الهه رهرونیا – کمتر کسی است که چه در دوران زندگی و چه پس از مرگ از سوی دوست و دشمن تحسین شده باشد. اینگونه بودن نه تنها برای یک سیاستمدار، آنهم سیاستمداری که رهبری یکی از کهنترین تمدنهای تاریخ جهان را بر عهده داشته است، بلکه برای یک فرد عادی نیز دشوارترین کار است. هنگامی که در روز ۲۵ فوریه ۲۰۲۰ ژنرال عبدالفتاح السیسی بر پیکر بیجان حسنی مبارک نود و یک ساله ادای احترام کرد جهان مردی را بدرقه کرد که بیش از نیم قرن عشق به میهن بر تابوت او میدرخشید.

او که از ۱۹۸۱ تا ۲۰۱۱ رییس جمهور مصر بود، پیش از آن با سمت معاون رییس جمهور پیشین انور سادات و در زمان جنگ ۱۹۷۳ در کسوت فرمانده نیروی هوایی به میهن خویش خدمت کرده بود. در مراسم تشییع پیکرش و در جمع دوستان و دشمنانش «قهرمان ملی» خوانده شد، و مصر سه روز عزای عمومی را در سوگ وی اعلام کرد.
حسنی مبارک مردی بود که در مراحل گوناگونی از تاریخ مصر سهم عظیمی در سامان دادن به امور این سرزمین کهن، تاریخی اما بلازده داشت. او پس از ترور تلخ انور سادات به دست خالد اسلامبولی از رهبران گروه جهاد اسلامی مصر که هماکنون یکی از خیابانهای ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی به نام اوست، شمشیر انورسادات را به دست گرفت و میهن از هم گسیخته خود را که همچون لقمهی آمادهای در دسترس رقابت قدرتهای بزرگ برای سوء استفاده از شرایط بحرانی داشت نجات داد، و ثبات و امنیت را به مصر بازگرداند.
مبارک در ادامه کارنامه سیاسی خود تلاش کرد تا مصر را که از مرحله ثبات سیاسی اجتماعی به سلامت گذرانده بود وارد روند رشد پایدار و رونق اقتصادی کند، و در این مسیر مهمترین و ریشهدارترین کنش ممکن یعنی زدودن سوسیالیسم اسلامگرای دستپخت جمال عبدالناصر بنیانگذار جمهوری مصر را انجام داد و مصر بار دیگر به بازار سرمایه جهانی و اقتصاد آزاد دست یافت. این تحول بزرگ باعث شد تا فقر مطلق که بطور گسترده مصر را فرا گرفته بود پس از قرنها کاهش بیاید و مصر به رشد اقتصادی پنج تا هفت درصد برسد. اما شوربختی گریبان خاورمیانه کهن را به این سادگی رها نکرد و قدرت گرفتن گروههای شبهنظامی اسلامگرا چون اخوان المسلمین در مصر، به موازات تشکیل جمهوری اسلامی ایران و قدرت گرفتن حزبالله و دیگر گروههای جهادی، تضعیف مبارک و رقم خوردن «بهار عربی» را در پی داشت.
مبارک در این دوره نیز ضمن اینکه با همراهی و حمایت سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان مخالفت قطعی خویش را در واکنش به طرح خاورمیانه بزرگ نشان داد و نسبت به ظهور بهار عربی هشدار داد و آن را باعث بروز شرّ در جهان اسلام دانست، از سوی دیگر با روشی مشابه آنچه در ایران پسا مشروطه، به دلیل نفوذ روحانیت و دین در جامعه وجود داشت، تلاش کرد تا به دادن امتیازات کنترل شده به روحانیون و سیاست مدارا، اوضاع را در کنترل دولت نگهدارد. اما ضربه مهلک باراک اوباما رییس جمهور پیشین آمریکا که با سیاست عجیب یا حتی به گفته بسیاری تحلیلگران خائنانه، که همانا دراز کردن دست دوستی به دشمنان آمریکا و شکستن دست دوستان آن بود، پرونده موفقیت سیاسی مبارک را برای همیشه بست.
حمایت آشکار و نهان اوباما و حزب دموکرات آمریکا و زد و بندهای گسترده کلینتونها با اخوان المسلمین، و پناهدادن تروریستهایی چون رفعت محجوب رییس سابق پارلمان مصر توسط کشورهای اروپایی، نه تنها مصر را از پیمودن راه ناهمواری که به سوی دموکراسی و پیشرفت آغاز کرده و پیموده بود بازداشت، که باعث عقبگرد این روند و قدرت گرفتن سریع و سرطانی دیگر گروههای تروریستی در سراسر خاورمیانه، از عراق و ایران و سوریه گرفته تا افغانستان و یمن و از همه مهمتر ترکیه به رهبری اردوغان شد. اوباما با سخنرانیاش بر ضد مبارک در چهار ژوئن ۲۰۰۹ در دانشگاه قاهره، در واقع تیر خلاص را به شقیقه نهال سکولاریسم و مدرنیته در مصر شلیک کرد. و درست مشابه اتفاقی که در شورش پنجاه و هفت در ایران افتاد، اینبار باراک اوباما جا پای جیمی کارتر گذاشت و تومی ویتور و دار و دستهاش بجای تیم ژنرال هایزر راهی قاهره شدند.
درست در روزهایی که من و همنسلان من در خیابانهای تهران فریاد میزدیم «اوباما اوباما یا با اونا یا با ما» باراک اوباما و هیلاری کلینتون به جهان اعلام کردند که خواستار براندازی جانشین انور سادات از قدرت و جایگزینی اسلامگرایاناند! در همان موقع نامهنگاریهای آنها با علی خامنهای آغاز شد، هواپیمای حامل دلارهای آمریکا به جیب ملاهای حاکم ایران سرازیر شد، داعش به اوج قدرت رسید، بشار اسد به صندلی قدرت چسبید و اردوغان فریاد وا اسلاما سر داد، و بدینگونه فاجعه میدان تحریر رقم زده شد.
مبارک که تا آن روز کشتی شکسته مصر را از توفانهای پیاپی نجات داده بود باز هم در واکنشی مشابه شاه فقید، دست به سرکوب موج مردم هیجانزده نزد و به آرامی از قدرت کنارهگیری کرد. اما برخلاف شاه ایران که اگرچه قرار بود برای مدت کوتاهی از ایران خارج شود ولی دسیسههای داخلی و خارجی مجال بازگشت به او ندادند، مبارک ماند و به هیچ قیمتی حاضر به ترک مصر نشد. او با اینکه پادشاه عربستان بارها برای انتقال او هواپیما فرستاد، خروج از مصر را برابر با از هم پاشیدن ارتش و اوجگیری هرج مرج و سقوط کشور دانست. او ماند و تن به محاکمه و زندان داد اما میهن را تنها نگذاشت. همین اقدام فداکارانه مبارک مانع از گسستن ارتش و درنتیجه باعث جلوگیری از به قدرت رسیدن اخوان المسلمین و ایجاد خلافت اسلامیای مشابه حکومت خمینی، در مصر شد.
بدینگونه مبارک حتی پس از برکناری از قدرت نیز در نقش نجاتدهندهی مصر عمل کرد و با اینکه حکومت نظامی بر مصر حاکم شد اما دستکم کشور به دام مفتیها و ملاها و تروریستهای جهادی نیفتاد، که همان خلافت اسلامی ایران برای به آشوب کشیدن جهان بس!
اگر چه مردی میهنپرست چون حسنی مبارک به دلیل دوستی او و انورسادات با رژیم پیشین ایران، همواره مورد خشم ملایان ایران بود اما گذشته از این، شناخت و تجلیل مردان و زنان بزرگ تاریخ ، جدای از ملیت و رنگ و سابقه دوستی و دشمنی آنان با سرزمین ما، چه پادشاه سعودی باشد، چه نخست وزیر اسراییل یا رییس جمهور عراق یا آمریکا، وظیفه همه میهنپرستانی است که رویای بازسازی و افتخار میهن را در کنار دوستی و همزیستی در کنار دیگر کشورها دارند. که عشق به میهن درسی است که همواره و از هر کس باید آموخت.
لطفا بجای واژه استعماری خاورمیانه بگویید غرب آسیا