خشونت علیه زنان، نه تنها فیزیکی، بلکه در دیگر اشکال آن، یکی از مشکلاتی است که جامعه امروزی هنوز درگیر آن است. آمار خشونت علیه زنان حتا در کشورهای اروپایی نیز بالا و نگران کننده است، اگرچه قوانین در این کشورها در سالهای اخیر هرگونه خشونتی، حتا لفظی، را نیز جرم میشناسند و تنبیه میکنند، ولی با این پدیده همچنان گسترده است. در جمهوری اسلامی، که قوانین نیز خشونت علیه زنان را توجیه میکنند، آمار واقعی که البته منتشر نمیشوند، بسیار بالاست. بیش از ۶۰ درصد از زنان در طول عمر خود خشونت جسمانی را تجربه کردهاند. شمار قربانیان دیگر انواع خشونت حتا بالاتر است.
احمد رأفت با رویا کاشفی پژوهشگر و مسئول حقوق بشر «انجمن پژوهشگران ایران» در دفتر کیهان لندن گفتگویی انجام داده است.
نگارنده از تین اجری (۱۵ – ۱۶ ساله) در خارج و بدور از محیط ایرانیان بزرگ شده است و اما فارسی خود را با علاقه ی فراوان به این زبان در اینترنت بهبود بخشید, کماکان از اشکالات گرامری پوزش.
*****
از محیط مهاجرین ایرانیان به امریکا و کانادا اطلاعات آماری ندارم.
اما آمار اروپایی مثل کشور های دانمارک, سوئد, هلند, نروژ از موفقیت زنان ایرانی میگوید.
آماری در کشور دانمارک نشان میداد که زنان مهاجر ایرانی در این کشور بیشترین در صد اشتغال را حتی به نسبت زنان دانمارکی دارا بودند.
در نروژ و سوئد هم که امکانات ترقی و تحصیل برای زنان وجود دارد زنان ایرانی را در تمام عرصه ها به آغوش جامعه کشانده است.
در این جوامع سمپاتی یا همدلی خاصی برای زنان ایرانی وجود دارد.
این یعنی فرهنگ بیشتر با زن ایرانی است تا مرد ایرانی.
مشکل در ابتدا وجود داشته و هنوز هم در محیط مهاجرین تازه وارد وجود دارد.
نگارنده برای دو سال با کودکان و نو جوانان که در خانواده, مشکل داشته اند کار کرده است.
از محیط مهاجرین آن زمان (۱۹۹۶ – ۸) مشکلات اکثر در خانواده های پاکستانی و سومالی بوده است که دختران خود را با قرار قبلی در فامیل به ازدواج در میاورند.
و از این طریق خانواده ی دختر پولی میگرفته که شوهر را از کشور پاکستان یا سومالیا به اروپا بیاورند.
ازدواج زورکی برای مهاجرت بیشتر اقوام به اروپا یک موضوع رسانه ای شده که الان با قوانین سخت تر به این گونه امور نظارت میکنند.
مهاجرین مختلف مشکلات مختلف دارند که به فرهنگ و بومیت آنان برمیگردد.
مثل ازدواج زور و از قبل تعیین شده در محیط ایرانیان تقریبا وجود ندارد.
اما مشکلات ایرانیان را که خود تجربه کردم از این قبیل است:
در محیط گرم خانواده ی ایرانی متاسفانه موقعیت و حساسیت سن کودکان و نوجوانان آن چنان که باید لحاظ نمیشود.
پدر مادری بچه ی ۵ – ۱۰ ساله را یک سرباز سیاسی بار آوردند, سر کلاس سوم ابتدایی کودک از اعدام و کشتار مخالفان سیاسی میگوید که این دسته از خانواده ها عموما مجاهدین و سازمان های رادیکال کمونیستی هستند.
– بچه مال پدر مادر است!
اگر خوب به عبارت دقت کنید تضاد در خود رتوریک است. طبق قوانین مدون برای حقوق کودکان و نوجوانان, اینها “مال” زندگی خود هستند و متعلق به جامعه و نه مال پدر مادر! (در این دسته مردان ایرانی یا بهتر است بگوییم پدران ایرانی مشکل دارند)
زن مال من است, بچه مال پدر مادر است, پدر معمولا قبل از مادر مطرح میشود.
مشکل عاطفی و سر در گمی زنان ایرانی.
در دیانت بهایی هیچ فرقی بین زن و مرد نیست, یعنی امکان رقابت برای هر دو وجود دارد, اما پروگرس کند زنان ایرانی بهایی تبدیل به سوال شده که متوجه میشوند که زنان ایرانی از عاطفه بیشتر و کماکان از تحمل بالا تر برخوردارند.
این عاطفه و تحمل میتواند از زن یک موجود مازوخیستی و بیمار جلوه دهد (روجوع شود به رمان صادق هدایت, زنی که شوهرش را گم کرده بود – زنی که تن به ازدواج با کسی نمیداد چونکه بیمار شده بود و شوهر شکنجه گر میخواست)
یعنی عاطفه ی زن اگر از حد خودش بگذرد امکان لوس کردن مرد و موجب سو استفاده هایی میشود که جا افتادن این به عنوان فرهنگ برای هر دو و فرزندانشان خطرناک است.
شنیده اید میگویند ایرانی فقط به فکر خانواده است.
ادبیات همدلی و ایثارگرانه ایرانیان نسبت به خانواده ی “خود” موجب کم و کاست و آسیب های نقش در جامعه میشود. میتوان گفت ایرانی موجود “خانواده” است و شاید از دیگران بهتر اما متاسفانه موجود اجتماعی نیست.
از آسیب های فقدان توجه ایرانیان به علوم اجتماعی و دوران ما سیاسی که عکس این روند در حال رشد است بگذریم, آسیب های ذکر شده در بالا شامل اکثریت ایرانیان نمیشود, اگر تجربه خود را برای احتمالی آماری و لا به لای انگشتان نگاه کنم, این مشکلات یک اقلیت است که از ایران مهاجرت کرده اند.
زنان ایرانی خصلت خاصی دارند که در دیگر فرهنگ ها مشاهده نمیشود.
زن ایرانی میخواهد وجود و حضور خود را به مرد اثر گذاری کرده و به درک مرد برساند.
این به نسبت, مرد ایرانی را با خصلتی منحصر به فرد بار میاورد که اکثر از آنان شنیده میشود, زنان “دیگران” بد نیستند اما کلاس ندارند.
خبرنگار انگلیسی از جوانان اصفهانی میپرسد زنان اروپایی را دوست دارند؟
در جا پاسخ میگیرند که: آیا آنها با کلاسند؟
معیار های زیبایی شناختی نزد مرد ایرانی “مدرن” کلاس داشتن زن مدرن ایرانی است.
قبل از نفت و جهنم نفت, ایران اگر جهنم بود یا بهشت از یک موهبت تاریخی برخوردار بوده, کار زنان ایرانی دوشادوش مردان و تولید انبوه در فلات ایران.
بی جهت نیست که ایرانیان پایه گذار بازار آزاد بودند اما با وجود آخوند ها در قدرت از خیر اقتصادی مدرن آن محروم.
نگارنده به فکر این است که آیا “دولت اسلام” که انحصار گرایی مافیایی ماهیت مناسبات اقتصادی آن است در تقابل و تضاد با بازار آزاد ایرانی ملغمه شده است؟
این نیز تا کنون نتوانست جلودار تاثیر گذار بودن زن ایرانی باشد که در فرصتی جنون آمیز دروازه ی چند ده تونی آهنین یک استادیوم را از بیخ میکند که در تماشای فوتبال حضور داشته باشد!
*****
زمان شاه قانونی تصویب شده بود که در عرصه های نظامی و سربازی دختران و زنان ایرانی حضور داشته باشند, بعد از انقلاب دو کشور نروژ و اسرائیل فراخوان برابر زنان و مردان به سربازی را قانونی و اجباری کردند.
همچنین حضور رقابتی در امور نظامی و نیرو های مسلح و امنیتی
اگر این روند در آینده بتواند نقش های کلیشه ای عاطفی, مطیع (تو سری خور) و محتاج بودن زن به مرد را بکاهد در کاهش خشونت ها ماثر است, حتی خشونت مرد الیه مرد؟