حامد محمدی- از شکار اسامه بنلادن رهبر القاعده در «ایبتآباد» پاکستان ۹ سال میگذرد. رهبر بزرگترین سازمان تروریستی دنیا به فرمان باراک اوباما رئیس جمهوری وقت آمریکا در ماه مه ۲۰۱۱ توسط نیروهای ویژه ایالات متحده شکار و کشته شد.
بنلادن مَرد خدادوستی بود. او وصیت کرد بخش عمده ثروت وی که حدود ۲۹ میلیون دلار تخمین زده میشد برای «جهاد در راه خدا» خرج شود.
شماری از منابع آمریکایی نقل میکنند که در نوامبر ۲۰۰۱ بنلادن یاران نزدیک خود را جمع میکند و برای آنها خطبه میخواند و به تشریح عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر در نیویورک میپردازد. او در این خطبه بارها و بارها اسم «الله» را میآورد و شُکرگزاری میکند.
بنلادن در این محفل میگوید «شکر خدا آمریکاییها از غارهایشان بیرون آمدهاند. ما اولین ضربه را به آنها وارد کردهایم و ضربه بعدی نیز به دست مومنان به آنها وارد میشود. خداوند پاداش عظیمی برای این کار شما در نظر گرفته است».
رهبر القاعده اقدام علیه آمریکا و متحدانش را «جهاد فی سبیلالله» میدانست و حرکت در این راه را برای خود و همقطارانش یک برکت میخواند. بنلادن به نام دین برای خود ماموریتی الهی تراشید و هزاران انسان را کشت و آخر سر خود نیز در همین راه کشته و ناماش در صدر تروریستها قرار گرفت. این سرنوشت بعدها در مورد سرکردگان و فرماندهان دیگر سازمانهای شبهنظامی نیز در خاورمیانه تکرار شد. در مورد رابطه میان مذهب و تروریسم تحقیقات زیادی شده است. «کشتار در راه خدا» عنوان کتاب جرالد ام. پست ام.دی است که در بخشی از آن به تاثیر باورهای مکتبی بنلادن و افراطگرایی اسلامی در عملکرد سازمان القاعده میپردازد.
سازمانهای شبهنظامی سَلَفی و شیعی از نظر عقاید فرقهای تفاوتهای زیادی دارند اما ریشهی آنها مشترک است و «بنیاد» و «قاعده»ای که بر آنها قرار گرفتهاند، یکیست!
عبدالله حاجی صادقی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میگوید «هویت سپاه یک هویت مکتبی است و توانمندی آن، نه به میزان امکانات بلکه به میزان اتصالش به خدا است!»
او گفته رهبر جمهوری اسلامی سه محور «بصیرت دینی، تقویت معنویت انقلابی، تقویت پیشروندگی» را برای نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران مشخص کرده تا مبنای آن ملاحظهکاری کنار گذاشته شود و پاسداری غیرمحافظهکارانه از انقلاب اسلامی در سپاه تقویت شود.
اینکه در چه شرایطی برقرار کردن رابطه بین خدا و اسلحه، شلیک به سوی مردم را مشروع میکند جای بحث دارد اما «خداباوری» و «الهیات» در اغلب نیروهای مسلّح و سازمانهای نظامی و شبهنظامی دیده میشود و تفاوت آنها در ماهیت، کیفیت و کاربرد آن است.
در بخشی از سوگندنامه نیروی دریایی ارتش آمریکا آمده «در برابر خدا قسم میخورم من و سلاحم مدافع این کشور باشیم»؛ و یا در سوگندنامه نیروهای ویژه ارتش ایالات متحده آمده «من فراخوانده خواهم شد تا زیر سایه کمک و راهنمایی خدایم وظایفم را در گوشهای به دور از چهرهها و صداهای آشنایان انجام دهم».
در نیروهای مسلّح کشورهای دموکراتیک معنویات باورمندی به «خدا» در چارچوب دفاع و پاسداری از کیان و تمامیت ارضی آن کشور تعریف میشود. نیروهای نظامی به «خدا» قسم میخورند که در دفاع از مرزهای سرزمین و خاک وطن و مردم خود جان خویش را نیز فدا کنند و در این راه «پروردگار»، یک نیروی معنوی و فراانسانی، را ناظر و پشتیبان و راهنمای خود میدانند. این نوع باورمندی به «خدا»، که باور به وی در خدمت ملت و مملکت است، با کاربُرد خداباوری در نیروهای مسلّح کشورهای غیردموکراتیک یا سازمانهای شبهنظامی و جهادیستها بسیار متفاوت است.
مذهب اگر در خدمت دیکتاتورها باشد هولناک است. و اگر خود قدرت دیکتاتوری را در دست داشته باشد، بسی هولناکتر! بخش مهمی از کلیسا در جنگ جهانی دوم یا پشتیبان آدولف هیتلر بود یا در سکوت، جنایات او را نظاره میکرد. پشت هیتلر به این کلیسا و پشت «مردان دین» به خدا گرم بود.
در کتاب «سوگندهای کلیسای پروتستان» نوشته جک راجرز [چاپ ۱۹۸۵- صفحه ۱۸۲] آمده: شعار اولین کنوانسیون ملّی «مسیحیان آلمان» در آوریل ۱۹۳۳ این بود که «دولت هیلتر کلیسا را فراخوانده و کلیسا باید فراخوان او را بشنود». در نشست مشترک بین اعضای ارشد کلیسا و حزب نازی متن این کنوانسیون قرائت شد که در مقدمه آن آمده بود: «خدا مرا یک آلمانی خلق کرده، آلمانی بودن یک هدیه از سوی خداست. خدا از من خواسته برای آلمانم بجنگم. خدمت ارتش در هیچ حالتی برخلاف مرام مسیحیت نیست بلکه فرمانبرداری از خداست…»
بر اساس دیدگاه مشترک کلیسا و حزب نازی، نیروهای نظامی ارتش آلمان به خواست خدا با دشمن میجنگیدند. در مورد میزان باورمندی هیتلر به خدا و معنویات شک و تردید زیاد است اما یقیناً او به نتایج فوقالعاده «ایمان قوی: شلیک مطمئن» باور داشت.
برای درک بیشتر این موضوع، شاید یادآوری سکانسی از فیلم «نجات سرباز رایان» بجا باشد. سربازی که در دام افتاده، آیاتی از کتاب مقدس میخواند تا جسورانهتر شلیک کند و از خداوند میخواهد به دستان و انگشتانش قدرت جنگیدن دهد.
آنهایی که علاقمندند بیشتر در مورد رابطه معنویات و جنگ بدانند کتاب «ایمان زیر آتش» نوشته استیون جی.لاسون (۱۹۹۵) قابل توصیه است.
حالا آنچه نماینده ولی فقیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مورد اتصال این تشکیلات به «خدا» میگوید، روایت شیعی از همان ایدئولوژی و سیاست حاکم بر رابطه میان نهادهای دینی و نظامی آلمان نازی است.
سوم ماه مه ۲۰۲۰ روزنامه «دیلی میل» در گزارشی نوشت شعبه آلمانی کلیسای کاتولیک «به گناه اعتراف کرد» و اعلام کرد «ما در جنایات نازیها همدست بودیم».
'We WERE complicit in Nazi crimes', German branch of the Catholic Church admits in 'confession of guilt' https://t.co/3doDPgZ5hr
— Daily Mail Online (@MailOnline) May 2, 2020
برای چندین دهه کلیسای کاتولیک متهم به سکوت در برابر جنایات نازیها و حتی اقدام به «تقویت» رایش سوم بود. روزنامه تایمز گزارش میدهد اسقفها بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ صدها روحانی و کشیش را به خط مقدم جبهه اعزام کردند تا با موعظه و تبلیغ به سربازان روحیه بدهند که جنگ را علیه مردم خود و ملتهای دیگر پیش ببرند!
مورخان از مونسینور سزاره اورسنیگو سفیر واتیکان در آلمان در زمان قدرت گرفتن هیتلر چنین نقل میکنند: «هیتلر مسیحیت را برای زندگی خصوصی و دولت آلمان و همکاری نازیها با کلیسای آلمان برای شکست بلشویسم ضروری میدانست».
با وجود تفاوتهای بسیار میان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با «وِرماخت» (ارتش آلمان نازی)، هر دو اما در ابعاد مختلف شباهتهایی هم دارند که آنها را قابل مقایسه میکند.
الاهه بقراط سردبیر کیهان لندن اوت ۲۰۰۷ به مناسبت اینکه آمریکا در آن زمان قصد داشت این سازمان را در لیست گروههای تروریستی قرار دهد (ریاست جمهوری جرج بوش پسر)، در نوشتار کوتاهی با عنوان «اساس انقلاب» که به آلمانی منتشر شد، توضیح میدهد که «سپاه پاسداران» از نظر لغوی و معنا عین تشکیلات «اساس Schutzstaffel» در آلمان است و ابراز تعجب میکند که چرا در آلمان، ترجمه دیگری به کار میرود که در فارسی «گارد انقلاب» و یا «نگهبانان انقلاب» معنی میدهد! وی همچنین در توضیح فعالیتهای سپاه پاسداران نوشت: «این سازمان تروریستی از نظر اقتصادی نیز بسیار فعال است و در کنار یک مشت خانوادههای ملایان و بنیادهای مذهبی، بخش مهمی از اقتصاد غیرمولد ایران را کنترل میکند» و سپس خطاب به آلمانیها و اروپاییها مینویسد: «ما ایرانیان، در داخل و در تبعید، مدتهاست که امید خود را به هر نوع حمایتی از سوی دولت و احزاب و حتی سازمانهای غیردولتی آلمان و همچنین اتحادیه اروپا از دست دادهایم. جامعهی ما، ملت ما که در خیابانها شکنجه و اعدام میشود، در حال غرق شدن است اما این واقعیت پر از خشونت برای کسی اهمیتی ندارد!»
این سخنان مربوط به دوران دولت اول احمدینژاد است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که پس از جنگ هشت ساله، در دوران رفسنجانی و خاتمی اختاپوسوار رشد کرده بود، در دوران احمدینژاد و سپس روحانی فربه و فربهتر و «اتصال»اش به قدرت سیاسی و اقتصادی و به همان نسبت به «خدا» بیشتر شد!
ایرانزدایی در نهادهای نظامی ایران
در آبان سال ۱۳۹۶ کیهان لندن به سندی دست یافت که نشان میداد فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی دستور به حذف کلمهی «ایران» از مراسم دعای ارتش داده و «اسلام» و «انقلاب» را جایگزین «ایران» کردهاند.
این در حالی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی بلافاصله متن نیایش صبحگاهی نیروهای مسلّح ایران تغییر کرد. سربازان و پرسنل، برخلاف وظیفهای که بطور متعارف در حمایت از مملکت و ملت بر عهدهی آنها قرار گرفته، در بخشی از این دعا میخوانند «خدایا، ما را از سربازان و زمینهسازان ظهور حضرت مهدی محسوب فرما!»
ساختار سازمانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به ظاهر شبیه ارتش است اما در عمل نوع ماموریت و شیوه اجرای آن، چه در داخل کشور و چه در ماموریتهای برونمرزی شبیه ارتش متعارف نیست و بیشتر با سازمانهای شبهنظامی و تشکیلات جهادی و تروریستی قابل مقایسه است. هیچ ارتشی در دنیا خارج از مرزهای کشور خود ۲۰۰ هزار نیروی مسلّح تحت امر ندارد!
حجتالاسلام موسی غضنفرآبادی رئیس دادگاههای انقلاب تهران اسفند سال ۱۳۹۷ در جمع طلاب گفت «اگر ما انقلاب را یاری نکنیم، حشدالشعبی عراقی، فاطمیون افغانی، زینبیون پاکستانی و حوثیهای یمنی خواهند آمد و انقلاب را یاری خواهند کرد!»
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حقیقت اکنون بزرگترین سازمان تروریستی دنیاست که هم هواپیماهای پهنپیکر و موشکهای بالستیک دوربُرد و مزدوران چندملیتی منطقهای در اختیار دارد و هم قدرتمندترین نهاد در یک رژیم سیاسی است که به منابع هنگفت مالی در اختیار آن است. این سازمان علاوه بر این امکانات مادی، از نظر معنوی نیز متکی به یک ایدئولوژی جهانخوار است. این تشکیلات تروریستی که بر قدرت سیاسی و اقتصادی ایران تسلط دارد، در سرکوب اعتراضات مردم علیه جمهوری اسلامی نقش محوری بازی میکند و همزمان با «سپاه قدس» به عنوان بازوی خارجی خود، توسط شبهنظامیان وابسته و مزدبگیر، به حمایت از سرکوب اعتراضات در لبنان و عراق و سوریه میپردازد.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیش از آنکه با یک ارتش متعارف و مدرن قابل مقایسه باشد با سازمانهای شبهنظامی و تروریستی خاورمیانه و یا ارتش آلمان نازی قابل مقایسه است.
مارک سیجمن در فصل سیزدهم کتاب «روانشناسی نظامی» که گردآوری مقالاتی از کارشناسان مختلف در این زمینه است، به ارزیابی ریشههای روانی گروههای جهادی سَلَفی و نیروهای عضو سازمان القاعده پرداخته است. او به اختلال «پارانویای گروهی» اشاره میکند و میگوید «افراد عضو این سازمانها خود را ناچیز میشمارند و آماده تنفر، تقلید، باورِ بیقید و شرط و تلاش برای انجام امور ناممکن میشوند».
او در بخش دیگری مینویسد «ایدئولوژی دینی، منطقی را در برابر پیروانی میگذارد و عاشقاند که آنها را به کاری بگمارند. گروهی باشد که به آن ملحق شوند یا رهبری که از او پیروی کنند تا به این ترتیب بتوانند از خویشتن خود فرار کنند و از طریق یکپارچگی اعتقادی با دیگران احساس وجود کنند… از این نظر رفتار آنها نوعی عمل دفاعی در مقابل دشمنی است که با نظام مورد باورشان مقابله میکند و یکپارچگی روانی آنها را تهدید میکند و حاصل آن تحریک رفتارهای پرشور و غالباً خشونتآمیز است».
مارک سیجمن در بخش دیگری از این مقاله مینویسد «نفرت و کینهجویی از جامعه» در بین اعضای سازمانهای شبهنظامی بسیار پررنگ است و خود را به صورت «تکفیر» نشان میدهد و مدام حس بیزاری از جامعه میان آنها تقویت میشود و این بیزاری و نفرت از طریق اهانت به نمادهای جامعهی غیرخودی بروز میکند.
به باور این نویسنده، جدایی روزافزون در امور دنیوی به اعضای سازمانهای شبهنظامی اسلامگرا این فرصت را میدهد تا انگیزههای واقعگرایانه و سرکوبشدهی آنها را نادیده بگیرند و بجای آن به اهداف معنوی متوجه شوند. اهدافی که با کمبود منابع و امکانات آنها سازگارتر است.
ایدئولوژی فرقهای اسلامی اعم از سلفی و شیعی بر این باور تاکید دارد که هر مسلمانی وظیفه دارد تا در ساختن امت و حکومت اسلامی ایفای نقش کند. درون سازمان ارزشها چنان تغییر میکند که فرد هویت خود را وقف هویت جمعی میکند. هویتی که تنها بر پایهی ایدئولوژی و بنیادگرایی میتواند وجود داشته باشد.
این نکات تا حدود زیادی با تعریف و اهداف تشکیلات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تطبیق دارد. در میان اعضای سپاه پاسداران باروهای عقیدتی بر باورهای ملّی غلبه کرده است اگرچه به تازگی تلاش میشود تا «ناسیونالیسم هیتلری» را نیز چاشنی «ایران اسلامی» خود کنند.
بر اساس این درک از «باور ملی» است که قاسم سلیمانی فرمانده پیشین سپاه قدس در وصیتنامهاش خدا را برای اینکه در راه اسلام و خمینی قرار گرفته شکر میکند و مینویسد «امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است». «ایران» برای سلیمانی و همکیشانش فقط یک «قرارگاه» است! از همین رو در جای دیگری از وصیتش نوشته «مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد… اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درندهای این کشور را میدرید؛ آمریکا چون سگ هاری همین عمل را میکرد، اما هنر امام این بود که اسلام را پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد، انقلابهایی در انقلاب ایجاد کرد، به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نمودهاند و بزرگترین قدرتهای مادی را ذلیل خود نمودهاند. عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید!»
آنچه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی امروز نمایندگی میکند نه «ملیگرایی» بلکه ناسیونالیسم افراطی و نژادپرستانهای مشابه ناسیونال سوسیالیسم نازیها است که اینبار در خدمت «مکتب اسلام» درآمده است. آنها که خود را متّصل به خدا میبینند، بیش از همه به منابع هنگفت پول دسترسی دارند و بر قدرت دنیوی محض تکیه زدهاند!
ابعاد تروریستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، یکی از تفاوتهای آن با ارتش نازی آلمان هیتلری است. فقط از یک سازمان تروریستی ساخته است که هواپیمای مسافربری خودی را با موشک بر فراز پایتخت خود سرنگون کند و آنگاه جعبه سیاهاش را تحویل ندهد و به آزار و اذیت خانوادههای قربانیان بپردازد تا دست از شکایت بردارند. در رأس چنین سازمانی فقط افرادی قادرند قرار گیرند که نمیتوان آنها را در چارچوبهای متعارف افراد «عادی» قرار داد! آنها و سیستمی که مجموعهای از افراد مانند خودشان را تحت کنترل دارند «عادی» نیستند.
تا پیش از قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا، «القاعده» بزرگترین سازمان تروریستی دنیا بطور رسمی به شمار میرفت.
به دلایل مختلف مقابله با سازمانهای تروریستی شیعه دشوارتر از سازمانهای تروریستی سلفی است از جمله به این دلیل که گروههای تروریستی سلفی از قدرت و دستگاه دولتی و حمایتهای آن برخوردار نیستند!
بخشی از بدنه سیاسی جمهوری اسلامی را اعضا و وابستگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل میدهد. آنها در هر وزارتخانه و سازمانی پست و مقام دارند. سپاه پاسداران انقلاب هر جا که لازم باشد «دیپلمات» دارد و هر جا که نیاز داشته باشد، گروه نیابتی و شبهنظامی! این نکات درباره هیچکدام از گروههای تروریستی دیگر صدق نمیکند! اعضای داعش و القاعده و حتی طالبان را که زمانی قدرت دولتی داشتند را میتوان در بیابان محاصره و نابود کرد اما در مورد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وضعیت متفاوت است. سپاه پاسداران به دلیل در دست داشتن قدرت دولتی، تنها سازمان تروریستی دنیاست که هم وزیر دارد و هم سفیر و هم در نشستهای مجامع بینالمللی شرکت و سخنرانی میکند! روحانی و ظریف در عمل همانگونه سخنگوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند که احمدینژاد و خاتمی و رفسنجانی بودند!
هیچ سازمان تروریستی در دنیا به اندازه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نماینده در مجلس یک کشور ندارد! و تازه وقتی در لیست تروریستی قرار میگیرد، همان نمایندگان و وزرایی هم که ظاهرا پاسدار نیستند، لباس سپاهی میپوشند و در داخل و خارج به حمایت از آن میپردازند!
فصل مشترک سازمانهای تروریستی سلفی با تشکیلات تروریستی شیعی مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اما در این است که اگر با آن مقابله نشود، صلح و ثبات منطقه را بهم ریخته و مردم را قتل عام میکند؛ چنانکه در ایران و عراق و سوریه کرده است!
اکنون که آمریکا در صدد مقابلهی جدی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برآمده، این تشکیلات خود را بیشتر در خطر میبیند و مجبور میشود بیش از پیش به مبانی خود، یعنی خدا و اسلحه، اتکا کند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نه محافظ ملت و مملکت بلکه طبق تعریف وظایفاش، مسئول حفظ انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است حتی اگر به کشتار مردم و نابودی سرزمین بیانجامد.
جناب ، برخلاف تصور شما ، دین مسیحی داشتن ودرآمریکا زندگی کردن نه نشان برتریت داشتن بدیگران است ونه به کسی اجازه میدهد که دگراندیشان را با جملات سخیفی چون «جمجمه هایشان چراغ شب هالووین خواهد شد » تهدید کند.
پاسخ مناسب حال شما را ، در رابطه با افتخارکردنتان به سکونت در آمریکا ، اززبان فردوسی بزرگ میدهم که میگوید:
درختی که تلخ است وی را سرشت
گرش برنشانی به باغ بهشت
واز جوی خُلدش بهنگام آب
به بیخ انگبین ریزی وشهد ناب
سرانجام گوهر بکار آورد
همان میوهٔ تلخ بار آورد
دوست عزیز ، این بحث ها در مورد وجود و عدم وجود خدا ، مفید یا غیر مفید بودن دین جزو بحث های همیشگی در بشر بوده و هست .خوشبختانه هرکسی هم آزاد است که مطالعه کند و برود یک طرف گلویش را پاره کند و یا به زندگی اش برپایه ی باورهایش ادامه دهد .
چیزی که مسلم است ، این است که انسان هر کاری کند در جهانِ بی کرانه ای زندگی می کند که شناختش همیشه محدود و ناقص است (علم).حالا می تواند تنها به همان شناخت محدود و علمی اش اتکا کند یا از شهود و میوه های شهود که ایمان و هنر است نیز بهره بگیرد.
اما شخصا بسیار خوشحالم در جهانی زندگی می کنم که بیانیه ی استقلال امریکا ، در شکل گرفتن آن سهم بزرگی داشت .خوشحالم که اندیشه های توماس پین ، در جهان امروز جهانی شده است و عمیقا ایمان دارم “انسان ها به صورت برابر آفریده شده اند ” توسط خدا “”
خوشحالم دو هیولای بی خدای کمونیستی و ابرانسانی هیتلری توسط همان دولتی به زیر کشیده شد که توماس پین و دوستانش آن را شکل دادند و ساختند . اکنون هم بی وجودانِ مائویست نمی توانند در جهان ، راه و رسم مائوی خونخوار را ادامه دهند و باقی اراذلِ آدمخوار مثل خامنه ای هم به زباله دان تاریخ خواهند رفت .
البته همه ی بی خدایان باید دست بوس خداباورانی باشند که جهان امروز را شکل دادند و اگر هم بخواهند استالین و هیتلر از مدل قرن ۲۱ امی بوجود بیاورند ، جمجمه هایشان چراغ شب هالووین خواهد شد . 🙂 🙂 🙂 🙂 🙂 🙂 🙂
دوست عزیز ، دین چیزی نیست که آنرا از یکطرف به ماشینی که گاهی خراب میشود وموسیقی که هنرمندانش گاهی خودکشی میکنند تشبیه کرد و ازطرف دیگر با آن به معماهای زمان ما ؛ به «جهان های موازی» و «سیاه چاله ها» پل زد. روزگاری که ادیان یکتا پرست ساخته شده اند تنها «ابزار» موجود برای گشودن مشگلات وشناختن مشگل گشایان (پیغمبران) , یک پدیدهٔ ماورای طبیعی بنام «معجزه» بود که شارلاتان ها در آن مهارت داشتند.
درروزگا ما جای پیغمبران مشگل گشا را «دانش» وجای معجزه ها را «جراحی» های تخصصی بیمارستانها گرفته است که درآنها هرروز هزاران «معجزه » انجام میگیرد.
مشگل همیشگی با ادیان یکتاپرست (ایدئولوژیک ) اینست ک هرکدام آنها میخواهد اعتقادات وطرز زندگی مطلوب خود را به دیگران تحمیل کند
دوست عزیز ! انتقادات شما کاملا صحیح هست .اما آیا شما ماشین خود را چون گاهی خراب می شود ، از بین می برید ؟
دین و ایمان خدمات بی نهایت فراوانی به ما کرده اند اما ما تنها زمانی که دین و ایمان دچار مشکل می شوند ، فکر می کنیم تنها و تنها دین و ایمان مقصر هستند . جایگزین چیست ؟ آیا به خاطر این که برخی که در هنر هستند و خودکشی می کنند و برخی هنرمندان در خدمت جنایتکاران هستند ، هنر را تعطیل می کنیم؟ آیا مثلا موسیقی راک به خاطر خودکشی هنرمندان بزرگ آن و یا اوور دوز شدن برخی از آنها، باید تعطیل شود؟
اگر هدفمان نزدیکی ادیان و گرد آمدن همه ی خداباوران حول محور ایمان به خدا و اخلاق و مهربانی است ، قرن ها در این راه تلاش شده و می شود و نتایج بسیار خوبی داده است .چند هزار سال است که مردم با باورهای مختلف با هم مهربان هستند اما ما تنها زمان هایی را به یاد می آوریم که جنگ ها و درگیری هایی بین باورمندان ایجاد شده است .
بی نهایت بی کران ، در همین لحظه و همین جا است .دنیا ، امتدادی از گاز و تخته سنگ و خاک و خلاء نیست .اکنون سیاهچاله ها را داریم می شناسیم ! آیا می توانیم فضایی که در آن جاذبه و زمان دچار دفرمگی می شود را درک کنیم ؟
بی نهایت بی کرانه همین جا است .خدا همین لحظه و همین جا است .وسعت بی نهایت ، نه فقط در جهان های موازی بلکه در امتداد هر ذره است .مفهوم بی نهایت در ریاضی ، خیلی سخت قابل درک است ! چرا ؟ چون ما عادت کرده ایم به محدود کردن ، تا بتوانیم مسایل را درک و کنترل کنیم . واین عادت ذهنی ما است که دانسته هایمان را تعمیم می دهیم اما با گذشت زمان همیشه دچار شگفتی می شویم از مسایل جدید و این فرایند ، در زندگی بشر تا ابد ادامه دارد.
ما نام (خدا) را به این (بی نهایت بی کرانه )می دهیم تا محدودش کنیم ، خصوصیات انسانی به او می دهیم تا بتوانیم به او احساس داشته باشیم و با او رابطه ی عاطفی ایجاد کنیم .تا از این طریق رنج زندگی و ترس و اضطراب از مرگ و نیستی و ناشناختگی هستی را التیام بدهیم .این رابطه ی عاطفی به درد خدا نمی خورد اما برای ما نجات بخش است .
جز این چه چاره ای داریم .ادبیات اگزیستانسیالیست ها و نیهلیست های بی خدا پر است از نا امیدی ، و دین ستیزان و خدا ستیزان کمونیست هم کارشان چیزی نبوده جز کشتار و کشتار !
در ضمن آگاهی انسان مساله ای به شدت عجیب است و بشر از ابتدا درک کرده بود آگاهی او ذاتی متعال و آسمانی دارد .حتی همین امروز دو اتئیست (یا آگنوستیک) معروف سم هریس و یووال نوح حراری به این آگاهی و راز بودن (مقدس بودن به تعبیر من) این آگاهی تاکید دارند .چرا؟ چون هر دو با مدیتیشن مایندفولنس و عملا بودایی سکولار به صورت غیر مستقیم به تعالیم مذهبی دست یازیدند و کمک گرفتند . چون مایندوفولنس چیزی نیست جز گام نهادن به سوی درک آگاهی و آشنایی با مساله ای بی نهایت شگفت انگیز( و مقدس) .
این خیلی ساده هست که این جهان بی کران ناشناخته را بخواهیم با واقع گرایی و عینی گرایی تفسیر کنیم .متاسفانه جهان و هستی بی نهایت بزرگ و بی کران است و ما هر کاری کنیم نمی توانیم ذره ای از آن را دقیقا درک کنیم .دین و ایمان ها و عرفان ها هم تلاشی بود برای درک این بی کرانگی با شهود .شهود هم چیز عجیبی نیست ، هنر بدون شهود وجود خارجی ندارد .اگر کسی فکر کند به شهود نیاز ندارد سعی کند از تولیدات هنری استفاده نکند .
در ضمن یک محقق که کارش تحقیق و سخنرانی است می تواند ادعای بی خدایی کند و خطرناک نباشد اما اگر بی خدایی حالت همه گیر پیدا کند ، جامعه دچار جنون می شود .نمونه ای زیادی در تاریج وجود دارد .
جناب ، هردینی یک سیستم ایدئولوژیک است که اصول ودیدگاههای «غیرقابل تغیر» آن برپایهٔ «باور» و «اعتقاد» ونه برپایهٔ دانسته های قابل اثبات «علمی» استوارند ، دراین میان ادیان سامی معروف به «یکتاپرست» هم ، بمانند نازیسم وکمونیسم ، سیستم های ایدئولوژیک توتالیتر«حکومتی» هستند که با «دیگران» ضدیت دارند و«رهبر»شان حکم کشتن ونابود کردن دگراندیشان را میدهد. در مورد مسیحیت ، جنایات دوران چند صد سالهٔ آدم سوزیها وانکیزیسیون وجنگهای صلیبی ، بنا به حکم «دین» ، از جنایتهای نازیسم وکمونیسم چیزی کم ندارد ، درحالیکه جنایات هزار وچهار صد سالهٔ اسلام هنوزهم ادامه دارد.
هرچند معلوم نیست که این صفت «بی نهایتی از بی کرانگی » خدای مورد پرستش شما چه معنی دارد و ایشان درکجای این کیهان شناخته شده ، با وسعت چهارده میلیارد سال نوری جای میگیرد ، شگفت انگیز است که شما «خدا ناباوران» را درردیف توده ایها قرارمیدهید که این یکی ها امروز درصف نمازگذاران حکومت ملایان شیعی یا درجرگهٔ سران مجاهدین خلق خدمت میکنند.
باسلام بنظرم درست دوسه نسل ملت ایران نابوئ شدن سرمایه ملی ایران نابود شده ایران منزوی شده میلیونها ایرانی اواره جهان صدها هزار کشته و زندانی فقط این نابودی و میشه در ورود اسلام به سرزمین مقدس ایران مقایسه کرد من شصت سالم هست و ایران زاده شدم در ایران زندگی میکنم لذا انتظار دارم ملت ایران در این چهل سال به اندازه هزارو چهارصد سال از اسلام درس و عبرت گرفتن امیدوارم حداقل هزاران سال اینده دراین کشور کسی اسمی از اسلام خصوصا شبعه نخواهد گرفت همین حکومت پتکی خواهد بود برسر کدعیان دین ومذهب اسلامی باید این اتفاق می افتاد تا ایرانی دیگر هوس اسلام نکند بدون شک اینده ایران درخشان خواهد بود شک نکنید بزرگترین هدیه و اخرین میخ اسلام خواهد بود که ازخاک مقدس ایران برای همیشه این میخ با ریشه هایش از این ایران عزیز کنده شده بزودی بخود عرب ها تحویل داده خواهد شد اخرین نسلی که جانورانی بنام ایت اله این نسل باچشم می بینند
تنها اختراع بشر که پُر فروشترین و پُر سود آورترین و پُر دَوامترین ، و در عین حال، مخرب ترین و پُر سوء استفاده ترین توسط بشر در جهان تا به امروز ارائه شده، کالایی به نام «دین» بوده است!!!
مساله ی جالب عشق بازی مسلمان زاده ها با کمونیست های استالینیستی و مائویستی است .داستان جنایت در تاریخ انسان ربطی به خدا باوری ندارد . بهتر است نگاهی به اعمال مائو و کمونیست های چینی و کمونیست های شوروی بیاندازیم تا حجم جنایت بی خدایان و انسانگرایان کمونیست را درک کنیم .و اینکه بسیاری از کاتولیک ها و پروتستان ها در نابودی ماشین جنگی هیتلر دست داشتند و اگر آنها نبودند امپراطوری حضرت هیتلر که همان ابرانسان نیچه بود ، به این سرعت نابود نمی شد .
جنونی که در آلمان نازی شکل گرفت حاصل عصر روشنگری بود .حاصل غرور احمقانه ی بشر واتکای بیش از حد به علم و تکنولوژی بود .دقیقا مثل جنونی به نام کمونیسم.
به هرحال دنیا باید دست بوس خداباورانی چون توماس پین ، توماس جفرسون و باقی پایه گذاران امریکای امروز باشد .باید دست بوس بزرگانی چون فرانسیس بیکن و بسیاری دیگر باشند .زیرا هم حقوق بشر امروز ، هم پیشرفت تکنولوژی امروز و هم نابودی ماشین کشتارِ فاشیست ها و کمونیست ها به دست دولتی انجام شد که آن بزرگان پایه گذارش بود و همگی یا مسیحی پروتستان بودند یا خداباورانِ خردگرا و مسیحیان دئیست .
پس به معمار بزرگ هستی تعظیم کنیم و در مقابلش خشوع کنیم و او را دوست بداریم .همسایه ی مان را هم به اندازه ی خودمان دوست بداریم .چنانچه در عهد عتیق نوشته و عیسی مسیح فرموده .چون راه همزیستی و بهروزی بشر بر روی زمین (و شاید زندگی بعدی) همین است و بس.
می دانم این حرف ها برای توده ای ها و کسانی که از خدا متنفر هستند ، کمی دردناک است .اما این را نباید فراموش کرد که انسان برای ارتباط با خدا و ایجاد رابطه با او ، خصوصیات خود را به خدا فرافکنی کرده است .خدا بی نهایتی از بی کرانگی است .کسانی که وجود خدا را انکار می کنند یا درک درستی از مفهوم بی نهایت ندارند و یا هنوز درگیر این هستند که چون در این دنیای سقوط کرده ، رنج و بدبختی و شرارت هست ، پس خدا بد و نفرت انگیز است ، پس خدایی وجود ندارد.
۳ پا ذاتا هیچی نیست اگه این ملاها ارتش رو از آدم های سوپر نابل منی همچون تیمسار جم ، تیمسار ربیعی ، تیمسار رحیمی ، تیمسار خسروداد و صدها و هزاران افسر عالیرتبه و فوق حرفه ای با اعدام های ظالمانه و فله ای این دلاوران خالی نمیکردند!
ولی جایی که موسوی دستمال کش و نصیرزاده و خانزادی و اینجور اجانب سکاندارش بشن باید هم از لحاظ حضور در راس قدرت جلوی یک مشت جوجه بسیجی ناپخته کم بیاره!!!در ضمن این هم یادآوری کنم هرم قدرت رژیم آخوندی آرتـــش رو هرچقدر هم بالادستی هاش برای آخوند پپسی باز کنن کماکان فرزند محمدرضا شاه میدونن و نامحرم
ممنون از تحلیل منصفانه و دقیق تان
هر چند به ظاهر چهار پا های سپاهی موذیانه و اختاپوس وار بعد از جنگ و استیلای اکبر کوسه بر ارکان حکومت رشدی بی سابقه کردند و امروز از منابع طبیعی گرفته تا پتروشیمی و صنایع همه و همه را می بلعن ولی نسل دوم و سوم این ارازل تبدیل به منفعت خواهان و راحت طلبانی شدهاند که با زد و بند در تمام سطوح چنان حق و حقوق آحاد مردم را با وقاحت تمام به یغما میبرند که در تاریخ سابقه ندارد
مردم ما دریافته اند که با این وضع جز سرنوشت کره شمالی چیز دیگری انتظار کودکان و جوانان ما را نخواهد داشت و این همان آغاز پایان این تفرقه اندازان و منافقان واقعی است
ایران متعلق به همه آحاد فارغ از مذهب و قوم و نژاد و جنسیت و محل زندگی هست
چون نسل ما نسل تعامل و احترام و عقلانیت هست و بس
سر بلند و پاینده باشید
خداباوری ودین خوئی یک نوع «مغزشوئی» سازمان یافتهٔ دسته جمعی است که درشرایط تاریخی واجتمائی بخصوص ، توسط فرد یا افرادی ، مناسب با احتیاجات زمانه ودرغالب یک «حقیقت» مطلق وهمیشگی بوسیلهٔ «دینامیک گروهی» دریک جامعهٔ انسانی آمادهٔ پذیرائی ، یا شکست خورده وبزور ، انجام میگیرد. صاحب این حقیقت مطلق بنام «خدا» که بر همه چیز آگاه ودر همه جا حاضراست دردسترس «عموم» نیست ودستوراتش را توسط «نمایندگانش» به مردم « نادان » ابلاغ میکند.
ازاین وسیلهٔ تقلبی با امکانات « ایمانی » بیحد ومرز، «نمایندگان» خود ساخته میتوانند با همان شیوهٔ اصلی هرجورکه بخواهند استفاده بکنند ؛ در مسیحیت امروز «آمیش» و «مورمون» هم هست وبرعکس آنها « اِوانژِلیسم » و «کاتولیک» هم هست. همانطور دراسلام امروز جانورانی چون «حزب الهی» و«سپاه پاسداران» و«داعش» هم هست ودر مقابل آنها میلیونها مردم معمولی «مسلمان» هم هست که آن یکی ها , بنام «الله» موهوم , این یکی هارا سرمیبرند وکشتاروآواره میکنند.
نتیجه آنکه تا وقتیکه «دین» هست چنین جانورانی هم بوجود خواهد آورد.
مثل همیشه نکات جالبی در این مقاله هست به ویژه این عکس ها و باز هم مرا مثل همیشه به این فکر انداخت که چرا رژیم سازنده و رو به پیشرفت شاه با رشد اقتصادی ۱۲ و گاها ۱۴ درصد با ۹ ماه تظاهرات مشکوک و قربانیان مشکوک تر از پا افتاد ولی این خونخواران با تورم ۳۰ تا ۴۰ درصد و رشد منفی اقتصادی وحشتناک هنوز با زور تفنگ و فشنگ ادامه میدهند ؟ اما یکی از دلایل : همانگونه که در برخی عکس ها و خبرهای دیگر هم میبینیم این رژیم جانی و آدمکش و تمدن ستیز سالانه صدها مانور شهری سرکوب مردم ( از بس برایمان عادی شده کلمات سرکوب مردم , دزدی , جنایت , اختلاس , که از ان بی تفاوت میگذریم ) انجام میدهد و جانیان خود را با مانور های گوناگون برای کشتن مردم آماده میسازد ولی شاه چون خود را پدر مردم و کشور میدانست و به ایران و حفظ مرزهای ایران علاقه فراوان داشت تنها برای حفظ آمادگی ارتش و نیروی زمینی و دریای و هوائی مانور انهم در مرزها و دریاها و آسمان خلیج فارس و دریای عمان و حتا دورتر یعنی در اقیانوس هند برگزار میکرد ( خلبانان ارتش شاهنشاهی به خوبی میدانند ) و وقتی این شورش های مشکوک ۵۷ شروع شد سربازانی که فقط یاد گرفته بودند از مرزها و این مردم دفاع کنند را به خیابانهای شهر یعنی جای که خواهر و مادر و بستگان آنها زندگی میکردند آوردند و آنها هاج و واج در خیابانها به این معرکه نگاه میکردند و مشتی تروریست مانند هادی غفاری و سایر شرکای چپ و راست آخوندها با کشتن و جو سازی که امروزه بر همگان روشن شده از این مسله سو استفاده کرده و سبب تهیج مردم عامی میشدند . و سؤال اینست آیا اینها برای چپاول و غارت یک کشور ثروتمند و استراتژیک این سرکوب ها و قتلها و ناآرامی در جهان را انجام میدهند و مورد حمایت برخی کشورها در جهت منافع پشت پرده آنها هستند یا در راه خدا و دین شیعه ؟؟!! عملکرد این جانیان در چپاول و در راستای خدمت به برخی از کشورها فرض اول را کمی محتملتر نشان میدهد.
سپاه نیرویی است گیج که بارها دشمنان را دوست و دوستان را دشمن پنداشته است.
ترکیه سابق، عثمانی نوین درصدد اشغال منابع نفتی سوریه و لیبی از طریق تروریست های سربر و دست و پا بر اخوان المسلمین است و منابع مالی اش هم قطر است.
عثمانی همچنین بدنبال محاصره اروپاست و برای این منظور نیاز به اشغال سوریه، لیبی و اسرائیل دارد. عثمانی با بازی دادن اروپا و آمریکا در حمله به بشار اسد، تاحدودی به اهدافش رسید اما معادلات تغییر نمود.
سپاه نیز بسیاری از فرماندهانش توسط پول های قطر خریداری شده اند و وظیفه اشان فرستادن شمش طلا به عثمانی است. از سوی دیگر، نفوذی های عثمانی با داغ کردن مهر بر پیشانی، راهبردی را که در راستای نقشه های سلطان رجب اردوغان است را بر سپاه تعیین می کنند.
همانگونه که واتیکان یک شهر بود و دولت داشت و بانک و ارتش یک پاپ سفید که برای نمایش بود و پشت صحنه پاپ سیاه که تمام تصمیم های ژزوئیت ها می گرفت. ایران هم دولت در دولت است. دولت ملایان با بانک ویژه و ارتش ویژه و فردی برای نمایش و کسانی در پشت صحنه. اسلام را هم ژزوئیت ها درست کردند، شیعه و سنی و غیره را هم آنان ساختند، ملایان هم ساخت آنهاست. از صفویه بعد چنین بودند در ایران و سرانجام علنی شدند در عین پنهان کاری. امید که زمانشان بسر آید.
پس از اینجا میفهمیم که آمریکا چقدر کار درستی کرد که سپاه رو تو لیست تروریستی گذاشت به نظرم باید از صدور ویزا برای هرکسی که جزو سران و کادر سپاه بوده و هست در همه جای دنیا جلوگیری شود
تحلیل بسیار بسیار جالب ،دقیق و مطابق واقعیت ایران است.
کل و همه ، سپاه پاسداران و بسیج ، یک پنجاهم قدرت خشونت و سرکوب و جنایت و بی رحمی ، طرفداران و باورمندان به هیتلر ، یا ادمخواران ، اس ـ اس ـ یا گشتاپو را ندارند .
این جماعت فقط زورشان به زنها و دختر ها و جوانانی که هیچگونه سلاحی یا اسلحه ای ندارند میرسد ، وگرنه انروزی که مردم در هر محله ای سلاح دست بگیرند ، همگی مثل موش ، دنبال سوراخ فاضلاب خواهند گشت تا پنهان شوند ، مثل پدرشان ، ممعر قذافی که ۱۵۰ میلون دلار به دکتر چمران و محسن سازگارا و ابوشریف داده بود تا سپاه پاسداران را در ایران بسازند و ارتش ایران را اخته بکنند . همین . وگرنه سپاه عددی نیست، ببر کاغذی بیش نیست ، دلیلش ، بمباران ۱۰۰۰ نقطه و پادگان سپاه قدس در سوریه به مدت یکسال گذشته تا به امروز توسط اسرائیل .
کشته شدن بزرگترین فرمانده سپاه ، قاسم سلیمانی ، مثل یک مگس ، توسط مگس کش امریکائی .
این بد بختها ، فقط زورشان به ادمهای دست بسته و بی اسلحه میرسه .
الحق خواندنی بود …
سپاه یک گروه وسیستم مافیایی است فاقد حس انسانی و عرق میهنی و ۹۰٪ فرماندهانش را متولدین فلسطین و لبنان و عراق وسوریه ودر اصل بیوطن با پیشینه جنایتکاری هستند هیچ سنخیتی با ایران و ایرانی ندارند بهجز چنگ اندازه به منابع ومنافع مالی ایران
جنایتکاران قسم خورده برای چپاول جان و مال و ناموس ایرانی و ویرانی ایران
گذر روزگار همه چی را فاش میکنه اصل وفرع همان گونه که بنی امیه را رسوا کرد یا ال زبیر وهمچنین سپاه را. تاریخ درحال گردش هست اونی که برای خدا کار میکنه واونی که برای ریا کار میکنه مشخص
جناب محمدی جالب و خواندنی است. برای درک بحران خاورمیانه و ایران خیلی دقیق نوشته اید.
“سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نه محافظ ملت و مملکت بلکه طبق تعریف وظایفاش، مسئول حفظ انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است حتی اگر به کشتار مردم و نابودی سرزمین بیانجامد.”
تجزیه و تحلیل ستودنی آقای مجید محمدی واقیعت وحشتناکی را ترسیم می کند. اما دلم نمی آید از امید خود به پیروزی نور بر تاریکی تهی شوم. حلقه ها برای خفه کردن این هیولا هر روز تنگ تر می شوند.