بسیاری از مردم منطقه خاورمیانه، معادله توقف الحاق سرزمینهای فلسطینی در مقابل «عادی سازی» روابط امارت با اسرائیل را جدی نگرفته و توجیه مشهور ابوظبی برای برقراری روابط «عبری- خلیجی» که در چارچوب پیمان سه جانبهی «ابراهیم» با سرپرستی و حمایت مستقیم آمریکا صورت گرفت را نمیپذیرند.
امارات متحده عربی سالهاست که علاقمندی قابل توجهی به مشارکت در نزاع فلسطینی–اسرائیلی یا گفتگوهای طول و دراز و خستهکننده که از ۲۷ سال پیش با توافق اسلو شروع شد و تا کنون هیچ نتیجهای نداده، از خود نشان نداده است، از سوی دیگر روابط ابوظبی با حکومت خودگردان فلسطین به کلی قطع و با حماس که شاخهای از اخوان المسلین است به خصومت و دشمنی تبدیل شده است. پس در چنین شرایطی و با روابطی منجمد با فلسطینیها، امارات نمیتواند ایفای نقش واسطهگری را توجیه کند.
در بیانیه سه جانبه، اسرائیل نگفته است که الحاق سرزمینهای فلسطینی را «متوقف» خواهد کرد بلکه تاکید کرد که الحاق را «تعلیق» خواهد کرد و فرق زیادی میان متوقف کردن و تعلیق کردن وجود دارد. آنچه در بیانیه سه جانبه از کاخ سفید و ابوظبی منتشر شده، بعدا در اظهارات بنیامین نتانیاهو نیز بطور تفصیلی توضیح داد شد.
نتانیاهو گفت، بخشهای بزرگی از کرانه باختری الحاق خواهد شد و دیوید فریدمن سفیر ایالات متحده در اسرائیل نیز این موضوع را بیان کرد که تعلیق این الحاق «موقت» خواهد بود.
بنابراین، چه چیزی ابوظبی را به تصمیم «عادیسازی کامل» روابط با اسرائیل سوق داده و امارات به دنبال دستیابی به چه منافعی است که دست به چنین ریسک بزرگی زده که باعث برانگیخته شدن خشم بخشهای زیادی از افکار عمومی جهان عرب از جمله در داخل خود امارات متحده عربی شده است؟
چرا امارات متحده عربی از «ابتکار عمل صلح عربی» سعودی مبتنی بر «عادیسازی کامل در ازای عقبنشینی کامل اسرائیل از سرزمینهای اشغالی سال ۱۹۶۷ فلسطینیان، عبور کرد؟
این پیمان سه جانبه درواقع برای رویارویی «هلال شیعی» جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است. «هلال» رژیم جمهوری اسلامی که از دید آمریکا، کشورهای عربی و اسرائیل یک طرح ویرانکننده و تهدیدی جدی برای بیثباتی و هرج و مرج در منطقه است. به نظر میرسد که امارالت متحده عربی و به دنبال آن همه کشورهای همکاری خلیج فارس به استثناء قطر با افزایش نقش منفی و ترویج اسلامگرایی ترکیه در منطقه نیز به شدت نگران هستند.
واقعیت این است که همانطور که دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا در بیانیه خود گفت «توافق و دستیابی به موفقیتی چنین بزرگ» از نقطه صفر خارج نشده است». درواقع این توافق یک گام اولیه محسوب نمیشود بلکه زمینه آن در روابط سرّی ده ساله امارات- اسرائیل تهیه و برای آن زمینهسازی شده بود. دو کشور از مدتها پیش روابط نزدیکی در سطوح وزرا، هیئتهای اقتصادی و تجاری داشته و در پروندههای امنیتی و سیاسی همکاری میکردند. شرکتهای خطوط هواپیمایی الاتحاد امارات قبل از توافق دو پرواز مستقیم بین فرودگاههای ابوظبی و بن گوریون انجام داده بودند.
مهمتر از همه ولیعهد امارات از معدود رهبران منطقه بود که از تلاش جرد کوشنر داماد رئیس جمهوری آمریکا در مراحل مختلف تهیه زمینه و شرایط برای «معامله قرن» تا مطرح شدن آن و نقش یوسف العتیبه سفیر مشهور امارات در واشنگتن همراهی و پشتیبانی میکرد.
سفیر امارات جزو سه سفیر عربی بود که در مراسم اعلام طرح صلح ترامپ با عنوان «صلح برای پیشرفت» شرکت کرد.
امارات با وجود روابط نامناسب با فلسطینیها هر قدمی که به سمت اسرائیل برمیداشت، در جستجوی یک «پوشش فلسطینی» بود تا از دروازه آن پوشش، توجیهاتی برای از بین بردن بهانههای سد راهش بیابد. لذا ارائه کمکهای بشردوستانه به فلسطینیها برای مقابله با کُرونا که از فرودگاه بنگوریون به دست آنها رسید تا داستان «متوقف کردن الحاق سرزمینهای فلسطینی برای «عادیسازی» که البته هیچکس را قانع نکرد، از جمله این تلاشها بود.
از مقاله یوسف العتیبه تا بیانیه عادیسازی
جالب اینجاست که چگونه محتوای«بیانیه سهجانبه ابراهیم» با آنچه در مقاله یوسف العتیبه سفیر امارات در واشنگتن که با عنوان «الحاق یا عادیسازی» در روزنامههای واشنگتن پست و یدیعوت آحرونوت چاپ شد، یکی بود! این نشان میدهد که «پیمان ابراهیم» حاصل یکسری اقدامات بلندمدت است و اهدافی فراتر از یک عادیسازی معمولی دارد.
سفیر امارات در مقاله خود مجموعهای از ابتکارات که دولت متبوعش به اسرائیل ارائه داده بود را توضیح داده است. امارات مجموعهای از مشوقها و فرصتها برای توسعه روابط دوجانبه بین دو کشور به تلآویو ارائه داده بود. از جمله این پیشنهادها قرار دادن «حماس» و «حزبالله لبنان» در لیست سیاه سازمانهای تروریستی و دعوت اسرائیل به شرکت در نمایشگاه بینالمللی «اکسپو» است که قرار بود سال ۲۰۲۰ در امارات متحده عربی برگزار شود اما به دلیل کُرونا به تعویق افتاد.
اما انگیزههای این توافق، به فرصتها و پتانسیلهای همکاری دو جانبهای که در آینده میتواند برای دو کشور داشته باشد، مربوط میشود. شاید مهمترین آن مشوقها، ترغیب اعراب به صلح با اسرائیل و«مثبتاندیشی» درباره این کشور و تغییر دیدگاه از «دشمن» به «فرصت» وهمچنین تبدیل امارات به دروازهای برای جهان عرب جهت عبور به اسرائیل باشد.
از محتوای مقاله «العتیبه» اینگونه بر میآید که آینده روابط اسرائیل و امارات فراتر از «عادیسازی» و بیشتر به یک «اتحاد استراتژیک» نزدیک است. اتحادی که مبتنی بر وجود «دشمن و تهدید مشترک» برای این کشورهاست که بزرگترین اقتصادهای منطقه را دارند و همچنین دارای دو ارتش قدرتمند با نزدیکترین روابط استراتژیک با واشنگتن هستند.
العتیبه در مقاله خود عناصر و ستونهای این اتحاد را مشخص کرده است. او پس از تحلیل و بررسی این پیمان سهجانبه نتیجهگیری میکند که طرفین این توافقنامه از این به بعد قادر به ترسیم «برنامه و اهداف استراتژیک» برای خاورمیانه خواهند بود.
از سوی دیگر ولیعهد امارات از معدود رهبران منطقه است که تلاشهای کوشنر مشاور رئیس جمهوری ایالات متحده را در مراحل مختلف تهیهی «معامله قرن» تا اعلام آن همراهی و پشتیبانی کرد.
برای خیلی از مخاطبان، ناظران و تحلیلگران روشن است که این کشور کوچک خلیج فارس با حسابهای ژئوپلیتیک و جمعیتیاش، میخواهد نقشهای منطقهای فراتر از مرزهای خود متناسب با عنوان جدیدش «اسپارتانای قرن بیست و یکم»، را پیش ببرد. امارات دیگر نمیتواند چتری برای حمایت خود در جسد مرده اتحادیه عرب یا شورای تفکیک شده همکاری خلیج پیدا کند. ابوظبی تصمیم دارد که با پوشش و عبایی دیگر که قادر باشد از یمن تا سوریه و از شاخ آفریقا تا کشورهای ساحل دریای مدیترانه و صحرای شمال آفریقا و در عرصه معادلات بینالمللی نقش ایفا کند. اماراتیها میدانند اتحاد استراتژیک با اسرائیل یعنی با آمریکا چرا که نفوذ اسرائیل در آمریکا از همه همپیمانان آمریکا محکمتر و قویتر است.
بنابراین در تلاش برای ایفای چنین نقشی و محافظت بر دستاوردهای اقتصادی و سیاسی وشاید هوس توسعهطلبی سیاسی است که پیوندی محکم با «شبکه ایمنی» منطقهای و بینالمللی و متحدان اصلی را که قادر باشند آن را برای دستیابی به چنین اهدافی بزرگ یاری دهند، الزامی میکند. یک شبکهی ایمنی و امنیتی که به دلیل نقش منطقهای بحثبرانگیزش بتواند در برابر سناریوی «سقوط آزاد» در زمانی که حسابهای برداشت با حسابهای کاشت مغایر از آب در بیاید، از آن محفاظت کند. اینجاست که میتوان معنای «پیشنهاد اتحاد استراتژیک» و «دستور کار استراتژیک برای خاورمیانه» را که سفیر امارات در مقاله خود از آن صحبت کرده را درک کرد.
امارات این اتحاد استراتژیک را بیش از همه برای رویارویی با «هلال شیعی» مورد نظر رژیم ملاهای ایران که تهدیدی برای ثبات کل منطقه است و نیز برای جلوگیری از گسترش اسلامگرایی واپسگرانه ترکیه در منطقه که بسیار شبیه اسلامگرایی شیعه اما آن روی دیگر سکه است، لازم دارد. آنکارا مدتیست که تعارف و رودربایستی را کنار گذشته و علنا از جنبشهای سیاسی مسلح اسلامی که اغلب تروریستی و خشونتطلب هستند، حمایت میکند و هماکنون نیز برای گسترش نفوذ خود در شرق دریای مدیترانه، لیبی، سوریه،عراق از شبه نظامیان اسلامگرا استفاده میکند.
گرچه در بیانیه سهجانبه آمریکا، امارات و اسرائیل اشارهای مستقیم به «دشمنان و تهدیدات» مشترک نشده، اما خوانندهی خردمند از این واقعیت که «هلال شیعی جمهوری اسلامی ایران» و «قوس ترکیه عثمانی» که تقریباً به یک دایره کامل تبدیل شده، در صدر این تهدیدها نشسته است. رویارویی مشترک اعراب و اسرائیل با این تهدیدها اصلیترین عامل برای روند عادیسازی روابط بین اسرائیل و امارات است که به تدوین «اتحاد استراتژیک» مورد انتظار منجر خواهد شد.
با بررسی مواضع و منافع سه طرف «پیمان ابراهیم» در برابر حکومت ترکیه و متحدانش و رژیم ایران و متحدانش، در مییابیم که این تهدیدها کمی در نوع خود متفاوت هستند. نفوذ روزافزون ترکیه در منطقه، آمریکا و اسرائیل را آزار میدهد و مقابله با آن در صدر لیست اولویتهای امارات متحده عربی قرار گرفته. ترکیه خوب میداند که اماراتیها بزرگترین مانع تحقق اهداف آنکارا در لیبی است به همین دلیل وزیر دفاع ترکیه اخیرا امارات متحده عربی را به دلیل نقش این کشور در لیبی و یمن که رویکرد ضد اخوان المسلمین مشخصهی آشکار آن است، تهدید به مجازات کرده. این در حالیست که امارات در مقابل جمهوری اسلامی ایران و همچنین رژیم سوریه همواره با مدارا و آرام برخورد کرده و علاقمند است با وجود برقراری رابطه با اسرائیل، روابط خود را با ایران و سوریه نیز حفظ کند.
در این میان اما آمریکا و اسرائیل جمهوری اسلامی در ایران را خطری بزرگتر از دولت اردوغان در ترکیه میدانند؛ بهخصوص اسرائیل رژیم ایران را یک خطر عملا موجود تلقی میکند.
پارادوکسهای سیاست خارجی امارات صاحبنظران و تحلیلگران را گیج کرده است بطوری که رمزگشایی این سیاستکاری سخت به نظر میرسد، چگونه برای ابوظبی ممکن خواهد بود که به توسعه و احیای روابط خود با تهران و دمشق پایبند باشد در حالی که رابطه خود با اسرائیل را تا مرز «اتحاد استراتژیک» پیش برده است؟
یوسف العتیبه سفیر امارات در آمریکا در مقاله خود رابطه ابوظبی- تلآویو را از مرز عادیسازی فراتر دانسته و آن را در «اتحاد استراتژیک» و «تهدید مشترک و وجود دشمن مشترک» ارزیابی میکند.
گروهی از تحلیلگران جمع پارادوکسها در سیاست امارات را به هوشمندانه و حکیمانه بودن سیاست ابوظبی نسبت داده و میگویند امارات با برقراری روابط مجدد با سوریه و ایران قبل از توافق ابراهیم توانست طی این مدت خود را از موشکهای بالستیک و هواپیماهای بدون سرنشین حوثیها که به عمق سعودی اصابت کرده، دور کند.
گروهی دیگر معتقدند که امارات با باز کردن دروازههای خود به روی برخی از اعضای «محور مقاومت » (رژیمهای ایران و سوریه) واکنش احتمالی این کشورها را پیشاپیش و قبل از بافتن تار و پود اتحادش با اسرائیل مهار کرده است.
گروه سوم معتقدند که امارات جهتگیری سیاست آمریکا در قبال تهران پس از انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر آینده را پیشبینی کرده. اگر جو بایدن پیروز انتخابات شد به توافق هستهای باز خواهد گشت و رویکرد متفاوتی با تهران اتخاذ خواهد کرد. اما اگر ترامپ پیروز شود او نیز متعهد شده طی سی روز پس از انتخاب مجدد خود، توافقی را با تهران کند. بنابراین بوی «توافقهای منطقهای بسیار بزرگ» که فضای منطقه را دگرگون خواهد کرد به مشام اماراتیها رسیده که بهخصوص پس از انفجار فاجعهآمیز بندر بیروت درباره آن صحبتهای زیادی وجود دارد.
اما گروه چهارم از تحلیلگران میگویند امارات جمهوری اسلامی ایران را دشمن خود نمیداند بلکه حکومت ترکیه را دشمن حقیقی خود و جهان عرب تلقی میکند.
اهمیت زمان این پیمان
در مورد اهمیت اعلام پیمان سهجانبهی ابراهیم بین اسرائیل و امارات و آمریکا به نظر میرسد که ترامپ و نتانیاهو هر دو به دلایل مربوط به کارزار انتخاباتی ترامپ از یکسو و کاهش محبوبیت نتانیاهو در اسرائیل به دلیل ناکارآمدی در مدیریت مقابله با کُرونا و همچنین پرونده قضایی که آینده سیاسی او را تهدید میکند از سوی دیگر، برای این توافق بسیار عجله داشتند.
از سوی دیگر امارات متحده عربی نیز هیچ مانعی برای رفع نیاز دو شریک استراتژیک خود برای تسریع بخشیدن به این توافق نداشت. چه بسا شاهد مراسمی بزرگ برای امضای رسمی توافقنامه در کاخ سفید مانند امضای قرارداد فلسطینی- اسرائیلی اسلو یا مراسم «وادیعربه» اردن و اسرائیل باشیم.
برای هیچکس پنهان نیست که دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا کاندیدای ارجح برای امارات متحده عربی و دیگر کشورهای عربی خلیج فارس و سایر کشورهای عربی معروف به «محور اعتدال» مانند مصر، اردن، و غیره در انتخابات آینده است. بنابراین اگر چنین اقدامی (پیمان ابراهیم) بتواند به کاندیدای مورد پسند آنها کمک کند تا شانس خود را بیشتر کند، هیچ مانعی برای برملا کردن آن در این شرایط ندارند بهخصوص که تاریخ اعلام آن در آستانه انتخابات ریاست جمهوری تاثیر بسیار مهمی بر حافظه رایدهندگان آمریکایی خواهد گذاشت.
به این ترتیب، برای امارات اگر ترامپ پیروز شود یک برگ برنده و موفقیتی بزرگ خواهد بود اما اگر هم پیروز نشود و جو بایدن در انتخابات ماه نوامبر برنده شود، باز هم شیخ محمد بن زاید ولیعهد امارات خود را به عنوان «قهرمان صلح» با اسرائیل و نه به عنوان مردی که دست به ماجراهای بیرون از مرزهای خود زده یا دیکتاتوری که حقوق بشر را نقض کرده، معرفی خواهد کرد. خاورمیانه همیشه شاهد صحنههای چنین «بازی»هایی بوده است. در سالها و دهههای اخیر رهبران دیکتاتور و ستمگر عرب از این بازیها به سود خود بهرهبرداری کردهاند. بنابراین امارات متحده عربی نیز در هر دو حالت بایدن یا ترامپ، پیروز این بازی خواهد بود.
*منبع: وبسایت الحره
*نویسنده: عُریب الرنتاوى
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
مکاشفه یوحنا و پیشگوئی های دانیال را بخوانید ، میفهمید دو قدرت شیطانی اخر زمانی کدامین میباشند که بر زمین حکمرانی میکنند .
ادم که به خودش نمره نمیده .
طبق معمول بازی به قدری خوب چیده شده که هم میهنان گول خوردند. تمام رسانه های آن دین مشخص که اسمش رو نمیارم داد نزنن نژادپرست و فلان از یوتیوب فیس بوک واشنگتن پست نیویورک تایمز تا سی ان ان و ای بی سی و سی بی اس حتی مجری فاکس نیوز کریس والیس (فرزند مایک والیس که مصاحبه های سرشار از دشمنی و بیماری اش با شاه رو هم دیدید فراوان) با ظریف چاخان هم مصاحبه کرد کریس والیس اتفاقا، طرفدار چین، مارکسیسم و دین مبین اسلام هستند. هواداران بایدن! سیلیکون ولی و شرکت های تکنولوژی هم در اختیار عمدتا پیروان همان دین اسی هستند. چین جنوب ایران را به نمایندگی از آن ها خریده. بیدار شوید. سریالی که برای ج ا ساختند و آن ها را وطن پرست خانواده دوست و خیلی خفن نشان دادند و مردم عادی را مشتی مفنگی و معتاد دیدید؟ اصولا عربده کشی به نفع آن ها است. می روند آمریکا می گویند ای داد ای بیداد این وحشی ها ریختند سر ما. نیروی نظامی درجه یک ساختند که کل خاورمیانه را یک لقمه چپ می کند با همین کار. تمام رسانه ها (ذهن مردم) در اختیارشان است. ج ا و اسی دوست هستند. اعراب را سر کار گذاشتند و جوری کاسه داغ تر از آش شده اند که هیچ راه حلی برای دادن نیم متر زمین به طرف مقابل باقی نماند. در هر راه صلحی را بسته اند. در جنگ اسی حتما پیروز می شود. در صلح اما مجبور است چیزی هم به طرف دیگر بدهد. ج ا جنگ را به نیابت از اسی راه می اندازد. تمام دنیا هم اسی را حمایت کند. بزرگترین ضربه را اتفاقا امارات و مصر و اردن به اسی زده اند با صلح. اگر بقیه خاورمیانه هم این عقل را داشت الان چوب حراج به ایران نخورده بود. آن اعراب نادان هم کمی بیشتر زمین داشتند بالاترین تراکم جمعیت کره زمین را نداشته باشند. دین مبین عقلشان را زایل کرده ظاهرا. میدان نفتی ابودریس را حتما ببینید چه بوده و دعوایشان با شاه سر چه بود. اسی پشت پرده وجود ج ا است. بیدار شوید.
از نوشته های بهرام پارسی خوشنود و پر امیدتر می شوم. صداقت در گفتار دارد.
اتفاقی که باید می افتاد .حکومت های معاویه و جانشینانش ، بنی عباس و عثمانی ، جز بدبختی و ویرانی ثمری نداشتند و میراث دینی و فرهنگی این متجاوزان و قاتلان هم چیزی نیست که قابل اتکا باشد .
این درایت و خردمندی رهبران عرب است که هم توانستند فیتیله ی اسلام گرایی و تروریسم اسلامی را پایین بکشند و هم به تعامل جدی با غرب برسند .نمونه اش بن سلمان است و امیران امارات و بحرین .
درایت بن سلمان ستودنی است که هم به شریعه افسار بست ، هم ریشه ی تروریسم اسلامی را خشک کرد و هم با طرح شهری مدرن و امروزی در کنار دریای سرخ آینده ای درخشان را برای مردم عربستان و منطقه رقم خواهد زد .
شاه فقید دست اعراب را به گرمی می فشرد و به اسراییل نیز دست همکاری می داد .این الگویی برای هر میهن پرست و مشروطه خواهی است .اعراب مردمی دلیر و آزاده بوده و هستند و مشکل آنها مثل مشکل ما ناشی از تروریسم اسلامی است .
سعادت خاورمیانه و جنوب آسیا در ترک کردن و رها کردن میراث شوم ِ تروریسم اسلامی است .تروریسمی که از همان ابتدا از هر شهری یک جهنم ساخت و بعد این الگو را در نیمی از جهان آن روز پیدا کرد و باعث ۱۴۰۰ سال بدبختی و ویرانی و تروریسم و کشتار شد .
تروریسمی که ریشه در جعلیات بنی عباس و حکومت های ظالم بعد از آن دارد و برای جهاد و کشتار و ویرانی و غارت طراحی شده است.
اسرائیل پیروز باشی دمت گرم تو خوب داری انتقام ۱۴ قرنه ی ما ایرانیان را از این خواندان ظالم میگیری درود بر اسرائیل