نادر زاهدی – آنچه در دو مقاله قبلی راجع به دیدگاههای سیاسی و مبارزاتی شاهزاده رضا پهلوی در مسائل «ماهیت و فرم دولت دمکراتیک» و «روشها و اصول مبارزات مدنی بدون خشونت» آوردم، ما را به ریشههای فکری و تاریخی مشروطهخواهی این شخصیت رهنمون میشود؛ در این مقاله ماهیت و پایههای مشروطیت در اندیشه و عمل سیاسی شاهزاده رضا پهلوی را بر اساس نوشتهها و گفتههای وی مرور میکنم.
شاهزاده رضا پهلوی در گفتگویی که با وبسایت «صبح امروز» به تاریخ ۲۹ دسامبر۲۰۱۱ داشتند، میگوید: «از ۲۱ سال پیش که فعالیتهای سیاسیام را آغاز کردم، یک نیت و یک هدف و یک رسالت برای خودم بیشتر نمیشناختم و آن دفاع ازحقوق بشر و دموکراسی به مفهوم اخص کلمه در کشورمان بوده است. از بدو تشکیل نظام جمهوری اسلامی پیدا بود که انگیزهای برای دلسوز بودن نسبت به حال مردم ایران ندارد. همانطور که شما خودتان میدانید روندی در کشور به لحاظ خفقان و نقض حقوق بشر طی میشود که در آن به هیچ عنوان امکانپذیر نخواهد بود که کشور به سمت ترقی، در جهت مدرنیته، در جهت آزادیها و برابریهایی که ملت ایران دههها است که در جستجوی آن هستند، حرکت کند؛ از صد سال پیش، از انقلاب مشروطیت تا به امروز…»
وی همچنین در بیانیه ۱۴ مادهای معروف خویش که در سال ۱۳۶۸ منتشر شد، با اشاره به وضعیت میهن مینویسد: «من به عنوان وارث پادشاهی ایران برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران سوگند یاد کردهام و خود را موظف به دفاع از آرمانهای انقلاب مشروطیت میدانم و نظام پادشاهی مشروطه را با توجه به شرایط تاریخی، گستردگی جغرافیایی کشور و تعدد و چندگانگی قومی و تنوع فرهنگهای محلی، بهترین نظام برای تضمین وحدت ملی و گسترش دموکراسی در کشور میشناسم، به همه هموطنانم میگویم که بحث درباره شکل و عنوان نظام نباید به صورتی مطرح شود که مساله اصلی ما را تحتالشعاع قرار دهد. ما میتوانیم و باید تصمیمگیری در باب این موضوع را به رای مردم ایران و مجلس موسسان موکول کنیم که نوع نظام و قانون اساسی آینده ایران را تعیین تدوین خواهند کرد.»
درواقع، مراد شاهزاده رضا پهلوی از به کار بردن شکل دمکراتیک و آزادیخواهانه نظام سیاسی مورد نظر وی همان مشروطیتی است که در پسزمینههای حاکمیت پادشاهان پهلوی بوده و با انقلاب اسلامی دچار وقفه شده است؛ او در کتاب «نسیم دگرگونی» نیز بر این نظر است که «اولین و اصولیترین دیدگاه من به این شرح بوده و میباشد که پیگیری بیامان حقوق بشر برآیند مردمسالاری بوده و بدون مردمسالاری، حقوق بشر به معنای اخص ممکن نمیباشد. بنابراین دیدگاه من برای آینده ایران متکی به این دو آرمان بر گرفته از هم و جداییناپذیر است.»
شاهزاده رضا پهلوی در همان گفتگو با وبسایت «صبح امروز» میگوید: «تکرار میکنم نقشی که برای خودم میبینم کمک کردن برای رسیدن به یک هدف ملی است و رفتار و افکار من فرامسلکی، فرامذهبی و فراحزبی است و خودم را مدافع هیچ طیف یا گروه یا اندیشه یا فلسفه یا ایدئولوژی خاصی نمیدانم و اصلا وارد بحث شکل نظام نمیشوم. برای اینکه این تصمیمی است که بهموقع خودش باید در ایران گرفته شود. ولی در شرایط حاضر ما نه جوّ آزادی داریم؛ نه میتوانیم انتخابات آزاد برگزار کنیم؛ نه میتوانیم مجلس موسسانی داشته باشیم. در این مرحله این بحثها ثانوی است. اصل مسئله را نباید فراموش کرد. ما یک جبهه واحد داریم؛ برای همه افرادی که طرفدار حکومت دموکراتیک و سکولار هستند. در مقابل یک حکومت مذهبی که سد راه ترقی و پیشرفت و آزادی کشورمان است. به نظر من تا زمانی که چنین نظامی سر کار باشد، به هیچکدام از اهداف دیرینه و یا کنونی کشورمان دست پیدا نخواهیم کرد. بنابراین من به عنوان یک چهره سیاسی از هممیهنانم، از هر اندیشه و تعلق سیاسی که هستند، خواستهام این است که توجه خود را روی هدفی بگذارند که همه در آن ذینفع هستیم و آن، این است که در برابر یک دشمن واحد یک جبهه واحد را تشکیل بدهیم.»
شاهزاده رضا پهلوی در جمعبندی از جایگاه خویش در سیر تاریخی مشروطیت و تحلیلی از آن، در کتاب «نسیم دگرگونی» مینویسد: «یکی از هدفهای من برای وطنم، بازسازی و ایجاد غرور در واژههای پرافتخار «ایران» و «ایرانی» است، این کار سترگی است که پدر بزرگم آغاز کرد و من مصمم هستم که آن را ادامه دهم. به عنوان شهروندان ایران، به عنوان ایرانیان، نباید از گذشته سیاسی خود شرم داشته باشیم. یک قرن پیش، سرزمین ما در زمره ممالک عقب افتاده و توسعه نیافته جهان بود. در ۱۲۸۵ شمسی، انقلاب مشروطه، سیستم پادشاهی مطلقه را منسوخ و نظام مردمسالار پارلمانی را برایمان به ارمغان آورد. پس از آن، پدر بزرگم نقشی حیاتی در حفظ تمامیت ارضی و هدایت میهنمان ایران در بزرگراه مدرنیته ایفا کرد. او در دوران کوتاهی که تصدی امور را بر عهده داشت، با درایت و رهبری خود، ایران فقیر، ناتوان و پرآشوب را به مملکتی امن و مترقی تبدیل کرد. پدر در سنین جوانی، بار مسئولیت سرزمینی را بر دوش گرفت که مورد تجاوز قوای بیگانه قرار داشت. تحت رهبری او، دست متجاوزان از خاک کشور ساقط و در زمانی نسبتا کوتاه سرزمینمان، تبدیل به کشوری یکپارچه و پر رونق شد… در نهایت، سرنوشت ایران به دست شهروندانش تعیین خواهد شد. ایرانیان، مردمیهستند پر استعداد و با تمدنی بزرگ که در کنار علاقه به تجدد و مدرنیته، به سنتهای دیرینه خود نیز ارج مینهند. اما فرصت محدود است و در نتیجه، فرآیند تعیین سرنوشت باید از همین لحظه آغاز شود.»
از نظر شاهزاده رضا پهلوی «بهترین نظامی که میتواند کشور ما را در جهت ترقی و مدنیت هدایت کند در اصل نظامی دموکراتیک و سکولار خواهد بود؛ سکولار به مفهوم جدایی کامل دین از حکومت. این یک شرط کلیدی است برای دست یافتن به دموکراسی. بقیه مسائل به لحاظ شکل و محتوا را مردم ایران باید تعیین بکنند. حقوق بشر را موقعی میتوانیم جستجو کنیم که برابری کامل به وجود بیاید. برابری کامل موقعی به وجود میآید که نوع ایدئولوژیها چه مذهبی چه سیاسی که باعث نابرابری و تبعیض میشوند، جایی در فضای عمومی پیدا نکنند…»
بنابر آنچه به کوتاهی از برخی نوشتهها و سخنان شاهزاده رضا پهلوی آوردم، معلوم میشود که وی مشروطیت را در نظام سیاسی دمکراتیک و سکولار میدانند و برای استقرار آن در ایران، بیش از چهار دهه است که در عرصههای سیاسی و فرهنگی فعالیت دارد. این نوشته را در اشاره به پایداری واقعبینانه و استحکام خردمندانه چهل ساله اندیشههای شاهزاده رضا پهلوی با سخنان او در جلسه اینترنتی «نشست دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات)» که روز یکشنبه ۲۹ مارس ۲۰۲۰ برگزار شد، به پایان میبرم؛ شاهزاده رضا پهلوی در این جلسه میگوید «باید به این امر بیندیشیم که پس از از هم پاشیدن حکومت جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان و انجام رفراندوم برای تعیین شکل حکومت و رسیدن به مرحله برگزاری اولین انتخابات برای مجلس شورای ملی چه میخواهیم بکنیم. برای این زمان ما باید زمینه تحزب را در جامعه فراهم کنیم. کافی نیست فقط بگوییم این حکومت را نمیخواهیم. باید حکومت فردی را کنار گذاشت و سیستممحوری را کار گذاشت. سوال کلیدی که همه باید پاسخگوی آن باشیم این است که نقشه راه را چگونه تنظیم کنیم تا بتوانیم مرحله به مرحله جلو برویم…»
متاسفانه فقط بدلیل داشتن آرای منطقی و صواب در عرصه های سیاسی و اجتماعی نمی توان موثر بود. یا باید پاشنه ها را ورکشید و مثل رضا شاه نظام حکومتی را برای اصلاح و ترقی بدست گرفت یا مثل محمد رضا شاه میراث پدر را پاس داشت و بر آن افزود. راه سومی وجود ندارد. چیزی را در سینی به کسی تقدیم نخواهند کرد. ما همگی خواهیم رفت، بعد از ما تاریخ خواهد ماند و قضاوت هایش.
نداشتن نقشه راه !؟!؟!؟!؟ بعد از ۴١ سال ??