افزایش هزینههای زندگی با درآمدهای ثابتی که هر روز ارزش آنها کمتر میشود، موجب شده طی سالهای گذشته بسیاری از اقشار متوسط به زیر خط فقر و طبقات تنگدست رانده شوند.
غلامحسین شافعی رئیس اتاق بازرگانی ایران نسبت به اضمحلال و تجزیه طبقه متوسط هشدار داده و گفته است: «طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ضریب جینی از سال ۱۳۹۲ روند صعودی داشته، این یعنی افزایش قابل توجه نابرابری و شکاف اجتماعی؛ علیرغم افزایش درآمد اسمی خانوارها به نظر میرسد که طبق این آمار با وجود بالا رفتن قدرت خرید طبقه متوسط کشور در حال تجزیه است.»
رئیس اتاق بازرگانی ایران گفته که این وضعیت در شرایطی رخ داده که نفت خام از ۵۲ دلار در سال ۲۰۱۷ به ۳۹ دلار در سال ۲۰۲۰ کاهش یافته و کشور درگیر مسائل و مشکلات ناشی از بحران کُرونا است. این بدان معناست که بحران موجود طی ماههای آینده تشدید خواهد شد.
در همین حال کمیل طیبی اقتصاددان معتقد است افزایش اختلاف میان تورم و درآمدها در حالی موجب آغاز روند تجزیه طبقه متوسط در ایران شده است که این طبقه در افزایش رشد اقتصادی نقش بسیار مهمی دارند.
کمیل طیبی استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان معتقد است که وزن طبقه متوسط جامعه در یک دهه اخیر به شدت کاهش یافته و عواملی چون نوسانات بازارهای مختلف و تشدید تحریمها این روند را سرعت بخشیده است.
به گفتهی وی «این روند موجب انباشت تورم شده که میانگین این انباشت از اوایل سال ۹۰ تا به امروز دو رقمی است. طبیعتاً این موضوع منجر به مشکلات ریشهای از جمله انحراف در منابع یا عدم تخصیص منابع میشود و این باعث هدر رفت منابع انسانی، درآمدی و… میشود.»
کمیل طیبی توضیح داده که «در این مدت ارزش ریال بطور مرتب کاهش پیدا کرده و قدرت خرید خود را در مقابل سایر ارزها از دست داده است. این بدین معنا است که قدرت خرید شهروندان بسیار کاهش پیدا کرده و حتی در دهه اخیر به ۴۰ درصد هم رسیده است که با دو سه دهه اخیر نیز قابل مقایسه نیست. وقتی این قدرت خرید کاهش پیدا میکند طبیعتاً خط فقر و ضریب جینی افزایش مییابد و وقتی این ضریب به ۴۰ درصد برسد طبیعتاً یعنی طبقه متوسط از بین رفته و به طبقه پایین تنزل پیدا کرده است.»
این استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان افزوده که «این روند معنای دیگری هم دارد و آن تشدید اختلاف درآمدی و و تجمع منابع در دست طبقه حداقل و گسترش طبقه زیر خط فقر و یا نزدیک آن است. البته در کنار این بار تورمی و انباشت تورم، مسائلی مانند رکود نیز اتفاق افتاده که بر عرضه نیروی کار توسط خانوارها تاثیر میگذارد و این به معنای بیکاری نیروی کار است که دوباره منابع درآمدی و قدرت خرید خانوارها را کاهش میدهد.»
وی با تأکید به اهمیت طبقه متوسط در رشد اقتصادی کشور گفته که «این طبقه، تاثیرگذار و کارآفرین، منشاء تحول تکنولوژیکی و بخش فعال جامعه است که میتواند به راحتی بهرهوری اقتصاد و در نتیجه ظرفیت تولیدی را ارتقاء دهد. طبیعتا وقتی قدرت خرید کاهش پیدا میکند، بهرهوری تنزل و کارایی نیروی کار از بین میرود و نباید فراموش کرد وقتی منابع انسانی را از دست میدهیم دیگر هوش اجتماعی تعدیل نمیشود که متغیر تاثیرگذار بر رشد اقتصادی است.»
این اقتصاددان معتقد است طبقه متوسط باید احیا شود و برای احیای آن «نیاز به آموزش، امکانات و به ویژه تعامل داریم. تعامل فعال هم نتیجه چارچوب اقتصاد باز است که این باید هم در بخش اقتصاد داخلی و هم خارجی روی دهد.»
یکی از عوارض از میان رفتن طبقه متوسط اقتصادی، عوارض فرهنگی است چرا که به اعتقاد برخی کارشناسان این طبقه با فقیرتر شدن، از نظر فرهنگی و در نتیجه تلاش برای به دست آوردن حقوق خود در حوزههای مدنی و سیاسی نیز تضعیف میشود.
علی سرزعیم اقتصاددان معتقد است که «طبقه متوسط چون پولی برایش باقی نمیماند که صرف کالاهای فرهنگی بکند و بیشتر گرفتار نیازهای روزمرهاش میشود، کمتر فرصت دارد خواستههای متعالیتری را پیگیری کند. این طبقه درد معیشت دارد و کمتر میتواند به فکر مشارکت سیاسی و آزادی بیان باشد، نمیتواند خلاقیت هنریاش را به تصویر بکشد. ریشه این اتفاقات را میتوان در تضعیف اقتصاد دید. در شرایطی که اقتصاد اُفت میکند همه آحاد جامعه با هم به سمت پایین میرویم و اینگونه نیست که بعضی دهکها به پایین اُفت کرده و برخی دیگر رشد کنند.»
به بیان دیگر، کارشناسان زیادی باور دارند که طبقه متوسط اقتصادی، ستون اصلی قوام و دوام یک ملت است و از بین رفتن آن پیامدهای اقتصادی و اجتماعی خطرناکی در پی دارد.
عبدالحسین ساسان اقتصاددان دیگریست که نسبت به کاهش حجم طبقه متوسط هشدار داده و گفته است: «فربه و بزرگتر شدن طبقه متوسط نشانگر فرایند سالم اقتصادی در یک کشور است، ولی به نظر میرسد طبقه متوسط ایران در حال تقسیم بین دو بخش ثروتمند و فقیر است.»
به عقیده این اقتصاددان، سیاستهای اقتصادی در سالهای گذشته بهتدریج باعث کاهش حجم طبقه متوسط در ایران شده است: «عواملی چون بروز تورم ناشی از کسری بودجه در یک دوره طولانیمدت، و بیکاری که باعث افزایش تعداد افراد بدون شغل و سربار در خانوادههای طبقه متوسط میشود، مهمترین دلیلهای کاهش حجم طبقه متوسط به شمار میروند.»
او در مقابل، فربه شدن طبقه متوسط را عاملی برای بهبود وضعیت سیاسی و اقتصادی جامعه ارزیابی کرده و گفته است: «پیوستن گروهی از طبقه متوسط جامعه به قشر فقیر به معنای کاهش افراد سهیم در رشد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه است.»
از بین بردن طبقه متوسط عامدانه است.
انقلابها همیشه از طبقه متوسط برمیخیزند.
هدفمندی یارانهها برای فقیر کردن طبقه متوسط بود تا خیال رژیم از انقلاب راحت شود.