدرن ماشینی و سرعت بالای زندگی را ریشه این وضعیت میدانست.
طرح این مبحث تاکیدی بود بر تاثیر شرایط اقتصادی، اجتماعی و بطور کلی عینی بر وضعیت انسان که آنهم مدخلی شد برای ورود به مشکلات سلامت روان در بین پناهجویان و مهاجران در بریتانیا.
گفته میشود که مهاجران و پناهجویان قشرها آسیبپذیر جامعه هستند. در حالی که این گزاره به صورت مطلق درست نیست و عوامل مختلف و از جمله به شرایط تاریخی و عینی جامعه نیز بستگی دارد. یعنی اگر جامعه بطور غالب نژادپرست و مهاجرستیز باشد مسلماً پناهجویان بیشتر در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند و مشکلات سلامت روان پیدا میکنند. در همین رابطه گفته شد که این تصور وجود دارد که مشکلات روانی مهاجران در نسل دومی که در جامعه میزبان بزرگ و پرورش یافته است قاعدتاً باید کمتر باشد در حالی که لزوماً چنین نیست. به عنوان مثال نسل دوم سیاهپوستان در بریتانیا بطور شگفتانگیزی مشکلات سلامت روان بیشتری از نسل اولشان دارند. پژوهشی در پنج کشور بلژیک، ایتالیا، آلمان، هلند و بریتانیا نشان میدهد که در بلژیک و هلند فرق چندانی بین مشکلات سلامت روان مهاجران و پناهجویان و اعضای بومی جامعه وجود ندارد. در حالی که در آلمان و بریتانیا این تفاوت بسیار زیاد است. در ایتالیا وضعیت بین این دو قطب قرار دارد. این خود نشان میدهد که نحوهی پذیرش مهاجر از سوی جامعه در سلامت روان او تاثیر مستقیم میتواند داشته باشد. به عبارت مشخصتر، اگر مهاجر بداند که جامعه میزبان پذیرای او نیست این روی سلامت روان او تاثیر منفی میگذارد.
در همین زمینه یکی از حاضران از مشکلات ناشی از دو فرهنگی بودن در میان نسل دوم مهاجر ایرانیان در بریتانیا صحبت کرد. در جواب، گرداننده جلسه گفت که اتفاقاً تحقیقی در این زمینه نشان میدهد که دو فرهنگی بودن در مواردی به نفع نسل دوم تمام شود زیرا در حالی که جامعه میزبان بریتانیا اتمیزه و به شدت فردگراست، در فرهنگ ایرانی فردگرایی به این شدت نیست و پیوندهای خانوادگی هنوز بسیار اهمیت دارند. نسل دوم قادر است از هر دو فرهنگ نکات مثبت را بگیرد و به کار ببندد. بنابراین، اگر اتفاق ناگواری افتاد راههای بیشتری برای مقابله با آن دارد و نیز در این امر از حمایت خانوادگی بیشتری برخوردار است. در نسل اول هم پیوندهای صمیمی فامیلی شاید تحمل «غربت» را آسانتر میکند.
البته در برابر این نقطه نظر، شرکتکنندهای دیگر به رقابتهای شدید فردی در میان ایرانیان که به باور او حتی بیشتر از جوامع غربی است اشاره کرد. او صحبت از کاریکاتوری میکرد که نشان میدهد ایرانیان برای بالا رفتن از نردبان ترقی دیگران را به پایین میکشند. شرکتکننده دیگری گفت تجربهاش نشان میدهد که چنین رقابتهایی به شدت در میان غربیها نیز وجود دارد.
گرداننده جلسه در ادامه گفت که مهاجر و پناهجو در جامعه میزبان چهار مسیر را میتواند طی کند:
١- فرهنگ سرزمین مادری را حفط کند و فرهنگ جامعه میزبان را نپذیرد. در این صورت مستعد یافتن مشکلات سلامت روان است.
٢- فرهنگ سرزمین مادری را حفظ کند و در عین حال تا درجهای نیز فرهنگ جامعه میزبان را بپذیرد. در این صورت احتمال مشکلات روانی کمتر است.
۳- فرهنگ سرزمین مادری خود را به فراموشی بسپارد و کاملاً در فرهنگ جامعه میزبان غرق شود. این نوع آدمها نیز در ادامه مشکلات سلامت روان پیدا میکنند.
۴- فرهنگ سرزمین مادری را به فراموشی بسپارد ولی در عین حال نیز نتواند به فرهنگ جامعه میزبان دست یابد و به قول معروف از آنجا رانده و از اینجا مانده شود. چنین آدمی مستعد مشکلات روانی شدید است.
در تکمیل این گفتار گرداننده جلسه گفت که تجربه نشان داده که جامعه مهاجر با گذشت زمان فرهنگ خاص خود را پیدا میکند که با وجود داشتن عناصری قوی از فرهنگ سرزمین مادری در عین حال تفاوتهای مشخصی نیز با آن دارد.
یکی از شرکتکنندگان از اختلافات سیاسی، ایدئولوژیک طبقاتی، مذهبی و غیرمذهبی در جامعه ایرانی بریتانیا گفت که به نظر او باعث تضعیفِ پیوندهای انسانی در میان مهاجران میشود و چنین محیطی میتواند نا امنی برای بسیاری از پناهجویان و مهاجران به بار آورد و آنها را به انزوا بکشاند که خود میتواند به ظهور مشکلاتی در سلامت روان بیانجامد.
در ادامه گرداننده جلسه در بحث مربوط به عوامل موثر در پیدایش مشکلاتی در سلامت روان در میان پناهجویان بر عوامل زیر تاکید کرد:
ا- اتفاقاتی که در سرزمین مادری روی داده و پناهجو را به این نتیجه رسانده که نمیخواهد در کشورش زندگی کند و راه پناهجویی را در پیش گرفته است.
٢- دشواریها و مشکلاتی که در طی راه با آنها روبرو شده. مانند همراهی با قاچاقچیان که عناصر نابابی هستند و روبرو شدن با پلیس در مرزهای کشورهای مختلف.
۳- تسلیم تقاضای پناهندگی و زیر «سین جیم» قرار گرفتن برای اثبات در خطر بودن جان در سرزمین مادری آنهم در مقابل مأموری که معمولاً بنا را بر دروغگویی پناهجو میگذارد و تمایل به رد تقاضای او دارد. حتی دروغ گفتن هم میتواند بر روان پناهجو سنگینی کند.
۴- زندگی در مکانهای غیربهداشتی و اجبار در استفاده از امکانات بهداشتی مشترک و تهیه غذا با بیگانگان.
درباره این چهار مورد، حرفهای زیادی وجود داشت. یکی از حاضران از اعدام ناگهانی همبندیهای خود در زندان ایران گفت که تاثیری بسیار مخرب بر روح و روان او گذاشته که تا مدتها بعد از پناهندگی لازم بود نزد رواندرمانگر برود و قرصهای آرامبخش استفاده کند.
یکی از حاضران از کمبود آفتاب در بریتانیا و در نتیجه کمبود ویتامین د گفت چراکه کمبود آن روی خُلق و خوی انسان تاثیر منفی میگذارد؛ که این باعث خستگی مفرط و مشکلات سلامت روان در بین ایرانیان مهاجر و پناهندگان ایرانیای میشود که از سرزمین آفتابخیز آمدهاند. ولی آیا چنین وضعیت روحی در مورد ایرانیانی که به سرزمینهای آفتابخیز کوچیدهاند صادق است؟
در این میان جوانی پناهنده نیز بیتردید در تحمل شرایط پناهندگی و ایستادگی در برابر این وضعیت دشوار یکی از عوامل مهم است.