آدوم صابونچیان (+عکس، ویدئو) روز جهانی تئاتر در ۲۷ مارس، یعنی در روزهای آغازین و پُرهیاهو قرنطینه آمد و گذشت بدون اینکه توجهها را به خود جلب کند. در اینجا هم گویی صدای این هنر مهجور در میان ایرانیان شنیده نشد. کُرونا و قرنطینه همه فعالیتهای هنری را در سایه قرارداده و به تعطیلی کشاند از جمله تئاتر را که به حضور و نفس گرم تماشاچی نیاز حیاتی دارد. در رابطه با این روز و تغییراتی که در دنیای تئاتر شاهد هستیم با سه هنرمند فعال، سوسن فرخ نیا در انگلستان، بهرخ بابایی در آلمان و حمید جاودان در فرانسه گفتگوهای کوتاهی داشتهایم.
فرخ نیا درباره روز جهانی تئاتر توضیح میدهد که روز جهانی تئاتر نخستین بار در ١۹۶١ به پیشنهاد انستیتوی جهانی تئاتر در ۲۷ مارس برگزار شد و پیام آن توسط ژان کوکتو نویسنده، نمایش نویس و روشنفکرسرشناس فرانسوی فرستاده شد.
فرخ نیا ادامه میدهد که هنر تئاتر در زنده بودن یعنی اجرا زیر نفس تماشاگر از بسیاری از هنرهای دیگر متمایز میشود. به قول اسکار وایلد، هنرمند بر صحنهی تئاتر همهی ابعاد انسانیت خود را درجا با انسانهای دیگری که آنها را نمیشناسد به اشتراک و مبادله میگذارد. برای همین هم تئاتر هنر حساسی است و زنده بودن آن وجه مهم آنست و کمیت و کیفیت تماشاگر در اجرا تئاتر تاثیر مستقیم دارد.
امسال پیام روزجهانی تئاتر توسط شهید ندیم نمایشنامهنویس شهیر پاکستانی که تحولی در تئاتر مدرن آن کشور به وجود آورده است، فرستاده شد. در این پیام او یک جمله در خور تأمل دارد: «هنر تئاتر وظیفهاش آن است که آن چاهی را که بشریت در حال سقوط درآن است، پُر کند.»
– در قرنطینه در دنیای تئاتر شاهد چه تغییراتی هستیم؟
سوسن فرخنیا- اکنون همه کارهایی که هنرمندان تئاتر، از جمله گروه ما در جامعه ایرانی لندن، از کارگاهها گرفته تا روخوانی نمایشنامهها انجام میدهند در فضای مجازی یا آنلاین است که بسیار متفاوت است؛ وضعیتی است که تماشاگر مینشیند و شمای هنرمند روبروی او میایستی و با او تبادل انسانیت میکنی. ما در تئاتر در حال ورود به دوران نامعلومی هستیم. از یکسو ممکن است نتیجهاش خوب باشد و دراین میان استعدادهای برجستهای پیدا شوند؛ از سوی دیگر معلوم نیست کی خواهیم توانست به صحنه تئاتر زنده بازگردیم. من شخصاً زیاد نگران نیستم چون میدانم که هر تحولی دورهی گذاری دارد که کمک میکند انسان بازبینی و بررسی کند و راه بهتر آینده را بیابد.
-معتقد هستید که در شرایط جدید یکی از وجوه مهم تئاتر ضربه خورده است؟
سوسن فرخنیا – بله منظورم آن است که نمایشهای دنیای مجازی را دیگر نمیتوان تئاتر نامید و باید اسم دیگری برایشان پیدا کرد زیرا در سرمنشاء تئاتر- که به زمانهای بسیار دور میرسد- مردم برای انجام مراسم و تجربه احساسات مشترک گرد هم میآمدند. به نظر من این تجربههای آنلاین وظیفهشان بیشتر جلوگیری از پاره شدن رشتهی پیوند بین تماشاگر و تئاتر است تا ببینیم چه خواهد شد.
-گروه خود شما چطور توانسته خودش را با وضعیت جدید وفق دهد؟
سوسن فرخنیا- اولاً به محض شروع قرنطینه ما جشنواره تئاترمستقل ایرانی لندن را- که گروه تئاتر سام و انجمن هنرمندان تئاتر مستقل ایرانی مقیم لندن، برگزارکنندگان آن هستیم- به ماه مه سال ۲۰۲١ انداختیم. با این کار فرصت کافی به دست آوردیم که جشنواره سال آینده را با برنامهریزی بهتر برگزار کنیم. ما نمایش «مکبث» را در دست تمرین داشتیم که بلافاصله تمرینها به صورت آنلاین و به وسیله اپلیکیشن «زوم» برگزار شد. این تجربه را سپس بررسی کردیم و دیدیم که میتوانیم دو هفته یکبار به صورت روخوانی برنامه داشته باشیم. اول مکبث است و سپس نمایشنامههای دیگر خواهد بود. بهخصوص نمایشنامههایی که در داخل کشور سانسور شدهاند و یا امکان اجرا پیدا نکردهاند و دارای ارزشهای تئاتری هستند و چاپ نشدهاند، ما اینها را نیز انتخاب میکنیم و به مرور روخوانی خواهیم کرد. بعد از شش ماه هم یکی از این نمایشنامهها را انتخاب کرده و در لندن اجرا خواهیم کرد. هزینه روی صحنه بردن را هم از محل حق نامنویسی برای استفاده از این روخوانیها و پشتیبانیهای مالی که دریافت میکنیم تامین خواهد شد.
-استقبال از این ابتکار شما چطور بوده است؟
سوسن فرخنیا- استقبال بد نبوده. فعلاً این ابتکار جدید است و مردم باید به آن عادت کنند. هنوز در مرحلهای هستیم که علاقمندان تماس میگیرند و دربارهی آن سئوال میکنند. البته حدود بیست نفر نامنویسی کردهاند و جلسات شروع شده و جلسه دوم در تاریخ ۴ ژوئن خواهد بود. من امیدم آن است که حرفه ایها نیز به تدریج به ما بپیوندند زیرا این دوره آموزشی نیست بلکه روخوانی است. همه امکانات هم برای نامنویسی از ایران، اروپا و آمریکا را فراهم کردهایم. چیزی که ما اجرا میکنیم ضبط نیز میشود و بعد از تمیزکاریهای لازم روی «یوتیوب» خواهیم گذاشت که علاقمندان با اهدای مبلغ ناقابل سه پوند تماشایش کنند و امتیاز بدهند. اینها درآمدهای کوچکی هستند که به ما در ادامه راه کمک میکند.
با بهرخ بابایی بازیگر و کارگردان تئاتر و مسئول جشنواره تئاتر ایرانی کلن هم در مورد تاثیر وضعیت جدید و تاثیر آن بر تئاتر گفتگویی داشتیم. یادآوری کنیم که جشنواره تئاتر ایرانی کلن قدیمیترین جشنواره تئاتری ایرانی خارج کشوراست که بهرخ بابایی و همسرش مجید فلاح زاده، ۲۶ سال پیش شروع کردند. بعد از درگذشت فلاح زاده مسئولیت اجرایی آن روی دوش بهرخ بابایی است.
بهرخ بابایی میگوید با این وضعیت جدید چالش جدیدی دربرابر هنرمندان تئاتر قرار گرفته است. او توضیح میدهد که روزجهانی تئاتر که ۲۷ مارس است همزمان با ایام نوروز است وبرای همین هم ما در ایران یک هفته بعد از سیزدهبدر این روز را برگزار میکردیم. برای همین هم ممکن است که برای ما کمی تشتت ایجاد کند. وی ادامه میدهد: «برای من که تئاتری هستم هر روز روز تئاتر است و تئاتر بخش بزرگی از زندگی من است. از اینکه به تئاتر اینقدر حرمت میگذارند که برای گرامیداشت آن یک روز ویژه اختصاص دادهاند مایه مباهات و خوشحالی من است. وقتی مجید زنده بود به مناسبت روز جهانی تئاتر حتماً برنامهای میگذاشت و در این زمینهها فعالتر از من بود. بهخصوص امسال که امکان تجمع نبود و به این مناسبت نتوانستیم هیچ کاری بکنیم.»
-تازه هم وارد قرنطینه به دلیل کُرونا شده بودیم و راههای ابتکاری برای استفاده از دنیای مجازی هنوز باز نشده بود…
بهرخ بابایی- بله و همه ما شوکه شده بودیم. البته احتمال داشت که در گروههای کوچک دور هم جمع بشویم که این دیگر فرق میکرد. امیدوارم که سال آینده بتوانیم یک جشن بزرگ به این مناسبت برگزار کنیم.
-با توجه به تغییرات به وجود آمده، شما چه به عنوان هنرمند تئاتر و چه به عنوان مسئول جشنواره تئاتر ایرانی کلن برای تداوم کار چه تدابیری اندیشیدهاید؟
بهرخ بابایی- در مورد مسئله شخصی خودم میتوانم بگویم که ابتدا مانند همه هاج و واج مانده بودم که چکار کنم ولی به مرور سنگینی این ضربه کمتر شد. من برای اجرای نمایشی از اداره فرهنگ اینجا درخواست بودجه کرده بودم که پذیرفته شده بود و حتی با دو نفر از بازیگران اصلی هم صحبت کرده بودم ولی کار تعطیل شد و ما هنوز هم اجازه تمرین نداریم. البته به اطلاع ما رساندهاند که میتوانیم سال آینده هم این کمک هزینه را برای اجرای آن دریافت کنیم. این یک کار بزرگ موزیکال است و تمرین زیادی میخواهد و امکان اینکه اجرای اول آن را به فستیوال امسال که از اواخر اکتبر شروع میشود- البته اگر اساساً برگزارشود- برسانم کم است.
بنابراین من در خانه تک و تنها بودم و از فرصت استفاده کردم و به ادبیات تئاتری پرداختم. دو تا نمایشنامه ترجمه کردم؛ یکی برای بزرگسالان که کاری فانتزی است و یکی برای کودکان که از کارهای عروسکی بلغارستانی است؛ که این کشور در این زمینه از قبل پیشرفته بود. بعد از پایان کار هم بلافاصله برای همکاران و دوستان فرستادم که اگر خواستند اجرایشان کنند. در عین حال مجید فلاح زاده، همسرم، سه جلد کتاب تحت عنوان «تاریخ اجتماعی سیاسی تئاتر در ایران» تالیف کرده که جلد اول در مورد تعزیه در ایران چاپ شده. من در حال حاضر جلد دوم و سوم را آماده چاپ میکنم.
خوشحالم که توانستم از این فرصت خوب استفاده کنم زیرا ما ایرانیان ادبیات نمایشی که بتوان با آن کار خوب ارائه داد کم داریم. من قبلاً هم نمایشنامههایی برای کودکان و بزرگسالان را ترجمه کرده بودم. درعین حال که از مرگ انسانها آزرده خاطر میشویم ولی من از بس مشغول بودم فراموش کردم که در قرنطینه هستم.
برای فستیوال هم دوستان مرتب تماس میگیرند و کسب اطلاع در مورد برگزاری آن میکنند. من همینجا اعلام میکنم که بلافاصله پس ازپایان فستیوال سال گذشته ما برای امسال تقاضای بودجه دادیم که مورد موافقت از سوی اداره فرهنگ قرار گرفت. دوستان هم به تدریج کارهایشان را فرستادهاند و چند کار را هم انتخاب کردهایم. ما کارهای عادی اداری برای فستویال را انجام دادهایم وافتتاح آن روز ۲۵ اکتبر است. فقط نمیدانیم که تا آنوقت اجازهی اجرای برنامه خواهیم داشت یا نه؟ اگر هم اجازه نداشته باشیم با استفاده از همین بودجه میتوانیم برنامه را به چند ماه بعد موکول کنیم.
-فعالیتهای دیگری هم داشتید؟
بهرخ بابایی- ما در کلن یک کافه فرهنگی داریم که تمرینهایمان را در آنجا انجام میدهیم. آقای پدرام موسس و مدیر این کافه از ما خواست که یک کار کوتاه تئاتری اجرا کنیم. میدانستیم که در روزهای کُرونایی نمیتوانیم عدهی زیادی را روی صحنه بیاوریم در نتیجه کاری جمع و جور از چخوف را با عنوان «خرس» با همراهی آقای داریوش سلیمی روخوانی کردیم. من قبلاً همین کار را با کارگردانی مجید فلاح زاده با زنده یاد محمد عاصمی اجرا کرده بودم. ما این کار دونفره را بدون حضور تماشاگر اجرا کردیم و با کمک فنی پدرام و داریوش سلیمی پخش زنده هم شد.
چیزی که برای من جالب بود این بود که با وجود غیبت تماشاگر در محل اجرا، من حضور تماشاگر در دنیای مجازی را حس میکردم. این یک حس جدید و جالبی بود به صورتی که انگار آنها را درخانههایشان در برابر صفحه کامپیوتر میتوانستم تصورکنم که دارند با شوق و ذوق اجرا را تماشا میکنند. این نشان میدهد که انسان باید از هر امکانی برای ادامه فعال بودن استفاده کند. پیام من هم به دوستان و همکاران این است که کار انسان را آفریده است. منفعل شدن با وجود داشتن یک تخصص هنری کار نادرستی است. صادقانه بگویم تئاتر به من نیروی زندگی میدهد و من جانانه خودم را وقف آن میکنم. تماشاگر را هم بسیار دوست دارم و همین هم شاید باعث میشد حضور تماشاگر را حس کنم.
با یک هنرمند دیگر تئاتر، کارگردان، بازیگر و استاد تئاتر حمید جاودان در فرانسه نیز به گفتگویی کوتاه پرداختیم. از او خواستیم در مورد فعالیتهایش در دروان قرنطینه بگوید.
جاودان میگوید: «ما قرار بود از ۲۶ آوریل در یکی از تئاترهای پاریس اجراهای خودمان از نمایش «منهاملت هستم، شما؟» را که با سپیده شکری بطور مشترک نوشتهایم و در جشنواره لندن ۲۰١۹ برای نخستین بار اجرایش کردیم، شروع کنیم. هرقدر به این تاریخ نزدیک میشدیم بیشتر معلوم میشد که امکان اجرای آن را نخواهیم داشت. خیلی از کسانی که در کار نمایش هستند خوشبینانه فکر میکردند که قرنظینه تا یک ماه به پایان میرسد که خلاف آن ثابت شد. نمایش ما به فارسی است، ولی قرار بود خلاصهای از متن را به فرانسه در اختیار تماشاگران قرار دهیم. البته حرکتهای «پانتومیم مانند» و کلمات و جملات انگلیسی وفرانسوی در این نمایش بسیار به کار رفته که همگی کمک میکند تماشاگر غیرایرانی هم بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
به هر حال محبور شدیم خانهنشینی ناگزیر را بپذیریم. ابتدا فکر میکردیم که هیچ کاری نمیتوانم انجام بدهیم زیرا همه چیز از ما گرفته شده. ولی اینطور نشد.
-چطور شد؟
حمید جاودان- اینطورشد که دوست ما مسعود جاهد که آهنگساز و نینواز برجستهای است کُرونا گرفت و در خانه خود را قرنطینه کرد. محل زندگیاش هم بسیار دور است؛ علاوه بر اینکه اجازه نداشتیم به او سر بزنیم.
من یکبار برای مسعود با آن ریههای خسته از کُرونا، ترانهای فرانسوی به نام «دوست من، گل سرخ» را که ترانهی معروفی است و بسیار دوستش دارم در تلفن خواندم که او عاشق آن شد. از من خواست ضبطاش کنم و برایش بفرستم. او نیز تنظیمی جدید شامل نی، ویولن سل و پیانو روی آن انجام داد و صدای مرا با موسیقی میکس کرد. محصول نهایی که هرچند صدای من با تلفن موبایل ضبط شده از نظر کیفیت اما بد نیست. ما ویدئویی از این آهنگ شامل تصاویری انتراعی که با ترجمه فارسی شعر (که توسط من و سپیده شکری انجام شده) به پایان میرسد درست کردهایم و در فضای مجازی منتشر کردهایم.
درحین کار به مسعود میگفتم که تو با این ریههای خستهات تنها کاری که در دفاع از خودت در مقابل این بیماری میتوانی انجام دهی کارهنری است. فعلاً هم دوا و درمانی برای این بیماری وجود ندارد. مطمئن بودم کار خلاقانه بر روحیه مسعود و مقاومت او تاثیر مثبت خواهد گذاشت. البته من سادهلوحانه معتقد به چیزهای غیرعلمی نیستم ولی به راستی که با کار مداوم مسعود جان گرفت و بیماری را از سر گذراند. فرانسویها هم از این اجرا خوششان آمده است.
کار مشترک دیگری را نیز با مسعود داریم انجام میدهیم که شامل چهار رباعی از خیام است. مسعود طبیعتاً روی موسیقی آن و من روی ترجمهی فرانسوی رباعیات کار میکنیم.
چند کار ویدئویی کوتاه دوسه دقیقه ای نیز درست کردهام که راجع به مسائل انسانی در دنیای امروز و بهخصوص در ایران است. در ضمن مشعول نوشتن سناریوی یکی دو فیلم کوتاه و یک کار بلند هستم. روی یک نمایشنامه نیز کار میکنم. خلاصه، حداکثر استفاده را از ایام قرنطینه میکنم. ناگفته نماند که دولت فرانسه تعهد داده هنرمندانی که تحت پوشش اتحادیه هستند، بخش اعظم حقوق خود را دریافت کنند که این به هر حال احساس امنیت به هنرمندان برای ادامه کارمیدهد و کمک میکند که خود را منفعلانه تابع شرایط نکنیم و شرایط را خودمان بسازیم.
در رابطه با شرایط کُرونا در جایی نوشتهام که وضعیتی که دچارش شدهایم تاوان تخریب طبیعت به دست انسان است که ما را به خانهنشینی ناگزیر واداشته است. وضعیتی که در آن «ارزش یک پرستار زحمتکش از تمامی سردمداران سودجو، زورگو و سالوس بیشتر است…» در پایان هم اضافه کردهام: «دانشمندی پژوهشگر اما چنین هشدار داد: اگر ساکنین زمین نتوانند از پوششهای پزشکی- بطور یکسان- برخوردار شوند، هستی را روزهای خوشی در پیش نخواهد بود.»