امیر امیری – بر خلاف تصور مشاطهگران، انقلاب ایران تازه آغاز شده است. سونامی اصلی در راه است و بسیاری را با خود خواهد برد. کوشش مفتخواران لندننشین برای تقلیل انقلاب مردمی به افزایش بهای بنزین و «اعتراضات اقتصادی» سودی به حکومت منحوس جمهوری اسلامی نخواهد رساند. برای یادآوری بزدلان لندننشین، دکلدزدان و دغلبازان، باید گفت که آغاز سهمیهبندی بنزین در سال ۸۶ هم به هجوم مردم خشمگین در پایتخت و چند شهر دیگر به پمپ بنزینها انجامید، چندین پمپ بنزین به آتش کشیده شد، به درگیریهای پراکندهای میان مردم با ماموران یگان ویژه و موتورسواران لباسشخصی انجامید و فردای آن شب دیگر خبری از این جمعیت نبود و هرگز منجر به جنبش اجتماعی نشد زیرا شرایطاش مهیا نبود. اکنون اما زمانه، زمانهی بازستانی وطن است و اعتراضات و مخالفتها، علنی و خیابانی شده است. شعارها بطور عمده سیاسی هستند و مطالبات اقتصادی به کلی به حاشیه رفتهاند. ما وارد مرحله ارادهگرایی مردمی شدهایم بدین معنی که مردم به این نتیجه رسیدهاند که تغییر وضع موجود نه از سوی حاکمان در قدرت بلکه به دست خودشان انجام شدنی است. توانایی به دست گزفتن سرنوشت خویش برای تحولات همهجانبه. اعتراضات چند روز گدشته انقلاب مردمی است، جنبشی اجتماعی است در امتداد جنبش دیماه ۹۶ که دنبالهدار و مستمر است و نه یک واقعه یا حادثه مقطعی.
تفاوتهای عمده جنبش دیماه ۹۶ و انقلاب ۹۸ با خیزش دانشجویی در سال ۷۸ و جنبش سبز در سال ۸۸ در این است که آنها نه تداوم داشتند و نه هویت پیدا کردند. هر دو آن اعتراضات محدود به تهران و چند شهر دیگر و تا حدودی نزدیک به جریانهای در قدرت و حکومت بودند، دارای تفکرات یکبعدی و خطی بودند و خواسته آنان تکمحوری، اختلافاتشان درونی بود و از حاکمیت سرچشمه میگرفت که از دوم خرداد ۷۶ به وجود آمده بود؛ اولی در اعتراض به بسته شدن روزنامه «سلام» شکل گرفت و سرچشمه دومی اعتراض به نتیجهی دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود. هر دو کنش اجتماعی سالهای ۷۸ و ۸۸ مربوط به یک طبقه اجتماعی خاص بود: دانشجویان و «دفتر تحکیم وحدت» در ۷۸، و قشر مرفه جامعه و بیشتر پایتختنشین در سال ۸۸٫ هر دو با وجود برخورداری از نیروی بسیج کننده بالا پویایی خود را از دست دادند، به بنبست رسیدند و سرانجام شکست خوردند زیرا در هر دو مورد حرکتها یکموضوعی و تکهدفی بود و بجز خصلت اعتراضی دارای هویت و شخصیت نبود و به زودی ماهیت اعتراضی خود را نیز از دست داد.
با آنکه براندازان در این دو جنبش حضور داشتند و خواستار رسیدن به بخشی از اهدافشان در چهارچوب اصلاحات بودند، به عبارتی واگذاردن موقتی میدان از سوی براندازان به اصلاحطلبان با این امید که شاید بتوان در همراهی هوشمندانه و محدود با آن دو جنبش تا آنجا پیش رفت که وجه براندازانه آنان را کمرنگ نکند ولی به زودی در هر دو حرکت مشخص شد که در دایره تنگ اصلاحطلبانه حکومتی نمیشود به هدفهای ملی رسید و به محض بیان خواستهای ملی در شعارهایشان و به محض گسترده شدن اعتراضات، آغازکنندگان این حرکتها خود زودتر کنار کشیدند.
ما برای اولین بار در طول حیات جمهوری اسلامی با جنبشی روبرو هستیم که استمرار و امتداد روند جنبش پیشین است، با همان شعارها و راهبردها و شگردها ولی پختهتر و مصممتر و در ابعاد وسیعتر.
جنبش ۹۸ از نوع ساختاری است که در فرایند تحول خود از دیماه ۹۶ چهار گام را تا پیروزی سپری کرده و میکند:
نخست اعتراض جمعی، دوم شکلگیری شبکههای ارتباطی، سوم برجسته نمودن و مشخص شدن هویت جنبش و چهارم به وجود آمدن سازمانهای بهم پیوسته و متحد. جنبش ملی ایران که از دیماه ۹۶ آغاز شد و اکنون رنگ و بوی انقلابی به خود گرفته است دو مرحله نخست را پشت سر نهاده و در این روزها گام سوم را به تثبیت میرساند.
رژیمهای دیکتاتور و مستبد میتوانند با سرکوب مانع تداوم اینگونه جنبشها در مراحل اول و دوم شوند اما در مرحله شکلگیری هویت جنبش امکان توقف و سرکوب آن دیگر وجود ندارد. این مرحله برای پایداری جنبش اهمیت بسزایی دارد زیرا در فرایند این گام جنبش دارای شعارها و مطالباتی میشود که هویت آن را هم روشن و هم متمایز میسازد. شعار «رضا شاه روحت شاد» یا شعارهای دیگر در حمایت از خاندان پهلوی، «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «مرگ بر خامنهای»، «توپ،تانک فشفشه، آخود باید گم بشه» به معنی روشن و قطعی بودن هویت جنبش در تبیین مطالبات خود است. همین هویت بخشیدن به جنبش باعث معنا دادن به مردم است که موجب اعتماد به خود و تعمیق پیوندها میشود که در شعار «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» آشکار گشته و همین امر باعث دستیابی به هویت «ما» (براندازان) میشود که تمایز و تفاوتش را از «دیگران» (مالهکشان و استمرارطلبان) روشن میسازد.
هویت یافتن یک جنبش به معنی بیمه عمر آن است و آن را از نابودی مصون و با وجود سرکوب، تداوم و ماندگاری آن را محفوظ میدارد. همین استمرار باعث پیوستن گروههای بیشتری از مردم به انقلاب و موجب ریزش نیروها در دستگاه قدرت خواهد شد. از این پس رسیدن به گام آخر است که سرکوب جنبش را ناممکن میسازد. برای رسیدن به این مرحله وجود یک سازمان مدیریتی و رهبری ضروری و لازم است. سازمان مدیریتی و رهبری بایستی از نیروهای سیاسی سازمانیافته برخوردار باشد تا بتواند در کنار سازمان شبکهای و با دسترسی به اطلاعات و اتخاذ بهموقع تصمیمهای جمعی روابط جنبش و ارتباط شبکهها برای سازماندهی اعتراضها را هدایت و مدیریت کند.
پیشروی هر جنبشی با هدایت و رهبری آن رقم خواهد خورد و زمانی موتور خیابان با کمترین هزینه به سرمنزل مقصود خواهد رسید که جنبش انقلابی از دست ایدههای بازدارنده و ناامیدکننده رهایی یابد تا بتواند پرچم رهایی و پیروزی و آزادی را به اهتزاز در آورد.
متاسفانه در حال حاضر با قطع و کند شدن اینترنت استفاده از فرصتها و امکانات فنی این شبکه بسیار محدود شده است و بایستی از هماکنون برای بر طرف کردن این معضل و یافتن طرح جایگزینی آن اقدامات لازم را انجام داد.
مبارزه با رژیم خونریز جمهوری اسلامی اکنون وارد مراحل حساس و انقلابی شده است زیرا
سرشت وجودی رژیم اسلامی را سرکوب رقم میزند. سران آدمکش حکومت ننگین اسلامی ادامه حیات خود را مدیون به کار گرفتن سلاح علیه مردم میدانند تا بر حاکمیت منحوس خویش و مفتخوارای مالهکشان لندن و تورنتونشین تداوم بخشند.
قتل و سرکوبگری آیین و رسم و سنت آخوندها و پاسداران انقلاب اسلامی و پیشبرد این سیاست بخشی از ذات و خوی و طبیعت جمهوری اسلامی است. از گرد هم آمدن مردم در خیابانها وحشت دارند و قادر به پنهان کردن ترس خود از بروز چنین وضعیتی نیستند و میدانند که خیابانها، ایستگاه پایانی آنان و آغاز تصفیه حساب با جانیان مردم و ضد ایران خواهد بود زیرا به خوبی میدانند که روزگار مفتخواری چهل ساله به پایان رسیده و زمان پس دادن تاوانها و خسارتهاست.
ما وارد زمانه دیگری شدهایم و تیغهی سرکوب هر روز کندتر و ترس و وحشت مردم هر ساعت بیشتر فرو ریخته خواهد شد. قدارهبندان آدمکش و مالهکشان آنها در لندن هر لحظه بیشتر از حضور مردم در خیابانها بر خود خواهند لرزید و تصویرسازیهای دروغین و سیاستهای رعب و وحشت و تهدید و خط و نشان کشیدن آدمکشان دیگر رنگ باخته و باعث آرامش آنان و روحیهدهندهی مفتخواران نیست بلکه نیروبخش اعتراضات مردمی است. حصارهای این حکومت خون و وحشت دیگر قابل بازسازی و ترمیم نیست و چشماندازی برای ادامه رژیم ننگین اسلامی وجود ندارد و باید به تاریخ سپرده شود.
صدای انقلاب ملت ایران را خواهید شنید.
بله اینبار داستان دیگری است. به گمانم اینبار همه ایرانیان این را حس می کنند. اگر به گذشته بنگریم ایرانیان اعتراضات خود را بصورت های گوناگون بیان کردند و گاهی خندید به اینها، گاه دشنام دادند. اینبار خشمی فراوان دارند. کهنتر ها می گفتند هر چه بکاری همان درو کنی، این رژیم اهریمنی در قلب ایرانیان خشم و نفرت کاشت و بخودشان هم بر می گردد. اینها جان جوانان مردم را گرفتند در هستی این فراموش نمی شود…. با آرزوی بازگشت مهر و زیبایی به ایران و جان ایرانیان.
لزوم چشم پوشی و وفای به عهد تا زمانیست که مرجع تو ارزش این گذشت را داشته باشد …..وجوانان ایرانی دانایی وپاکی را برگزیدند …ارامیدن ابدی در دامان مادرمان ایران بر خانواده های داغدار غمیست جانکاه وعزتیست برای همیشه
ایا مردم ایران در اعتراضات مسالمت امیز موقعی که مستقیما به ضرب گلوله های جنگی ، توسط رژیم تروریستی سرخ و سیاه اخوندی کشته میشوند ، حق دارند برای دفاع ازخود دست به اسلحه ببرنند ، یا بازهم جنبش مدنی بره وار به سوی کشتار گاه را باید چهل سال دیگر تحمل کنند .
داشتن هـویت مشخص براى اعتراضات لازم و ضرورى است
واینکه مردم باید از خود دفاع کنند با هـر وسیله اى که دارند
زیرا ج اشغالگر اسلامى و مذدورانش با گفتو گو و مذاکره قدرت را ترک نخواهـند کرد
پس کجایند چریکهای سیاه کلی که در دهات سرباز و گروهبان را میکشتند به بهانه مبارزه با شاه ، چرا رفتند تو سوراخ موش و قایم شدن ، حالا به خوبی میشود فهمید که اینها نوکران شرق و غرب بودند برای غارت و فلاکت ایران و ایرانی ، مزدورانی مثل نگهدار و مهاجرانی و بهنود ، همچنان برای ماله کشی جنایات و ادمکشی و غارت ایران توسط متحدین سرخ و سیاه خود ادامه میدهند ، به احتمال قوی صادق زیبا کلام و محسن مخملباف جزو تیر اندازان به سوی ملت بودن ، چونکه چند ماه پیش همین ۲ نفر در تلویزیون جلوی چشم مردم اعتراف کردن ، اگر روزی مردم برای سرنگونی قیام کنند ، دست به کلاشینکف خواهند شد و در مقابل براندازان ایستاده و شلیک خواهند کرد .