این روزها شبکههای اجتماعی کاربران ایرانی پر از روایتهایی از آزار و اذیت و سوء استفاده جنسی و تجاوز به زنان است. واقعیتی تلخ و پنهان به وسعت تاریخ و جامعه. با اینهمه تردیدی نیست که در یک ساختار سیاسی بسته با تبعیض سیستماتیک و قانونی علیه زنان، این واقعیت تبهکارانه که بر بستر «فرهنگ مذکّر» شکل گرفته و تقویت شده، ابعاد دیگری مییابد. بستری که زنان نیز در پهن کردن مستمر آن نقش داشتهاند.
«فرهنگ مذکّر» با وجود تضعیف شدن هنوز بر مناسبات جهان، از جمله در عرصهی سیاست، غالب است. با اینهمه میبایست دانست که مقابله با این فرهنگ هم برای رشد جامعه ضروریست و هم به معنی باز کردن جبهه علیه «مردان» نیست. درست است که فمینیسم مانند هر «ایسم» دیگری طیف گستردهای، از جمله افراطیون را در بر میگیرد، و نیز از سوی برخی زنان و مردان بد فهمیده میشود، اما جوهر اصلی و تحریف ناشدهی آن، چیزی جز «برابری حقوقی زن و مرد» یعنی «برابری حقوقی انسانها» نیست.
این برابری اگرچه در جوامع آزاد و ساختارهای دمکراتیک پشتیبانی قوانین را دارد اما در همین جوامع نیز «فرهنگ مذکّر» تلاش میکند با چراغ خاموش این قوانین را دور بزند؛ نمونهی بارز آن را میتوان در بازار کار و دستمزد نابرابر در مقابل کارِ برابر دید. این نابرابری اما با آنچه در نظام جمهوری اسلامی بطور قانونی اِعمال میشود، سرِ سوزنی قابل مقایسه نیست!
حقوق زنان با حمایت نظام حقوقی در دهه پنجاه خورشیدی میرفت تا به تدریج در مقابله با احکام ارتجاعی شریعت که به قوانین مدنی و کیفری تحمیل شده بودند، پشت «فرهنگ مذکّر» را به خاک بمالد. اما با وقوع جمهوری اسلامی بخش مهمی از آن دستاوردها در هم کوبیده شد و زنان از همه نظر با تبعیض و تحقیرهای قانونی روبرو شدهاند.
آزار و اذیت و سوء استفاده جنسی و تجاوز اما بسی فراتر از تبعیضهای حقوقیست. بیهوده نیست که اغلب نظامهای حقوقی آنها را قابل پیگرد و تجاوز را جرم جنایی میدانند. اینهمه مدیون جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش زنان و حقوق شهروندیست. در این میان، افشاگری و مورد اتهام قرار دادن چند «مرد» فقط بخشی از مقابله با «فرهنگ مذکّر» در زمینهی دستدرازی به جان و روان زنان است که اتفاقا به شدت مورد استقبال رسانهها و فضای مجازی و همچنین تبلیغات نیز قرار میگیرد. اما آن نظامی که بر اساس این فرهنگ بنا شده و آزار و اذیت و تجاوز را در قوانین مدنی به شکل صیغه و چندهمسری و کودکهمسری و حتی تجاوز (در زندگی مشترک) مجاز میداند، نه در روایتهای شبکههای اجتماعی بلکه در «انگشتهای بنفش» زنان و مردانی استمرار پیدا کرده که چه بسا این روزها در جایگاه «قربانی» و «متهم» انگشتان خود را به سوی یکدیگر نشانه میروند!
الاهه بقراط
با تشکر از بانو الاهه بقرط .
روایتهایی از آزار و اذیت و سوء استفاده جنسی و تجاوز به زنان .
من فکر می کنم اصولا برای درک بهتر هرقضیه ای باید تعریف درست و یگانه ای داشتته باشیم ،
وگرنه با مشکل تفاصیر گوناگون و احکام صادره متفاوت مواجه می شویم .
ایا پیشنهاد برای درخواست جنسی ، بدونه تهدید و اجبار ، مثلا ،، در ازای دادن پول یا
شغل یا منصب یا مقام ، به شخص دریافت کننده و پذیرا شدن ، در ازای رسیدن به
کسب خواسته خود تجاوز به حساب می اید ؟
اگر ، اری ، چرا شخص قبول به انجامش می شود ؟
اگر به زور تهدید و فشاز به زیر دستی خود خواستار لمس کردن و خواسته جنسی باشد چه حکمی
دارد ؟
ایا اینگونه اعمال فقط در مورد جنس مذکر به موئنث ، مصداق تجاوز و ازار جنسی حساب میشود ؟
موارد زیادی هم از تجاوز همجنسگرایان در سطح جوامع وجود دارد ،، چرا کسی در مورد انها
چیزی نمی گوید ؟
ایا بودن این همه ناهنجاری اخلاقی وفرهنگی و سیاسی و حتی مذهبی ، را میتوان همان پروسس
یا مراحل پله به پله بسوی تکامل و عبور بشریت بسوی انسانیت دانست ؟
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
گفتا زکه نالیم که از ما ست که برما ست