ندیم قطیش (شرقالاوسط) – درست از زمانی که یاسر عرفات در اواخر سال ۱۹۸۸ در در یک سخنرانی معروف در الجزایر تأسیس کشور فلسطین را اعلام کرد و بطور ضمنی حق موجودیت اسرائیل را طبق چارچوبی که قطعنامههای سازمان ملل متحد تعیین کرده است به رسمیت شناخت، رژیم جمهوری اسلامی دشمنی خود با هرگونه تلاش برای برقراری صلح میان اعراب و اسرائیل را رسمی و علنی اعلام کرد.
گزینه جدید فلسطینیها و رویکرد صلحجویانه که یاسر عرفات آن را «اعتدالپذیری» توصیف میکرد و بعدها در «کنفرانس مادرید» و «توافقنامه اسلو» و بازگشت وی از تونس به فلسطین و تشکیل دولت خودگردان متبلور شد، خصومت و دشمنی رژیم تهران با سازمان آزادیبخش فلسطین را چند برابر کرد.
پروژه صلح میان فلسطینیها و اسرائیل برای رژیم ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و منافع درازمدت و پروژه صدور انقلاب که از مسئله فلسطین میبایست بهرهبرداری میکرد، یک تهدید استراتژیک بود. رژیم ایران از قضیه فلسطین یک سکوی تبلیغاتی و ابزاری برای برانگیختن احساسات ملتهای عرب علیه رژیمهای منطقه که با آنها اختلاف داشت استفاده میکرد و به همه پروسههای ویرانگر خود در منطقه با شعار دفاع از آرمان فلسطین مشروعیت میداد.
جمهوری اسلامی عملا دشمنی خود را با سازمان آزادیبخش فلسطین که نماینده قانونی و مشروع ملت فلسطین است و از سوی سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه کنونی و تمام کشورهای عربی و اسلامی و حتی خود اسرائیل به رسمیت شناخته شده اعلام کرد و به منظور خنثی کردن طرح صلح بر سازمانهای تروریستی مانند حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی سرمایهگذاری کرد. رژیم تهران وقتی نتوانست حتی برخی کشورهای رادیکال عرب مانند سوریه را از گزینه تحریم روند صلح خاورمیانه که در توافق اسلو متبلور شد همراه خود کند، قمار سیاسی و ثقل مادی خود را بر گروههای اسلامگرای تروریستی گذاشت تا در این مسیر کارشکنی کند.
مارتین ایندک نویسنده، استاد دانشگاه و سفیر پیشین آمریکا در اسرائیل در خاطرات خود در این زمینه مینویسد: «در سفر بیل کلینتون رئیس جمهوری پیشین آمریکا به دمشق در سال ۱۹۹۵ که پس از دستیابی به موفقیت جدی در مذاکرات اسرائیل و سوریه درباره توافقهای اولیه امنیتی در جولان حاصل شد، تهران همزمان با سفر رئیس جمهوری آمریکا به دمشق از حزبالله لبنان خواست تا از جنوب لبنان به سمت شمال اسرائیل موشک شلیک کند.»
پیش از حمله موشکی، رسانههای جمهوری اسلامی علیه رویکرد حافظ اسد به صلح با اسرائیل حمله تبلیغاتی گستردهای را به راه انداخته بودند و او را بطور مستقیم به سرنوشتی چون سرنوشت انور سادات تهدید میکردند. بعدها حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در یک سخنرانی معروف در سال ۱۹۹۸ علناً خواستار ترور یاسر عرفات شد او با تحریک علیه یاسر عرفات گفت کسی در میان صفوف فلسطینیها نیست که مانند «خالد اسلامبولی» عرفات را از پا درآورد؟!
رژیم ایران از هیچ فرصتی برای از بین بردن روند صلح دریغ نکرد و با بهره گرفتن از این واقعیت که صلح دشمنان بسیاری در هم در جوامع عرب و هم در داخل اسرائیل دارد، برای جلوگیری از پیشبرد پروژه صلح تمام تلاش خود را به کار گرفت. جمهوری اسلامی ایران با این رویکرد جریان رادیکال و تندرو در اسرائیل را تقویت کرد که عملا به متحد رژیم ایران علیه صلح تبدیل شد؛ جریانی که دقیقا مانند جمهوری اسلامی با هر نوع اندیشه یا طرح صلح با عربها دشمنی میکند.
هنگامی که اسرائیل در اواخر سال ۱۹۹۲ رهبران حماس را به مرز «الزهور» لبنان تبعید کرد، رژیم ایران این اقدام را فرصتی طلایی برای ایجاد پل تماس مستقیم با سازمانهای اسلامی سنّی در داخل فلسطین دانست و با حماس و جهاد اسلامی ارتباط برقرار کرد. در تبعیدگاه بود که عماد مغنیه با یحیی عیاش مهندس جوان فلسطینی آشنا شد و با هم طرح تشکیل گردانهای انتخاری عزالدین قسام کلید خورد و عیاش پس از بازگشت از لبنان به کرانه باختری، سرپرستی این گردانهای مسلح را به دست گرفته و فنآوری عملیات انتحاری را به فلسطین منتقل کرد.
عیاش اولین عملیات انتحاری در فلسطین را در بهار سال ۱۹۹۳ در بیتایل انجام داد با این حال اما لحظه تحول بزرگ ونزاع مجدد بعد از اسلو پس از قتل عام عبادتکنندگان فلسطینی در حرم ابراهیمی بود که در فوریه ۱۹۹۴ در بیتالمقدس توسط «باروک گلدشتاین» یهودی تندرو انجام شد. در آن قتل عام ۲۹ نمازگزار فلسطینی با شلیک گلوله قاتل کشته شدند.
قتل عام حرم ابراهیمی نشانگر یک کودتای اجتماعی اسرائیلی علیه ایدهی صلح بود و دقیقا به جنگ داخلی فلسطینی– اسرائیلی منجر شد تا در آن رژیم اسلامی ایران فرصتی طلایی و ارزشمند پیدا کند.
از بهار ۱۹۹۴ تا بهار ۱۹۹۶ یعنی در آستانه انتخابات مفصل اسرائیل، حماس و جهاد اسلامی با حمایت مستقیم از سوی حکومت ایران، بیش از دهها حمله انتحاری انجام دادند که غیرنظامیان و نظامیان را هدف قرار میداد. این اقدامات باعث به قدرت رسیدن بنیامین نتانیاهو در اسرائیل شد.
پیش از اینکه عملیاتهای انتحاری توسط حماس و جهاد اسلامی باعث ایجاد فضایی کاملا رادیکال در اسرائیل شود مقدمات آن با ترور اسحاق رابین نخست وزیر این کشور و نماد روند صلح فلسطین- اسرائیل توسط «یگال امیر» یهودی افراطی، شرایط نابودی پروسه صلح فراهم آمده بود. ترور اسحاق رابین هزینه حکومت ایران را کم کرد چرا که جمهوری اسلامی میبایست یاسر عرفات را ترور میکرد! که در این صورت که قیمت این ترور از نظر اسلامی و عربی برای رژیم ایران بسیار پر هزینه میشد.
به قدرت رسیدن نتانیاهو در اسرائیل پیروزی بزرگی برای جریان رادیکال طرفدار دولت ملی- صهیونیستی بود. جریانی که ریشههای فکری خود را از «زوا جابوتنکسی» نظریهپرداز تشکیل دولت ملی یهود میگرفت که قبل از تاسیس دولت اسرائیل و قبل از هولوکاست درگذشت. این نظریه با اندیشه بن گوریون و دیدگاه وی درباره اسرائیل به عنوان یک دولت دموکراتیک کثرتگرا در تضاد است. رژیم جمهوری اسلامی نقش بسیار موثری در به قدرت رساندن دشمنان صلح و کسانی داشت که به اسرائیل به عنوان دولت مذهبی و یهودی نگاه میکنند و برخوردی نژادپرستانه به فلسطینیها دارند. گفتنی است که دست بر قضا پدر نتانیاهو منشی شخصی «جابوتینسکی» بود.
نتانیاهو با کمک حکومت ایران، اندیشه صهیونیستها را که با اعتدالگرایی نسل دوم اسرائیلیها مانند اسحاق رابین از بین رفته بود دوباره زنده کرد.
دوره طلایی کوتاهمدت در تاریخ کشور اسرائیل بین سالهای ۱۹۷۷ و ۱۹۸۳ بود. در آن زمان صلح کمپ دیوید با مصر محقق شد اما پس از آن اسرائیل به سیاست رادیکال روی آورد تا اینکه در سال ۲۰۰۰ جامعه اسرائیل چرخشی کاملا راستگرا به خود گرفت.
از همان زمان و به ویژه پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، جهان نیز خط مشی متفاوتی در پیش گرفت. جنگ تمدنهای خیالی و فروپاشی پی در پی کشورهای عربی که اغلب آنها «دولتهای شکستخورده» بودند، مسئله فلسطین را به حاشیه راند و سیاست جهانی مشغول مبارزه با تروریسم شد.
رژیم ایران در این مدت توانست پروسه صلح را با شکست روبرو کند و یا به تاخیر اندازد اما در عین حال هیچوقت راه درگیری مستقیم نظامی با اسرائیل را در پیش نگرفت. تنها کاری که رژیم جمهوری اسلامی انجام داده این است که فضای صلح را به عنوان یک انتخاب استراتژیک برای مردم منطقه و تقریباً تنها راه خارج کردن فلسطینیها از اوضاع فاجعهبارشان از بین برد و راه احیای جنگهای فرقهای را که هیچ نتیجه مثبتی برای ایران و منطقه ندارد در پیش گرفت.
عملکرد جمهوری اسلامی ایران باعث شد که منطقه تا اطلاع ثانوی از گزینه صلح محروم شود و حکومت ایران هم گزینه جنگی را انتخاب کرد که در آن پیروز نشده است. در حالی که اسرائیل هر روز بر دستاوردهای فنی، علمی و اقتصادی خود میافزاید، رهبران کنونی ایران از مردم خود میخواهند که برای مقابله با تحریمها روزه بگیرند! چنین رژیمی مسلما چیزی جز توهین به پرچم اسرائیل و فحش دادن به آن در شبکههای اجتماعی که برای شهروندان ایران ممنوع است، چیزی برای ارائه به فلسطینیها ندارد.
*منبع :شرق الاوسط
*ندیم قطیش تحلیلگر لبنان
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
۱)به تایید فدایی سابق در تلویزیون ایران اینترنشنال : مارکسیست های روسی پایه گذار امریکا ستیزی و دشمنی با تمدن و مدرنیته , چرخش انقلاب مردم به سوی فقاهت بعثی روسی و ضد امریکا و اسرائیل (رژیم کنونی )
۲) به تایید مقام رسمی ملاهای روسی : ملای روسی بدتراز قاجار و صفویه
تأیید حذف مطالب منفی مربوط به روسیه از کتاب درسی در ایران
https://negaam.news/او در رشتهتوئیتی که ۱۳ بهمن منتشر کرد، با انتشار تصاویری از صفحات این کتاب درسی نوشت علاوه بر حذف برخی عبارات، برخی عبارتهای دیگر هم تغییر یافتهاند.
مشاهده عکس در توییتر
بر اساس نمونههای منتشرشده در چاپ جدید کتاب فارسی ۲، به جای عبارت «روسها» از عبارت «سپاه روس» استفاده شده است.
در یک نمونه دیگر، جمله «دیری نگذشت پرچم روسها در خاک آغشته به خون بیگناهان به اهتزاز درآمد» به این جمله تغییر یافته است: «دیری نگذشت که این منطقه به تصرف سپاه روس درآمد.»
در ماههای گذشته حذف و تغییر محتوای کتابهای درسی توسط سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی ایران جنجالبرانگیز شده است. این سازمان نقش مهمی را در تدوین و تغییر محتوای کتابهای درسی مدارس ایران بر عهده دارد.
در تازهترین نمونه حذف انتگرال از کتابهای درسی دانشآموزان دبیرستانی حاشیهساز شد.
علی ذوعلم، رئیس سازمان پژوهشی و برنامهریزی آموزشی ایران، با دفاع از حذف انتگرال، گفت: «باید اینها کنار بروند تا جا برای مهارت و سبک زندگی باز شود».
در یک نمونه دیگر، یک فهرست طولانی از حذفیات کتابهای درسی که در شبکههای اجتماعی منتشر شد که نشان از جایگزینی ادبیات حکومتی پس از انقلاب ۵۷ به جای ادبیات کلاسیک ایران داشت.
سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی همچنین در حال برنامهریزی برای گنجاندن مطالب ضدآمریکایی در کتابهای درسی است.
مقامهای حکومت ایران میگویند این طرح با توجه به تذکر رهبر جمهوری اسلامی برای گنجاندن «برخی محتوای کتب منتشره از جنایات آمریکا» در کتابهای درسی اجرایی شده است.
خداییش شرارت و نحوست ذاتی خمینی ملعون و دور و بریهاش تو همه تصاویر واضحه!ملت نادون ایران چطوری سال ۵۷ فریب این دیو رو خوردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
دیدن عکس دسته جمعی این جانوران پلید ، خمینی وپسرش با خلخالی وعرفات ، که خوشحال وخندان به نگون بختی مردم ایران شادی میکنند ، خاطرات تلخ آن روزگارشوم را زنده و لرزه براندام میاندازد. درآن روزگار بیخیالی واعتماد به نفس ، مردم مغروراین کشورکهنسال ایران ، در خواب بیخبری ، نمیدانستند که چه سرنوشت سیاهی برایش تدارک دیده اند.
ما در فرانسه دیده بودیم که درتظاهرات اعتراضی شهری ، حزب کمونیست فرانسه میتوانست بیش ازیک میلیون نفرناراضی به خیابان بیاورد ولی درانتخابات سراسری , همان حزب بیش ازپانزده درصد رای نمی آورد.
درایران ، تظاهرات خیابانی جوردیگری شده بود:
هر روز لشگرزومبیهای ناشناس درخیابانهای تهران زیبای آنزمان براه افتاده ، نعش مرده هائیرا که ازبیمارستانها ربوده بودند روی دوششان گرفته وفریاد میزدند : استقلال آزادی ۰۰۰هنوزکسی نمیدانست که منظورشان از این دو واژهٔ زیبا ازبین بردن استقلال ایران وآزادی مردمانش بوده
در ایران برخلاف بسیاری از کشورهای جهان اداره ی ترجمه نداریم که ملی باشد که آنجا با پژوش های کارشناسانه (پالیسی – Policy ) که منافع ملی را محور ترجمه ها بکنند نداریم.
صهیون برگرفته از کوهی و سرودهایی در کتاب تورات است.
اطلاعات پراکنده ای که نگارنده از این ترم دارد و محتوای سرود ها در تورات, نشان میدهد که سرود ها از رنج و عذاب بردگان یهودی در بابل میگوید که بخت النصر آنان را به آنجا برده بود.
ترم صهیون در این سرود ها “نوستالژیک” هست.
و به نظر میاد سراینده انگار میخواهد صهیون را به خاطر بسپارد.
این سرود غمگین از احوال کسانی که “صهیون” را در کناره های رودهای بابل به خاطر دارند در آثار هنری از نقاشی, کتاب, شعر, نثر و موسیقی تولید شده است.
کوه صهیون و اهالی به اسارت گرفته شده ی آنجا در بابل یعنی عراق امروزی سمبول تاریخی دیاسپورا میشود.
دیاسپورا هم یک ترم بین المللی است که معنی در به دری تاریخی یهودیان را میدهد.
در به دری خود ناخواسته – که فراسه ی بعدی بدان اضافه میشود: ملتی بدون کشور خود و کشوری بدون ملت خود.
بت به زبان عبرانیان یعنی خانه و همزمان برای کشور هم استفاده میشود.
بنای هم ترم دیگری است که مفهوم چند پهلوی خانه, فرزند\فرزندان, بنا\ امارت و کشور میدهد.
بنای اسرائیل (کشور اسرائیل), فرزند یا فرزندان اسرائیل, امارت اسرائیل,………….
تناقض های لهجوی و محاوره ای هم وجود دارد که قبل هر چیز شامل سوالی میشود که, یهودی کیست, اسراییلی کیست؟
کسی با لهجه ای بت را بیت میخواند و کسی هم بت.
کماکان بیت به عربی هم یعنی خانه, به آشوری, به سریانی, به مصری و تمام زبان های معروف به سامی.
این تناقض و سوال هم وجود دارد که “سامی” چیست؟ و به نسبت چه حد یا مرزی تعریف میشود؟
در اروپای دوران رفرم که ملت ها شکل میگرفتند “سامی” را در تقابل با “هندو-اروپایی” تعریف میکردند.
یعنی تفاوت زبان و زبان مادری را مرز این دو ترم تعریف میکردند.
چرا که وجه مشترک زبان سامی تصریف صرف و نحو است.
که زبان های هندواروپایی با سینتکس (syntax) باز (ناحیه تاثیر دهی, تاثیر پذیری) و کمک افعال.
موارد بالا از دوران تاریخی جهان قدیم است.
عبرانی یا ییدیش مدرن بدون علائم صدا دار نوشته میشود.
آهنگی دیسکو هم وجود دارد که بر گرفته از سرود صیون در تورات است.
-צִיוֹן = اگر این ترم را به نزدیک ترین تلفظ آن به عبرانی به فارسی برگردانیم میشود صیون.
در ایران ترجمه این عبارت را از عربی گرفته و آن را مسلط کرده اند. (رجوع شود به اولین جمله ی این نوشته)
اگر “ه” ی صهیون را حذف کنیم, صیون میشود که شاید “نیتی” انتفاعی وجود داشته است که عرب ها صیون را صهیون ترجمه کردند چونکه جوهر استنتاج یا برداشت از صیون میتوانست از تصریف مصدر صن باشد که به عربی یعنی خورشید.
از بست و توضیحات صن صیانت مصونیت و و (این بماند)
– زبان شناسی می گوید صن درست است چونکه به زبان های دیگر سامی از همین صن برگرفته شده که این ترم در عربی هم موجود است.
پس صن, صیون و صیونیسم یا صیونیزم ترجمه ی درست است چرا که این ترجمه متراتب با جوهری است که مفهوم و مضمون آن به استنتاج های نزدیک ترین و نزدیکان اهل این ترم رفرانس شده.
آنگاه ایرانی احتیاجی ندارد از دیگران بپرسد فلان ترم در کشور اسرائیل و اهالی کوه صیون چه معنی دارد؟
و همزمان یک چنین ترجمه از بعد ملی منافع ایران است. چونکه دیگران نباید و حق هم ندارند با “سیاسه” (سیاس یعنی شارلاتان!) و سلطه غیر مجاز بر کشور ایران ترجمه ها را آمیخته با اغتشاش و آلودگی به خورد مردم ایران بدهند که منافع آنها حرف اول را بزند و منافع ایرانی را در این راستا بدوشند یا بکاهند!.