چند روز قبل مرد ٣٣ سالهاى در تهران با ریختن سیانور در داروى همسرش باعث مرگ او شد. او پس از اعتراف به این جنایت به پلیس گفت: مهوش بین پسرى که از همسر اولم دارم و دخترى که بعد از ازدواج با او خدا به ما داد، تبعیض قائل مىشد و مجبور شدم او را از بین ببرم.
این مرد ساعتى بعد از مخلوط کردن سیانور با داروى ضد چاقى که همسرش مصرف مىکرد، متوجه وخامت حال او شد و از بیمارستان درخواست آمبولانس کرد.
ماموران پس از ورود به منزل این مرد، با بدن نیمه جان زن جوان که مهوش نام داشت روبرو شدند. مهوش ساعتى پس از ورود به بیمارستان درگذشت. شوهر این زن به پلیس گفت: همسرم بعد از زایمان کمى چاق شده بود و وقتى دخترمان را از شیر گرفت سعى کرد رژیم بگیرد و خود را لاغر کند و براى از دست دادن هرچه زودتر اضافه وزنش داروى لاغرى مصرف مىکرد و دیشب بعد از صرف این دارو حالش بد شد. من هم به اورژانس خبر دادم.
بازپرس دادسراى امور جنایى تهران به دلیل مرگ مشکوک مهوش، دو فرضیه را مطرح کرد: اول اینکه او دست به خودکشى زده و فرضیه دوم اینکه به قتل رسیده است.
بازپرس جنایى اما پس از چند روز بررسى فرضیه قتل را قویتر دانست. درواقع خرید بلیت براى یک سفر چند روزه به تعطیلات از سوى مهوش، از دلایلى بود که موجب شد بازپرس فرضیه خودکشى او را رد کند.
وى ضمنا متوجه شد مهوش مدرک فوق لیسانس معمارى داشته و در شرکتى مشغول کار بوده است و به گفته همکارانش به عنوان همکارى سرزنده، سالم و با نشاط شناخته مىشده و انگیزهاى براى خودکشى نداشته است.
در همین حال شوهر ٣٣ ساله او به دستور بازپرس بازداشت شد. وى ابتدا منکر جنایت شد. اما سرانجام به کشتن همسرش اعتراف کرد و توضیح داد: قبل از ازدواج با مهوش، از همسر اولم یک پسر داشتم و او قبول کرد بعد از وصلت از پسرم نگهدارى کند. پسرم ١٢ ساله است و دخترى که از ازدواج با مهوش دارم ٢ سال دارد. ولى بعد از اینکه دخترمان به دنیا آمد، رفتار مهوش با پسرم تغییر کرد و بین او و دخترمان خیلى تفاوت قائل مىشد و این وضع پسرم را به شدت آزار مىداد.
بارها به مهوش تذکر دادم اما فایدهاى نداشت. تلاشم این بود پسرم از این وضع نجات پیدا کند. ابتدا تصمیم گرفتم خودکشى کنم ولى از این کار منصرف شدم و دیدم بهتر است مهوش را از بین ببرم.
بنابراین درون لیوان محلولى که براى لاغر شدن مصرف مىکرد، سیانور ریختم. او پس از نوشیدن محتواى لیوان حالش رو به وخامت گذاشت و ساعاتى بعد در بیمارستان جان باخت.
قتل شوهر به بهانه بداخلاقى
از دیگر حوادث وحشتناکى که اخیرا در ایران روى داد، قتل مردى به دست همسرش بود. وى بعد از کشتن او به پلیس گفت: شوهرم بسیار بداخلاق بود تا حدى که مجبور شدم خفهاش کنم.
همسر مرد پس از کشتن وى با پلیس تماس گرفت و خبر گرفتن جان شوهر ۵۴ سالهاش را با دستان خود به ماموران اطلاع داد.
دختر ١۴ ساله این زوج به پلیس گفت: پدرم خیلى بدخلق بود و سر هر موضوعى با مادرم درگیر مىشد. آخرین بارى که بین آنها مشاجره درگرفت، حال پدرم دگرگون شد، نفساش بند آمد و روى مبل نشست و همان موقع مادرم روسى خود را دور گردن او پیچید و خفهاش کرد.
همسر مرد نیز در جریان بازجویى به قتل مرد خانه اعتراف کرد و گفت: حبیب بسیار عصبى بود و سر هر موردى کتککارى راه مىانداخت. سرانجام نتوانستم اعصابم را کنترل کنم و او را کشتم.
در جنایت دیگرى که چند روز پیش در کرج اتفاق افتاد، زن جوانى همسر ٣۵ سالهاش را به وضع فجیعى به قتل رساند.
سرهنگ بیژنى از پلیس منطقه فردیس کرج به خبرنگاران گفت: همسر و مادر مردى چند روز قبل به ما اطلاع دادند وى مفقود شده است.
او افزود: در تحقیقات اولیه براى ما روشن شد جوان ناپدید شده، اختلافات خانوادگى با همسرش داشته و به این دلیل به قتل او به دست زنش مظنون شدیم و او را به کلانترى دعوت کردیم. در جریان گفتگو با وى دریافتیم پیش از گم شدن مرد آن دو جرّ و بحث و درگیرى بسیار تندى با یکدیگر داشتهاند. به این ترتیب همسر مرد که ابتدا منکر هرگونه اختلاف با شوهرش بود، زبان به اعتراف گشود که از شروع ازدواج با او درگیرى داشته و شب حادثه نیز در جریان کشمکش و زد و خورد او را به قتل رسانده است.
تمامى این جنایت ها ارمغان جمهورى اسلامى است، چرا چهل سال پیش در ستون حوادث روزنامه هاى ایران راجع به تصادفات رانندگى و از این نظیر دیده مى شد و شاید تک و توک چاقو کشى جاهلان و بیسوادان جامعه. حالا جراح مغز پدر
مى کشد، زن شوهر مى کشد، نوه مادر بزرگ ، شوهر همسرش را و…. این ها آمدند تا مردم را زیر فشار خرد کنند، استرس و اعصاب ناراحت، بیکارى ، گرانى ، خرافات شیعى و صدها از این نوع هدایاى ملایان از خدا بى خبر است.