کتایون حلاجان – نمایشگاه نقاشیهای حامد صدر ارحامیبا عنوان «قصه هزار و یک شهرزاد» در ماه نوامبر به مدت ١٣ روز در گالری شمس در پاریس در معرض نمایش عموم قرار داشت.
حامد صدر ارحامیمتولد سال ١٣۶٠ در شهر اصفهان است. هنرمند جوانی که در کارنامه خود بیش از ١٠ نمایشگاه انفرادی و ۵٠ نمایشگاه گروهی درشهرهای مختلف تهران، اصفهان، پاریس و استانبول دارد. آثار او در مجموعههای شناخته شدهترین کلکسیونرهای ایران و جهان جای گرفته و در حال حاضر بسیاری از آثار وی در گنجینه «بنیاد مرتضوی» نگهداری میشود.
حامد صدر ارحامیعلاوه بر نقاشی در دیگر عرصههای هنری مانند مجسمهسازی، تصویرسازی کتاب، شعر و ادبیات نیز فعال است.
از تاریخ ١۵ تا ٢٧ نوامبر منتخبی از آثار حامد صدر ارحامیدر گالری شمس در پاریس با عنوان «قصههای هزار یک شهرزاد» به نمایش درآمد.
علی جمشیدی مدیر گالری شمس در مورد آثار منتخب این نمایشگاه که بیشتر به دوران قاجار تاکید دارد به کیهان لندن میگوید: اگر شروع تغییرات در تاریخ معاصر ایران را بخواهیم جستجو کنیم بدون شک دوران قاجار مهمترین دوره به شمار میرود. در این دوره، گرایش به فرهنگ و هنر غرب و الگوبرداری از آن بسیار قابل تأمل است. بدون هیچ قضاوتی، این الگوبرداری فصل تازهای در تاریخ معاصر ایران باز کرد.
علی جمشیدی ادامه میدهد: نقاشیهای حامد صدر ارحامی روایتگر طنزآلود این دوره از تاریخ معاصر ایران است. دورانی که تا به امروز آثارش را چه خوب و چه بد به دوش میکشیم و همچون محکومین تبرئه شده، کابوس آن دوران را میبینیم.
به گفتهی جمشیدی، آثار این هنرمند نمایشگر تاریخی با شکوه و جلال است. جبروتی که زیر پوست خود دملهای چرکین و دردآلود را پنهان میکند. در این آثار گویا ناگهان قسمتی از نقاشی یک صحنه مهم تاریخی پاره شده است و آنچه از میان نقش برآمده، روایتگر رازی یا گناهی و یا کابوسی وحشتناک آنهم از نوع و رنگ خاورمیانهای است. نمایش تضاد از ویژگیهای اصلی تابلوهای حامد صدر ارحامیدر این نمایشگاه است. این هنرمند وهم و کابوس را همچون داستانهای چندلایهی هزار و یک شب، لابلای فانتزیهای شاعرانه و شهوتآلود و تزیینات شرقی میپیچد.
مدیر گالری شمس همچنین توضیح میدهد: حامد صدر ارحامی هنرمندی از شهر اصفهان است. شهری که میراث تاریخی گرانبهایش بر هیچکس پنهان نیست. این هنرمند با احترام به این میراث، تلاش دارد که معاصر باشد و نقاشیهایش حاصل این تلاش هستند. او میکوشد که جستجوگری صادق برای کشف دنیای اطراف خود باشد. دلبستگی به مفهوم و در عین حال تزیینی بودن از دیگر ویژگیهای آثار وی است. او سعی دارد که هر از گاهی از حقیقتی تاریخی، به شکلی طنزآلود پرده بردارد؛ این نوع برخورد با تاریخ، دلیلی برای بیشتر کردن مخاطبانش نیز میشود.
در گفتگو با حامد صدر ارحامی، وی در توضیح آثارش در نمایشگاه «هزار و یک شهرزاد» به کیهان لندن میگوید: بحثی که وجود دارد و شاخص اصلی تمام کارهای من در این مجموعه است این است که غالبا تابلوها از آثار شناخته شده قاجار است که بازآفرینی شدهاند، یعنی کپی عین به عین شدهاند. اتفاق مهم اما این است که در تمام این آثار سطح بوم پاره شده. این گزینش تکنیک هایپررئالیست به این دلیل بوده که فضایی سهبُعدی ایجاد و باورپذیر بشود که این یک اثری بوده که دچار پارگی شده. پاره شدن به معنای گونهای ازعصیان و نپذیرفتن شرایط موجود و حاکم در آثار است.
حامد صدر ارحامی ادامه میدهد: تمام این عوامل پارهکننده که در بیشتر مواقع دست، صورت و بدن هستند در واقع از پشت تابلو ظهور پیدا میکنند، انگار که در پس این پرده عصیانی از گذشته تا امروز وجود داشته و دارد. فرمهای معاصری که من در آثارم استفاده میکنم مانند خانمها با لباسهای امروزی، انگار بطوری در این آثار اسیر هستند و میخواهند که آزاد شوند.
این هنرمند میگوید، دلیل تاکید من بر دوران قاجار این است که این دوران تاثیر مهمی در شکلگیری تاریخ معاصر ایران دارد. درواقع ما بعد از تجربه دوران نسبتا قدرتمند با هویت و اصیل «صفوی» چه در بحث سیاست و چه در هنر، مواجه میشویم با پیشرفتهای بسیار زیادی در غرب و وقتی اینها با بیتدبیریهایی وارد ایران میشود شکل عجیبالخلقه به خود میگیرد. اتفاقی که دلیلش به خاطر نبود زیرساختهای لازم برای ورود مدرنیته است. فکر میکنم همه ما باور داریم که در دورانی زندگی میکنیم که ممکن است از نظر فرم و فضا متفاوت باشد، اما دوران شبهقاجار را تجربه میکنیم. از این جهت که فضای فرهنگی و اجتماعی ما در یک کنش و واکنش بسیار شدیدی بین سنت به دلیل عوامل حاکم و از طرفی مدرنیته به واسطه وجود رسانهها و اتفاقاتی که در جهان غرب میافتد قرار دارد. این تضاد ملغمهای را ساخته که همه ما به گونهای درگیر آن هستیم.
حامد صدر ارحامی در مورد فرم و فیگور در نقاشی معاصر میگوید: پس از سال ١٩۶٠ شاهد افول نقاشی مدرن و اصولا هنر و تفکر مدرنیسم هستیم. به ویژه هنر نقاشی پس از این دوره در تنگنا قرار گرفت و با موضوعات بسیار جدیدی مواجه شد. خلاءهایی که در انسان معاصر پدید آمد قابل پاسخگویی با واکنشهایی که درواقع در نقاشی اکسپرسیونیسم بود قابل بیان نبود.
موضوعات جهانی بسیار بزرگ داشتیم و این شد که نقاشی معاصر سعی کرد از دستاوردهای هنر کلاسیک و نوکلاسیک بعلاوه دستاوردهای خود مدرنیسم استفاده بکند و به گونه سومی دست یابد که امروزه بسیاری از نقاشان و حتی خود من دنبالهرو آن هستیم. بدین معنا که یک مفهوم مشخص و معاصر با اجرای کلاسیک و استفاده از ارجاعاتی که فرم و فیگور کلاسیک میتواند به ذهن مخاطب متبادر کند؛ درواقع خط سومی را ایجاد کند که به نظر من برای رسیدن و القای بعضی از مفاهیم میتواند بسیار مناسب باشد.
زنان در آثار حامد صدر ارحامی نقش بسیار برجسته و در مرکز آثار او قرار دارند. خود هنرمند در مورد این حضور چنین پاسخ میدهد: ما در دورانی زندگی میکنیم که جنبشهایی شبیه فمینیسم خواهان برابری حقوق زن و مرد هستند. باید بپذیریم که این جنبشها مانند یک سلاح دو لبه عمل میکنند. آنها تلاش میکنند که زن را از ساحت خود خارج کرده و به سمت یک ابزار تقلیل دهند. اتفاقی که نمونههایش را در غرب میتوان دید که از زن به عنوان ابزاری در خدمت سرمایهداری استفاده میشود. همین اتفاق با یک فرم متفاوت در زمان قاجار نیز افتاده است. زن وسیلهای برای عیش و نوش و خوشگذرانی بوده. در بیشتر نقاشیهای قدیم زنان در حال رقص و کارهای عجیب و غریب پیرامون شاه و عوامل قدرت هستند و تا حد یک وسیله تنزل پیدا کردهاند. در صورتی که زن در دنیای امروز میتوانست به انسانیت نزدیک بشود. در جامعه امروز ما، به گونهای مترادف با دنیا زن همان حکمی را پیدا میکند که در دوران قاجار داشت. زنان در تابلوهای من به گونهای اسیر همان زندانی هستند که در دوران قاجار بر ایشان حاکم بود.
حامد صدر ارحامی در پایان به مسئله طنز در آثارش میپردازد و به کیهان لندن میگوید: مخاطبین زیادی داشتم که در وهله اول با دیدن آثار من خندیدهاند. این به دلیل شکل نقاشیهاست که زمانی در دربارها و مکانهایی که منتسب به قدرت بود استفاده میشده و ارجاعی بسیار رسمی داشته و زمانی که با مفاهیم پاپ مواجه و ترکیب میشود یعنی درواقع با خارج کردن نقاشی از مفهوم اصلیاش حالتی طنزآمیز به خود میگیرد. اما وقتی که مفاهیم عمیقا دنبال شود این حس القاء میشود که این یک طنز سیاه است که گاهی تا لبه کاریکاتور نیز حرکت میکند. گاه پهلو میزند به کمدی سیاه و گاه این کمدی سیاه مستتر در بازیهای رنگ و فرم است و در پایان یک غمنامه است. فضای دراماتیک از قدیم تا به امروز سوژهای است که بسیار به دنبالش بودم تا بتوانم آن را در آثارم نمایش بدهم. نمیدانم چقدر در خلق آن توانستم موفق عمل کنم.