نادر زاهدی – مشروطیت آوردگان تاریخی تغییرات اساسی در ایران زمین است؛ با جنبش مشروطیت، سیاست، فرهنگ و اقتصاد ایران دچار دگردیسی بنیادین شد و برهه مدرنگرایی و نوسازی تاریخ معاصر ایران آغاز شد؛ به تعبیری، مشروطیت برآمدی از درک و شناخت تفاوت دو دنیای سنتی ایران و جهان نوین بود که سدهای پیش از آن، برخی از نخبگان سیاسی و فرهنگی بر آن آگاه شده و نوسازی اجتماع و سیاست ایرانی را در دستور کار خود قرار دادند.
طرح مفاهیمیچون «قانون»، «پارلمان»، «حقوق»، «آزادی» و «ملیگرایی»، از نقاط مشترک مشروطهطلبی و مدرنگرایی ایرانیان هستند که در عصر برپایی مشروطیت وارد فرهنگ سیاسی ایران گردید و گذر زمان تاثیری در اهتمام به نهادمندی مشروطیت نگذاشت؛ درست است که به واسطه عواملی و بر خلاف اعلان مشروطهخوان که نظام مشروطه «جزا و کلا تعطیل بردار نیست»، چهل سال اخیر مفاهیم و نهادهای مشروطیت گرفتار مشروعهخواهان مستبد و فاشیسم مذهبی گردیده، اما همانطور که دیروز ایرانزمین، مشروطیت را به سرزمین ایرانیان به ارمغان آورد، برپایی نظام و جامعه دمکراتیک در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی، مشروطیت را به مثابه آزادیخواهی لیبرالی و ملیگرایی به دست خواهد آورد.
بی تردید طرح و وامداری به اصول- اهداف و آرمانهای مشروطیت، رکن اصلی و پایه اساسی خود را در ملیگرایی آزادیخواهانهای قرار داده است؛ ایدهای که ایجاد نظام سیاسی دمکراتیک را بر روی حقوق بشر و حقوق شهروندی مبتنی دانسته و در راه رسیدن به آن تمامی ایرانیان آگاه و وطنپرست را در کنار خود میداند؛ بنابراین حفظ تمامیت سرزمینی ایران، رعایت منشهای دمکراتیک در گفتار و هماوایی با گفتمانهای مختلف سیاسی و مدرنسازی فرهنگ و ادبیات سیاسی، ضرورت بخشیده و دوشادوش مخالفین داخلی و معترضان و ناراضیان خارج از کشور، تداومبخش ایدههای مشروطهخواهی و نوینسازی آن بر اساس شرایط زمان حاضر میباشد.
دستدرازی به اصول مدنی و بیخشونت در رفتارها و کنشهای سیاسی و اجتماعی، در حقیقت روزآمد کردن رفتارهایی است که بخش عمدهای از مشروطهخواهان در سدهای پیش از خود به نمایش گذاشتهاند؛ میدانیم که جنبش مشروطیت- بر خلاف رویداد انقلاب اسلامی- از کمترین تلفات انسانی برخوردار بود و طرفداران مشروطیت بیشترین فعالیتهای خود را در عرصههای فرهنگی و پارلمانی به پیش میبرند. اکنون نیز میتوان با درسآموزی از تاریخ وقوع مشروطیت، با گفتمان مدنی و بیخشونت- که طراح اولیه و اصلی آن شاهزاده رضا پهلوی هستند، مشروطهطلبی آزادیخواهانه را با معیارهای جدید، به سطح مشروطه نوین- به تعبیری که زندهیاد داریوش همایون آموزگار آن در گفتمان سیاسی ایرانیان است- به کار برد و شاهد به ثمر نشستن مشروطیت دیروزی در ایران فردا شد؛ بدون شک حامل واسط و امروزین گفتمان مشروطه نوین که تبار در استقرار مشروطیت سده پیش و سودای مشروطیت فردا را دارد، بخشی از اپوزیسیون ملیگرا و آزادیخواهی است که حول محور دانایی «ایران همه آن چیزی است که ما داریم»، مشتکل بوده و با تمسک به رفتارهای مدنی و عدم خشونت، برای گذار از نظام فاشیسم مذهبی، به قدرت همگانی ملت ایران و اندوختهها و ثروت فکری و سیاسی مشروطیت باور داشته و در راستای عمل به آن، خواهان برقراری نظام آزادیخواهانه و مشروطهطلبانه دمکراتیک در فردای ایران است.
بر اساس آنچه به کوتاهی نوشته شد، بازگشت به مشروطیت، آیندهسازی است که مشروطه نوین را در پاسخ به نیازهای جدید ایرانیان مد نظر داشته و ارتقای آرمانها و اهداف مشروطهخواهان سدهای پیش را به آموزهها و انگارههای معاصر در تحقق حقوق بشر و حقوق شهروندی خواستار است؛ باشد که با تأملی خردمندانه در اصول ملی و حقوقی مشروطیت، ساختارهای حقوقی را در نهادهای سیاسی- اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ایران فردا شاهد باشیم.
ملایان شیعی دراین مدت چهل سال تسلط مرگبارو شیوه های خشن «انقلابی» خود برایران چنان پردهٔ سیاهی برآسمان آبی آن کشیده وچنان تغیرات اساسی گسترده درساختاراجتماعی وطرز زندگی شهروندانش بوجود آورده ودروجب به وجب خاک آن با شرعیات وخرافات اسلامی لجن پاشی کرده جانوران درنده ای در آن تربیت نموده اند که زدودن لجنها وپاکسازی خاک این سرزمین آریائی از آنهمه ناپاکی ، به شیوه های «رضا شاهی» نیاز خواهد داشت.