فیروزه نبوی – خاورمیانه یکی از دشوارترین قلمروهای جهان برای پوشش خبری ژورنالیستهاست. فعالیت در این منطقه نه تنها نیازمند آشنایی و درک دقیق مسائل کنونی است بلکه همچنین به شناخت عمیق نسبت به مسائل آن در دهههای متمادی احتیاج دارد.
کیم غطاس خبرنگار لبنانی- هلندی با مسائل خاورمیانه بیگانه نیست. او در رسانههای لبنانی و همچنین بینالمللی مانند فایننشال تایمز و شبکه جهانی بیبیسی کار کرده است. کیم غطاس اخیرا دومین کتاب خود را منتشر کرده که عنوان آن چنین است «موج سیاه: عربستان سعودی، ایران و چهل سال رقابتی که از فرهنگ، مذهب و خاطره جمعی خاورمیانه رونمایی کرد».
در این کتاب، کیم غطاس به سلسله رویدادهای این منطقه از سال ۱۹۷۹ [وقوع انقلاب اسلامی در ایران] در چند کشور منطقه از جمله انقلاب اسلامی پرداخته و شرح میدهد که چگونه این رویدادها نقشه ژئوپلتیک یکی از پرآشوبترین منطقههای جهان را دگرگون و از نو ترسیم کرده است.
«موج سیاه» دومین کتاب غطاس است. نخستین کتاب وی مربوط به دورانی است که در شبکه جهانی بیبیسی کار میکرد. آن کتاب با عنوان «وزیر امور خارجه: سفری با هیلاری کلینتون از بیروت تا قلب قدرت در آمریکا» در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. وی در حال حاضر همکار ارشد بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی است.
کیهان لایف درباره کتاب اخیر کیم غطاس با وی گفتگو کرده است.
-چرا عنوان این کتاب «موج سیاه» است؟ شما به گفتهای از یوسف شاهین فیلمساز مصری اشاره میکنید که از بنیادگرایی مذهبی به عنوان «موج سیاه» نام برد. آیا این اشاره به جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی است؟
-یوسف شاهین عبارت «موج سیاه» را در دهه ۱۹۹۰ برای نقاب و عبا به سبک سعودیها در مصر به کار برد؛ چیزی که آن زمان هنوز در مصر ناشناخته بود. او از بازیگرانی سرخورده شده بود که ناگهان نه تنها حجاب بلکه نقاب پوشیدند! در آن زمان سعودیها پول زیادی به مصر سرازیر میکردند و بر مناسبات آن در روزنامهنگاری و سینما و بطور کلی فرهنگ تأثیر میگذاشتند. در همان زمان چادر در جوامع شیعه مانند لبنان که تا قبل از سال ۱۹۷۹ وجود نداشت، گسترش مییافت. چادر سیاه را فقط زنان سنتی و محافظهکار و همسران روحانیون و مانند آنها استفاده میکردند. در نتیجهی فعالیتهای روحالله خمینی برای صدور انقلاب خود، این پوشش بیشتر و بیشتر رواج یافت.
با فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی موجی از زنان با پوشش سیاه شکل گرفت. همچنین پرچمهای سیاه به اهتزاز در آمدند؛ پرچمهایی برای عزاداری «امام حسین» که بسیار گسترده شد و بعد هم پرچم شبهنظامیانی مانند داعش آمد. درواقع پارچه سیاه به همان تاریکی تبدیل میشود که ما را در دهههای اخیر درگیر و گرفتار کرده است.
-چه شباهتهایی بین سیاست داخلی و خارجی حکومتهای ایران و عربستان سعودی از سال ۱۹۷۹ به بعد وجود دارد؟
-عربستان سعودی پیش از سال ۱۹۷۹ هم از دین به عنوان ابزار سیاسی استفاده میکرد ولی نه سازمانیافته و همچنین با بودجه و امکانات محدود؛ تأثیراتش هم بسیار کم بود؛ کسی هم علاقهی چندانی به آنچه پادشاهی سعودی ارائه میداد، نشان نمیداد. اما بعد از ۱۹۷۹ هم جمهوری اسلامی ایران و هم عربستان سعودی وارد رقابت برای ربودن قلب و فکر مسلمانان در همه جا شدند و هر ابزاری را که در اختیار دارند برای نبرد در میدان اقتدار [هژمونی] به کار گرفتند.
البته ایران به عنوان یک کشور شیعه در «جهان اسلام» که اکثریت آن سنّی است از امتیازی برخوردار نیست. اما خمینی قضیهی فلسطین را به عنوان ابزاری بازتعریف کرد که جمعیت زیادی را خارج از مرزهای ایران و خارج از محدودهی شیعیان خطاب قرار میداد.
یاسر عرفات که سنّی بود نخستین مهمان خارجی بود که خمینی پس از بازگشت به ایران در تهران میزبان وی شد. در آن زمان شعار داده میشد: «امروز تهران، فردا بیتالمقدس»! چریکهای عرفات بودند که انقلابیون ایران را پیش از سال ۱۹۷۹ در لبنان آموزش میدادند.
یادآوری این نکته مهم است که شکاف شیعه- سنی پیش از انقلاب سال ۱۹۷۹ در ایران ابزاری برای پیشبرد اهداف ژئوپلتیک نبود. از بیش از یک قرن پیش دیگر خشونتها و نبردهای فرقهای وجود نداشت و حتی پیش از آن نیز به صورت پراکنده دیده میشد. اما پس از سال ۱۹۷۹ هم جمهوری اسلامی در ایران و هم عربستان سعودی شروع کردند جهانبینی خود را بطور سیستماتیک با پول و نشریات و تسلیحات به همه جا صادر کنند. سعودیها با کمک آمریکا از «مجاهدین» در افغانستان در مقابل اتحاد شوروی حمایت میکردند در حالی که جمهوری اسلامی ایران شروع کرد تا انقلاب خود را با ایجاد گروههایی مانند حزبالله [لبنان] صادر کند.
رژیم ایران در شبکهای که ایجاد کرده بسیار استراتژیک و روشمند و متمرکز عمل میکند. شبهنظامیان شیعه در عراق و لبنان از رژیم تهران حرفشنوی دارند. سعودیها نتوانستند چنین اقداماتی را تکرار کنند. آنها تا همین اواخر نیز احتمالا تلاش مشابهی نکردهاند و بیشتر دیپلماسی چکنویسی را ترجیح میدهند. اما به تنهایی با پول نمیتوان متحدانی را خرید که شما را قبول داشته باشند و بطور هدفمند برای شما فعالیت کنند. بعلاوه، این سیاست به نتایج و پیامدهای ناخواسته نیز منجر میشود؛ شاخههای «مجاهدین» در افغانستان به القاعده رسیدند و بعد به القاعده در عراق و غیره تا اینکه به داعش رسید! گروهی که اگرچه دکترین مذهبی عربستان سعودی الهامبخش آن است اما مصمم است خاندان سعودی را براندازد.
امروز هم جمهوری اسلامی ایران و هم عربستان سعودی دریافتهاند که دیگر با مذهب نمیتوانند نسلهای جوان را به خود جذب کنند و به همین دلیل از «ناسیونالیسم» استفاده میکنند تا تودههای مردم را تا جایی که ممکن است همچنان زیر تازیانههای خود داشته باشند.
-خاورمیانه آشکارا جزو مناطقی است که توسط خبرنگاران و تاریخنگاران به خوبی پوشش داده میشود. چه نکاتی در کتاب شما جدید است؟
-بیشتر کتابها درباره منطقه به مقولههای خاصی میپردازند. آنها یا توسط غربیها درباره یک کشور و یا فقط یک موضوع نوشته شدهاند و یا به صورت روایتهایی مطرح میشوند که در آنها اغلب ما یا قربانی هستیم و یا تبهکار؛ و یا درباره زاویای سیاسی در رابطه با مباحث مشخص در واشنگتن توسط تحلیلگران منطقه نوشته میشود. آن کتابهایی هم که توسط ناظران منطقه نوشته میشود، روی سرزمین خودشان تمرکز میکند و یا به یک موضوع خاص میپردازند؛ مثلا به انزوای مصر و یا رقابت ایران و عربستان سعودی از یک چشمانداز محدود نگاه میکنند. کتابهای کمی وجود دارد که توسط تحلیلگران کشورهای خاورمیانه به چندین دهه تاریخ کشورهای منطقه بپردازند. همچنین کمتر کتابی درباره خاورمیانه وجود دارد که به پاکستان به عنوان کشوری که کلید درک رویدادهای چهل سال گذشته است نگاه کند. در عین حال، تا کنون هیچ کتابی تز ۱۹۷۹ را به عنوان یک سال تعیینکننده نه تنها به عنوان یک رویداد ژئوپلیتیک بلکه از نگاه فرهنگی، اجتماعی و مذهبی مورد بررسی قرار نداده است.
اگرچه من در کتابم اطلاعات جدیدی کشف نکردهام اما جزئیات بسیار جالب توجهی که فراموش شدهاند پیدا کردهام که به ترسیم و غنای روایت من خیلی کمک میکنند. نتیجه همه اینها یک کتاب است که نور تازهای بر رویدادهایی میاندازد که نتایجشان معلوم هستند و نقاط پراکندهی بین اتفاقات ظاهرا جداگانه را بهم متصل میکند و قطعات پازلی را در کنار هم قرار میدهد که خواننده، چنانکه بسیاری از خوانندگانش، اعم از متخصص و غیرمتخصص به من نوشتهاند، از درک و دریافت آن با احساس سبکباری فکر میکند: آها! که اینطور!
«موج سیاه» واقعا اوج ۲۰ سال خبررسانی و اطلاعات تخصصی درباره منطقه است. این کتاب که نوشتن آن بیش از دو سال و نیم طول کشید حاصل درک و عشق عمیق من به خاورمیانه است.
-شما گفتهاید که این کتاب را در پاسخ به اینکه «چه بر سر ما آمده؟» نوشتهاید. پاسخ شما این است که نبرد یک اقلیت در هر کشوریست «که علیه تاریکی [ارتجاع] فرهنگی و روشنفکری که آهسته سرزمین آنها را در دهههای پس از سال سرنوشتساز ۱۹۷۹ به تدریج میبلعد، مبارزه کرده و همچنان مبارزه میکند.» اگر اینها یک اقلیت باشند، آیا اکثریت نمیبایست صدای آنها را بشنود؟
-من فکر نمیکنم که آنها اقلیت هستند. برعکس؛ فکر میکنم این بنیادگرایان هستند که در اقلیت قرار دارند؛ افراطیونی که عدم تحمل را موعظه میکنند. اما چون صدایشان بلندتر است و آمادهاند تا دیگران را به قتل برسانند، بیشتر صدایشان شنیده میشود. آنها دست به اسلحه میبرند در حالی که اکثریت به امید جان به در بردن از هجوم آنها بر قلم و موسیقی و فرهنگ خود اصرار میورزد.
ما فراموش میکنیم که چه همه انسان علیه نخستین تلاشهای شتابزده خمینی برای تحمیل حجاب و تبدیل کشورشان به یک جمهوری اسلامی اعتراض کردند: معترضان تهدید شدند؛ دستگیر شدند؛ و به قتل رسیدند. و یا کمتر کسی میداند که پاکستانیها با چه انرژی تلاش کردند در برابر اقدامات ضیاءالحق برای اسلامی کردن کشورشان مقاومت کنند؛ زنان بیامان اعتراض میکردند؛ حجاب خود را آتش میزدند و در برابر بوروکراسی میایستادند. در مصر، در سوریه و در جاهای دیگر نیز همینطور بود. اما با گذشت زمان، روایت عدم تحمل و خشنترین صداها بر همه چیز غلبه پیدا کرد. اینها در صدر خبرها قرار گرفت و غرب نیز توجه خود را روی آن متمرکز کرد.
من در کتابم تلاش میکنم صدای این اکثریت زنده، متنوع و بردبار را به آن برگردانم؛ صدایی که نشان میدهد آنها حق اختیار، امید و آرزوها دارند. آنها قربانی نیستند اگرچه بسیاری از آنان به شدت رنج کشیدهاند و بسیاری نیز جان خود را از دست دادهاند. مانند جمال خاشقجی ژورنالیست عربستانی که در اکتبر ۲۰۱۸ در کنسولگری عربستان در ترکیه کشته شد.
-در پایان کتاب، شما از ایالات متحده به دلیل نقش آن کشور در منطقه انتقاد میکنید. اما هیچ نقدی علیه روسیه و نقش این کشور به ویژه در سوریه ندارید. آیا دلیلی دارد؟
-نخست اجازه بدهید بگویم اگر من در پایان کتاب به آمریکا پرداختم به این دلیل نیست که آن را از بسیاری از خطاهایی که در دهههای اخیر در منطقه مرتکب شده مبرّا کنم بلکه میخواستم بر مسئولیت سوق دادن خاورمیانه به پرتگاه و شاید هم درون پرتگاه توسط دولتهایی مانند عربستان سعودی و ایران تأکید کنم. درباره سیاست خارجی از نگاه سیاسی بسیار نوشته و روایت میشود. من فکر کردم زمان آن رسیده که میبایست نقش قدرتهای منطقهای را مورد بررسی قرار داد. در حالی که نقش روسیه در منطقه تازه در پایان دورهای که من به بررسی آن پرداختهام اهمیت پیدا میکند؛ از سال ۲۰۱۵ و زمانی که بطور نظامی به مداخله در سوریه پرداخت. انتقادهای زیادی وجود دارد. روسیه بدون شک از اسد حمایت کرد؛ روسیه در سرکوب علیه معترضان و با ترور مردم غیرنظامی و از میان بردن زیرساختهای بهداشت بدون هرگونه ملاحظهی زندگی انسانها با رژیم اسد همکاری کرد؛ زیرساختهای بهداشت وسلامت را به عمد تخریب کرد. این یک بازی استراتژیک خام بدون در نظر گرفتن زندگی مردم و امنیت آنها بود. اسد بدون کمک روسیه نمیتوانست این مدت طولانی جان به در ببرد؛ حتی جمهوری اسلامی ایران هم نمیتوانست دیگر به او کمک کند تا مدتی بیشتر در قدرت بماند. هزینهها و خسارات جنگ سوریه بسیار بالاست؛ هم در نیروی انسانی و هم در زیرساختهای کشور… ولی این یک کتاب دیگر است.
-گزارشتان شما را با خود به کشورهای مختلف منطقه برده. اما اردن و فلسطین در این کتاب حضور ندارند. آیا دلیلی دارد؟
-وقتی شما روایتی را با ساختاری پیچیده مانند آنچه در «موج سیاه» آمده مینویسید که یک تاریخ چهل ساله و هفت کشور را با دهها شخصیت در بر میگیرد، باید مطمئن باشید خواننده را در مسیر از دست نمیدهید. من باید بهترین نمونهها و رویدادهایی را انتخاب میکردم که اهمیت سال ۱۹۷۹ و چگونگی تأثیرات رقابت بین ایران و عربستان سعودی در منطقه را به نمایش بگذارد. داستان شخصیتها در کتاب من مستقل اما در کنار هم جریان دارند. من خواننده را کشور به کشور و دهه به دهه در مکان و زمان میبرم و در حال حرکت در رویدادهای دهههای مختلف، به سرزمینهای مختلف میروم.
ممکن نیست بتوان به همه کشورها پرداخت وگرنه روایت من یکسری داستانهای بهم چسبانده شده و یک کتاب خشک استراتژیک میشد. از من میپرسند چرا به سودان، یمن یا الجزایر نپرداختم. البته به اردن در داستانهای عبدالله اعظم و ابوموسی الزرقاوی پرداخته میشود. و فلسطین نیز در آغاز کتاب من، همانطور که یادآوری کردم، نقش مهمی بازی میکند. قضیه فلسطین هنوز توسط هم جمهوری اسلامی ایران و هم عربستان سعودی به عنوان ابزار تبلیغاتی در جهت اهداف خودشان استفاده و سوء استفاده میشود.
-با توجه به فعالیت روزنامهنگاری و نویسندگی، چه پیشبینی برای سالهای آینده دارید؟ منطقه خاورمیانه در دهه آینده چگونه خواهد بود و چرا؟
-حقیقتا من از پیشگویی بیزارم. هیچکس واقعا قیام کشورهای عربی در سال ۲۰۱۱ را پیشبینی نمیکرد حتی اگر میدانستند که وضعیت موجود در آن زمان قابل ادامه و دفاع نیست. در سال ۱۹۷۸ هم هیچکس فکرش را نمیکرد که جمهوری اسلامی بجای شاه در ایران روی کار بیاید. ما فراموش میکنیم که انقلاب در آن کشور به عنوان یک انقلاب اسلامی شروع نشد. در حقیقت، ایالات متحده و سعودیها نگران بودند که یک رژیم کمونیستی جایگزین شاه شود و در خمینی یک روحانی را میدیدند که میتواند اهداف چپ را در این جنبش انقلابی مهار کند.
اگر بخواهم روند را رمزگشایی کنم میتوانم بگویم دهه آینده کم و بیش شبیه همان دهه گذشته خواهد بود و پیش از آنکه بهتر شود، کمی بدتر خواهد شد. تأثیر کووید۱۹ بر اقتصاد همه کشورها از جمله عربستان سعودی و همچنین ایران بسیار چشمگیر خواهد بود. این موضوع برخی از گزینهها و اولویتها و سرمایهگذاریهای آنها را تحت تأثیر قرار خواهد داد. بعضی از این مسائل بستگی به این دارد که چه کسی در انتخابات ۲۰۲۰ در ایالات متحده انتخاب شود. آیا ادامه فشار حداکثری را در دولت دوم دونالد ترامپ شاهد خواهیم بود یا این فشارها با دولت جو بایدن کاهش خواهند یافت؟ رویدادهای غافلگیرکننده را نیز نباید از نظر دور داشت؛ مثلا شکافهای داخلی در عربستان سعودی و یا جمهوری اسلامی ایران که میتوانند ساختار قدرت را دگرگون کنند.
اما آنچه به آن اطمینان دارم این است که نسلهای جوان منطقه آینده دیگری میخواهند؛ آیندهای که گروگان اشتباهات والدین آنها یعنی گروگان ارواح سال ۱۹۷۹ نباشد. ما این را در تلاشهای خستگیناپذیر آنان از سال ۲۰۱۱ برای سرنگونی حکومتهایشان میبینیم. آنها خواستار پاسخگویی حکومت، مشارکت سیاسی، اشتغال و حقوق اساسی خود هستند. نوشتن «موج سیاه» اغلب غمانگیز و افسردگیآور بود. اما هیجانانگیز نیز بود به خاطر افرادی باورنکردنی که در همه جا آنها را ملاقات میکردم؛ انسانهایی که هرگز از تلاش برای یافتن یک راه دیگر، یک راه بهتر، به سوی آینده از پای ننشستهاند.
*منبع: کیهانلایف
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
فقیه مست و محتسب مست و شمشیر مست !
ملایان اسلام شیعه یالهاست که مغز ایرانیان را بیکاره کرده اند؛ شاه و روشنفکر و مردم به امید حوری و غلمان …چپ و راست کلب علی، سگ حسین و… در انتظارباغ فردوس…مرز ویران و مردم پریش…
جنگ ایرانیت با اسلامیت ادامه دارد…تا ملایان در این سرزمین لانه دارند، عقلانیت، مدنیت، ومردم آواره…و …
پاینده بماند ایران
دوران کودکی دوران بسیار حساسی است چون رشد مغز و ساخته شدن ذهن در این زمان بسرعت انجام میگیرد. میتوان ذهن کودکان را از آیه های جهل و جنایت محصول بیابانگردهای وحشی و جنایتکار ۱۴۰۰ قبل انباشته کرد ( مثال: آخوندها،داعشیان،طالبانهای تبهکار امروز کودکان معصوم گذشته بوده اند و توسط آن ایدئولوژی جنایتکاران مخوف اکنون شده اند)۰ یا انسانهای گاو پرست هندوستان که با ادرار گاو خود را میشویند یا آنرا در خمیر دندان و محصولات بهداشتی مورد مصرف خود وارد کرده اند. ذهنی که در کودکی با تاریکی و جهل ژرف آلوده شد در بزرگسالی نگهبان و ترویج کننده جهل و حتی جنایت خواهد شد. اگر چنین ذهن هایی در جامعه بسیار و اکثریت شوند جامعه به تباهی و تاریکی عظیم دچار خواهد شد. درچنین جوامعی انسانهای جنایتکار مقدس و الگو و کتابهایی که پیام آور جهل و زشتی، مرگ و تباهی هستند نیز مقدس شمرده خواهند شد. انسانهای خردمند طرد یا جانشان مورد خطر قرار خواهد گرفت. ارتباط انسانی و روابط اجتماعی در اینچنین جوامعی بر زشتی و تاریکی انجام می گیرد و جهل، بیرحمی و نادرستی معیار و کنش انسانها خواهند شد. برای ساختن یک جامعه پاک،شریف و انسانی باید ذهن کودکان را از آلوده شدن به تاریکی و زشتی صیانت کرد و با تاریکی مبارزه تا آنرا برای همیشه شکست داد و محو کرد.
هزاروچهارصد سال پیش ، هنگامیکه درناحیهٔ ساحلی دریای سرخ عربستان کنونی ، دریانوردان روم شرقی وسوداگران یهودی یک بازار پررونق داد وستد بازرگانی ازکالاهای شرقی وغربی بوجود آورده بودند ، یک تاجرعرب کوچکی بنام محمد نیزبا کاروان های شتر، میان شهرکوچک مکه وشهرمهم پادگانی اورشلیم درمقیاس کوچک کالا حمل میکرد. او که دراین سفرهایش با جامعهٔ بشدت مذهبی یهودی آشنائی پیدا کرده وقدرت مذهب و «ایمان» را درتسلط به جان ومال مردم و اندوختن ثروت ازراه تجارت دریافته بود بتقلید ازیهودیان وبا اقتباس از شرایع مذهبی آنها دینی درست کرد که برای تحمیل آن به رؤسای قبایل عرب شیوهٔ «جنگی» رومیها لازم بود. وچنین شد که دین حکومتی اسلام بوجود آمد وبتدریج سراسرآسیای باختری را با توسل به دووسیلهٔ تحمیق و تهدید به کشتن ، « خرافات» و «زور» ، به جهنم ابدی تبدیل کرد.
یک جمله در متن مقاله هست که اشتباهه در یک خط نوشته ###البته ایران که اکثریت آن سنی است ###
– البته ایران به عنوان یک کشور شیعه در «جهان اسلام» که اکثریت آن سنّی است از امتیازی برخوردار نیست.
دنیا را برق می گیرد و ما را فتیله نکبت چراغ نفتی !.
رهبر ما هم از کره ماه ساخت بی سی سی و با هواپیمای اختصاصی ایرفرانس آمد و گفت : اقتصاد مال خر است !!! ودر قبرستان وعده برق و آب مجانی و آبادی قبرستان داد!.
وحالا ما مانده ایم ، بیش از چهل سال دست روی دست که الاغ و خرو… این معرکه شوم چیست؟
امام مقوایی راهل ؟ رفسنجانی امیر کبیر مقتول درحمام ؟ احمدی نژاد مدیر جهانی با مدرک قلابی دکترا؟ ظریف پینوکیوی مصدق ؟ اقتصاد قاتل ؟
ما همه سرباز توئیم خمینی؛ بنده فرمان توئیم خمینی !.
یا
اصلاح طلب؛ اصولگرا؟! دیگه تمومه ماجرا؟
بعد از این فاجعه ؛ باید صدسال تلاش کرد تا حتی به گرد مالزی رسید؟!
محمد رضا شاه فقید ، پس از بایکوت نفتی اروپا و اسرائیل و فلج کردنشان توسط اوپیک به سال ۱۹۷۴ ، در تهران به سال ۱۹۷۵ میلادی اعلام کرد ، ما دیگر به هیچ وجه قرارداد مفت بری با کنسرسیوم و و کارتلهای نفتی هفت وخواهران را تمدد نخواهیم کرد .
تابستان ۱۹۷۶ در اروپا زمزمه سرنگونی رژیم شاه اغاز شد . و اینکه شاه باید برود و بودنش در قدرت مرگ انگلیس که سهام دار بزرگ ، BP و SHELL بود را بهمراه خواهد داشت .
همانگونه که عیسی مسیح میبایست قربانی و کشته شود ، تا قوم یهود زنده و باقی بماند .
این مرتبه میبایستی برای نجات انگلیس و زنده ماندن کارتلهای غارتگر نفتی ، محمد رضا شاه و حکومت شاهنشاهی ایران قربانی شوند و ملت و هویت ایرانی به صلیب کشیده شود ، تا غارتگران انگلیس و فرانسه و باج گیر اعظم امریکا به حیات غارتگری ادامه دهند .
بقیه ، اسلام گرائی و روسیه و و و تعزیه ای برای خام نگه داشتن افکار است .
موفقیت گروههای تروریستی اسلامی در منطقه به دلیل بافت اسلامی منطقه است نه چیز دیگر شما فرض کن اکثریت مردم منطقه مسیحی بودند آنوقت چیزی به نام جمهوری اسلامی یا داعش و طالبان ظهور نمیکرد
تزارهای روسیه میراث داران واقعی امپراطوری بیزانس هستند .بیزانس ها دشمن اصلی شان اسلام بود و روسیه خوب می داند حکومت های اسلام گرای افراطی به راحتی ی توانند روسیه را در هم بشکنند .کافی است اسلامگرایی افراطی در اقوام ِ مختلف مسلمان ترویج شود تا منافع روسیه در تمامی مرزها و ایالت هایش به خطر بیافتد .به همین دلیل بزرگترین دشمن روسیه ملت های مسلمانی هستند که رو به افراطی گری و تروریسم اسلامی بیاورند .
بازی روسیه با حکومت های اسلامی بسیار جالب است .روسیه اسلامگرایان و تروریست های اسلامی را به جان هم می اندازد .۴۰ سال شعار فلستین خواهی نظام اسلامی چیزی نبود جز جنگ و کشتار بی ثمر و بی انتهای شیعه و سنی از یکدیگر .سردار راستین اسلام ؛ غاثم صلیمانی نیز هنری نداشت جز کشتار مردم سنی مذهب در عراق و سوریه و کشتار جوانان بی علاقه به تروریسم اسلامی در ایران .
تروریست ها مسلمان چه سنی و چه شیعه برخلاف ادعاهایشان دشمن اسراییل نبوده و نیستند .آنها دشمن انسان ها هستند و علاقه ی اصلی شان شکنجه و کشتار و سرکوب است .خوب ، اسراییل کشور نیرومند و دموکراتی است و به شدت نگران حفظ وجه اش در جهان است به همین دلیل سعی در رعایت حقوق بشر دارد .تروریست های شیعه و سنی هم حریف اسراییل نمی شوند .به همین دلیل برای لذت بردن از کشتار و شکنجه و سرکوب دنبال قربانیان ضعیف می گردند که این قربانیان از شهروندان و اقلیت های کشورهای خودشان و کشورهای دیگر است .
نگاه کنید به حرکات تروریستی نظام اسلامی در ایران . کفتار جماران ؛ روح الشیطان خمینی خونخوار و همینطور خامنه ای ناقص العقل ، از همان آغاز انقلاب ِ شیطانی ، اول فرماندهان و مدیران دوران پهلوی را سلاخی کرد ، بعد مردم بی دفاع در ترکمن صحرا و کردستان و بعد هم به سراغ شیعه زاده های فارس و آذری و کرد و عرب آمدند .به بهانه ی چپ گرایی ، بهاییت ، مسیحیت ، غرب گرایی ، جنگ ، انرژی هسته ای ، دفاع از حرم ، تصادفات جاده ای و بسیاری از بهانه های دیگر چندصدهزار جوان را کشتند ، چند صد هزار نفر را زندانی کرده و شکنجه کردند و میلیون ها نفر را آواره کرد و دهها میلیون نفر را به خاک سیاه نشانده اند.
اما همین نظام اسلامی در مقابل امریکا و اسراییل نمی تواند نفس بکشد و حالا که ضعیف تر هم شده ، خفقان گرفته است در مقابل کشتار ِ آدمکشانش در سوریه توسط ارتش مقتدر ِ اسراییل .
حال این نظام را باید گازانبری از بین برد .پوتین مثل یک سردار صلیبی وظیفه ی هدایت ِ خامنه ای ناقص العقل و سرداران ِ ببوگلابی را به قتلگاه دارد .او خوب می دانند تروریست های شیعه همه در توهم شهادت حسینی هستند و همانطور که سردار ابله غاصم ثلیمانی را به بازی گرفت و بعد به امریکا سپرد ، خامنه ای ناقص العقل را هم به همان جهت می برد . اکثریت مردم ایران هم می خواهند با این نظام آدمکش و شکنجه گر تسویه حساب کنند .می ماند غرب که با تحریم های فلج کنند و در انتها نابود کردن پایگاه های ِ سرکوب ، به داد مردم ایران برسد .
گویی تاریخ دوباره تکرار می شود .انگار غربی ها (امریکا و بریتانیا و اروپا) ، بیزانس ها ( روسیه به فرماندهی تزار جدید پوتین بزرگترین سردار صلیبی ) و اکثریت مردم ایران (مردمی که دشمن اصلی ایران و انسانیت را شناخته اند و می دانند اسلام مدینه همان ضحاک پرستی است ) در کنار هم به جنگ با اهریمن آمده اند و هر سه متحد ، این هیولای خون آشام را در ایران و خاورمیانه در هم می شکنند.
البته این نوید را به تمام ضحاک پرستان رژیم ایران و انگل زاده هایشان می دهیم که جمجمه ی آقاجان های آدمکششان ، به عنوان چراغ شب هالویین زینت بخش این شب مقدس خواهد بود .ایدون باد .ایدون ترج باد
احتمالا در این کتاب، رقابت ایران و عربستان، نقش محوری را در تحولات خاورمیانه دارد
بنظرم بررسی تحولات خاورمیانه جدای از روندها و فرایندهای جهانی دقبق نخواهد بود. شیوع مفاهیمی مخرب نظیر نسبیت گرایی فرهنگی و هویت طلبی و همچنین پایان تاثیر گذاری دستاوردهای عصر روشنگری نظیر آزاذی و حقوق بشر و فرد گرایی و معکوس شدن و یا کند شدن روند جهانی سازی و همچنین نفوذ جریانهای چپگرایانه، تاثیراتی مخرب بر این جهنم روی زمین یعنی خاور میانه داشته و دارند.
لذا ، نظر نویسنده در پاراگراف آخر شاید خوشبینانه باشد.
جهان بینی مذهبی و جریانات هویت طلبانه و نسبیت گرایانه و جمع گرایانه در حال اوج گبری هستند. روشنفکران و اندیشمندان خاورمیانه حتی برای حفظ ظاهر و ژستهای ویترینی، از حقوق بشر و لیبرالیسم صحبت نمی کنند و بر سنت و فرهنگ و هویت تاکید می کنند و در اتحاد با چپهای غربی، دغدغه اصلی آنان آمریکا ستیزی و اسراییل ستیزی است
ضمن اینکه در این گهواره جهان اسلام، چگونه قابل تصور است که اسلام که بر خلاف مسیحیت، یک دین دنیوی و تبشیری است و برای همه امورات بشر خاکی از سیاست و اقتصاد و جنگ تا اعمال بیت الجماع و دار الخلا برنامه دقیق و مدون دارد ، به کنج مساجد و خانه ها خزیده و سکولاربسم جاری و ساری شود.
بنظرم، خاورمیانه بیش از پیش در باتلاق واپسگرایی و فلاکت و نکبت فرو خواهد شد.