احمد رأفت – نازنین بنیادی هنرپیشه ایرانی- بریتانیایی در روزهای گذشته به عنوان سفیر شاخه بریتانیایی سازمان عفو بینالمللی انتخاب شد. نارنین بنیادی از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۵ نیز سخنگوی همین نهاد بینالمللی بوده است.
این هنرمند که در این روزها در نیوزلند سرگرم کار در سریال «ارباب حلقهها» است که توسط شرکت آمازون تولید میشود، در سال ۲۰۰۶ به سینما و تلویزیون روی آورد. او که در رشته بیولوژی در دانشگاه کالیفرنیا تحصیل کرده، با حضور در ۱۳۲ اپیزود سریال معروف General Hospital به شهرت دست یافت.
در سالهای بعد ما شاهد حضور نازنین بنیادی در سریالهای پر بینندهای چون Homeland، و How I met your Mother بودیم. نازنین نقش اول زنانه در فیلم Hotel Mombai را نیز عهدهدار بود و برای ایفای این نقش در سال ۲۰۱۹ کاندیدhی دریافت بهترین نقشآفرین زن در جشنواره آکادمی سینما، تلویزیون و هنر استرالیا شد. نازنین بنیادی که متولد تهران است، هنوز یکماهه نبود که خانوادهاش مجبور به مهاجرت به بریتانیا شد.
کیهان لندن قبل از سفر نارنین بنیادی به نیوزلند برای شرکت در سریال تلویزیونی «ارباب حلقهها» با او گفتگویی انجام داد.
-اخیرا شاخه بریتانیایی عفو بینالملل شما را به عنوان سفیر خود انتخاب کرده. شما مدتهاست که در زمینه دفاع از حقوق بشر فعال هستید. آیا ایرانی بودن شما با توجه به اینکه در این کشور ابتداییترین حقوق انسانی نیز رعایت نمیشود، در این انتخاب تأثیر داشته است؟
-من از سال ۲۰۰۸ با سازمان عفو بینالملل همکاری دارم و از نزدیک شاهد فعالیتهای انساندوستانه آنها بودم. برای من افتخار بزرگیست که بتوانم با شاخه بریتانیایی این نهاد به عنوان سفیر همکاری داشته باشم. من از نوجوانی به فعالیتهای حقوق بشری روی آوردم. من متولد تهران در ایران بعد از انقلاب هستم. خانواده من با این رژیم مذهبی مخالف بودند و از آنجا جان پدرم در خطر بود تصمیم به مهاجرت به بریتانیا گرفتند. من ۲۰ روز بیشتر از تولدم نگذشته بود که قدم به خاک بریتانیا گذاشتم و در اینجا خانوادهام توانست پناهندگی سیاسی دریافت کند. بنابراین میتوانم بگویم که زندگی من با یک تحول عمده آغاز شد.
خانوادهام نمیخواست من در محیطی رشد کنم که در آن زنان از نظر اجتماعی، سیاسی و قانونی سرکوب میشوند. البته در ابنجا شبها پدرم برای من اشعار حافظ را میخواند و مادرم مرا آخر هفتهها به مدرسه ایرانی برای یادگرفتن زبان فارسی میفرستاد. اگرچه در لندن زندگی میکردم ولی ریشههای ایرانی خودم را حفظ کردم. مادر و پدرم میگویند وقتی تنها ۵ سال داشتم با دیدن تصاویر جنگ ایران و عراق در تلویزیون اشک از چشمهایم جاری میشد. آنها متعجب بودند که چگونه من چنین احساسی نسبت به مردم و کشوری دارم که هرگز با آنها در تماس نبودم.
من به نوعی نمیتوانم در مقابل بیعدالتی و رنج دیگران بیتفاوت بمانم، به ویژه رنجی که چندین دهه است به مردم ایران تحمیل شده و دنیا نیز به آن بیتوجه است.
-وظیفه و مسئولیتهای یک سفیر عفو بینالملل چیست؟
-من با ۹ سفیر دیگر عفو بینالملل (الیویا کلمان، ژولیت استونسون، آنیتا آسانت، دبورا فرانسس وایت، آمیش کاپور، کریس ریدل، سیتا براهماچاری و کایزر چیفس) کار خواهم کرد و از هر امکانی برای ترویج فرهنگ حقوق بشری و دفاع از این حقوق انسانها استفاده خواهیم کرد.
-زیاد نیستند هنرمندانی، به ویژه ایرانی، که صدای خود را علیه جمهوری اسلامی بلند میکنند…
-من نمیتوانم بجای دیگران صحبت کنم. صدها پیام از مردم داخل ایران دریافت میکنم که از من میخواهند صدای آنها باشم. این مسئله مرا به نوعی موظف میکند که بهکارم ادامه بدهم. نادیده گرفتن این پیامها غیرممکن است. فکر میکنم که این بخشی از زندگی من است. من در اتاق خوابم شعر «بنی آدم اعضای یک پیکرند» سعدی را به دیوار آویختهام تا هر روز این یکی بودن را به من یادآوری کند. تا زمانی که مردم در ایران رنج میبرند، نمیتوانم سکوت کنم. به همین دلیل سال گذشته تصمیم گرفتم به دیدن پناهجویان ایرانی و غیرایرانی در شمال فرانسه بروم. در این سفر مستندی با عنوان Stateless یا «بیوطنان» ساختم که دیدن آن را به همه توصیه میکنم.
-شما در نوجوانی سفری به ایران داشتید، با چه خاطراتی به بریتانیا بازگشتید؟
– سیزده سال داشتم که همراه مادرم برای سفری دو ماهه به ایران رفتم. خاطرات این سفر تلخ و شیریناند. ما به تهران، مشهد و شمال رفتیم. زیبایی این کشور و مهماننوازی هموطنانم غیرقابل توصیف است. ولی آزادانه زندگی کردن در بریتانیا درک محدوبیتهای قانونی در ایران، چون اجباری بودن حجاب را بسیار مشکل میسازد. فقدان آزادی کاملا لمس میشد.
یکبار در خیابان با داییام راه میرفتم و مادرم چند قدم دورتر از ما بود که ناگهان یک بسیجی ما را متوقف کرد و از داییام قباله ازدواج ما را خواست. بلافاصله مادرم آمد و توضیح داد که دخترم است و آن آقا داییاش؛ ولی با وجود این مزاحمتها برای مدتی به طول انجامید. من یک دختربچه بیشتر نبودم و شوکه شدم. برای من تمام این داستان قابل درک نبود، تا زمانی که برایم توضیح دادند که سن اردواج برای دختران ۱۳ سال است! این نوع تبعیضها مرا قانع کردند که باید برای حقوق مردم ایران و به ویژه زنان کاری کنم. البته خاطرات بسیار دوستداشتنی نیز از این سفر دارم. دیدارهای خانوادگی، شکوه دماوند، کبابهای کنار جادهای در مازندران از جمله این خاطرات شیرین هستند. واقعا دلم میخواهد روزی بتوانم دوباره به ایران بازگردم.
به جناب حجت السلام مچگیر . ایا برای اقای خاوری که با ۳مییلیارد دلار پول ملت ایران فرار کرده و به کانادا پناهنده شده ، یا قاضی منصوری که حکم بازداشت و زندانی برای روزنامه نگاران و ازادی خواهان داده و به رومانی پناهنده شده بود و یا در اینده برای احمدی نژاد ها اگر فرار بکنند و پناهنده بشوند ، هم همین حق را قائل هستید ؟
آقای آزادی مگر تفاوت دارد چرا فردی که در ایران جانش در خطر است در حدی که مجبور به فرار شود؟ مثلا اگر هوادار این یا آن نظریه بود، حقش مانده و اعدام است؟ ایرانیها را به خودی و ناخودی تقسیم نکنیم، همه با هر نظری از همان حقوق برخوردار هستیم.
درود به نازنین عزیز و تمام هنرمندان با شرافت و انسان دوستی که عمرشان را در خدمت به هموطنان و دیگر مردم ِ بی گناه ، رنج کشیده و آسیب دیده می گذرانند .
واقعا جای تاسف دارد که تمامی منابع کشور ما صرف این شرایط شده .خاورمیانه و ایران دچار فروپاشی شده تا آرمان های امثالِ خمینی ، خامنه ای ، بن لادن ، ابوبکر البغدادی و قاسم سلیمانی و… بر منطقه حاکم بشود .تریلیون ها دلار خسارت و ویرانی برای نگه داشتنِ قوانینِ وحشیانه و احکام تروریستی (مثل جهاد و کشتار و سرکوب دگر اندیشان) .خاورمیانه با آن سابقه ی تمدنی و آن همه ثروت و منابع انسانی تبدیل شده به یک جهنم سوزان و مردمِ رنج دیده ی آن در حال فرار هستند .
اروپا باید نتایج حمایتش را از کفتار جماران ببیند ، مخصوصا فرانسه و آلمان .دو کشوری که آدمکشانِ کفتار جماران به راحتی در آن عملیات تروریستی انجام می دادند اما این دو کشور بیشترین درآمد و ارتباط را با رژیم ِ کفتار جماران داشتند .
رهبرناقص العقل؛ خامنه ایِ آدمکش به همراه خمینی سفاک ؛ کفتار جماران آرمانی نداشته و ندارند جز کشتن میلیون ها انسان در پای دجال .آنها برای ظهور یک هیولای خون آشام در آخرالزمان می خواهند صدها میلیون انسان کشته شوند .ما ایرانیان باید بپاخیزیم و تروریست های شیعه را ریشه کن کنیم .اینبار دنیای آزاد نباید تماشاچی باشد .باید پایگاه های سرکوب و جنایت را در ایران نابود کنند تا قیام ملی ما ایرانیان پیروز شود .
میرزا: امیدوارم روزی بتوانم از ایران فرار کنم!
حال که این بانوی جوان ازادی خواه ایرانی با خانواده در سرزمین امنی زندگی میکنند ، میشود به ما هموطنان بگویند ، چرا جان پدرشان در خطر بود ، ایا پدرشان طرفدار حکومت شاهنشاهی پهلوی بودند ؟ ایا هوادار مجاهدین بودند؟ ایا هوادار حزب توده بودند ، هرچند رژیم منفور اخوندی سرخ و سیاه برای اذیت و ازار سرکوب مردم شریف ایران ، هزاران بهانه اخوندی برای ماموران KGB اسلامی خود تراشیده شده دارد . با ارزوی موفقیت برای شما در راه دفاع از حقوق شهروندی و ازادی های مدنی ایرانیان .