انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی «شریف» (دانشگاه صنعتی آریامهر که پس از انقلاب به نام مجاهدی که در درگیریهای درونگروهی این سازمان کشته شد به «مجید شریف واقفی» تغییر نامش دادند!) از جلسهای گزارش داده که دوشنبه ۲۳ تیر ۹۹ در دادسرای عمومی کاخ دادگستری تهران برگزار شد.
در این جلسه علاوه بر چند «استاد» و شماری «دانشجو»، سرپرست دادسرای امنیت، بازپرس و کارشناس پرونده، دو جوان، امیرحسین مرادی و علی یونسی، نیز حضور داشتند. نیروهای امنیتی این دو دانشجوی نخبه را به اتهام ارتباط با «گروههای ضدانقلاب و منافقین [مجاهدین خلق]» در ۲۲ فروردینماه امسال دستگیر کرده و به زندان انداختند.
«امین ناصری» سرپرست دادسرای امنیت هدف از تشکیل این جلسه را چنین توضیح میدهد: «روشن کردن افکار دانشگاه و دانشجویان»! ولی مگر در تمام این سالها این دو جوان تنها دانشجویانی بودهاند که دستگیر شدهاند؟! چرا حالا دستگاه اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی خود را موظف میداند تا به «روشن کردن افکار دانشگاه و دانشجویان» بپردازد؟!
پس از زمینهچینی این مأمور امنیتی، دو دانشجو به جلسه آورده شدند تا در نمایشی شرکت کنند که تمایلی به بازی در آن نداشتند و این امتناع را با صحبت نکردن درباره پروندهی اتهامی خود نیز نشان دادند.
علی یونسی میگوید: «تنها میخواهم پروندهام از وزارت خارج شده و به دادگاه بروم و آنجا دفاع کنم. در حال حاضر نیز نگران خانوادهام هستم که مبادا مشکلی برایشان ایجاد شود!»
امیرحسین مرادی میگوید: «خیلی چیزها هست که میخواهم بگویم اما اکنون و در این فرصت کم امکانپذیر نیست!»
در ادامه نیز تلاش مأمور امنیتی برای اینکه این دو دانشجو را به بازی در نمایش خود برای توضیح درباره «فیلم خرابکاری» و پاسخ به پرسشهایش وادارد، ناکام میماند.
اما دستگاه بیداد جمهوری اسلامی با برگزاری چنین جلسهای برای دو دانشجویی که به جرائم امنیتی متهم شدهاند چه هدفی را دنبال میکند؟ یک نمایش عوامفریبانه برای کم کردن فشار افکار عمومی از روی دستگاه اطلاعات و قضا؟! اساسا دو جوان ۲۰ ساله چه خطری میتوانند برای یک نظام پر ادعا مانند جمهوری اسلامی داشته باشند؟! از سوی دیگر، چرا یک متهم در کنار نگرانی از سرنوشت خود، برای خانوادهاش نیز باید نگران باشد که مبادا «وزارت» (اطلاعاتیها) مزاحمشان شود و «مشکلی برایشان» ایجاد کند؟!
رضا یونسی برادر علی یونسی که استاد دانشگاه در سوئد است در توئیتی این جلسه را «بازجویی جمعی» مینامد و میپرسد: «دنبال چه داستانسازی هستید که چنین جلسهای برگزار کردید؟» وی میافزاید: «شرمتان باد که دو جوان ۲۰ساله را پس از ۹۷ روز که ۵۹روزش انفرادی بدون هیچ تماس تلفنی بود، بدون آنکه خانوادههایشان و یا وکیل مورد نظرشان را حتی یکبار ملاقات کرده باشند به یک جلسه «اعترافگیری» جمعی بردید.»
با این اوصاف آیا میتوان باور کرد که هدف از این جلسه «روشن کردن افکار دانشگاه و دانشجویان» بوده است؟!
الاهه بقراط
اولین اعتراف گیری اجباری ، پس از پیروزی شورش ۵۷ توسط دانجشویان کنفدراسیون ، توسط ابراهیم یزدی سیتی زن امریکا در تلویزیون ملی غصب شده توسط مزدوان فلسطینی یاسر عرفات و چریک مصطفی چمران خیانتکار از تیمسار رحیمی شیر دلاور ایران با پشتیبانی سکوت و چشم بستن اروپا و امریکا در این نمایش ضد حقوق بشری شروع شد و تا به امروز با سکوت اروپا و امریکا اینگونه اعتراف گیری اجباری برای کشتن و سرکوب مخالفان غارت ایران توسط نوکران جیمی کارتری نوفل لوشاتوئی ادامه دارد .
باید شب وروز گفت و نوشت و فریاد زد ، این رژیم دست نشانده کنسرسیوم توسط جیمی کارتر و اتحادیه اروپا برای مفت بری و غارت ایران و منطقه به ایرانیان باتمام فلاکت و فقر و بدبختی و عقب ماندگی و سرکوب و شکنجه و اعدام ازادی خواهان ایران تحمیل شده .
تنها حمایت ومماشات پشت پرده اتحادیه پولشوئی ومفت بری اروپاست که موجب باقی ماندن این رژیم خونخوار و متعفن در قدرت میباشد . واین اروپاست که نمیگذارد امریکا به کمک مردم ایران بیائید تا بتوانند ، رژیم مارکسیست اسلامیست اخوندی را سرنگون کنند .