نادر کاکاوند – از سال ۱۹۳۳ که هیتلر و حزب نازی، قدرت را در آلمان بطور کامل در دست گرفتند، با یاری دستگاه تبلیغات گسترده و همه گیر خودشان، تمام آنچه را که مد نظر داشتند، یک به یک اجرا کردند. دشمن اصلیِ خود و مردم آلمان را یهودیان و کمونیستها معرفی کردند و شروع به آزار و اذیت گسترده آنها کردند. خرابکاری در کسب و کار آنها، بیحرمتی، دستگیری، فرستادن به اردوگاه کار داخائو، اعدام و… از پیامدهای آن دوران بود که بیشتر مردم آلمان هم با حزب نازی (دانسته یا نادانسته) همدلی و یا همکاری میکردند.
در سال ۱۹۳۱ که کمیته بینالمللی المپیک (پیش از به قدرت رسیدن نازیها در آلمان) میزبانی بازیهای المپیک ۱۹۳۶ را به آلمان داده بود، نمیدانست که در سال بازیهای المپیک، حکومتی توتالیتر و سرکوبگر بر سر کار خواهد بود.
هیتلر و دستگاه تبلیغات نازیها برای نشان دادن برتری همهجانبه ژرمنها و نژاد آریایی، با تمام توان در این مسابقات شرکت کردند.
آنها یک مورد را در محاسبات خود فراموش کرده بودند: فشار بینالمللی یا همان افکار عمومی جهان.
هنگامی که کمیته بینالمللی المپیک از دولت آلمان و مسئولین شهر برلین خواستند تا تابلوها و آگهیهای ضد یهودی را از سراسر شهر جمع کنند، نازیها نخست نپذیرفتند. دست آخر، هنگامی که مسئولین کمیته گفتند: «اگر نپذیرید، بازیها را لغو خواهیم کرد»، نازیها دستها را به علامت تسلیم بالا بردند و تمامی تابلوها و نشانهای ضد یهود را تنها برای دوره برگزاریِ مسابقات، از سراسر شهر جمع کردند!
حال به کشورمان برگردیم:
از زمستان ۵۷ که آخوندها با کمک گروههای انقلابی، قدرت را در دست گرفتند، کار تسویه، دستگیری، شکنجه و اعدام آغاز شد و چه جالب که در ابتدا، کار اصلی بر دوش امثال ابراهیم یزدیها بود. دستگاه تبلیغات را هم به خوبی راه انداختند و بیشتر مردم کشور را دانسته یا نادانسته (درست مانند نازیها) با خود همدل و همراه کردند.
سپس سراغ یک به یک گروههای سیاسی و مخالف خود رفته، به آنها برچسب طاغوتی، منافق، کمونیست و… زده و با سوء استفاده از اختلافهایی که میان همین گروههای رقیب میانداختند، به نوبت آنها را دستگیر، شکنجه، تبعید و اعدام میکردند.
جالب آنکه گروههای رقیب هنگامی که قرعه به نامشان نیفتاده بود، با رژیم همدلی و همراهی کرده و در بهترین حالت، سکوت میکردند! بیخبر از آنکه همین بلا به زودی بر سر خودشان نیز خواهد آمد.
ولی یک نکته را نباید فراموش کنیم:
درست است که در داخل ایران وحشت و مرگ آفریدند و زبان مخالفان را هر یک به نوعی کوتاه کردند؛ درست است که کشتارهای دگراندیشان خارج از کشور را برنامهریزی کرده و آنجا را هم برای مخالفان ناامن کردند، ولی هرگاه فشار جامعه جهانی بر این رژیم سرکوبگر زیاد شد، اینها نیز دستها را به علامت تسلیم بالا بردند.
دادگاه رستوران میکونوس یکی از مواردی بود که پس از انقلاب اسلامی، رژیم را در تنگنا گذاشت و آنها با زیرکی تمام، با ترفند انتخابات ریاست جمهوری دور نخست محمد خاتمی که حدود ۲۱ میلیون (۷۰ درصد رایدهندگان در آن زمان) به او رای دادند، اروپاییها را تشویق به برگشت به دوران پیش از ترور رستوران میکونوس کردند!
آنها با نمایش انتخاباتی که مورد پسند کشورهای غربی بوده و هست، ورق را به سود خود برگرداندند.
تازهترین مواردی که در سپهر سیاسی ایرانزمین به وقوع پیوسته، رخدادهای آبان خونین امسال و سرنگون کردن هواپیمای مسافربری اوکراین با ۱۷۶ مسافر و خدمه پروازی بود.
همانگونه که میدانیم، بر اساس آماری که رویترز بیرون داده، رژیم جمهوری اسلامی در آبان ماه، حدود ۱۵۰۰ تن را در سه روز به خاک و خون کشیده و همچنین حدود ۱۰ هزار تن را دستگیر و روانه زندانهای ترسناک خود کرده، ولی چون آن را مسئلهای داخلی میداند، برای کشورهای غربی، تَره هم خرد نمیکند!
آنها (آخوندها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) حاضرند بر زمین سوخته ای حکمرانی کنند، اما حاکم باقی بمانند!
ولی به خاطر داشته باشیم که مسئله هواپیمای اوکراینی این رژیم را آچمز کرد. سه روز پنهانکاری، کتمان و دروغ، در برابر شواهد محکم و مستدل که نشان از شلیک موشک به هواپیما بود، تاب نیاورد و با فشار نخست وزیر کانادا که بسیاری از شهروندان ایرانی- کاناداییِ خود را در آن پرواز از دست داده، مجبور به اعتراف شدند.
یک فیلم از داخل سازمان هواپیمایی کشوری هم نشان میدهد که جعبه سیاه هواپیما، سالم و آماده بازخوانی است.
تا چند روز پس از اعترافِ رژیم، چنددستگی در میان مسئولان کشوری به چشم میآمد؛ ولی همینکه خود را بازیافتند و از گیجی به درآمدند، رویه گذشته را از سر گرفتند!
بر خانواده کشتهشدگان پرواز مرگبار ۷۵۲ فشار آوردند تا گفتگویی با رسانهای نکنند، مدیریت بسیاری از مراسمهای خاکسپاری را خود بر عهده گرفتند، نام شهید بر کشتهشدگان نهادند!، ویزاهایی که دولت کانادا برای خانوادههای داغدار صادر کرده تا بتوانند برای پیگیری کارهای اداری عزیزانشان به کانادا بروند را نپذیرفته و از خروج آنها جلوگیری کردند و دست آخر اینکه، جعبه سیاه هواپیما را با وجود اصرار و پافشاری اوکراین، کانادا، سوئد و دیگر کشورها، تحویل اوکراین ندادهاند تا بازخوانی شود.
این ماهیت رژیم جمهوری اسلامی و تمامی حاکمان دیکتاتور است.
تا هنگامی که فشار خارجی بر گلوی آنها نباشد، ترکتازی میکنند و هر گاه فشار خارجی با اعتراضهای داخلی همراه باشد، کمی درها را باز کرده و یا اینکه به کُل، وامیدهند.
این فشارها، به زودی اینها را به زانو زدن در برابر دادخواهیِ داخلی و بینالمللی وامیدارد.
که گردون نگردد مگر بر بِهی
به ما بازگردد کلاه مِهی