شاهنشاها:
صد سال از زادروز شما گذشت و این روزها بسیاری از هممیهنان به یاد شما هستند، در فکر روزی هستند که با چشمانی اشکبار مجبور به ترک وطنی شدید که با تمام وجودتان به آن عشق میورزیدید. چهل سال از آن روز گذشته و دیگر در میان ما نیستید تا ببینید چه بر ایران و ایرانی گذشته و میگذرد.
به یاد دارم اولین بار که شما را از دور دیدم روزی بود که بعد از آزادی آذربایجان به تهران برگشته بودید و از خیابان پهلوی میگذشتید و مردم به استقبال شما در کنار خیابان آمده بودند. من، کودکی خردسال، از روی پشت بامی که با مادر و خویشان ایستاده بودیم به شما دست تکان میدادیم و شما ما را دیدید و دست تکان دادید.
در دوران بچگی و جوانی میدیدم که روز به روز وضع مردم مناسبتر میشد- بجای آب جوی، شهر لولهکشی شد، برق به منزل راه یافت، خیابانها اسفالت شد، شهرها منظمتر، منازل زیباتر، تغذیه و بهداشت بهتر و کار بیشتر، مدارس جدید و ورزشگاهها احداث میشد؛ پیشرفت را احساس میکردم و مردم راضی. نابسامانیهایی هم اتفاق افتاد؛ به شما سوء قصد شد و با درایت و بردباری توانستید از این اتفاقات بگذرید.
سالها بعد چندین بار به من گفتید، «شما آن روزها را ندیدید که قوای بیگانه میهن ما را تسخیر کرده بود و سرباز روسی در دروازه تهران از من هم کارت شناسایی برای خروج و ورود به پایتخت میهنم میخواست.» آنجا بود که متوجه شدم چه رنج بزرگی در آغاز پادشاهی خود کشیدید تا بالاخره توانستید تسخیرگران را با زحمت زیاد از خاک ایران بیرون کنید.
بار اولی که شما را از نزدیک دیدم در سفارت ایران در پاریس بود که دانشجویان را پذیرفتید. من و دانشجویان دیگر از دیدار پادشاه خود خوشحال بودیم. از من پرسیدید چه درس میخوانم، گفتم معماری و تعجب کردید چون در آن زمان زنان به ندرت رشته معماری را انتخاب میکردند. به مادرم نوشتم که چقدر خوشحال شدم که شما را دیدم، چشمانتان محزون بود.
در تابستان ۱۳۳۸ از پاریس به تهران برگشتم و افتخار آشنایی با شما را پیدا کردم؛ دیدار به ازدواج رسید و از همان روزهای اول میدیدم تمام وقت و کوششتان برای بهبود وضع ایرانیان بود و عشقی عجیب به خاک این مرز و بوم که نامش ایران بود داشتید.
چندی بعد که رضا به دنیا آمد خوشحال بودید نه فقط به خاطر اینکه پسری داشتید بلکه از مردمی که با چنان مهربانی و اشتیاق برای خوشآمد فرزندتان اتومبیل شما را از زمین بلند کردند و شما را همراهی کردند سپاسگزار بودید.
پیوسته میگفتید که بایستی تغییرات بزرگی در جامعه ایجاد شود امّا بسیاری از صاحبان قدرت با آن مخالفت میکردند. سالها بود که سعی میکردید تغییرات بنیادی به وجود آورید ولی نمیشد تا بالاخره «انقلاب سفید» را پیشنهاد کردید و ملّت ایران به خواسته شما جواب مثبت داد. افرادی سعی کردند با شورش و بلوا از این انقلاب واقعی که برای اکثریت ملّت ایران و مخصوصاً برای زنان پیشرفتی شگرف بود، مخالفت کنند.
از آن پس جامعه ایران با سرعت پیشرفت میکرد. کشاورزان مالک زمین شدند و این آرزوی دیرینه شما بود که از عنفوان جوانی به آن فکر میکردید. سپاهیان دانش، آبادانی و مسکن و بهداشت فعال شدند. آبها ملی شد؛ زنان هر روز فعالتر شدند و آنان از حقوق خود دفاع میکردند؛ تغییرات بنیادی ایران چشمگیر بود اما عدهای که از دولت و ملت سوء استفاده میکردند، حاضر به همکاری برای پیشبرد ایران به طرف جامعهای مترقی و مرفهّ نبودند از همه کارهای مثبتی که در مملکت میشد خرده میگرفتند و زهر خود را در میان مردم میپاشیدند اما در آن موقع پیشرفت سریع ایران زبانزد دنیا شده بود.
فرحناز، علیرضا و لیلا به دنیا آمدند با آنها با محبّت و بردباری رفتار میکردید و مواظب بودید تا درسشان را بخوبی بخوانند و رفتارشان با دیگران بدون تکلّف و آرام باشد و نیز تاکید داشتید ورزش همانگونه که خود ورزشکار بودید به بچهها یاد داده شود.
وقتی ولیعهد کوچک بود و با جدیت در مراسم مختلف حاضر میشد و محّبت و احترام همه را بر میانگیخت خوشحال بودید. وقتی ولیعهد و علیرضا پرواز تک و بدون استاد خلبان در سنین پایینتر از معمول پرواز کردند خوشحالی و غرور را در چشمانتان میدیدم. من نیز به خود میبالیدم.
هیچگاه شما را عصبانی و پرخاشگر ندیدم؛ همواره با متانت و مسلط بر اعصاب خود بودید، مهربان با نزدیکان و زیردستان بخشنده حتی به آنان که قصد جان شما را کردند. فقط خیانت به ایران برای شما غیرقابل بخشش بود. با همه کارشکنیها و سختیها که دیده بودید هیچگاه شکایتی نمیکردید مانند این بود که بر فراز بدیها پرواز میکردید.
هّم و غمتان فقط ایران و ایرانی بود هر روز صبح که بیدار میشدید به آسمان نگاه میکردید؛ گزارش مقدار باران را میخواندید که در ایران باریده بود و روزی که باران میآمد خوشحال بودید. ایران پیش میرفت، ملّت کار میکرد و امیّد به آینده داشت.
آن روز که ثروت عظیم ما یعنی نفت و گاز کاملاً در تسلط ایران در آمد در این روز که قرار داد کنسرسیوم (سال ۱۳۳۳) لغو شد و بجای آن قرارداد جدید تحت عنوان خرید و فروش نفت با اعضای کنسرسیوم منعقد شد که نتیجه آن اداره مطلق و کنترل کلیه عملیات نفتی در حوزه قرارداد قبلی کنسرسیوم به شرکت ملی نفت ایران منتقل شد که درواقع اجرای کامل اصل ملی شدن صنعت نفت بود- شما تا چه حد خوشحال شده بودید. شرکت ملی نفت ایران در ردیف بزرگترین شرکتهای نفتی جهان درآمد.
اما همه نمیدانستند که در طی سالیان متمادی چه فعالیتهایی و چه نبردهای بینالمللی اتفاق افتاد تا این مهّم به انجام رسید.
آن روز که تاسیسات عظیم ذوب آهن اصفهان را گشودید به من گفتید بالاخره توانستم با وجود تمام کارشکنیهای دائمی خارجیان این آرزوی دیرینه پدرم را بر آورده کنم.
هر بار که دانشگاهی، کارخانهای، بیمارستانی، ورزشگاهی و شرکت بزرگی در ایران ساخته میشد برای شما روز خوشی بود. هر بار دانشجویان ایرانی در خارج در رشته خود موفق میشدند خوشحال بودید و سعی میکردید آنها را تشویق کنید و مقدماتی ایجاد کنید که به ایران برگردند و به میهن خود خدمت کنند.
در دوران پادشاهی خود ارتشی قدرتمند ساختید که بسیاری از خارجیان از قدرت این ارتش هراس داشتند و کسی یارای تجاوز به خاک ایران را نداشت. بدخواهان از خرجی که برای ارتش ایران میشد خرده میگرفتند ولی دیدیم که پس از فاجعه سال ۱۳۵۷ و تضعیف ارتش چگونه عراق به ایران حمله کرد و هشت سال جنگ باعث چه خسارت باور نکردنی مالی و جانی برای ایران شد.
گو اینکه جوانان کشورتان شاید هنوز به درستی نمیدانند که با شما ایران آینده چه میتوانست باشد. به سوی «تمدن بزرگ»، کتابی که شما در سال ۱۳۵۶ منتشر کردید، نماد رؤیایی بود از آیندهی ایران که در سراسر زندگی مسیر کار و کوشش شما را تعیین کرده بود. در این کتاب نوشتهاید آنچه برای ایران فردا آرزو میکردید و به سوی آن گام برمیداشتید. رسیدن به چنین ایرانی نیاز به زمانی زیاد نداشت.
در دوران پادشاهی خود با درایت و متانت ایران را قدرتمند و ایرانی را سر بلند کردید با تقریباً تمام ممالک دنیا و همسایهها روابط دوستانه و صلحجویانه بر قرار کردید. سعی نمودید در آن روزگار که دنیا دو قطبی بود تعادلی در روابط ایران با هر دو قطب شرق و غرب ایجاد کنید و پایگاه صلحی در خاورمیانه باشید.
در مخلیه شما هر ایرانی از هر دین، از هر قومی و از هر منطقهای ایرانی بود و بایستی احترام او در جامعه برابر باشد. بر همین اساس بود که پادشاهان، رؤسای جمهور، نخست وزیران و دیگر بزرگان کشورها از شرق و غرب دنیا برای شرکت در مراسم بزرگداشت تاریخ ایران به ایران آمدند. با یاری هممیهنان بیش از ۲۵۰۰ مدرسه در روستاها ساخته شد، در ممالک خارج درباره تاریخ ایران سخنرانی شد نمایشگاه برگزار شد و کتاب چاپ شد.
از همان اوایل همسری همواره پشتیبان و راهنما و مشوّق من بودید تا بتوانم در زمینههای مختلف به کمک هممیهنان بشتابم؛ روزی نیست که از شما در تفکراتم تشکر نکنم و از نبودنتان تاسف نخورم.
آن روز که ازایران خارج شدیم و بار اندوه و اشک را در چشمانتان دیدم باز هم گله نکردید و مدت کوتاهی که پس از آن در بین ما بودید هیچگاه از ملت ایران شکایتی نکردید.
با اینکه تقریباً هر روز خبر از اعدام خدمتگزاران صدیق ایران به دستور روحانیای مامور روحانی دیگری میرسید و اندوه شما را از مرگ سرداران، دولتمردان و سازندگان ایران میدیدم، در اتاقتان میرفتید و ساعتها در سکوت بودید؛ رفتارتان همانگونه با محبت به اطرافیان و بچهها بود- بانویی نوشت «بایستی خداوند این پادشاه را خیلی دوست میداشت که به او قدرت مقابله با این سختیها را در حالی که بیماری جانکاهی داشت داده بود.»
در قاهره پس از دربدریها که ما را به این مملکت و آن مملکت میفرستادند و بزرگواری انورالسادات و ملت مصر که ما را پذیرفتند آخرین بار در آن روز سخت و پر از اندوه که چشمان خود را برای همیشه بستید کیسهای از خاک ایران در زیر سرتان بود و برای من آنچه بر من گذشت غیرقابل بیان است.
حدود چهل سال از آن روز میگذرد. بسیاری از آنان که دروغ میگفتند و به شما و کارهای شما خرده میگرفتند، اینک متوجه شدهاند که کمک آنها برای بر هم زدن ایران چه فجایعی برای ملت ایران و حتی ممالک اطراف ایران به بار آورده است. ملت ایران هر روز بیشتر به این نتیجه میرسد که تهمتهایی که حکومت بعدی به شما زد دروغ بوده؛ آنها هنوز هم دروغ میگویند. خارجیانی که در به پا کردن فاجعه ۱۳۵۷ به شورشیان همه نوع کمک رساندند نیز متوجه اشتباه بزرگ خود شدهاند، ولی منافع خود را دارند. ایرانیان و حتی آنان که پس از سال ۱۳۵۷ به دنیا آمدهاند به درستی فهمیدهاند چه پیشرفتهای شگرفی در زمان پادشاهی شما به انجام رسیده است.
«خدابیامرز» نام شما در ایران شده است و مردم میگویند روحش شاد. امروز نیستید که ببینید بر سر ایران و ایرانی در این چهل سال چه آوردهاند. مملکتی که در دوران ۳۷ ساله پادشاهی خود با کمک ایراندوستان ساختید که با تمام ممالک دنیا پیمانهای دوستی و مودّت داشت، ایران و ایرانی در دنیا سربلند و محترم بودند و امید به آینده داشتند.
در ایران که در سال ۱۳۵۵ بیش از یک میلیون نفر خارجی در آن مشغول کار بودند و در آن بیکاری وجود نداشت امروز میلیونها نفر زیر خط فقر زندگی میکنند. میلیونها ایرانی میهن را به اجبار ترک کردهاند، بسیاری در ایران بیخانماناند، بچهها دستفروشی و گدایی میکنند، چه تعداد کارخانهها که در اثر بیلیاقتی و فساد دست اندرکاران از کار افتاده که حتی امکان پرداخت حقوق کارگرانشان را نیز ندارند.
فساد روحانیان و دولتیان زبانزد خاص و عام همه از ایرانی و خارجی شده است. پاسداری از محیط زیست که مورد توجه شما بود امروز با ندانمکاری اینان فاجعهای به بار آورده که بارش را نسلهای آینده خواهند کشید. زورگویی قدرتمندان به مردم، زندانی کردن این و آن بدون هیچ پایه و اساسی، ستمهایی که بر زنان ایران رفته و میرود و خواریهایی که کشیدهاند زبانزد جهان شده. سرمایههای ایران به تاراج برده میشود و خجالتی از این بابت نمیکشند.
در این چهل سال که دیگر بین ما نیستید دو فرزند عزیزمان علیرضا و لیلا دیگر در بین ما نیستند، اگر بودید میدیدید که رضا ولیعهد شما با تمام وجودش در تمام این سالها به فکر ایران و ایرانیست و برای آزادسازی آن فعالیت میکند و همسرش یاسمین آگاه و دلسوز در کنار او بخصوص در امور زنان فعالیتهای خود را دارد. اگر بودید، میدید که فرحناز تمام این سالها به یاد شما و عشق شما زندگی میکند و ای کاش بودید که از دیدن نوههایتان نور، ایمان، فرح و ایریانا لذّت میبردید و آنها شما را در آغوش میگرفتند. نیستید که ببینید آنها به داشتن پدربزرگی مانند شما چقدر افتخار میکنند.
اگر بودید میدیدید که ملت ایران، ملتی بزرگ که میشناختید به وسائل مختلف برای آزادی خود مبارزه میکند و میتوانم به شما اطمینان بدهم که در این مبارزه موفق و پیروز خواهد شد و سربلند و پیشرو به سوی آیندهای بهتر گام بر خواهد داشت و قدر زحمات شما و پدر بزرگوارتان را میداند.
نور بر تاریکی پیروز خواهد شد و ایران از خاکستر خود بر خواهد خواست.
روانتان شاد.
۴ آبان ۱۳۹۸-۲۶ اکتبر ۲۰۱۹
با اطمینان و به جرات کامل مینویسم کسانی که اون زمان سال ۵۷ بر علیه شاه شعار دادن و به خیابانها امدن عاقبت بخیر نشدن ومن باچشمان خود دیدم به چه سرانجام بدی رسیدن واکثرن با چه دردی از این دنیا رفتن…مردم ایران بخاطر قدر نشناسی که در حق شاه عزیز و مهربان خود کرد به این روز افتادن… زمان شاه فقید مردم ایران جز خوشحال ترین وبارفاهترین مردم دنیا بودن ولی الان مطمئنا جز افسرده ترین و غمگین ترین وفقیرترین مردمان دنیا هستن..کشوری ثروتمند که به دست ملاهای دزد غارتگر بی رحم افتاده…امیدوارم دست به دست هم دهیم و همت کنیم که به زودی زود این ملاهای دزد کثیف رو از مملکت عزیزمون بندازیم بیرون و کمک کنیم ولیعد عزیزمان به وطن خود برگردد و دوباره مثل زمان پدرگرامی و عزیزش ایران را شکوفا کنیم واز همه مهمتر قدرش را بدانیم و ناسپاسی نکنیم…آمین و به امید آنروز
با درود فراوان به روح شاهنشاه آریامهر محمدرضا پهلوی و درود به ولیعهد عزیزمان و شهبانوی مهربانمان….من یکی از دهه پنجاه های هستم که جز نسل سوخته این انقلاب اخوندی یا ملایی کثیف شد وخیلی دوست دارم ولیعهد عزیزمان به وطن بیاید چون مردم ایران ناسپاسی که که در حق شاه عزیز وزخمت کش این مملکت را دوباره جبران کند..کسانی که سال ۵۷ به خیابانها امدن در حق شاه خودشون ناسپاسی کردن والان دارن چوبشو خودشون و بچه هاشون میخورن…امیدوارم ولیعهد عزیزمان به زودی زود به ایران بیاد و مارو از دست این ملاهای خیانت کار و مردم فریب نجات دهد به امید انروز… امیدوارم روزی به زودی زود برسد که ولعید عزیزمان به ایران بیاد و ما قدرشو بدانیم و مثل کسانی که سال پنجاه ۵۷ به شاه و مملکتشون خیانت کردن نباشیم…مردم ایران به شاه فقید و خانواده اش بدهکارن …ایران و ایرانی چشم به راه ولیعد عزیز است…به امید انروز که شمارو در وطن ببینیم و با کمک شما گذشته رو جبران کنیم..آمین
درود بر شهبانوی فرهنگساز و درود بر رضاشاه بزرگ و شاهنشاه آریامهر شادی آفرین ایرانساز. تها راه نجات ایران و ایرانی بازگشت حکومت پادشاهی مشروطه پارلمانی پهلوی است که میتواند تمام اقوام ایران و گروه های سیاسی ایران خواه را با تمام اختلافات سیاسی موتلف کند. به امید آن روز.
به کدخدا – کسی جز شاهزاده قانونا نمی تواند این کارهای سیاسی را انجام دهد
شهبانو وظیفه خود را که آبرو مند نگهداشتن خانواده پهلوی بوده است به نحو احسن انجام داده است
با همه تلاشی که شاهزاده کرده هنوز به آن نقطه تشکیل شورای همگانی یا دولت موقت به دلایل گوناگون نرسیده است
دانش سیاسی شاهزاده و به روز بودن او در مسائل جهانی بمراتب بالاتر از شهبانوی گرامی است
با پیشنهاد های احساسی بجز ایجاد مشکل بیشتر و دو دسته کردن مردم (موافق و مخالف با پیشنهادها) کاری صورت نمیگیرد
به دوست عزیزی که با عنوان کدخدا کامنت زدید:
فرمودید “سلطنت طلبان”
ما با سلطنت مخالفیم که هیچ, با طلبکارانش هم مخالفیم!
همین امروز یک کامنت بلند راجع همین مورد نوشته ام و زیر مقاله ای تحت عنوان:
– گزارشی از سخنرانی درباره «موانع فهم مدرنیته در ایران»
در کامنت من که انتظار دارم تا فردا منتشر شود , عناوینی مثل, شه, شاه, شهروند, شهریار, پادشاه, شاهنشاه را بروشنی تعریف کردم که جمله در دوران ساسانیان جزو القاب محسوب میشده و اولین مدرنیته کامل!
اگر کامنت من منتشر شود متوجه میشوید که چگونه ساسانیان حریف زمین و زمان میشوند که اولین مدرنیته را کسب و هدیه کنند, اما متاسفانه حریف یک چیز نمیشدند که ریشه ی تمام شورش ها و طغیان ها هم بوده است:
دو ترم ارباب و رایت!
اولی امروز کدخدا یا اگر شهری باشد حاجی دلال انحصاری و مفت خور! و مقلد یا سه پسر حاجی به نام های “آخوند” , دلال و پاسدار”!
……………….
زمان شاه به دلیل اکثریت ایرانیان که روستایی بودند نمیشد ایران را به مدرنیته رساند.
حتا امروز هم زمان به دورانی برگردد که اکثریت جمیعت روستایی باشند (۷۰%), باز هم کسی را از حجازستان دهات آباد مثل خمینی قبول میکنند.
مدرنیته یا روشنگری دوم با جمیعت شهری سر و کار دارد و همزمان با ذهنیت شهری, به خاطر امکانات ارتباطات این ذهنیت در روستا ها هم حضور دارد.
و با اکثریت شهری نمیتوان کشور را با ذهنیت روستایی آن هم یک هپروت ذهن خامنه ای (حجاز یا صحرای کربلا) اداره کرد!
– صحرای کربلا هم دیگر صحرا نیست شهر است و خامنه ای را هم قبول ندارند, حجاز هم همینطور, امروز شهر است هیچ کدام با ذهن خامنه ای سنخیت ندارند.
– خامنه ای و اهلش دچار یک بیماری هستند با عنوان ۳ قطبی.
۱- حجازی فکر میکند.
۲- ایران حجاز نیست, او ایران را حجاز میبیند. (ذهن خود را میبیند و نه عینیت را)
۳- حجاز آنی نیست که او فکر میکند آن است! (مکه ی حجاز, یک شهر است نه روستا)
همین بی دقتی هاست که کار دست ما ایرانیان میدهد!
***
سلطنت و سلطان ترمی است که با “حکم” سر و کار دارد. ما حاکم داریم (خامنه ای) و حاکم و حکم نمیخواهیم!
چون حکم, و حاکم و حاکمیت در فرهنگ ما بیگانه هست و کاربرد ندارد.
– ما پادشاهی می خواهیم نه با مجلس که تدائی نشستن و تنبلی و کاری نکردن میدهد!
– ما پادشاهی پارلمانی میخواهیم.
حتما میپرسید “پارلمانی” مگر با ایران ربط دارد؟
آه – صد در صد!
نهاد مشورت لابی ها در دوران هخامنشیان معروف بود به:
پارا = (یعنی دو سویه)
بالا یا بولا = که امروز آن را “بله” میگویند.
بالا “بله” = چون دیدگاه تازه تر بر دیدگاه قدیمی و کهنه و فرسوده و نابکار ارجحیت دارد!
= یعنی “بله” که بر حسب توافق دو یا چند جانبه باشد, و کسی آن را حقنه نکرده باشد.
این ترم وارد یونان شده و مدتی در شورای شهری یا دولتشهری برای توافق ها میشود = پارابولین (Parabolein)
و در سنا ی روم = پارابولاره (Parabolare)
در روشنگری دوم در فرانسه پارله منت با تلفظ پارلمان. (Parlament)
پس میبینید؟ ما ایرانیان کشت کردیم و حق سهیم بودن در میوه جات هم داریم.
مشروط بر اینکه آن را مستعربه و قرانی و کج و کوله نکنیم.
کاری که فرهنگستانی ها بعد پدیده ی نیما یوشیج سر زبان فارسی آورده بودند.
زبان فارسی سراسر فریاد میزند که “فیلسوف” من کو؟!
– ما پادشاهی پارلمانی میخواهیم و نه سلطنت!
شاه از ترم سلطان و سلطنت بیزار بود, به او میرسانند که اگر از این ترم ها استفاده نشود آخوند ها فتنه کرده کشور را بر باد میدهند.
ما “حکومت” نمیخواهیم. ما “کشور” میخواهیم.
یکی از مهم ترین نهاد کشوری باید رفرم زبان و زدودن آلودگی های آن باشد!
که با آخوند ها این امکان پذیر نیست.
بدون چنین رفرم پیشرفت هم امکان پذیر نیست.
این کامنت را کامنت گذاری با نام شاهد زنده ان دوران در سایتی گذاشته امید دارم چاپ شود و شاید شهبانوی با شخصیت و متین و انساندوست ایران هم آنرا بخواند : کامنت :
شاهد زنده ان دوران ۰۳ ۰۸ ۱۳۹۸ ۱۶:۰۹
فقط شرم میکنم وقتی به این چهره نگاه میکنم , مسخ شده بودم , هر خبر دروغ را باور میکردم و ده تا هم روی ان میگذاشتم ,دروغ در من و خیابان و محل کار موج میزد همه سعی میکردیم همدیگر را با فریب تهیج کنیم تمام تقصیرها را تنها گردن ا شاه میانداختیم و نمیدانستیم این دروغ ها زنجیر بردگی فردای ما میشود من به شخصه به عنوان یک شاهد زنده ان دوران از پیشگاه بازماندگان شاه طلب بخشش دارم . یک سنگ اندازی من در همه جا , یک دروغ من در بهشت زهرا برای شهید نشان دادن مردگان و یک مرگ بر شاه من در نیمه شبان همراه بانگ الله اکبر امروز گلوله های بر سینه مردم به تنگ آمده و زنجیری برای اسارت زنان کشورم است که به راستی زیر ستم هستند . دروغ گفتند , وعده دادند بعد از هم جدایمان کردند و سپس نابودمان کردند . شرم بر من زنده ان دوران که پرپر شدن ها را میبینم و به عنوان کسی که ابزاری از این بیداد بوده رنج میبرم , به ویژه وقتی به عکس شاه نگاه میکنم .
پاسخ به “علی”
شما به این هم توجه کن که یه بچه تا زمانی که خودش طعم سوزش رو نچشه محاله بخاطر حرف پدرش به یه چیز داغ دست نزنه. مردم ما نپخته و خام بودن. عموماً هم بیسواد (منظور سواد سیاسیه و نه داشتن مدرک دانشگاهی) و تحت تأثیر تبلیغ رسانه ای بی بی سی و توده ای ها که حکومت رو با دروغ های خودشون میکوبوندن. همین باعث شد متوجه نباشن که دارن با مملکت خودشون چکار میکنن و بجای گوش دادن به حرفهای پدر ملت شاهنشاه به حرف چهار تا ملای بی سواد گوش کردن و اون شد که نباید میشد.
شاه بی ایراد نبود. اما مشکل اساسی نه شاهنشاه بلکه مردم خام و بیسواد بودن.
سادات جعفری .تا گذشتی دامن افشان دورم از دل سیرم ازجان. همچنان شمعی فروزان .سوختم آتش گرفتم . هروقت نام پدر میآید و صبر مام میهن اشگم مانند سیل از دیده امجاری میشود.
در پاسخ به ” صمد تشکری ”
خوش بحال شما. کمتر کسی رو میشناسم که این شانس بزرگ رو داشته باشه تا کتاب نوشته شاهنشاه فقید و اون هم با امضای خودشون رو داشته باشن. از این گنجینه خوب مراقبت کنید. باشد تا زمان بازگشت شاهزاده عزیز به ایران هم کتاب ایشون رو با امضای خودشون، هر دوتامون از شاهزاده بگیریم.
صابخونه ای که کاربلد باشه خونه شو از دست نمیده
کدخدا اگه رفتار مناسبی داشته باشه رعیت علیه اش شورش نمیکنن و بفکر کدخدای بهتر نمیافتن
چوپان با لیاقت گله رو نصیب گرگ نمیکنه
خدا رفتگان همه رو بیامرزه
چقد اشک ریختم. افسوس خوردم امیدوارم که نور بر تاریکی پیروز بشه
ببخشید!پرسش: چگونه می توان اظهار علاقه و حمایت کسانی که در اینجا از خاندان جلیل سلطنت پهلوی تعریف و تمجید می کنند راعملا امتحان کرد؟
درود بر شهبانوی عزیز ایران و خاندان پهلوی از رضاشاه بزرگ تا ایریانای دوست داشتنی . در فاجعه ۵٧ نوجوان بودم سال قبلش شاهنشاه برای تشویق دانش اموزان برتر مدارس کتاب عظمت بازیافته را امضا کرده بودند که یک نسخه از ان نصیب من شد ولی با اینکه خانوادگی شاهدوست بودیم ولی برای من این کتاب که امضای شخص اول مملکت را داشت سراغاز عشق به شاه ومیهن شد و میتونم بگم مثل خیلی از ایرانیها کتاب زندگی ما دوقسمتیه یک قسمت روشن بنام دوران شاه و یک قسمت تاریک بنام ج.ا که عشق و نفرت را برامون رقم زده و بهشت و جهنم را برامون ساخته با اینهمه فشار فزاینده بازم امیدوارم ایران را پس بگیریم و با کمک یکدیگر کشورمان را انجوری که شایسته ما و نام بزرگ ایران است بسازیم و ابادش کنیم اگر هم اینهمه دوستتان داریم چون بدون منت لایق و سزاوارش هستید و خیلی از فریب خوردگان و ناسپاسان دیروز امروز در کنارمان هستند
#جاوید_شاه
در شورش ۱۳۵۷
جـواهـر = شاهنشاه آریامهر
بـا
آشغال = شیطان الله خمینی
جابجا شد.
به قول ماندلای بزرگ ، میبخشیم اما فراموش نمیکنیم .
به اعتقاد و باور جنبش ایران بزرگ ( جاب ) :
#- تمامیت ارضی کشور عزیزمان ایران ، اصل اساسی و حتمی است .
#- هدف نهایی ما اتحاد بین مردمان ساکن در حوزه تمدنی واقع در محدوده رودهای سند و سیحون در شرق تا رود فرات در غرب ایران استوار است . مردمان ۱۲ کشوری که جشن باستانی نوروز را بر پا میکنند . ما مطمئن هستیم که اتحاد مابین ملل فرهنگ اریایی شدنی و حتمی است .
#- نظام پادشاهی در رگ و پی و خون مردمان اریایی است با سابقه ۲۸۰۰ ساله از دوران شاهنشاهی مادها .
#- نظام مردم سالاری و حقوق حقه مردم اصلی است ، استوار و پایدار .
ما به حکومت مشروطه پادشاهی که در ان پادشاه سمبل همبستگی و اتحاد مردم و سرزمین بوده ( سلطنت طلبان ) و تشکیل دولت و با نظام پارلمانی و اجرایی توسط احزاب مستقل و ازاد با رای مستقیم مردم ( جمهوری خواهان ) معتقدیم .
ما همه سلطنت طلبان و جمهوری خواهان را به اتحاد جهت سرنگونی حکومت مشروعه ولایت فقیه دعوت میکنیم .
انتخاب نوع حکومت توسط رای مردم است .
انهم پس از سقوط حکومت ملاها با نظارت مستقیم جوامع بین المللی ( چه پادشاهی و یا جمهوری ) .
اما هدف ( جاب ) اتحاد این دو جهت تشکیل حکومت مشروطه پادشاهی ( تشریفاتی ) است .
انهم پس از تشکیل شورای موقت رهبری و سقوط حکومت و برگزاری رفراندوم .
( ایا شهبانوی گرامی میتوانند برای تشکیل این مجموعه رهبری ، متشکل از رهبران اصلی مخالف حکومت که بسیار مهم و حیاتی است ، این جنبش را یاری نمایند ) ؟
مجددا و به زودی اصول چهارگانه ( گردونه مهر ) این جنبش به استحضار مردم شریف و نجیب ایران خواهد رسید
پاینده باد ایران عزیز
به عنوان نسل بعد از انقلاب از شما خاندان تشکر می کنم ، هنگام خواندن نامه گریه کردم، ما ایران را پس می گیریم و در تاریخ می نویسیم چه بلایی اخوند سر تک تک ما آورد.
درود بر شهبانوی گرامی، مهر ایران و خواهان پیشرفت و ترقی ایرانیان. من در شهر کوهستانی کوچکی در غرب ایران زندگی می کردم. با مادرم بیرون رفته بودم، شش ساله. در میدان پشت بازار طاق نصرت بسته بودند و اهالی با فرش های ریزبافت چون رنگین کمان آن را آراسته بودند. مطرب ها با تنبک و کمانچه آهنگ های شاد می نواختند. ولیعهد متولد شده بود. جمعیت دسته جمعی می رقصیدند، رقص محلی! شیرینی پخش می کردند. دوران خوبی بود، خیلی خوب و رو به جلو.
درود بر تو پهلوی دوست از کاشان
با هم ایران را پس خواهیم گرفت و دوباره خواهیم ساخت
جاوید شاه
چهارم آبان ماه زادروز خجسته اعلیحضرت همایونی محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر بنیانگذار ایران نوین, فرخنده و همایون باد بر شما شهبانو مادر ایران زمین و اعلیحضرت رضا شاه دوم و خانواده بزرگ پهلوی و به تک تک ایران دوستان واقعی و کارمندان گرامی کیهان لندن!
مردمی که تو را ندیدند و عاشقت شدند پادشهم. در لحظه لحظه زندگیمان وجودت را حس می کنیم و تا ابد خواهی ماند و اگر امروز زنده ایم و نفس می کشیم فقط و فقط بخاطر ابر مردی چون تو بود، ایران با نامت تا ابد می درخشد.جاوید شاه. تا ابد در دلها
???
در یادمان جاودانه اى
اگر کودکان پیر
از تو خرده گرفتند
هیچ نمیدانستند
که هیچ پیرشان
نه هیچ
که بینهایت منفى بود
که جمع هستى هاى اندک ما را
بى اثر کرد.
از این مدعیان
گه خدا و گه کدخدا
بسیار بوده اند
و سخن حق بجانب بسیار گفته اند
که نا آزموده را یقینى نیست
و تو آرام و بى قرا
قله ها را فتح کردى
و من اکنون
در افقى بیکران تو را میبینم
نگران و آرام
مغرور و سرو قامت
و من متحیر و ستایشگر ایستاده ام.
با من بگو
چگونه از خامى نوجوانى به فتح قله ها رسیدى؟
???
سپاس بیکران از شهبانوئ گرانقدر
چهارم آبان ماه زادروز خجسته اعلیحضرت همایونی محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر بنیانگذار ایران نوین, فرخنده و همایون باد بر شما شهبانو مادر ایران زمین و اعلیحضرت رضا شاه دوم و خانواده بزرگ پهلوی و به تک تک ایران دوستان واقعی و کارمندان گرامی کیهان لندن!
مردمی که تو را ندیدند و عاشقت شدند پادشهم. در لحظه لحظه زندگیمان وجودت را حس می کنیم و تا ابد خواهی ماند و اگر امروز زنده ایم و نفس می کشیم فقط و فقط بخاطر ابر مردی چون تو بود، ایران با نامت تا ابد می درخشد.جاوید شاه
تا روزی که خورشید فروزان است،تا روزی که ایران و ایرانی زنده هستند،نام درخشان<>در آسمان همیشه آبی ایران فروزان تر از خورشید خواهد بود.من در سال ۱۹۹۶در ایران متولد شدم و تا جان در بدن داشته باشم پای عقیده خود خواهم ماند و در تمام این سرای کهن فریاد خواهم زد (((جاوید شاهنشاه جاوید)))…شاهنشاه عزیزم متاسفم که در زمان پادشاهی شما متولد نشده بودم تا در شورش ۵۷ مانع از اتفاقاتی باشم که در ایران افتاد،به شما و شهبانوی عزیزم در روز صدمین سالگرد تولد شما قول میدهم که تا پای جان خواهم ایستاد تا فرزند برومندتان اعلاحضرت رضا شاه دوم را بر تخت پادشاهی ببینم و در راه آبادانی ایران که امروز ویران شده است با تمام قوا و تا پای جان ایشان را یاری خواهم رساند.برای همیشه جاوید شاه جاوید شاه جاوید شاه
شورشیان ۵۷ ، امروزه همین جمهوری خواهان چپول های استالینیستی و جمهوری خواهان مارکسیست های مسلمان مجاهد و جمهوری خواهان دموکرات شورای گذار هستند. همه، همان ارتجاع سرخ و سیاهی هستند که اون خدا بیامرز می گفت. اقلا اسهال طلبان و مجاهدین و فدائیان اسلامیست را باید در ایران فردا نخست محاکمه علنی کنند…عاملان بدبختی ایرانیان همین خاینین بوده و هستند.
درود به روان پاک شاهنشاه آریامهر، درود به روان پاک رضاشاه بزرگ،
درود به شهبانوی گرامی که در قلب ایرانیان است،
و درود به شاهزاده رضا پهلوی (بیاری خدا، “رضا شاه دوم”) و بانو یاسمین!
من، بهرام شاهی، در شمار کسانی بودم که در آن ماه های شوم پیش از بهمن ماه ۱۳۵۷، در خیابانها فریاد “مرگ بر شاه” سر میدادم. خودم هم نمیدانستم چرا. در ۱۷ سالگی، در زیر هنایش شوم (تاثیر منحوس) سازمانهای باصطلاح چریکی، شاعران و نویسندگانِ روشنفکرنمای نادان یا خائن، و بویژه در زیر طلسم ملای قدیس نما، روح الله خمینی (که بیشینه تظاهرکنندگان اصلاً نمیدانستند کیست)، بجز از شور نوجوانی و هیجانات ارتیست بازی انگیزه ی دیگری مرا و مانندهای مرا پیش نمیراند. صد البته، ُپزِ”روشنفکری” و “دینداری” و “افق سرخ توده ها” و “جامعه بی طبقه توحیدی” و…. مزخرفاتی از این دست که نادانان و بویژه خائنان یادشده در بالا براه انداخته بودند، چنین رویکرد احماقانه در من و مانندهای من (یعنی همان “توده های میلیونی”) را به بهترین رویه توجیه میکرد.
در این میان، پدران و مادران و عموها و مادربزرگ ها و…، آنان که از نسل های پیشتر بوده و بدبختی های ایران و سپس، پیشرفت ها و نیکبختی ایرانیان در سایه ی خدمات برجسته آن دو شاه بزرگ را دیده و لمس کرده بودند، به ما جوانان التماس میکردند که “نکنید! کشور را به بدبختی و تباهی می کشانید! شما نمیدانید ما چه بودیم و چه ها کشیدیم و اکنون چه هستیم و به کجا رسیده ایم! نمی فهمید”!
د ریغا که آب در هاون می کوفتند. مغزهامان را شسته بودند و دل هامان را ربوده.
پادشاهی را که باید پشتیبان بودیمی و یاور، با چنان نامردی و حق ناشناسی از کشوری که خود او از هیچ به همه چیز رسانیده بود بیرون راندیم و آتش به خان و مان خویش زدیم.
دریغ و هزار دریغ!
من که بهرام ام، اینها را از سر شرمساری می نویسم.
گر چه نوجوان بودم و خام، من هنوز خود را نبخشیده ام.
اینست، بر آنم که تا جای ممکن، با ادا کردن حق مطلب، با پراکندن راستی ها، با بیرون ریختن آنچه در سر و در دل دارم، دست کم تا اندازه ای آن زشتی های نامردانه را که به قامت پادشاه مظلوم ایران، شاهنشاه آریامهر، دوخته بودند، زدوده، از این راه، فرجاد خویش (وجدان خویش) را کمی آرام کنم.
نیز، اینها را می نویسم تا زادگان پس از آن “انقلاب” شوم بدانند که ملایان و چپی ها و “روشنفکران”… و مانندهاشان، دروغ میگویند. این نبوده و نیست که ملت ایران عاشق سینه چاک “روحانیت” یا خمینی بوده باشد. ما فریب خوردیم.
نسل ما به اندرزهای نسل پیشین گوش فرا نداد و فریب خورد.
در این راه، “روشنفکران” ما که میبایستی راهنمای توده ها باشند، بزرگترین خیانت ها را به این کشور کردند. به همین سادگی.
یه نکته ای هم بگم درباره کسانی که در شورش ۵۷ دخیل بودن و اون اینه که اگر پشیمونن از گذشته خودشون درسته. اما اینکه حالا برای ما بشن لیدر اپوزیسیون دیگه خیلی پررویی هست. چرا؟ در هیچ جای جهان یک کسی که سوء سابقه داره رو نمیکنن مثلاً حسابدار یا رئیس یک شرکت. این افراد بخاطر شورش سیاه ۵۷ به ملت ایران بدهکارن. حالا از گذشته پشیمونن. میخوان جبران کنن. بسیار عالی. چه ایرادی داره. اما دیگه قرار نیست بشن عضو هیئت رئیسه شورای گذار. این یعنی یک بدبینی بسیار بزرگ نسبت به شورای گذار در نظر هر کسی که از شورش ۵۷ دل خوشی نداره.
امیدوارم حرفم واضح بوده باشه.
در پاسخ به “کدخدا”
نظرتون رو خوندم. نمیدونم نوع تفکر سیاسی شما چیه. ولی درست میفرمایید. البته اینکه تفکرات مختلف سیاسی با هم جمع بشن و یک ائتلاف برای مقابله منسجم با جمهوری اسلامی درست کنن حرفیه که شاهزاده ۴۰ ساله زدن و چیز جدیدی نیست. ولی کو گوش شنوا!
ولی باید یک نکته رو هم توجه کرد که اگر اونهایی که در انقلاب ۵۷ دخیل بودن میخوان امروزه نقشی داشته باشن باید دست کم بخاطر خیانتی که در اون دست داشتن و باعث روی کار آوردن جمهوری اسلامی شد، از مردم طلب عفو و اظهار پشیمانی کنن.
و دیگه اینکه باید اصل تمامیت ارضی و سکولاریسم و آزادی هم در تمامی ائتلاف ها مد نظر قرار بگیره و همچنین باید نظر طرفهای مختلف در اون گنجانده بشه.
این شورای مدیریت گذار بدون هیچ کینه شخصی میگم متأسفانه با وجود اینکه با گروه های مختلف مذاکره کرده بابت ائتلاف، ولی به نظرات هیچ کدوم از اونها توجهی نکرده و سرآخر چیزی که خودش مد نظرش بوده رو کرده اساسنامه خودش. میشد با یک سری کارها مثل توجه به پرچم ملی ایران، توجه به نظر مخالفان و البته مشخص کردن خط مشی سیاسی خودش با کسانی که در روی کار اومدن این رژیم نقش داشتن، تجزیه طلبان و اونهایی که به قول آقای فروهر عزیز تجزیه طلبان خجالتی هستن (یعنی در برابر ما میگن فدرالیسم و در شبکه های خودشون دم از جدایی میزنن یا به اصلاح میگن حق تعیین سرنوشت!) بهتر عمل کرد که متأسفانه نشون دادن درکی نه از جامعه ایران و خواسته های اون دارن و نه توان ایجاد یک ائتلاف بزرگ و قدرتمند.
انتظار داشتم بعد از بیانیه چهارده نفره در ایران، این اپوزیسیون خارج نشین یه تکونی به خودش بده که ظاهراً آبی از این حضرات فسیل ۵۷ای گرم نمیشه. هنوز فکر کردن سال ۵۷ هست!!! شاید همون چیزی که آقای اعتمادی گفتن درسته که مردم چشم امیدی به این اپوزیسیون نداشته باشن و به خودشون اعتماد کنن.
چهره ی محمدرضا شاه عزیز هم مهربان بود و هم کمی غمگین .متاسفانه اداره ی کشور آن روزها دشوار بود . نیروهای چپ آن روزها ی ایران یا گوش به فرمان ِ شوروی بودند یا اسلحه به دست می رفتند چندتا درجه دار بدبخت و سرباز را بکشند و احساس کنند چه گوارا هستند .شاه محبور بود با این موجودات ِ استالین پرست و مائو پرست برخورد کند .متاسفانه دست مذهبی ها باز ماند و جنایتکار ترینشان یعنی خمینی ِ صغیر بر ملت ما حاکم شد .محمدرضاشاه همیشه عزیز است .علیرقم خطاهایی که هر انسانی دارد ، کارنامه اش درخشان بود مثل پدرش .او شاهی بود که خواهر و شوهرخواهی مسیحی اش را نیز دوست داشت و در کنارش داشت .فقط کاش دست انجمن حجتیه باز نمی ماند .در دوران پهلوی بهایی ها ، مسیحی ها و زرتشتی ها جزو نیروهای مترقی و پیشرو و خدمتگذار میهن بودند .رفتن شاه باعث ظهور سفاکانی شد که جز جنایت و وحشی گری و دزدی کاری بلد نبودند و اولین انتقامشان را از بهاییان میهن پرست و فرهیخته گرفتند و بعد نوبت دیگر ادیان ایرانی شد .کار به جایی رسید که آرامستان ۲۰۰۰ ساله ی یهودیان در گیلاوند و دماوند از اهانت و چپاول ِفرقه ی خمینیستی در امان نماند .اما راهی که محمدرضا شاه و رضاشاه رفتند در بسیاری از جنبه ها غیر قابل توقف بود .مدرنیزم پهلوی در بسیاری از جهات در ایران ادامه یافت و رژیم خمینی برای اداره ی کشور مجبور شد مسایلی را پیگیری کند که در دوران پهلوی آغاز شده بود .تحصیل زنان و حقوق زنان ، نهاد دانشگاه های ایران و نظام اداری کشور میراث دوران پهلوی بود که رژیم خمینیستی مجبور شده تاحدی با آنها کنار بیاید و البته هنوز خباثت ها و جهالت های خمینیستی سعی در تخریب آنها دارد.اکثر نسل های دهه ی ۶۰ و ۷۰ ای محمدرضاشاه را دوست دارند و بسیاری از دهه ی ۵۰ و ۴۰ ای ها هم همین نظر را دارند که نسل های قبل ، زندگی چند نسل ایران را نابود کردند و قدرشناس زحمات خاندان بزرگ پهلوی نبودند.
سپاس از خدمات خاندان پهـلوى ❤️
مادر عزیز، شهبانوی گرامی ، اشک در چشمانم جمع شده . محمد رضا شاه پهلوی به حق ، آریامهر ایران و ایرانی بوده و در دل و جان مردم و صفحات روشن تاربخ برای همیشه به نیکی جاودان . روح و روان پهلوی اول و دوم شاد .
روحشان شاد، پدر و پسر
امروزه روز ، بیشتر مردم ایران به اتفاقات و رویدادهای چهل سال قبل ، با تامل و دقت فکر میکنند !
از خود و دیگران سوال میکنند که چرا اینگونه شد و چرا این مردم ازاتفاقات تاریخ گذشته خود درس نگرفته و پیرو جریاناتی شدند که این زندگی و مصیبت را نصیبشان کرد .
از گذشته ملاها در دوران صفویه و قاجاریه درس نگرفتند .
از اتفاقات دوران مشروطیت و شیخ فضل الله نوری نیاموختند .
از وقایع ملی شدن صنعت نفت و ایت الله کاشانی پند نگرفتند .
و برای چندمین بار همچون دوران اسکندر مقدونی و عمر خطاب و چنگیز مغول گول خمینی هندی زاده را خوردند و ان کردند که همه میدانندو این شد که شاهد ان هستیم !
در این مقطع و دوران و زمانه بارها از خود پرسیده ایم که علیا حضرت فرح پهلوی چه نقشی میتواند در جهت رهایی ملت از این اوضاع ایفا نماید ؟ آیا توان و جایگاه ایشان در همین حد و اندازه است و یا اینکه صدها مرتبه بیش از ان چیزی است که اکنون در ان حضور دارند ؟
بدین سبب جنبش ایران بزرگ ( جاب) از سرکار عالی برای تحقق سه مورد مهم و مورد درخواست اکثریت مردم درخواست کمک و یاری و حمایت مینماید :
۱- اتحاد همه نیروهای مخالف و اپوزیسیون برای سرنگونی حکومت مشروعه ولایت فقیه اخوندی .
۲- تشکیل شورای موقت رهبری متشکل از سران اصلی مخالف حکومت ( سلطنت طلبان و جمهوری خواهان ).
۳- برگزاری رفراندوم نوع حکومت با نظارت کامل مجامع بین المللی .
و……..
جهت استحضار این جنبش با هدف :
– اتحاد جمهوری خواهان و سلطنت طلبان برای برپایی حکومت مشروطه سلطنتی همانند ( کشورهای ژاپن و نروژ)
– مقید به جاری نمودن و تقویت فرهنگ ایرانی و اسلامی و مدرن ( سه فرهنگ اعتقادی مردم ) و مذاهب زرتشتی و اسلامی با جاری بودن ( ۱۴۰۰ سال دین زرتشت و ۱۴۰۰ سال دین اسلام ) با تلاش برای تشکیل اتحادیه کشورهای حوزه تمدنی ایران بزرگ ( جشن نوروز ) با یکدیگر دارد .
– جدایی کامل دین از سیاست همانند کشورهای ( هند و امریکا ) میباشد .
و…….
اصول چهارگانه ( گردونه مهر ) مشخص بوده و
از همه تقاضای یاری و حمایت داریم .
برای شما بانوی گرامی و بزرگوار ارزوی سلامتی و سرافرازی داریم.
زنده و پاینده ایران عزیز