آخوند خامنهای به ملت ایران اعلان جنگ داده است. طلبهی بی استعداد دیروز که امروز بر جای بزرگان تکیه زده چنان دچار توهم شده که کشوری چندهزارساله را ارث پدری و ملک شخصی خود پنداشته. آخوندی که با ادعای معنویت و درس اخلاق به میدان آمده بود از انفجار سرتاسری اعتراضات چنان بر خود لرزیده که امروز جز به اسلحه نمیاندیشد و خود را ناچار میبیند که با دادن تعلیمات جنگی ـ سیاسی به آدمکشان آتش به اختیارش آنان را برای کنترل فرزندان مردم آماده تر سازد.
در اوج بلاهتی ناشی از نادانی و با نخوتی شیطانی به اقلیت اندک مزدورانش تعلیم میدهد که اکثریت بزرگ صاحبان واقعی کشور را که دیری است دست او و دارودستهی فاسدش را خواندهاند چگونه در اسارت نگهدارند تا او بتواند بر تخت سروری و در جایگاه لازم برای چپاول باز هم بیشتر این آب و خاک باقی بماند. بسیجیان او باید « در همهی محلههای کشور در مقابل حوادث گوناگون»، یعنی در برابر اعتراضات مکرر و خاموش نشدنی مردم این « محلهها» «تاکتیک» خود را آماده کرده باشند. این بدین معناست که آنها باید بدانند که مردم دشمن این نظام اند و آنان هم باید برای دشمنی با مردم هر روز آماده تر شوند ! آنها نباید از طرف مردم «غافلگیر» شوند و باید برای رودررویی با مردم « در همهی محلهها »، محلههایی که سکنهای جز مردم عادی کشور ندارد، «حضور داشته باشند» و از آنان « یک قدم جلوتر باشند» ! آنان همچنین نباید در بند مقررات دست و پاگیر قانون که وی آنها را، سبکسرانه « پابندهای رایج اداری» مینامد، باشند.
با اینکه انسانیت درجهای از جوانمردی نسبت به دشمن در جبههی جنگ را نیز همواره آموخته و رعایت کرده، و اکنون بیش از یک قرن است که رعایت اصولی در جنگها و نسبت به دشمن به صورت مقررات بینالمللی درآمده و مورد پذیرش بیشتر حکومتهای جهان نیز واقع شده، او در جنگ علیه ملت نیز ناجوانمرد است و وحشت او از مردم و دشمنی اش با صاحبان کشور به درجهای است که حتی رعایت قوانین دوران جنگ در مورد مردم کشور را نیز« پابندهای رایج اداری» نامیده عدول از آنها را توصیه میکند.
او با گفتن این که « یک قدم به عقب قدمهای سریع دیگر و سپس سقوط نظام و کشتار روحانیت را به دنبال دارد» به این واقعیت اذعان کرد که نظام را رفتنی میبیند. همه میدانند که اشرار نامیدن مردم و متهم ساختن صدهاهزار تن از مردم معترض به اجرای یک نقشهی خارجی از طرف روضه خوان بیسواد تنها برای خودفریبی و تقویت روحیهی آتش به اختیارانی است که باید هربار عدهی بیشتری از مردم کوی و برزن را بکشند.
کاست غاصب حاکم خود نیز از ابتدا به دست آوردن قدرتی را، که هیچگاه در خواب هم تصور آن را نمیکرد، باور نمیکرد و اکنون چهل سال است که نمیداند با آن چه کند و اگر کنار برود پاسخ مردم را دربارهی چهار دهه جنایت و ویرانی چگونه بدهد.
اما مردمی که حدود یک هفته، در مقابلهای نابرابر، در برابر انواع وسائل کشتار، مانند تیربار و تانک و هلیکوپتر و گلولهها ساچمهای برای زخمیو کورکردن مصدومین دلیرانه ایستادگی کردند اگر بنا به گفتهی اهانت آمیز دیکتاتور کوته نظر و نوکیسه «اشرار» بودند چگونه است که والاترین گروههای اجتماعی ما، هنرمندان بلندپایهی «موسیقی و تئاتر و سینمای کشور»، « کانون صنفی معلمان کشور» که ملت آموزش نسلهای جدید را به دست باکفایت آنان سپرده است، ریش سفیدان «شورای بازنشستگان» کشور، سخنگویان زحمتکش ترین بخشهای جامعه، از جمله سندیکای «کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه»، خوشنام ترین زندانیان سیاسی، این ئمایندگان مبارزهی مسالمت آمیز در راه حقوق بشر، مانند نرگس محمدی، و بالأخره همهی کانونهای معتبر اخلاقی و سیاسی کشور یکصدا به دفاع از حق اعتراض آنان برمیخیزند و به آوای بلند و رسا جنایات رژیم علیه آنان را محکوم میکنند و نیز به دقت و درستی یادآور میشوند که :
« هیچگونه توجیهی برای این سرکوبها وجود ندارد و جمهوری اسلامی با آنکه سالهای سال است که هرگونه اعتراضات مسالمتآمیز را سرکوب و کارگران، معلمان و دانشجویان را ضرب و شتم کرده و شلاق زده و به حبسهای طویلالمدت محکوم کرده، با فریبکاری مدعی میشود که اعتراضات مسالمتآمیز را به رسمیت میشناسد».
آیا این نخبگان ملت نیز اشرارند؟
طلبهی کندذهن دیروز و دیکتاتور کودن امروز هنوز نفهمیده که ایران نه جزیره العرب است، نه امارات، نه خلافت عثمانی و، حتی، نه جزیرهی کوبا. ملت سه هزارسالهای که شش سده در برابر سلطهی شوم عرب ایستاد و جنگید تا سرانجام آن بیگانگان غارتگر را از میان برداشت، امروز هم با حفظ میراث فرهنگی و معنوی خود سلطهی جانشینان داخلی شان را تحمل نخواهد کرد وآنها را نزد الگوی چهارده قرن پیش شان بازخواهد گردانید.
چهل سال فتنهی خمینی کافی است و جای لحظهای تردید نیست که بساط خودسری آخوندی باید هرچه زودتر جایی را که اشغال کرده خالی کند.
اما ما باز تکرار میکنیم که تنها از راه نافرمانی مدنی و بدون توسل به خشونت!
همهی سازمانهای سیاسی مسئول باید از این پس بیش از پیش بر این اصل تأکید ورزند.
رژیم آدمکشان با خشونت خود خشونت را رواج داده و میدهد و خواستار خشن ساختن جامعه است. باید از رواج خشونت به هر شکل و عنوان پیشگیری کرد.
در روشهای خشونتآمیز قدرتهای خشن دست بالا را دارند؛ چه دولتی باشند چه غیردولتی.
در روش خشونتپرهیز نافرمانی مدنی نیروی مردم شکستناپذیر است.
نافرمانیهای مدنی که مقاومتهای دلاورانهی زنان، مبارزات کارگران، معلمان، بازنشستگان، نمونههای برجسته و طلایهی گسترش آن در آینده است بهترین راه برزمین زدن نظام اشرار است.
از روزی که شاپور بختیار هشیارانه خطر «فتنه» ی شوم خمینی را به ملت گوشزد کرد چهل سال میگذرد. از ۱۳۸۴ تا کنون این مبارزات و نیز خیزشهای سه گانهی مردمی نشان داده که مردم معنای هشدار تاریخی و داهیانهی بختیار را به چشم خود دیدهاند و آن «فتنه» را هر روز بنا به تجربهی خود بهتر شناختهاند.
زمان اتحاد عمل میان همهی کسانی که خواستار پایان این فتنهی ایرانسوز و خواهان نظامی دموکراتیک و مبتنی بر جدایی دین از حکومت (نظام لاییک) اند دیری است که فرارسیده. باید موانع این اتحاد را هرچه سریعتر شناخت و از سر راه برداشت.
ما پیروان وفادار راه مصدق و بختیار تا کنون از هیچ کوششی در راه تحقق این منظور کوتاهی نکردهایم و باز هم نخواهیم کرد.
ما، برای پایان بخشیدن به آثار فتنهی خمینی همهی هموطنان را صمیمانه به این راه فرامیخوانیم.
ایران هرگز نخواهد مرد
چهارشنبه ۱۳ آذرماه ۱۳۹۸
نهضت مقاومت ملی ایران
بیانیه درمانى هـاى تکرارى ??????
۴۰ سال که هیچ ، اگر ۴۰۰سال هم با دکان مبارزه مدنی و غرفه بستی فروشی حقوق بشر به خواهید برعلیه حکومت نوفل لوشاتو ئی مبارزه کنید حریف نمیشوید ، اخر مبارزه مدنی و حقوق بشر فقط بیشتر و بیشتر انهم برای اروپائی هاست و امریکائی ها ، این جماعت برای غارت احتیاج به مشت آهنی دارند که خودشان اوردند و برپا کردن و به این مفتی و ارزانی و بدونه هزینه دست بردار نیستند .