شرح جزییات وقایع یک سال ایران سهل و سخت توأمان است. گستردگی وقایع، تعددشان و پیچیدگی و همچنین منحصر به فرد بودن آنها، این شرح را دشوارمیکند. اگرچه با بستر و دلایلی کاملا یکسان خیلی آسان تکرار میشوند.
حاصل سیاستهای ۴ دهه، اجتماع ایران را دستخوش سهمناکترین رخدادهایی کرده که کمتر انسانی میتواند در طول عمر کوتاه خود تجربه کند. از سیل، زلزله و خشکسالی تا فقر و بیکاری، بیماری و پروندهی قطوری از تغییرات اجتماعی که در تکرار خود، جامعه را به قهقهرا برده است.
عرصهی زراعت فساد
زراعت فساد در حکومت، هنر و فرهنگ ایران را به بستری برای شستشوی پولهای کثیف بدل کرده تا درآمدهای حاصل از فروش مواد مخدر، قاچاق و اختلاس را در خود هضم کند. از این رو، این هیکل بیجان، بیش از پیش از سرشت هنری خود دور شده است. در سال ۹۸، تولید و عرضهی محصولات بیکیفیت و کپیکاری از آثار هنری پیش از انقلاب و همچنین خارجی، به اوج خود رسید. حکومت که بازیگران و ستارههای سینمای ایران را خانهنشین و ممنوع از کار کرد حالا پس از ۴۰ سال به روزی افتاده که کپی دست چندم از «فیلمفارسی»های قبل از انقلاب تولید میکند و با شبیهسازی بازیگران آن دوران و استفاده از ترانههای خوانندههای تبعیدشده به لسآنجلس سعی میکند فروش فیلمهایش را تضمین کند! بحران سینمایی تا جایی پیش رفته که گفته میشود فقط سه فیلم سینمایی در سال ۹۸ توانستهاند در اکران عمومی سود کنند و باقی فیلمها ضرر کرده و حتی هزینههای تولید را هم بازنگرداندهاند.
اما مهمترین رویداد در عرصه فرهنگ و هنر ایران، فارغ از سانسورها و توقیفهای چندبارهی فیلمی چون «خانه پدری» در بستر اعتراضات سراسری آبانماه امسال رخ داد. سکوت سنگین هنرمندان، نویسندگان و اهالی هنرهای زیبا در قبال کشتار بیرحمانه مردم در خیابانها، بازداشتهای گسترده و افزایش شمار گمشدگان، بسیار تکاندهنده و پرسشبرانگیز بود. چنانکه پیشتر این قشر از جامعه در جریان وقوع زلزله و وقوع سیل و انتخابات ریاست جمهوری اسلامی حضور فعال داشته و مردم را برای رأی دادن به عوامل نظام ترغیب میکردند. ولی در رابطه با اعتراضات، شمار اندکی از هنرمندان، بطور پراکنده در فضای مجازی با مردم اعلام همراهی کردند. تجربه اما نشان داده است که اهالی هنر نیز دیر یا زود باید موضع خود را در قبال مردم روشن کنند. این حقیقت را فریتس لانگ در فیلم «جلادان هم میمیرند» هنرمندانه به نمایش درآورده است: موضع میانه بین نازیها و مردم وجود ندارد!
اعتراضات آبان۹۸ نیز نشان میدهد که هنرمندان و اهالی فرهنگی که جمهوری اسلامی در دستگاه ایدئولوژی خود یا به کار گرفته و یا آنها را محدود کرده نیز به نقطه حساس تعیین موضع رسیدهاند.
چادرنشینی و کانکسنشینی و حمایتهای دروغین
سیل و زلزله امسال نیز بر جمعیت چادرنشین و کانکسنشین ایران افزوده و بیش از پیش بحران مدیریت را به نمایش گذاشته است.
سیل فروردین۹۸ در شمال و جنوب و غرب ایران، ۲۵ استان کشور را با تخریب گسترده روبرو کرد. سازههایی که حاصل مهندسی ارگانهای نظامی بودند، یکی پس از دیگری فرو ریختند و جان و مال مردم را در معرض نابودی قرار دادند . شیراز، کرمانشاه، لرستان و خوزستان، صحنه سوانح تلخی بودند که ۵۳ کشته بر جای گذاشت و حداقل ۳۰ تا ۳۵ هزار میلیارد تومان خسارت وارد کرد.
صرف نظر از ضعف در مدیریت بحران و پاسکاری مسئولیتها، سیلزدگان و زلزلهزدگان سالهای گذشته تا همین سیل اخیر اهواز و آبادان در آذرماه همچنان سرگردان و بیسرپناهاند. دولت بودجه یک میلیاردی برای زلزلهزدگان ۹۶ را در پایان سال ۹۸ تصویب کرده است! تاخیر دو ساله در ساماندهی وضعیت آسیبدیدگان چنان وسیع است که ویدئوهای اجتماعی مردم آذربایجان شرقی را نشان میدهند که در برف و سرما در چادرهای بدون هرگونه امکانات زندگی میکنند. جمعیت کثیری از ساکنان شهرها و روستاهای سیلزده و زلزلهزده سقف بالای سر ندارند و همه چیزشان موقت است!
مرگ و میر بر اثر بیماریهای قابل درمان
مردم ایران بر اثر ابتلا به بیماریهای قابل درمان چون آنفولانزا و ایدز و یا مصرف کیکهای آلوده و مشروبات الکلی تقلبی جان خود را از دست میدهند. کمبود داروهای اساسی و پولپرستی نظام بهداشت و درمان، بیمارستانها را به قتلگاه بدل کرده بدون آنکه وزارت بهداشت پاسخگو باشد. ارگانهای مسئول بجای رسیدگی به جمعیت موجد، به دنبال اجرای سیاست افزایش جمعیت به فرمان رهبر نظام هستند! در حالی که دولت کمبود دارو را ناشی از تحریمهای آمریکا اعلام میکند افشای حداقل ۱۴هزار سند فساد در سازمان دارو و درمان و فعالیت مافیای دارو و کاسبی با ارز دولتی بجای وارد کردن دارو، واقعیت دیگری را نشان میدهد.
کار به جایی رسیده که به دلیل هزینههای بالای دارو و درمان و عدم اطمینان به نظام پزشکی کشور، مردم دست به خوددرمانی میزنند و گفته میشود ۳۶ درصد از مردم با بروز بیماری اصلا به پزشک مراجعه نکرده و در خانه خود را درمان میکنند!
همزمان بر جمعیت حاشیهنشینان شهرها افزوده شده که از امکانات اولیه مانند آب آشامیدنی، بیمارستان و وسایل نقلیه عمومی برخوردار نیستند. در کلانشهرهایی چون تهران نیز با افزایش قیمت مسکن، به جمعیت «کاناپهنشین»ها اضافه میشود، البته اگر خوششانس باشند! گرانی و فقر و بیکاری، طبقات اجتماعی را در ایران جابجا کرده و در حالی که وابستگان نظام و قشرهای تازه به دوران رسیده سیر صعودی مالی و ارتقاء کیفی زندگی را طی میکنند، میلیونها تن به حاشیهی شهرها رانده شدهاند. برجهای سر به فلک کشیده و ویلاهای عظیم در درّهها و کوههای خوش آب و هوا، محل ییلاق و قشلاق آقازادهها و خانمزادههاست در حالی که طبقه متوسط قانع به رفاه نسبی در حال از بین رفتن است.
سیاست سال: افزایش چندهمسری و کودکآزاری
حکومت امسال نیز هیچ قانون حمایتگرانهای را در حوزه حقوق زنان و کودکان نپذیرفت. قانون افزایش سن ازدواج توسط شورای نگهبان پذیرفته نشد و اعطای حق تابعیت از طریق مادر به فرزند منوط به تایید نهادهای امنیتی شد. این درحالیست که برای چند سال متوالی، بالاترین آمار تماس با اورژانس اجتماعی به دلیل خشونت علیه زنان و همچنین کودکآزاری است. کودکآزاری حتی توسط نهادهای زیرنظر رهبر جمهوری اسلامی با عنوان ازدواج و چندهمسری تبلیغ میشود. عدم تمایل جوانان به ازدواج و تشکیل خانواده، افزایش ازدواج سفید و روابط جنسی آزاد باعث شده تا دستگاههای تبلیغاتی نظام بر ازدواج کودکان و ازدواج چندباره مردانی که تمکن مالی دارند، تاکید کنند.
اما جامعه عرفی ایران هرگز چندهمسری مردان و ازدواج کودکان را به عنوان یک هنجار رفتاری پذیرا نشده است. اگر به گفتهی آمارهای دولتی، وام ازدواج در مناطق محروم منجر به افزایش ۴ برابری کودکان با مردان بالای ۴۰ سال شده، از سر فقر و نداری است که خود نظام مسبب آن است.
در این میان، کودکان کار و خیابان از گزند سیاستهای ضدبشری نظام در امان نمانده و امسال اعلام شد که شهرداریها میخواهند برای کودکانی که زبالهگردی میکنند، لباس یکشکل تهیه کند. این سیاست بر بستر همکاری شهرداریها با مافیای زباله برای به جیب زدن پولهای هنگفت رخ میدهد بی آنکه کسی پاسخگوی این پرسش مهم باشد که چرا خیابانها پر از کودکان کار و فالفروش و گلفروش و زبالهگرد است که باید در مدرسه باشند!
زنآزاری مزمن
«تشویق و فراهم نمودن موجبات فساد و فحشا» و «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» احکام سنگینی برای زنان فعال در مبارزه با حجاب اجباری به دنبال داشت. به ویژه از فروردین۹۸ این فعالان بازداشت و به زندانهای طولانی محکوم شدند آنهم در حالی که آنها از جمله مژگان کشاورز، منیره عربشاهی و یاسمن آریانی تنها روسری از سر برداشته و در مترو به زنان چادری و محجبه به مناسبت روز زن گل داده بودند.
هراس از مبارزه زنان با حجاب اجباری باعث وضع قانون ۱۰ سال زندان علیه کسانی شد که برای کمپینهای ضد حجاب اجباری ویدئو و فیلم بفرستند. همزمان شوهای اعترافات اجباری برخی از زنان در صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شد. با اینهمه، زنان ایرانی پیشگام در مبارزه برای حقوق خود هستند و در خیابانهای ایران، روسری از سر بر میدارند و به سیاستهای زنستیز نظام دهانکجی میکنند.
رُخ زیبای طبیعت صبور ایران
عرصهی محیط زیست و حیات وحش در ایران نیز پس از بازداشت غیرقانونی ۸ فعال مدنی و مرگ مشکوک کاووس سیدامامی به شدت امنیتی و در طول این دو سال، حیات وحش و محیط زیست کشور بیش از هر زمان دیگری عرصهی تاخت و تاز دستگاههای نظامی و امنیتی شده است. صدور احکام تا ۱۰ سال زندان برای فعالان محیط زیست در حالی بر همگان روشن بود که سند و مدرکی برای اثبات جرائم واهی آنان ارائه نشده است!
در حالی که سدسازیها و پروژههای «عمرانی» با هدف پولسازی فقط خشکسالی و بیکاری برای کشاورزان و روستاییان به بار آورده، علاوه بر بذل و بخشش آبهای شمالی و جنوبی کشور به بیگانگان، موضوع انتقال آب دریاچه مازندران به سمنان نیز مطرح شد تا پروندهی ویرانگری جمهوری اسلامی تکمیل شود. با اینکه کارشناسان محیط زیست اجرای این پروژه را باعث نابودی بیشتر طبیعت در مسیر این «آبرسانی» اعلام کردهاند ولی دولت در لایحه بودجه ۹۹ مبالغ هنگفتی برای این پروژه در نظر گرفته و سازمان محیط زیست نیز تلویحی آن را تایید کرده است.
با این حجم از سیاستهای ویرانگرانه اما طبیعت صبور ایران همچنان سربلند و زیبا در انتظار بازگشت یوزهای ایرانی رخ مینماید.
آزاده کریمی