عمرو موسی (شرقالاوسط) – با کمال میل و اهمیتی ویژه آنچه نویسنده محترم استاد سمیر عطاالله، چند روز پیش در روزنامه «شرق الاوسط» در ستونی جالب و پرمحتوا در این روزنامه با عنوان «حقوق در شرایط ضعف و ضعف قدرت» نوشت را خواندم. در مقاله این استاد به آنچه من قبلاً در روزنامه «المصری الیوم» در تاریخ ۳۱ ژانویه گذشته در باره «معامله قرن» گفته بودم، پرداخته شد. من در آنجا گفته بودم که فلسطینیها باید مذاکره در مورد آینده فلسطین را مطابق با شرایط، مراجع بین المللی، منابع و چارچوبهای موجود در این پرونده فوری آغاز کنند.
این نویسنده بزرگ در مقاله خود خاطرنشان کرد، او به سادگی نتوانسته آنچه را که من منظورم بوده، درک کند. به نظر او آنچه به اعراب و فلسطینیها ارائه و پیشنهاد شده نقطهای برای ورود به مذاکره در آن وجود ندارد بلکه او «معامله قرن» را یک مانع بزرگ در مسیر مذاکره میبیند. ما میتوانیم بحث اساسی خودمان را از همین نقطه و از این اختلاف نظر آغاز کنیم و مسئله را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
از این نظر من خود را موظف به برخی توضیحات اضافی برای این نویسنده و هر کس که خود را همعقیده، هماحساس یا همنظر او میداند، میبینم . آنچه من در آن مصاحبه بیان کردم را در این در چند نکته خلاصه میکنم.
در نگاه به مسئله پیچیدهای چون مسئله صلح فلسطین و اسرائیل نباید نگاهها به این خلاصه شود که یا پیشنهاد را حتما باید به کلی رد یا اینکه یکجا آن را قبول کرد؛ میان رد و قبول یک طرح، فاصلهای برای گفتگو و چانیزنی وجود دارد که خود فرصتی است که نباید آن را از دست داد.
بطور خلاصه، باید در نظر بگیریم که آنچه ترامپ رئیس جمهوری آمریکا به عنوان طرح «معامله قرن» ارائه داده است، یک پیشنهاد مشترک از سوی ایالات متحده و اسرائیل است. حال عربها و فلسطینیها یا این طرح را میپذیرند یا رد میکنند و برای رفع آنچه نواقص آن طرح میدانند، باید با صاحب این طرح وارد مذاکره شوند و برای اصلاح آن تلاش کنند.
مسلما قبول معامله قرن به شکلی که پیشنهاد شده برای برای فلسطینیها، افکار عمومی جهان عرب، مسلمانان و اغلب کشورهای جهان از جمله اتحادیه اروپا غیرممکن است.
گفته میشود که عناصر و پیشنهادهای مطرح شده در «معامله قرن» با تصمیمات و مشروعیت بینالمللی سازگار نیست ولی درواقع این یک موضوع ساده نیست و نمیتوان از تصمیمات و مشروعیت قطعنامههای شورای امنیت، نظرات اتخاذ شده توسط احکام دیوان بینالمللی دادگستری، تصمیمات مجمع عمومی سازمان ملل متحد که با اکثریت اعضای آن و تصمیمات هیئتها وآژانسهای بینالمللی تخصصی و شوراهای بینالمللی مربوط به مسئله فلسطین گرفته شده گذر کرد و «معامله قرن» را عملی کرد. اما همه اینها که مطرح شده به بخشی از کل قضیه و منازعه بین دو طرف اسرائیلی- فلسطینی بر میگردد پس برای پیشبرد قضیه باید مذاکرت را آغاز کرد و پرونده را از وضعیت سکون و رکود کنونی خارج کرد و آن را در سطح بینالمللی که آمریکا نقش مهم و اساسی در آن ایفا میکند، به جریان انداخت.
اسرائیل تفوق قدرت نظامی و اقتصادی و نفوذی بر فلسطینیها دارد و آمریکا در کنار آن قرار گرفته اما فلسطینیها نیز ابزارهای مشروعیت بینالمللی که زیر پا گذاشتن آنها برای آمریکا ضربه حیثیتی تلقی میشود را در دست دارند و اتحادیه اروپا و افکار عمومی جهان از آنها حمایت میکند. این ابزارها را نباید با رد کلیت طرح مشترک اسرائیل و آمریکا از دست داد بلکه باید وارد مذاکره شده و با تعدیل این طرح در باره جزئیات و محتوای آن بحث و چانیزنی کرد. رد جامع وکلی یک طرح، راه حل یا دستاورد سیاسی محسوب نمیشود.
رد کردن یا بی اهمیت جلوه دادن کلیت یک پیشنهاد هیچ رویکرد خوبی برای مدیریت یک بحران نیست به ویژه که این پیشنهاد یک طرح مشترک آمریکایی- اسرائیلی است و نباید آن را نادیده گرفت. رد آن نیز به صورت کلی و به عنوان یک طرح غیرقابل قبول اشتباه است بلکه باید برای تبدیل آن به یک سند جدید دیگر در کنار قطعنامهها و توافقات اسلو (۱۹۹۳) و طرح صلح عربی (بیروت ۲۰۰۲) و اسناد حقوقی دیگر تلاش کنیم و با کشیدن پای بازیگران دیگری مانند اتحادیه اروپا و روسیه و غیره به پروسه صلح در برقراری تعادل و امتیاز گرفتن و چانهزنی برای حقوق فلسطینیها تلاش کنیم. در هر صورت در گفتمان پروسه صلح همه طرحها با هر شکل و مضمونی قابل مذاکره هستند.
نکته مهم دیگر مربوط به حمایت و سرپرستی این مذاکرات پیشنهادی است که باید به پنج عضو دائم شورای امنیت (روسیه ، چین ، فرانسه ، انگلیس ، و ایالات متحده) به اضافه آلمان و یک گروه چهارگانه بینالمللی متشکل از سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و هیئتی از فلسطینیها، و کشورهای عربی که ماموریت ادامه مذاکرات صلح را به عهده دارند، اختصاص یابد. یعنی من درواقع خواهان تغییر مرجعیت بینالمللی از سرپرستی یک کشور (آمریکا) به سرپرستی جمعی با ایالات متحده آمریکا هستم تا واشنگتن تنها کشور تصمیمگیرنده نباشد. بنابراین برای تحقق این امر نباید کلیت طرح را رد کرد!
ضروریست که در مذاکره پیشنهادی میان اسرائیل و فلسطینیها تعدادی از کشورهای تاثیرگذار عربی مانند مصر، اردن و همچنین پادشاهی عربی سعودی حضور داشته باشند. حضور این سه کشور با توجه به روابط خوبی که با اتحادیه اروپا و ایالات متحده دارند، بسیار مهم و به نفع فلسطینی ها خواهد بود کما اینکه اسرائیل در همه دورههای گذشته تا به امروز از حضور قابل توجه ایالات متحده و انگلیس در کنار خود بهرهمند بوده است.
برای سیاستمداران کارکشته بسیار آسان است که مواضع و دیدگاههای خود را به شکلی ارائه دهند که به تصور ذهنی آنها برای رسیدن به هدف کمک کند، به ویژه سیاستمدارنی که از وظایف سنگین مسئولیتهای پست و مقام رها شده و فضای بیشتری برای مانور سیاسی دارند. این نوع انسانها در برابر ملتهای خود مسئولند و باید مسئولیتپذیر باشند. به نظر من آنچه برای یک سیاستمدار واقعاً دشوار به نظر میرسد، حفظ تعهد ملی و اخلاقی همزمان با تلاش برای سرمایهگذاری روی فرصتهای نادر است؛ فرصتهایی که در شرایطی بسیار نامتقارن و نامطلوب و پر از محدودیت و پیچیدگی به وجود میآید. یک سیاستمدار موفق از طریق پیشنهاد سیاستهای واقعگرایانه، منطقی و قابل دستیابی به اهداف ملی خود میرسد نه از راه بستن گفتمانها و طرحها.
بطور خلاصه و در نتیجهگیری از رویدادهای اخیر میخواهم به سیاستمداران و کسانی که سیاستهای عربی را ترسیم میکنند، بگویم که آنها باید موضع خود را درباره طرحهای مختلف بر اساس «برخورد مسئولانه» و همچنین جسورانه و مثبت اتخاذ کنند. من خواستار تعدد طرحهای مستند، تعدد حامیان و سرپرستهای مذاکرات صلح هستم و بر این اساس البته همواره تاکید دارم که اسرائیل تا زمانی که مذاکرات ادامه داشته باشد، نباید به ساخت شهرکسازی یا الحاق اراضی فلسطین به خاک خود اقدام کند.
مهم و ضروری میبینم که در اینجا تأکید کنم که هیچ تغییری در اساس عقاید و مواضع من ایجاد نشده است اما واقعیت را باید بپذیریم که همه شرایط تغییر کرده و خطرات پیش روی ما چند برابر شدهاند؛ رد کردن و نه گفتن و امتناع از قبول مذاکره دیگر کافی نیست. به جنبش سیاسی فلسطینیها اولین توصیهام این است به تفرقه و دوگانهسازی و صفبند «حماس» و «فتح» پایان دهید و به سمت همگرایی ملی و پایان بخشیدن به تقسیم سیاست گام بردارید .من در مصاحبهام با «مصری الیوم» این افکار را شرح دادم و باز از نویسنده محترم که باعث شد توضیح بیشتری بدهم سپاسگزارم.
ما موضع ردن کردن طرح «معامله قرن» از سوی اتحادیه عرب را شنیدیم که البته موضعی قابل تحسین است اما در واقعیت این تصمیم هیچ تاثیری نداشته و حتی از سوی دوستان کشورهای عربی هم هیچ موضعی در برابر تصمیم اتحادیه عرب گرفته نشد جز مقوله قدیمی و همیشگی «ما شما را درک میکنیم!» این فقط بیانگر یک همدردی تئوریک است و چیز دیگری از طرف دوستان و مخالفان عاید عربها یا فلسطینیها نشد! ابراز تأسف دوستان اگر چه آشکار هم باشد ولی هیچ تاثیری در رفع رنج و مشقت فلسطینیها ندارد.
این حقایق را به خاطر دغدغهای که من برای ملت رنجدیده فلسطین دارم بیان میکنم. من به حقوق مشروع ملت فلسطین ایمان دارم برای همین باید همواره بر درهای صلح بکوبیم تا باز شوند و اگر طرح «معامله قرن» آهن منجمد را گرم کرده، باید بر آهن گرم نیز بکوبیم! پشت کردن به مذاکره یا رد کردن کلی طرح الزاما یک سیاست سازنده نیست همانطور که قبول مذاکره درباره طرح «معامله قرن» به معنای عقبنشینی و از دست دادن همه امتیازهای فلسطینیان نیست.
*منبع: شرق الاوسط
*نویسنده: دکتر عمرو موسى وزیر خارجه پیشین مصر و دبیرکل سابق اتحادیه عرب
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
تحلیل کاملا درستی بنظر میرسد. بنظر من نهایتا فلسطینی ها چاره ای جز پذیرش این پیشنهاد عمر موسی نخواهند داشت.
چطور است که تحلیل گران عرب قتل عام اعراب فلسطینی معروف به «سپتامبر سیاه » در سال ۱۹۷۰ درکشورعربی اردن هاشمی را که بدستور ملک حسین ، درسکوت گوشخراش سران کشورهای عرب آنزمان چون جمال عبدالناصر مصری وملک فیصل عربستانی ، انجام گرفته بود فراموش کرده وهرگز ازآن یاد نمیکنند وفقط اسرائیل را دردرگیری با فلسطینیان درطول دوسوم یک قرن که درآن تعداد کشته شدگان از دو طرف کمترازیکدهم قتل عام سپتامبر سیاه بوده «جنایتکار» مینامند؟