روشنک آسترکی – پنجم دیماه (۲۶ سپتامبر) برابر با چهلمین روز درگذشت پویا بختیاری و بسیاری از جانباختگان دیگر اعتراضات سراسری آبانماه در حالی فرا رسید که پیشتر پدر پویا بختیاری مردم را برای شرکت در مراسم چهلم پسرش به آرامستان «بهشت سکینه» کرج بر مزار فرزندش دعوت کرده بود.
پس از این فراخوان، مردم نیز در شبکههای اجتماعی با استفاده از هشتگهایی اعلام کردند که یاد و خاطره جانباختگان در شهرهای مختلف را در روز پنجم دیماه گرامی خواهند داشت.
«بهشت سکینه» کرج اما روز پنجشنبه پنجم دیماه صحنهای دیگر از سرکوب عریان و خشونت پایانناپذیر نظام جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت و مراسم چهلم پویا بختیاری در حالی که پدر، مادر، خواهر و عموهایش در زندان بسر میبردند را به روز ماندگار دیگری در اعتراضات آزادیخواهانه مردم ایران و مبارزات آنها علیه نظام اسلامی تبدیل کرد.
بر اساس گزارشهای رسیده به کیهان لندن، نیروهای امنیتی و انتظامی از شامگاه چهارشنبه چهارم دی در حوالی منزل پویا بختیاری در مهرشهر کرج و همچنین آرامستان «بهشت سکینه» مستقر شده بودند. حضور نیروهای ضدشورش از نخستین ساعات روز پنجشنبه ۵ دیماه در این دو منطقه افزایش یافت و از نخستین ساعات روز نیز خیابان منتهی به خانه خانواده بختیاری پر از نیروهای امنیتی، انتظامی و ضد شورش شد.
یکی از افرادی که ظهر پنجشنبه به این منطقه رفته بود به کیهان لندن میگوید: «ما پیش از رفتن به بهشت سکینه به منزل آقای بختیاری رفتیم که از خیلی پیش و پس از منزل آنها نیروهای ضدشورش ایستاده بودند و چند ماشین بزرگ آبپاش هم برای متفرق کردن جمعیت در خیابان ایستاده بود. دم در هر خانه تعدادی مأمور نیروی انتظامی ایستاده و اتوبوسهای نیروی انتظامی هم برای بردن مردم ایستاده بودند.»
او همچنین به کیهان لندن از وضعیت امنیتی شدید و صحنههای تلخی که در «بهشت سکینه» شاهد بود میگوید: «جاده بهشت سکینه خیلی شلوغ بود، در ورودی آرامستان هم دو لباسشخصی خیلی ناجور از همه ماشینهایی که وارد آرامستان میشدند فیلم میگرفتند و همه مسیر تا جایی که مزار پویا است در قرق نیروهای انتظامی با اسلحه و باتوم بود. ماشینهای ضدشورش و آبپاش هم بود. روی بامهای دستشوییهای عمومی و ساختمان اداری آرامستان هم نیروهای انتظامی با اسلحه ایستاده بودند. در خیابانی از آرامستان که مزار پویا آنجاست اجازه نمیدادند هیچکس، چه پیاده و چه با اتومبیل، آنجا برود و وقتی مردم تعدادشان زیاد شد، مأموران مردم را هُل میدادند. آنها پلاک ماشینهای مردم را [برای مراجعه مالک اتومبیل به نیروی انتظامی و شناسایی هویت] میکندند.»
او از بازداشت و ضرب و جرح شدید مردم نیز میگوید و تأکید میکند که شیوه سرکوب مردم از همه تجمعاتی که تا کنون شرکت کرده بود، بدتر و تلختر بوده است: «من شاهد درگیری فیزیکی مأموران با مردم بودم. مردم را به شدت کتک میزدند به ویژه زنان را خیلی بدجور میزدند. من سر و روی خونی زیاد دیدم. یک اتوبوس سر همان خیابانی که منتهی میشد به مزار پویا متوقف شده بود که پر بود از مردمی که مشخص بود از ساعاتی قبل بازداشت شده بودند و مأموران هم در اطراف اتوبوس نگهبانی میدادند. مشخص بود افراد با یک اتوبوس برای بازدید از قبور نیامده بودند و همه جور آدمی از پیرزن و پیرمرد تا دختر جوان در اتوبوس بود.»
او تأکید میکند: «اینکه مردم کتک میخوردند و خون از سر و رویشان میآمد بسیار آزاردهنده بود. من در تجمعات دیگه هم دیده بودم مردم کتک میخورند اما چیزی که امروز دیدم بسیار متفاوت بود.»
کتک زدن مردم از سوی یکی دیگر از کسانی که برای شرکت در مراسم چهلم پویا بختیاری به «بهشت سکینه» رفته بود، اینگونه برای کیهان لندن روایت میشود: «ساعت حدود ۹ شب است و هنوز باورم نمیشود سالم به خانه رسیدم. امروز که دوشکا و تکتیراندازها را روی سقف دستشویی و ساختمانهای اندک موجود در بهشت سکینه دیدم، مطمئن شدم ما معترضان و نظام جمهوری اسلامی وارد فاز آخر رویارویی شدیم. صبح کمی بعد از ساعت ۹ صبح به همراه چهار نفر از دوستانم به بهشت سکینه کرج رسیدیم. فکر میکردیم اگر صبح زودتر برویم میتوانیم وارد شویم و مشکلی ایجاد نمیشود اما همانموقع که هوا نمیدانم از آلودگی یا مه هنوز تاریک بود، مثل مور و ملخ نیروی ضدشورش ریخته بودند. اتوبوس نیروی انتظامی، ماشینهای زرهای، ماشین آبپاش، همه مأمورهای ضدشورش با باتوم و مأمورهای نیروی انتظامی با اسلحه ایستاده بودند. من تا حالا بهشت سکینه نرفته بودم اما بیشتر شبیه پادگان بود تا قبرستان! من تکتیراندازها را وقتی همراهانم میخواستند بروند دستشویی دیدم. باورم نمیشد جمهوری اسلامی برای سرکوب مردم به این وضوح تکتیرانداز به یک آرامستان آورده باشد.»
او در ادامه میافزاید: «اجازه نمیدادند کسی نزدیک به قطعهای که مزار پویا آنجاست بشود. مأموران یگان ویژه همه افراد را زیر نظر داشتند، مأموران لباس شخصی فیلم میگرفتند. نیروی انتظامی و یگان ویژه کاملا آماده کتک زدن مردم بودند. بعضی نیروها مثل گرگ که دور طعمه میگردد دور و بر مردم میگشتند تا بهانه برای حمله پیدا کنند. یکی دو مأمور را هم دیدم که با حرف و حتی خواهش سعی میکردند مردم را از تجمع یا ایستادن گروهی باز دارند. یکی از اقوام نزدیک پویا که فکر میکنم عمه یا خالهاش بود به همراه چند نفر دیگر با خودش پارچه ترمه و میوه و گل و شیرینی آورده بودند و داشتند عزاداری میکردند و این خانم خیلی دردناک با پویا صحبت میکرد و اسم پدر و مادر و خواهرش را که زندانی هستند میآورد اما مأموران همان را هم از آنها گرفتند و گفتند که باید از آنجا بروند. مردم که دور نزدیکان پویا جمع شدند و فکر کنم تعدادشون بیشتر از صد نفر شده بود مأموران شروع کردند همه را پراکنده کردند؛ کوچکترین مقاومتی در برابر آنها به بازداشت و کتک زدن ختم میشد. حوالی ظهر حمله مأموران به اوج خودش رسید. مقامی از نیروی انتظامی هم با یک ماشین نیروی انتظامی در خیابانهای قبرستان میچرخید. من تا ساعت ۲ بعد از ظهر آنجا بودم و فکر میکنم بین ۱۲ تا حدود ۲ اوج حمله به مردم و بازداشت کردن آنها بود. عدهای شعار میدادند. عدهای میدویدند، عدهای زیر ضربات باتوم و مشت و لگد مأموران جیغ و داد میکردند. زن جوان و کوچکجثهای را دیدم که یک مأمور انگار دارد گوسفندی به قربانگاه میبرد دستش را میکشید سمت یک اتوبوس و زن روی زمین و قبرها کشیده میشد و جیغ میکشید. صحنههایی که دیدم شبیه فیلم بود! من در اعتراضات آبان تهران هم بودم اما صحنههای امروز متفاوت بود. شاید برای اینکه همه اینها در قبرستان اتفاق میافتاد! در زمینه همهی این فریادهای مأموران و مردم صدای هلیکوپتر نیروی نظامی بود که شاید اگر ما مقاومت بیشتر میکردیم با همان هلیکوپتر ما را به رگبار میبستند! در این چند ساعت که برگشتم به این نتیجه رسیدم که یک دلیل این سرکوب دردناک مردم این بود که آنها برای یادبود پویا آمده بودند؛ یعنی آنها نیامده بودند که بجنگند! آنها دستشان خالی بود و حتی چوب و سنگی برای دفاع از خودشان نداشتند! من خودم همه مسیری را که از تهران در راه بهشت سکینه بودم داشتم به پویا فکر میکردم و وظیفه خودم میدانستم در مراسم چهلم یک شهید آزادی ایران شرکت کنم خصوصا که خانوادهاش هم در دست این وحشیها زندانی هستند. مردم آمده بودند برای یادبود! نیامده بودند بجنگند! بیشتر شرکتکنندگان زنان و جوانان بودند و برای همین بیشتر زنان و دختران کتک خوردند. پسرهای جوان سریع فرار میکردند.»
گزارشها از بهشت سکینه در حالی حکایت از بازداشت تعدادی از مردم دارد که هنوز آمار بازداشتشدگان و محل نگهداری آنها مشخص نشده است. با اینهمه، همانطور که دو شاهد وقایع امروز در بهشت سکینه به کیهان لندن گفتهاند، صحنههایی که مأموران امروز در آرامستان کرج رقم زدند، در تاریخ ایران به عنوان برگی دیگر از مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران علیه جمهوری اسلامی ثبت خواهد شد.
استادی که در برنامه زنده سیفون را کشید تاصحبت پدر پویا که پدر حکومت را در اورد
https://www.youtube.com/watch?v=1iGhwzNr4ew
البته یک نکته هم اضافه کنم که بعد از کنار گذاشتن پرهام من موافق این سلطنت طلبان قدیمی فحاش لس آنجلسی نیستم. نیروی جوون و مودب و در عین حال وطن پرست لازم داریم یا همین دکتر تقی زاده که آدم مودب و محترمی به نظر میاد خوبه. یه چیزی تو مایه داریوش همایون یا حتی مدرن تر. کسی که مطمین باشیم خیانت نمی کنه و برای ایران می جنگه نه نفع شخصی. تازه به نظرم اگر شاهزاده خودش بیانیه ها رو وقت داره بنویسه خیلی هم عالیه. نه نیاز به میرزا بنویس کمونیست هست نه از این بد دهن های بی تربیت و تهمت زن بی کله. یه آدم معقول. تو این بد دهن ها فقط یکی اش برام شخصا جالبه اونم از بس خنده دار می گه و از عمق وجودش ولی برای کار جدی خیلی مناسب شاید نباشه.
محمدجواد درود به شرف خودت و اون مردم. کاش کمی آماده تر و در نقاط موثرتر شهر این نیروی با شرافت ملت هدایت می شد تا کار یکسره می شد. هر لحظه قلبم باهاتونه. اونایی که داخل ایران با این تیم می جنگم چیزی ورای شجاعت هستند. بند انگشت کوچیکه دستتم نیستیم ما که دوریم. دم همتون گرم. به امید آزادی و شادی ایران و یه کشور ثروتمند که برای خارجی ها رویا بشه.
سکینه در دوزخ… یا چیزی شبیه این…
البته یک موضوع رو اشتباه نوشتم از بس عصبانی بودم. نورعلی تابنده معاون وزیر دادگستری بازرگان بوده و دوره اعدام های ۵۷ نه ۶۷ ولی در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمی کنه.
من دیروز تا حدود سه بهشت سکینه بودم. جمعیت هم خیلی اومده بودن. راننده تاکسی که سوارش بودم برای رفتن به آرامگاه میگفت که ساعت یازده اوج ترافیک به سمت بهشت سکینه بود. متوجه تک تیرانداز نشدم. ولی سه تا اتوبوس سرباز (دو تاشون رو چیزی که من دیدم همه وظیفه بودن) و کلی بسیجی (از موتورها و آرم روی بازوی لباسشون که لبیک یا خامنه ای نوشته بود مشخص بود که بسیجی بودن) و کلی نیروی یگان ویژه توی آرامگاه بود. ماشینهای مخصوص حمل نیرو (استیشن های سیاه رنگ) و یه هلیکوپتر که مدام داشت تو آسمون میچرخید و یه بار هم نشست و بعدش یکی ازش اومد بیرون و یه حرفی با مأمورا زد و دوباره سوار شد و شروع کرد به پرواز و چرخیدن مجدد.
آرامگاه دو در داره که از در اصلیش هر کسی میومد تو فیلم میگرفتن و مدرک شناسایی. برای همین تاکسی ما رو برد در کوچیک بالای آرامگاه پیاده کرد.
اوج درگیری فکر کنم بین دو تا سه بعد از ظهر بود. بد جور خداییش مردم رو میزدن. طرف سن مادر بزرگ افسره رو داشت، با کمال وقاحت با تمام زورش با باتوم میزد تو سرش اون پیر زن. یه صحنه هم دیدم که دو تا بچه مدام داشتن گریه میکردن میگفتن ولش کن. تازه بعدش متوجه شدم که دارن پدرشون رو بسیجیه میگیره و بزور میبره. مثل اینکه دید بچه ها دارن گریه میکنن بیخیال شد و مرده رو ول کرد. چند نفری رو فقط جلوی چشمم دیدم که بازداشت کرده بودن. یه اتوبوس هم پر از مردم بود. نمیدونم که آیا بازداشتی بودن و یا نه! ولی با توجه به اینکه اطراف اتوبوس چند تا مأمور بود، فکر کنم بازداشتی بودن.
خلاصه دیروز وقتی دیدم اون همه جمعیت رو واقعاً افتخار کردم به این مردم با شرفی که داریم ما. خداییش خیلی ریسکه آدم بخواد بره به جایی برای اعتراض که میدونه که نیروهای امنیتی اونجا آمادن برای مقابله باهاشون.
پیامی به سرکوبگران…اگر مرد بودید بازداشت نمیکردید تا ببینیم کی کم میاره…ما دست خالی هم قبول داریم ….ترسو وناجوانمرد لقبی در خور برای شماست…..اما هر انقلابی چندسالی زمان نیاز داره تانیرو تربیت کنه ..نیروهای مردمی اماده هستند اما شما هنوز نامردید…
لطفاً حوصله کنید و بخونید کامل. وطن من و شما تنها شانس پهلوی برای نجات رو داره. این شانس نباید با یک جوجه کمونیست از ما گرفته بشه. به خاطر ایران حوصله کنید. ممنون.
۳- باید به حق دفاع از خود مردم تاکید کرد. با کسی که توی سر مردم گلوله مستقیم می زنه نباید بی هوا و نامجهز رفت. خشونت پرهیز فقط معنای این رو داره که ما حمله کننده نیستیم نه بیشتر.
۴- در مواجهه با پرهام باید دقت زیادی کرد. در نگاه اول خودم طرفدارش شده بودم و به مدت سه ماه چپ و راست افکار این آدم رو بررسی می کردم تا از استاد!!! بیاموزم. بعد از دقت زیاد فهمیدم اجزای فکر این آدم دقیقا پلیدی کمونیسم هست که به لباس ملی گرایی وارد می شه و شاه دوستی اما به مرور روی واقعی خودش رو نشون می ده و اصولاً چو دزدی با کلید آید گزیده در برد کالا. اعتقاد داره باید حلقه بسته ای از نخبگان (خود خوانده) هر کشوری رو بچرخونه. به دموکراسی اعتقاد نداره و می گن باعث ورود لمپن ها به سیاست می شه ولی کسی که بفهمه می دونه همین حرف مقدمه دیکتاتوری جدید هست. می گه پادشاهی رو برای ایران می خواد نه بالعکس. به نظر وطن پرستانه میاد. می گه قانون پادشاهه نه پادشاه قانون. به نظر قانون گرا میاد اما فریبه. باید این رو بگذاری کنار خواستن پادشاهی انتخابی توسط ایشون تا بفهمی نقشه شومش رو. در نهایت می خواد خودش تو دوره اول نخست وزیر مقتدررررر بشه و هر کاری خواست با بهانه قانون پادشاهه و پادشاه هم که بی اختیار انجام بده و باند و گروه عریض و طویل ایجاد کنه. شاهزاده رضا پهلوی رو هم که تابلو شاه دوره اول می شه با این بهانه قانون گرایی و بی اختیاری خفه کنه. دوره بعد که فرد قبلی مجاز به شرکت نیست خودش شاه انتخاباتی بشه و با باند و گروهش انتقاد پادشاه رو زیاد و حتی مادامالعمر کنه و بگه پادشاهی رو برای ایران می خواهم و چون قانون (که باندش تصویب می کنه) این رو خواسته پادشاه قانونه و من مادامالعمر می شم. ضمنا معتقدند قدرت اسلحه و خشونت باید در انحصار دولت باشه و همین بسیجی ها و سپاهی های امروز هم جایگاه خودشون رو دارند. یعنی یک مشت بیمار روانی اسلحه به دست که همین الان هم می کشن ملت رو بشن نیروی مسلح تحت امر ایشون. در نهایت هم دستگیری رضا پهلوی و گلوله زدن به مردم و این داستان ادامه دارد. می شه یه دیکتاتوری کمونیستی. ارباب این بشر هر کشور خارجی که هست هدف اولش حفظ نظامه که انجام وظیفه کرد با پست نابجا از نورعلی تابنده معاون وزیر دادگستری در دوره اعدام های ۶۷ و رییس سازمان حج و زیارت و پادوی کروبی و روحانی. هدف دومش هم این هست که در صورت موفق شدن براندازی بتونه باز هم دیکتاتوری کمونیستی شوروی رو ادامه بده. این آدم از خمینی خطرناک تر نباشه کمتر نیست خطرش. هشدار می دم. به تمام کسانی که به ایران و انسان اهمیت می دن. جلوی این خمینی نوین بایستید که فردا دیره. شاهزاده باید از سر این نفوذی خطرناک خلاص بشه. احتمالا خارجی ها هم فهمیدن که جز پهلوی برگی تو ایران برنده نیست. این رو فرستادند که اونجا رو خنثی کنه و ایران رقیب نشه براشون. بیدار باشید. وظیفه ملی و شهروندی من هست هشدار بدم.
چند نکته در این فراخوان بود که باید اشاره کرد برای استفاده در آینده:
۱- مشخص کردن مکان فراخوان: اول از همه کار غلطی است چون به راحتی نیروی زیاد می چینند اونجا. فقط باعث دستگیری پای کار درست نیروها می شن و بی حاصل. ضمن این که مکان بسیار غلطی انتخاب شده بود. فرض کنید در گورستان کرج مردم به نیروی سرکوب پیروز بشند. بعدش می خوان کدوم مرکز قدرت رو فتح کنند؟ پاسگاه؟ (شاید باشه این حالا) فرمانداری؟ استانداری؟ صدا و سیما؟ مکان مشخص اعلام کردن اون هم وسط بیابون. نتیجه؟ منفی! دستگیری افراد پای کار.
۲- شب قبل از فراخوان به این مهمی باید اکانت ایمنی که شاه داره و قابل اعتمادند درست استفاده بشه. باید برای پخش ویدیو مبارزات و جسارت دادن استفاده بشه یا یک پیام تاثیرگذار و شورانگیز منتشر بشه. نه این که بدی دست به کمونیست خجالتی به نام پرهام که بیاد برای نورعلی تابنده مدیحه سرایی کنه و نور بنامه طرف رو و بگه به نام نامی این آخوند و برای!!!!! وااااااات؟؟؟؟؟ اصولاً این باند اعتمادی و پرهام دور شاهزاده باید دمشون چیده بشه. فردوست هنوز زخمش هست. اظهارات زاهدی هم که اخیرا واقعا مایه شرم هست که بماند. مار تو آستین پروردن خطاست. ما هم امت شیعه به مرجعیت شاهزاده نیستیم هر کاری کرد بگیم احسنت! صحیح است!
“رزمایش ایران، چین و روسیه در چابهار هشداری به آمریکا”
+
ادرس دادن های عوضی گوادلوپیست ها و سیاه کلیست ها
اگر باز کسی بگوید که این رژیم ساخت امریکا و کارتر است و امریکایی ها از ان نفع می برند ، قطعا بدانید که او کمونیست استالینیست جاسوس روسیه است . نقاب بختیاریسم ، گوادلوپیسم ، سکولار دموکرات خلقی ، سلطنت طلبی مارکسیستی کاملا برای پنهان کردن این جاسوس بودن انها و حمایت غیر مستقیم انها از رژیم سرکوبگر روسی است .
همینطور کسانی که این رژیم را نئولیبرال می خوانند تا اگر مجبور به حمله به ان شدند چون دیگر نقاب روسی ان افتاده و سرکوبگری برای روسیه و سپر دفاعی و بازیچه روسیه شدن مثل کره شمالی خیلی رسوا است ، در اصل باز به لیبرال دموکراسی حمله کنند و امریکا ستیزی و روسی گری روسپی وار خودشان را لباسی دیگر بپوشانند. درست مثل امریکا ستیزی اینها که زیر پرده روسی ـ کره شمالی به دموکرات های امریکا که نیمی از مردم امریکا و حکومت در امریکا هستند . و یا به اروپا و گوگوش و عارف و سلبریتی ها که در حقیقت چهره های گوناگون فرهنگ غرب گرای مردم ایران است که اینها بیش از خامنه ای از ان متنفر هستند . دقت کنید که اینها از شهریور ۱۳۲۰ تا کنون برای نابودی چنین فرهنگی سرمیه گذاری کلان کرده بودندو با اوردن و تحکیم دولت فقاهت بعثی روسی جایگزین کردن رسمی امپریالیسم روسی را در ایران امری تمام شده می پنداشتند . اما در ابان ۹۸ همه رشته های روسی و مارکسیستی و مذهبی با هم پنبه شد. اتش در انبار روس ها افتاده ، رژیم دست ساز انها در بحران شدیدی است ، ارتش روسیه و متحد کمونیست دولت سرمایه دار شبه نئولیبرالیستی ان چین که در هنگ کنگ و اویغور و تبت با همین بحران روبرو است ، برای به کمک امدن به این نظام سرکوبگر میلیتاریستی ارایش جنگی گرفته اند علیه ملت ایران ! رسانه ها ی تحت کنترل مارکسیست های روسی را ببینید که چه گونه با اب و تاب انرا هشداری به امریکا ! می نامند . مردم ایران اینها خوابهای سیاه لنینیستی کره شمالی و ویتنام برای شما دیده اند ، یعنی همان دلیل اصلی نابودی و فقر و فساد و دیکتاتوری جنایت کارانه که سالها ویتنام و کره شمالی را به نابودی و زندگی گیاهی کشانید . مردم ایران اینها برای زنان ایران به جای ازادی مو دم اسبی ، لباس نظامی ، بدون ارایش و یک کلاشینکف در نظر دارند . برای مردم ایران نیروی میلیشیای روسی که کارش حفاظت امنیتی ، نظامی از روسیه باشد . دریای نفت و گاز هم برای روسیه انحصاری بماند . ایا جای هیچ تردیدی در هیچ کدام از این مطالب هست ؟ نه . فقط نمونه های اثبات کننده انرا در این رسانه های روسی ببینید .
با دشمن اشغالگر داخلى باید مثل خودش رفتار کرد
ونه مقاومت مدنى و اشتى
همانطور که در میتولوژى ایران ، خون ایرج و سیاوش که پاک و بیگناه کشته شدند، هزاران سال جوشید و حماسه ایرانى را رقم زد، خون پاک پویا و پویاها نیز خواهد جوشید و حماسه جدیدى به فرهنگ ایران خواهد افزود….بزودى خواهیم دید…..من از ملا انتظار ندارم این را که گفتم بفهمد اما حتى مشاورانِ مزدورِ مُکَلاشان هم انقدر از تاریخ و فرهنگ ایران خبر ندارند که این واقعیت را در مغزهاى پوسیده شان که ١۴٠٠ سال است در اداب بیت الخلا دست و پا میزنند، فرو کنند….