فیروزه رمضان زاده- چندی پیش در مهرماه اعلام شد که اکبر لکستانی فعال سابق سیاسی و شهروند ایرانی- آمریکایی ایرانی هنگام ورود به ایران از مرز سرو استان آذربایجان غربی ازسوی ماموران اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازداشت و به بازداشتگاه این نهاد در اورمیه منتقل شد.
https://kayhan.london/1398/07/11/%db%8c%da%a9-%d9%81%d8%b9%d8%a7%d9%84-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d9%88%d8%aa%d8%a7%d8%a8%d8%b9%db%8c%d8%aa%db%8c-%d9%87%d9%86%da%af%d8%a7%d9%85-%d9%88%d8%b1%d9%88%d8%af-%d8%a8%d9%87-%d8%a7
اکبر لکستانی متولد ۱۳۴۷ در تهران است که در ۱۲سالگی همراه با خانواده به آذربایجان غربی مهاجرت کرد. او که «فرزند شهید» و از جانبازان جنگ ایران و عراق نیز هست به گفته فرزندش رضا لکستانی در جبهههای جنگ ایران و عراق براثر موج انفجار دچار موجگرفتگی شد. به گفته رضا لکستانی پدرش که دارای مدرک کارشناسی عکاسی از دانشگاه علمی کاربردی تهران است به مدت دو سال رییس شورای شهرستان شوط آذربایجان غربی و به مدت چهار سال هم به عنوان عضو در این شورا فعالیت میکرد. وی به دلیل موضع گیریهای تندی که علیه محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی سابق ایران داشت در سال ۱۳۸۶ به جرم «فعالیت تبلیغی علیه نظام»« توهین به مقدسات و رهبری» از سوی دادگاه انقلاب شهرستان خوی به تحمل ۳ سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گفته رضا لکستانی پدرش پس از گذراندن ۹ ماه دوران زندان در دوران مرخصی، در خرداد ماه ۱۳۸۸به ترکیه رفت و در دفتر سازمان ملل مستقر دراین کشور درخواست پناهندگی داد و یک سال و نیم بعد به آمریکا رفت.
حالا برای اولین بار بود که اکبر لکستانی پس از چند سال اقامت در آمریکا تصمیم داشت برای دیدن مادر سالخورده و بیمارش خطر رفتن به ایران را به جان بخرد.
رضا لکستانی فرزند اکبر لکستانی در ارتباط با آخرین وضعیت پدرش در زندان به کیهان لندن میگوید: «طی دو هفته اخیر به مدت ۱۴ روز پدرم در اعتصاب غذا بوده و بعد از این مدت او را به بیمارستان میبرند و در آنجا اعتصاب غذایش را شکسته. ما از این موضوع خبر نداشتیم تا اینکه او را به بیمارستان بردند و شنیدیم که در آنجا اعتصاب غذایش را شکسته. ما در بیمارستان موفق شدیم که با او صحبت کنیم و متوجه شدیم که ۱۴ روز در اعتصاب غذا بوده و متاسفانه اجازه نداده بودند حتی کسی از اعضای خانواده از این موضوع اطلاع داشته باشد و پدرم به همین شکل در اعتصاب غذا بوده و کسی رسیدگی پزشکی نمیکرده. پدر من چند نوع بیماری دارد که مهمتریناش بیماری قند است و روزانه به تزریق چند واحد انسولین احتیاج دارد ولی در زندان به او رسیدگی نمیکردند، بنابراین مجبور شد در اعتراض دست به اعتصاب غذا بزند چون اگر انسولین نباشد قند خونش بالا میرود. دلیل دیگر اعتراض وی این بوده که قرار وثیقه برای پدرم صادر کرده بودند به مبلغ ۳۰۰ میلیون تومان و مادربزرگم هم این وثیقه را گذاشته بود، یعنی خانهای داشت که سندش را وثیقه گذاشته ولی کارهای اداری آن انجام نشده و با توجه به اینکه قرار وثیقه صادر شده بود و قاعدتاً پدرم میبایست به مرخصی میآمد ولی این او را آزاد نکردند و مجموعه همین مسائل باعث شده که در زندان دست به اعتصاب غذا بزند.»
وی در ادامه توضیح میدهد: «پدرم روز ۲۸ سپتامبر یعنی بیشتر از یک ماه پیش، در مرز سرو آذربایجان غربی نزدیک اورمیه دستگیر شد. از طریق ترکیه از مرز زمینی به ایران رفت. قبل از آن چند هفتهای در ترکیه بود ولی در مرز سرو بازداشت و به زندان مرکزی اورمیه منتقل شد. دلیل رفتناش هم بیشتر به خاطر مادربزرگم بود که سخت مریض است و پدرم میترسید که دیگر نتواند او را ببیند، به خاطر همین تصمیم گرفت به ایران برود، البته ما با پدرم صحبت کردیم که قانعاش کنیم که نرود ولی نتوانستیم از این تصمیم او را منصرف کنیم.»
رضا لکستانی در ادامه میگوید: «پدرم همیشه قصد رفتن به ایران در ذهناش بود و حالا بیماری مادربزرگم و اینکه ممکن است دیگر او را نبیند دلیلی بود که تصمیماش را عملی کند. همیشه دوست داشت که بتواند به ایران سفر کند ولی میدانست در شرایط فعلی خطرناک است که برود و ممکن است دستگیرش کنند؛ به همین دلیل تحمل میکرد ولی این دفعه به خاطر مادرش نتوانست تحمل کند.»
رضا لکستانی تعریف میکند که: «در پاییز سال ۸۷ پدرم به سه سال زندان محکوم شد، جرایمش در آن زمان «فعالیت تبلیغی بر علیه نظام» و «توهین به مقدسات و رهبری» بود، از پاییز ۸۷ تا خرداد ۸۸ حدود ۹ ماه در زندان بود تا این که همان زمان در انتخابات خرداد ۸۸ در روزهای قبل از انتخابات به مرخصی آمد، مرخصیاش هم تمام شده بود اما در همان روزها و شلوغیهای بعد از انتخابات ۸۸ توانست از ایران خارج شود؛ دقیقاً در روز ۳۰ خرداد به ترکیه رفت، دو ماه بعد هم ما به او ملحق شدیم و در ترکیه کیس پناهندگی دادیم و یک سال و نیم بعد هم به آمریکا آمدیم.»
به گفته رضا لکستانی، سخنرانی پدرش در مسجد جامع شهرشان، ماکو، علیه محمود احمدینژاد، مصاحبه با رسانههای خارج ایران در زمان کشته شدن اکبر محمدی فعال دانشجویی در زندان از جمله دلایل بازداشت وی در پاییز ۱۳۸۷ بود: «در ایران پدرم رئیس شورای شهرمان بود، در مسجد جامع ماکو چندین بار سخنرانی کرده بود، یک بار زمانی که احمدی نژاد سفرهای استانی خود را شروع کرده و قرار بود به شهر ما هم بیاید، پدرم یک روز قبل از آمدن احمدی نژاد به مسجد جامع رفته بود و سخنرانی تندی علیه آمدن او کرده بود. مثلا یادم هست گفته بود که «احمدی نژاد تروریست بوده و چرا باید به شهر ما بیاید؟» همینطور آن زمان با رسانههای خارج از ایران مثل صدای آمریکا و رادیو فردا مصاحبه کرد. موقع کشته شدن اکبر محمدی فعال دانشجویی در زندان، مصاحبههای پدرم بسیار تند و برایش بسیار خطرناک بود که بعد هم بازداشتش کردند و حکم سه سال زندان صادر کردند.»
او در مورد دلایل بازداشت پدرش معتقد است: «دلیل بازداشت شدن پدرم فعالیتهایی است که در این چند سال در آمریکا داشته و همان محکومیتی که از قبل داشته چون دو سال از آن محکومیت باقی مانده بود که از ایران خارج شد. البته پدرم عضو هیچیک از احزاب یا گروههای مختلف سیاسی نبود و هیچ جرمیهم مرتکب نشده، چون فعالیت ایشان بیشتر در فضای مجازی بوده در سوشیال مدیای خودشان، در فیس بوک و اینستاگرام یکسری پست میگذاشت در حد یکی دو صفحه و در مورد مسائل روز ایران یکسری انتقادات را مطرح و تحلیل میکرد. همین. وگرنه فعالیت رسانهای به آن شکل نداشت. پس از خروج از ایران در تلویزیون یا رسانههای خارج ایران مصاحبهای نداشت ولی وقتی در ایران بود چند بار با صدای آمریکا و رادیو فردا مصاحبه داشت.»
ای لعنت بر همون که خودت میدونی