آدوم صابونچیان – شما را نمیدانم ولی من در روزگار قبل ازانقلاب مشتری و حتی به یک معنا معتاد مجله «تماشا» بودم؛ مانند بسیارانی که عاشق تلویزیون هستند روزشماری میکردم پنجشنبه فرا برسد تا مجله محبوبم را حاوی جدول برنامههای تلویزیون تهیه کنم.
مجله «تماشا» از تجربههای مشابه در کشورهای غربی اقتباس شده بود. در کشورهایی که رسانه تلویزیون در آنها بسی زودتر از ایران آغاز به فعالیت کرد و خیل عظیم تماشاگران و طرفداران خود را به دست آورد و روز به روز بر تعداد آنها افزوده شد، توانست بازوی مطبوعاتی و روابط عمومی خود را نیز ایجاد کند. مجله «تماشا» نیز در ایران بسیار خوب و حرفهای شروع به کار کرد و به زودی نه تنها جای خود را در میان مخاطبانش یافت بلکه همچنین جایگاهی ممتاز در میان مطبوعات هفتگی ایران به دست آورد. «تماشا» با مطالب متنوع و با توجه به نیازهای فرهنگی و هنری مخاطبان خود خیلی زود درخشید و دست اندرکاران این مجله موفق شدند درجه بالایی از انسجام و یکدستی را در «تماشا» حفظ کنند. «تماشا» حتی قادر شد پاسخگوی سلیقهها و سنین و علائق مختلف باشد و این وجه ممتازش بود.
«تماشا» پس از مطالعات لازم، چهار سال بعد از آغاز فعالیت تلویزیون ملی ایران با همکاری رضا قطبی رئیس رادیوتلویزیون ملی ایران در جایگاه مدیرمسئول و با سردبیری ژیلا سازگار در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۴۹ پا به عرصهی مطبوعات ایران نهاد(۱).
ممکن است گفته شود که این موفقیت چندان هم نامنتظره نبود. گذشته از حمایت مالی وسیع دولتی که «تماشا» از آن برخوردار بود و توان به کار گرفتن نویسندگان و سردبیران مجرب را داشت، هرگاه نشریهای سرنوشت خود را با مهمترین و فراگیرترین رسانه تصویری، یعنی تلویزیون، گره بزند (به ویژه در آن دوران که تلویزیون واقعا جام جهاننما و جعبهی جادو به شمار میرفت) خود نیز تا حد زیادی توجهها را به خوش جلب میکند.
قطع و جلد مجله «تماشا» خود در میان مجلات آن زمان ویژه بود. تصاویری از برنامهها، فیلمها، مجریان محبوب تلویزیونی و یا شخصیتهای پُرآوازه هنری و فرهنگی کشور در قطع بزرگ که حضور آنها مانند مغناطیس، نظرها را به سوی خود میکشاند. «تماشا» از قدرت و نفوذ تلویزیون و سینما در بین مردم و با استفاده از تصاویر چهرههای محبوب بر روی جلد خود از این عامل به شکلی هنرمندانه استفاده میکرد اما در این کار نیز سبک و سیاق خاص خود را داشت. در کنار چهرههای محبوب بعضی از شمارههای «تماشا»، گاهی با یک اثر نقاشی و یا گرافیک روی جلد روبرو میشدیم. برخلاف مجلههای دیگر، روی جلد تماشا بطور متنوع و جذابی هم زیبا و هم وزین بود بدون آنکه شلوغ باشد؛ روی جلد «تماشا» نقطه تمرکز داشت و از سطح زیباییشناسی و هنرمندانهی بالاتری نسبت به مجلههای تجاری برخورداربود که همین نشاندهندهی درونمایه جدی و روشنگر آن بود.
ژیلا سازگار در کتاب کارنامه دهساله رادیوتلویزیون ملی ایران در باره جدول برنامههای رادیو و تلویزیون که با جلد جداگانه در وسط مجله قرار میگرفت توضیح میدهد که در آن «فهرست و ساعات پخش برنامه اول و برنامه دوم و برنامه بینالمللی تلویزیون، صدای ایران، برنامه دوم و افام رادیو و برنامههای مراکز شهرستانها چاپ میشد»(۲). در آن زمان اساساً امکان ضبط و تماشای دوباره و چندباره برنامههای تلویزیونی وجود نداشت و با توجه به برنامههای محدود و ساعات مشخصی که تلویزیون در شبانهروز اقدام به پخش برنامه میکرد، درواقع یک راهنما در اختیار تماشاگران قرار میگرفت تا درباره زمان پخش برنامه مورد علاقه خود اطلاع پیدا کنند. این جدول به ویژه در تعصیلات نوروز اهمیتی دو چندان به ویژه برای نوجوانان مییافت و به شدت مورد استقبال قرار میگرفت. با توجه به اینکه بهترین برنامهها و فیلمها در طول سال برای همین ایام تهیه و تدارک دیده میشد طبیعی بود که مخاطبان بهخصوص در میان جوانان بخواهند با اطلاع قبلی تعطیلات خود را تنظیم کرده و برنامههای مورد علاقه خود را از دست ندهند. همین موضوع یکی از دلایل محبوبیت «تماشا» در میان نوجوانان و جوانان بود.
«تماشا» همچنین دارای مقالات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری نیز بود که توجه بزرگسالان را به خود جلب میکرد. بطور کلی «تماشا» با محتوای روشنگرانهای که داشت یکی از خدمتگزاران جامعهی مطبوعاتی کشور در دوران پیش از انقلاب به شمار میرود.
وقتی مجله «تماشا» را با نشریات مشابه در غرب و از جمله در بریتانیا در آن دوران مقایسه میکنیم، دو نشریه «رادیوتایمز» و «تیوی تایمز» (۳) را میبینیم که از چند دهه پیش جزو مهمترینها بودهاند. بین «تماشا» با اینها تفاوتهای فاحشی وجود داشت. «تماشا» فقط جلدهای جذاب با تصایر مجریان و بازیگران محبوب مردم و اخبار و اطلاعات مربوط به برنامهها و جدول پخش آنها در رادیو و تلویزیون نبود. مجلات مشابه در غرب عمدتا شامل جدول و خلاصه برنامهها و نیز دارای اخبار و معمولاً شایعات یا «خبرهای زرد» در مورد چهرههای معروف تلویزیونی و سینمایی هستند. ولی «تماشا» چند سر و گردن از همه اینها بالاتر بود. خود رادیوتلویزیون ملی ایران نیز در آن زمان در کنار بسیاری از برنامههای تفننی، نقش سیاسی و اجتماعی و آموزشی و هنری برای خود قائل بود. طبیعی بود که این نگرش به بازوی مطبوعاتی و روابط عمومی آن نیز تسرّی پیدا کند. بهقول ژیلا سازگار «مجله بخش اول و اصلیای نیز داشت که شامل مجموعهای ازمقالات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و هنری با سطح و سبک کاملاً مشخص یک نشریه سیاسی- اجتماعی بود»(۴).
بعد از ژیلا سازگار، سردبیری «تماشا» را چهرههای بارز رادیوتلویزیونی مانند ایرج گرگین و رضا سیدحسینی بر عهده گرفتند که به شخصیتهای هنری و ادبی اشتهار داشتند. در سالهای واپسین قبل از انقلاب ۵۷، «تماشا» زیر نظر رضا سیدحسینی و با سردبیری جهانبخش فیروز فولادی منتشر میشد.
تماشا از فعالیتهای واحد انتشاراتی رادیوتلویزیون ملی ایران بود. ژیلا سازگار در مورد زمینههای اجتماعی نیاز به انتشار چنین مجلهای مینویسد: «چهار سال از حیات تلویزیون ملی میگذشت و در این سالها کمبود یک نشریه تلویزیونی در تکمیل فعالیتهای برنامهسازی و تلاشهای جنبی این سازمان گهگاه مورد بحث و بررسی مسئولان قرار میگرفت»(۵).
از طریق مجله «تماشا» بود که تلویزیون میتوانست تصویری ملموس و قابل اتکا از نیازهای فرهنگی و اجتماعی تماشاگران به دست آورد. نامهها و پیامهای بیشماری از طرف آنها از طریق مجله به تلویزیون و به دست برنامهسازان میرسید که در ساخت و پرداخت برنامههای آینده از این نظرات استفاده میکردند. ژیلا سازگار در این زمینه توضیح میدهد که: «افزایش روزافزون در فروش گیرندههای تلویزیون در ایران، گسترش سریع شبکه ارتباطی و نامهها و پیامهای بیشمار تماشاگران که ضامن و مبین ارتباط گسترده و مداوم سازمان با آنها بود، همه نوید از آن میداد که یک نشریه تلویزیونی، در ارتباط با برنامهها و فعالیتهای تلویزیون میتواند موفق و کاملاً پذیرفته باشد»(۶).
این عملکرد روابط عمومی «تماشا» در سطور زیر بیشتر شکافته شده است: «هدف و ماموریت این مجله در آغاز کار، تکامل بخشیدن به ارتباطهای موجود بین تماشاگر تلویزیون با سازمان بود. در این راه معرفی برنامهها، فعالیتهای پشت صحنه، پارهای از سیاستها و روشهای سازمان، منعکس ساختن فعالیتهای سازمان در جهت گسترش شبکه و ترمیم برنامهها، معرفی تلاشهای جنبی سازمان و ایجاد آشنایی بیشتر و عمیقتر بین سازمان تلویزیون و تماشاگران، از طریق بررسی مسائل و موانع کار تلویزیون و منعکس ساختن خواستها و انتظارهای مردم، روح و قالب کلی مجله را تشکیل میداد»(۷).
شاید نسلهای جوان ایران ندانند اما اسم «تماشا» که وجه مهم تلویزیون را تداعی میکند برای جوانان و بزرگسالان پیش از انقلاب اسلامی در ایران آنقدر خاطرهانگیز است که تبدیل به یک نام با بار فرهنگی ویژه شده است. بعدها نام «تماشا» برای برخی برنامههای فرهنگی و هنری تلویزیونی و ویدئوکلوبها استفاده شد و اگرچه تداعیگر همان «تماشا» بود اما جای آن «تماشا» همچنان در عرصهی فرهنگ و هنر ایران، اعم از داخل و خارج، خالیست.
آخرین شماره مجله تماشا در دوم دیماه ۱۳۵۷ منتشر شد و بعد از انقلاب اسم آن را به «سروش» که نام واحد انتشارات رادیوتلویزیون ملی ایران بود تغییر دادند. روشن است که محتوای آن نیز تغییر یافت و هرگز «تماشا» نشد! به این ترتیب پروندهی درخشان یک فعالیت محبوب مطبوعاتی بسته شد تا شاید روزی، نسلی دیگر، به شکلی دیگر، «تماشا»یی مطابق با جهان امروز به راه بیندازد.
*نکات ۱ و ۲ و ۴ و ۵ و ۶ از کتاب «کارنامهای از رادیوتلویزیون ملی ایران در پایان سال ١۳۵۵» به قلم ژیلا سازگار است.
۳) Radio Times used to contain BBC Public channels’ list of programmes and TV Times used to contain Private Channels’ list of programmes
در خیال این همه لعبت به هوس میبازم
بو که صاحب نظری نام «تماشا» ببرد
علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد
ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
– حافظ